اعتصاب
غذاي
زندانيان
سياسي
و خطر "قتل
خاموش" آنها
آي آدم ها
كه بر ساحل
نشسته شاد و
خندانيد
يك نفر در
آب دارد مي
سپارد جان
يك نفر
دارد كه دست و
پاي دائم
ميزند
روي اين
درياي تند و
تيره و سنگين
كه مي دانيد
نيما
پوشيج
آذر
روشن
اين
روزها خبرهاي
تلخ و ناگواري
از زندان هاي
سرزميني كه
عدالت در آن
به مسلخ برده
شده ( جمهوري
اسلامي ايران)
به گوش ميرسد.
تعدادي از
زندانيان
سياسي اعتصاب
غذا كرده اند
و شمع وجودشان
ذره ذره آب مي
شود اما مسئولان
در وقاحتي بي
حد و اندازه
چشم و گوش بر
دادخواهي
آنها بسته
اند. اين
روزها همپاي
خانواده هاي
دردمند،
بسياري
دلنگران وضعيت
زندانياني
هستند كه هفته
ها و ماه هاست
در پس حصار
بلند زندان لب
بر غذا فرو
بسته اند و از
جسم و جان خود
مايه گذاشته
اند تا اعتراض
كنند بر
بيدادي كه بر
آنها و
خانواده
هايشان مي رود.
شگفت نيست از
بي اعتنائي
عامدانه مسئولان
مصدرنشين كه
آنها را به
سوي «قتل
خاموش» سوق مي
دهند. چه بسا
حداقل اين نيت
شوم را در سر دارند
تا زندانيان
اگر هم از
گرسنگي
نمردند، سلامتي
شان چنان به
خطرافتد تا
همه عمر از
عوارض ناگوار
آن در رنج
باشند. چنانكه
اكنون آرش صادقي
بعد از بيش از
دو ماه اعتصاب
غذا از آن رنج
مي برد و قادر
به خوردن غذاي
جامد نيست؛ ولي با
اين حال هنوز
هم از درمان
او ممانعت مي
كنند. يا مثل
محمود صالحي،
فعال جنبش
كارگري، كه
كليه هايش را
از زندان از دست
داد و بايد تا
پايان عمر در
رنجي جانكاه
همودياليز
شود.
شوربختانه از
اين نمونه ها بسيار
است و فقط به
ذكر اين دو
مورد اكتفا مي
كنم كه خود
گوياي ابعاد
فاجعه است.
بقول شاعر بزرگ
آزادي، احمد
شاملو، '' و ما
همچنان / دوره
مي كنيم /
شب را و روز را
/ و هنوز
را... ''.
هم اكنون اسماعيل
عبدي، معلم
عدالتخواهي
كه از
تاریخ ۱۰
اردیبهشت در
اعتراض به حکم
امنیتي خود و
با درخواست "خروج
حکم خود از
امنیتي به
عادي" و
برداشتن
برچسب امنیتي
از فعالیتهاي
صنفي و مدني،
دست به اعتصاب
غذا زده است، وضعيت
جسمي بحراني
دارد. طبق
آخرين خبرها،
وضع جسمي
اسماعيل عبدي
در سي و يكمين
روز اعتصاب
غذا ( سه شنبه ۹
خرداد) چنان به
وخامت
گرائیده كه
مسئولان
دادستانی با
اعزام او به
بیمارستان
موافقت
کردند؛ '' میخواستند
با دستبند و
لباس زندان به
بیمارستان
ببرند اما او
نرفت''. علاوه
بر شماري از
فعالان صنفي
معلمان و
كارگران و
كانون هاي
صنفي معلمان
كه ازاسماعيل
عبدي و خواسته
هايش حمايت كرده
اند، سازمان
آموزش بين
الملل( EI) و
عفو بين الملل
( امنستي ) نيز
از او حمايت
كرده و
خواستار
آزادي اش شده
اند. اما دريغ
از واكنش
مسئولان بي
شرمي كه يك
معلم
عدالتخواه را
دربند كرده
اند و با
وقاحت تمام به
دروغ اعلام مي
كنند كه مسئله
اسماعيل عبدي
ربطي به كسوت
معلمي او
ندارد.
آتنا
دائمي، فعال
مدني جسور و
مدافع پرشور
حقوق كودك، بيش
از ۵۰ روز است
كه در اعتصاب
غذاست. آن هم نه صرفا
ً براي خود
بلكه براي
پايان دادن به
آزار خانواده
اش از سوي
سپاه ثارالله
و نيروهاي امنيتي
و همچنين در
دفاع از حقوق
زندانياني
كه ديگر اعضاي
خانواده
هايشان براي
آزار بيشتر
زنداني از سوي
نيروهاي
امنيتي به
گروگان گرفته
مي شوند.
اقدام انساني
آتنا كه با
جسارتي ستايش
انگيز و با
عزمي راسخ
پيگير خواستي
برحق است و
اين چنين
سربلند و
پرغرور در
برابر ظلم و جور قد
علم كرده،
دستگاه قضا و
نهادهاي امنيتي
را سخت گران
آمده است و از
همين رو عامدانه
او را به سوي
مرز نيستي سوق
ميدهند.
هنگامه
شهيدي،
روزنامه نگار
و فعال سياسي،
بيش از دو ماه
است كه در
اعتراض به
بازداشت اش در
اعتصاب غذا بسر
مي برد اكنون
ديگر نفس اش
به شماره
افتاده است.
اما با وجود
اين رنج
جانكاه او و
خانواده اش،
اي دريغ از
پاسخي از سوي
مسئولان.
رضا
سميعي منفرد (
افشاگر
اختلاس ۳۰۰۰
ميلياردي كه ''
آقا '' فرمودند
كش ندهيد) هم
بيش از دو ماه
است صرفا ً
براي مرخصي
استعلاجي و
درمان بيماري
اش در اعتصاب
غذاست. اما
هيچ گوش
شنوائي براي
شنيدن فرياد
بي صداي او
نيست. البته
از دستگاه
قضائي و
امنيتي كه علي
شريعتي؛
معترض به اسيد
پاشي (كه او هم
چندي پيش بيش
از دو ماه
اعتصاب غذا
كرده بود) را
در حبس كرده
است و اسيد
پاشان و آمران
آن را آزاد
گذاشته اند تا
باز از همان
منبر و تريبون
فرمان حمله صادر
كنند ( سخنان
اخير امام
جمعه اصفهان،
يوسف
طباطبائي
نژاد، كه ضمن
هشدار به '' كشف
حجاب'' در
اصفهان گفت: '' اجازه
داده نمی شود
رقاصهها جشن
پیروزی
بگیرند و
روسری
بردارند؛ اگر
دولت این کار
را نکند مردم
خودشان جلوی
آنها را
خواهند گرفت''!! به حد
كافي گوياست)
غير از اين
انتظاري نيست.
زينب
جلاليان،
زنداني سياسي
كه يازده سال
بدون مرخصي در
حبس است، بيش
از هفتاد روز
در اعتصاب داروست
و بينائي خود
را دارد كلا ً
از دست ميدهد.
محسن
عمراني،
معلم بوشهري و
فعال صنفي
معلمان، هم در
اعتراض به
محکومیت
ناعادلانه
خود و هم در
همبستگي با
اسماعيل عبدي
از سيزدهم
ارديبهشت دست
به اعتصاب غذا
زده است.
رنج و درد
زندانياني كه
اعتصاب غذا
كرده اند بسيار
است و جانشان
شديدا ً در
مخاطره؛ رنج و
دلنگراني
خانواده ها هم
غيرقابل
توصيف است. با
اين وجود
مسئولان
قضائي و
امنيتي با
شقاوتي فزون
از حد تصور،
بي اعتنائي مي
كنند و هنوز
هم نمي خواهند
فرياد اين
دربنديان
عاشق را
بشنوند. و اين
حد از قساوت
در اين نظام
نه تنها عجيب
نيست بلكه
رويه مرسوم
است. از ياد
نبرده ايم
زماني كه
محمود هاشمي
شاهرودي به
فرمان خامنه
اي بجاي محمد
يزدي به رياست
قوه قضائيه منصوب
شد اقرار كرد
كه ويرانه اي
را تحويل گرفته
است. او خود
نيز در دهسال
رياست اش بر
اين ويرانه
سرا چه ظلم و
ستم ها كه
نكرد تا اينكه
جاي خود را به
صادق
لاريجاني،
سپرد. در دوره
رياست صادق
لاريجاني ( كه
هم اكنون هم ادامه
دارد) ويرانه
ي دستگاه قضا
ويرانه تر گشت
و جنايتكار
آدمكشي چون
ابراهيم
رئيسي در مقام
معاونت همه
كاره آن گرديد
و از يمين و
يسار حكم
اعدام و زندان
هاي طويل
المدت صادر و
اجرا شد. و ''
دادگاه '' هاي
نظام چنان
مضحكه شده كه
بازجويان خود
حكم هاي سنگين
زندان را به قاضيان
اين قوه ديكته
مي كنند. در
واقع جنايت خانه
اي كه نام
دستگاه قضا
دارد، با
جانياني نشسته
بر مسند قضا و
گوش بفرمان
نيروهاي
اطلاعاتي و
امنيتي بيت
رهبري.
در چنين حاکمیت
ظالمانه ای و
در چنين برهه
اي كه
زندانيان با
شجاعتي تحسين
برانگيز جان
شيرين خود را
كف دست گرفته
اند و فرياد
اعتراض سر
داده اند،
دفاع از جان و
حيات آنها و
حمايت از
خانواده
هايشان وظيفه
تخطي ناپذير
هر انسان شريف
و عدالتخواهي
است كه دل در
گرو آزادي و
دنياي انساني و
بهتر دارد.
آنها را تنها
نگذاريم و
فرياد بلند
آنها را
پرطنين تر
پژواك بدهيم.
هم زمان نیز
باید از هر
طریق ممکن به
این عزیزان
یادآور شد که
حضور فعال
آنها در
مبارزه بیش از
آن ارزشمند
است که جان
شان در زندان
های جمهوری
اسلامی در
چنبره سیاست
رذیلانه "قتل
خاموش"
نهادهای
قضائی و
امنیتی، از
میان برود و
یا توان
مبارزاتی شان
در آینده کاهش
پذیرد.
آذر روشن
سه-شنبه ۹
خرداد ۱۳۹۶