Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۱۶ فروردين ۱۳۹۲ برابر با  ۰۵ آوريل ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۱۶ فروردين ۱۳۹۲  برابر با ۰۵ آوريل ۲۰۱۳
چرا به جان هم افتاده اند؟

 

صف بندی های قدرت در آستانه انتخابات

ارژنگ بامشاد

 

دیگ ساختار قدرت در جمهوری اسلامی سخت می جوشد.  ائتلاف های گذشته شکاف برداشته و ائتلاف های جدیدی شکل می گیرد. نتایج سیاست های هفت سال گذشته رهبر رژیم در ایجاد ائتلاف سه گانۀ بیت رهبری، سپاه، باند احمدی نژاد، به ثمر نشسته است: اقتصادی ورشکسته؛ بخش تولیدی به گِل نشسته؛ وابستگی گسترده به  واردات ؛  جامعه ای متلاشی شده؛ فسادی فراگیر شده در سطح سران و مدیران؛ فرار گستردۀ مغزها؛ مطبوعاتی زمین گیر شده؛ سینمائی سرکوب شده؛ انزوائی گسترده در عرصه بین المللی؛  فراگیر شدن تحریم ها؛ آشکار شدن نشانه های زبانه کشیدن جنگ شیعه و سنی و به هم خوردن هم گرائی های منطقه ای. همۀ این ها نشانۀ آن است که کشور در مرز تلاشی قرار گرفته است. ائتلاف حاکم با این هدف شکل گرفت و دو انتخابات ریاست جمهموری را توسط سپاه پاسداران و دیگر نیروهای امنیتی "مهندسی" کرد تا خط رهبر برای قلع و قمع اصلاح طلبان و قیچی کردن بال های خاندان رفسنجانی و "کارگزارانش"  را به خوبی به پیش ببرد. سیاستی که به اجرا درآمد و در آغاز به نظر موفقیت آمیز می نمود. وظیفۀ دیگر این ائتلاف برای متمرکز کردن قدرت، به صف کردن دستگاه روحانیت سنتی بود، که در این عرصه، موفقیت زیادی حاصل نشد.

 

ائتلاف حاکم در هفت سال گذشته، به غارت بی مهار اموال عمومی و دولتی دست زد. "برادران قاچاقچی" پروار شدند؛ بوژوازی نوکیسه برخاستۀ از قمه کش های لمپن در کنار "آقازاده ها"  صاحب قدرت شدند و بیت رهبری تسلط خود بر بنیادها و نهادهای بی در و پیکر که هزاران واحد تولیدی و خدماتی در اختیار دارد را مستحکم تر کرد و بخشی از قمه کش های پروار شده را زیر پروبال خود گرفت. اما بر سر تقسیم غنائم و سهم هر یک در قدرت ، اختلاف آغاز شد. بوژوازی نوکیسه که وزن و نقش اقتصادی اش گسترده شده بود، خواهان نقش بیشتری در سیاست بود. از این جا بود که تلاش برای بالا بردن نقش باند احمدی نژاد که از منافع بخشی از آن ها با چنگ و دندان دفاع می کند،  در ساختار های قدرت اجرائی از انتخابات 88 به بعد آغاز شد. مخالفت روحانیت سنتی و لابی سیاسی آن با پست معاون اولی ریاست جمهوری برای اسنفدیار رحیم مشائی و تمکین خامنه ای به آن، شکاف در ائتلاف حاکم را آشکار ساخت. در تمامی هفت سال گذشته، هر چند سیاست کنار زدن "کارگزاران" رفسنجانی و اصلاح طلبان تا حدی  با موفقیت دنبال شد، اما سیاست به صف کردن روحانیت سنتی شکست خورد. تسلط  روحانیت سنتی بر مجلس از طریق نیروهای همسو، با تسلط بر قوه قضائیه از طریق تحمیل صادق لاریجانی به ریاست این قوه، علیرغم داشتن پرونده  ی کلان زمین خواری که طبق دستور دفتر رهبری، می بایست هاشمی شاهروردی به آن رسیدگی کند، نشان از مقاومت گستردۀ سازمان ها و احزاب نزدیک به روحانیت سنتی در برابر پیشروی ائتلاف حاکم بود. شکست جبهه پایداری وابسته به ائتلاف حاکم از ائتلاف اصولگرایانی سنتی، تسلط روحانیت سنتی بر مجلس را تثبیت کرد و حداد عادل کاندیدای رهبر برای ریاست مجلس، به شکل خفت باری از علی لاریجانی شکست خورد. اصولگرایان سنتی که با سیاست های ائتلاف حاکم برای قبضۀ کامل قدرت موافق نبودند، لبۀ تیز حملۀ خود را بر ضعیف ترین ضلع مثلث قدرت، باند احمدی نژاد، متمرکز کردند. کشف فساد های مالی مدیران ارشد دولتی، افشای اختلاس های گستردۀ نوکیسه های قلدر، مهار قدرت گیری مهره های اصلی باند احمدی نژاد از طریق امکانات قانونی در مجلس، سیاستی بود که توسط خاندان لاریجانی به عنوان لابی قدرتمند روحانیت سنتی در ساختار قدرت به پیش برده می شد. حمله به نقطه ضعف مثلث حاکم، حملۀ غیر مستقیم اصول گرایان سنتی به شخص ولی فقیه نیز بود. اما علیرغم مقاومت و درگیری روزانه خاندان لاریجانی برای جلوگیری از  موفقیت طرح های ائتلاف حاکم و سیاست های هدفمند باند احمدی نژاد، که به تدریج با پلاتفرم ناسیونالیسم فاشیستی و مذهبی خود را شکل  می داد، قصد عقب نشینی نه در عرصه اقتصادی، نه در عرصه سیاسی و نه در عرصه فرهنگی و اجتماعی را نداشت.  این باند حکومتی که  از حمایت بخشی از بورژوازی نوکیسه و لایه هائی از مقامات نظامی، سپاهی و امنیتی، که توسط دولت و سیاست های خودمانی سازی از درآمد های 570 میلیارد دلاری نفتی در هفت سال گذشته پروار شده بودند، برخوردار است،  خواهان اختیارات کامل بر قوه مجریه، هدایت سیاست فرهنگی کشور بر اساس طرح های خود، و مدیریت اقتصادی بدون کنترل مجلس بود. برکناری مداوم وزاری کابینه و جایگزین کردن آن با چهره های نزدیک به خود، بی اعتنائی به مصوبات مجلس در عرصه های اقتصادی، و بی اعتنائی به حساسیت های روحانیت سنتی در عرصۀ فرهنگ، هنر و سینما و حتی گشت های ارشاد، از ویژه گی های این دوره از کار دولت احمدی نژاد بود. این سیاست ها نشاندهنده الزامات یک جامعه مدرن و امروزی بود که بسیاری از مقامات حکومتی و بویژه بخش های امنیتی که مسائل جامعه  برای حکومت کردن را باید مد نظر می داشتند، به آن رسیده و بن بست های سیاست های خود را به عیان می دیدند. بر خلاف باند احمدی نژاد، بیت رهبری و دستگاه ولایت، نمی توانست به دغدغه های روحانیت سنتی و اصولگرایان سنتی بی اعتنا باشد. حتی در مواردی که احمدی نژاد سیاست رهبر در زمینه های مختلف را به پیش می برد نیز مقاومت روحانیت سنتی، رهبر رژیم را به عقب نشینی وامیداشت اما احمدی نژاد از این دغدغه بری بود و همین امر زمنیه ای می شد برای گسترش حملات به باند احمدی نژاد. اما نباید فراموش کنیم که در تمامی درگیری های هفت سال گذشته و حتی در آخرین مورد آن، خامنه ای همواره دولت احمدی نژاد را در پناه خود قرار داده است چون نیک می داند که باند احمدی نژاد، آخرین خاکریز در مقابل  حمله به بیت رهبر است. این را احمدی نژاد نیز به خوبی دریافته است و از این رو سیاست جنگ پارتیزانی خود را با مهارت به پیش می برد.

 

زیاده خواهی های بورژوازی نوکیسه گان و باند ناسیونال فاشیستی احمدی نژاد ، مقاومت گسترده اصولگرایان سنتی  و گیر افتادن رهبر رژیم در چنبرۀ لاینحل مشکلاتی که خود آفریده است، امکان حضور مجدد رفسنجانی و اصلاح طلبان تحت زعامت محمد خاتمی در عرصه سیاسی کشور را قوی تر کرده است. آشکار شدن نتایج سیاست های فاجعه بار رهبر با "بصیرت"، زمینه شورش عمومی علیه قدرت ولی فقیه را فراهم آورده است. اگر اصولگرایان سنتی با تظاهر به اطاعت کامل، در برابر تصمیمات رهبر می ایستند، باند احمدی نژاد به شکل سرراست تری تلاش می کند این  شورش را با تظاهر به حق عمومی مردم، نمایندگی کند و از این طریق برای خود هوادارانی سازمان دهد. رفسنجانی و اصلاح طلبان نیز فضا را برای حمله مستقیم و غیرمستقیم به رهبر و تصمیمات او مناسب دیده اند. موضع گیری های رفسنجانی در عرصه های گوناگون، از دفاع از اعتراضات مردمی سال ۸۸ گرفته تا حمله به سیاست خارجی انزواگرایانه، اقتصاد ورشکسته و دامن زدن به واگرائی های درون جناح های حکومتی، تمامآ مرزبندی های روشن با سیاست های رهبر رژیم است و این را همگان بخوبی دریافته اند. اصلاح طلبان نیز تلاش می کنند زیر آتشبار رفسنجانی پیشروی کنند و از این رو در عرصه انتخابات آتی، خود را با او همسو کرده اند. اصولگرایان سنتی نیز برای سازماندهی مقاومت در برابر بیت رهبری و باند احمدی نژاد به گونه ای زیرکانه تلاش می کنند از امکانات رفسنجانی و مجموعه کارگزاران و اصلاح طلبان سود جویند. توصیه های عسگراولادی  برای برداشتن حصر موسوی و کروبی در راستای باز شدن قفل انتخابات ریاست جمهوری، از نشانه های این تلاش بود. اتهام "ساکتین فتنه" که از سوی هواداران بیت رهبری و باند احمدی نژاد به سران اصولگرایان سنتی زده می شود، در تلاش است تا مانع این همسوئی گردد. طرح دولت فراجناحی نیز به نظر می رسد حقله این اتصال باشد.  با این حال به نظر می رسد که عرصه کنونی سیاسی در کشور، بیانگر انزوای ولی فقیه و شورش عمومی سه گرایش عمده حکومتی علیه ولایت است. طرح شبهات علیه نقش مجلس خبرگان در شناسائی اشتباهات رهبر رژیم که از سوی سایت "جهان نیوز" مطرح شده،  بیان زیر ضرب رفتن هر چه بیشتر رهبر رژیم است. اگر اصولگرایان سنتی و کارگزاران رفسنجانی و اصلاح طلبان خاتمی  خواهان ولایت مشروطه فقیه هستند، باند احمدی نژاد به شکل آشکارتری این شورش را نمایندگی می کند.

 

بر پایه این وضعیت سیاسی، انتخابات آتی ریاست جمهوری می تواند محل درگیری و زورآزمائی چهار نیروی اصلی باشد:

الف ـ  بیت رهبری و فرماندهی سپاه و باندهای همسو که حول ولایت مطلقه فقیه گردآمده اند و بسیاری از نهادها و بنیادهای اقتصادی را در اختیار دارند، بتدریج حول ائتلاف حداد عادل، قالیباف و ولایتی گرد هم می آیند. واگذاری بخش اعظم پروژه های شهرداری تهران به سپاه پاسداران در دو سال گذشته، تلاشی بوده است برای نزدیک کردن قالیباف به سران سپاه پاسداران و شکل دهی به ائتلاف جدیدی به جای ائتلاف گسستۀ  گذشته با باند احمدی نژاد.

 

ب ـ  باند ناسیونال فاشیستی احمدی نژاد که منافع بخشی از  بوژوازی نوکیسه و انگلی و پاره از مقامات نظامی ـ امنیتی نگران سرنوشت رژیم را نمایندگی می کند، در تلاش است که نقش خود در ساختار قدرت را حفظ کند. این باند نه تنها به شورش علیه ولایت دست زده است بلکه با استفاده از اهرم های اقتصادی، اجرائی و اطلاعات گسترده امنیتی اش در تلاش است که سهم خود در قدرت سیاسی را تثبت کند. از سوی دیگر، این باند تلاش می کند بر موج شورش توده ای علیه شریعت نیز سوار شده و از نفرت عمومی علیه "بایدها و نبایدهای" مذهبی سوءاستفاده کند.  علم کردن ناسیونالیسم ایرانی و مخصوصآ چسبیدن  به سنت های ملی ایرانیان، مخالفت با گشت های ارشاد و حجاب وعفاف،  تلاش مزورانه  برای دلجوئی از دانشجویان در برابر سختگیری های امنیتی و حراستی نمونه هائی از شیوه های عوام فریبانه ی یک جریان فاشیستی است که می خواهد در میان مردم مطرح شود و پرچم شورش علیه شریعت و ولایت را یکجا در دست بگیرد. این جریان تلاش گسترده ای می کند که کاندیدای خود را از صافی شورای نگهبان بگذراند و آنطور که یکی ار فرماندهان سپاه تلاش کرد پرده از طرح های این جریان بردارد، این باند تهدید کرده است که اگر کاندیدایش حذف شود، انتخابات را برگزار نخواهد کرد.

 

ج ـ اصولگرایان سنتی. این نیرو که توانسته است ارکان قوای مقننه و قضائیه را در اختیار بگیرد در تلاش است که با دورخیز جدیدی قوه مجریه را نیز تصاحب کند. تاکنون تصور می شد که کاندیدای این جریان علی لاریجانی خواهد بود اما با افشاگری های احمدی نژاد در باره فساد مالی خاندان لاریجانی، این گزینه تضعیف شده است. به نظر می رسد که اصولگرایان سنتی در انتخابات آتی با وضعیت ویژه ای روبرو شده اند. عدم دعوت لاریجانی به ائتلاف سه جانبه حداد عادل، قالیباف، ولایتی، نشان می دهد که بیت رهبری در نظر ندارد با این نیرو وارد ائتلاف شود. از سوی دیگر بخشی از اصولگرایان سنتی تلاش می کنند راه هائی برای نزدیکی به رفسنجانی و یا بخشی از اصلاح طلبان بیابند تا در برابر قدرت بیت رهبری و باند احمدی نژاد، از قدرت آتش بیشتری برخوردار باشند. شورش عمومی علیه شریعت، زمینه استقبال از نظرات این جریان که به شکل طالبانی خواهان حفظ شعائر دینی است را روز به روز کاهش می دهد.

 

د ـ  چهارمین گروه، کارگزاران رفسنجانی و اصلاح طلبان خاتمی هستند. آن ها که در هشت سال گذشته توسط ائتلاف سه گانه بیت رهبری ـ باند احمدی نژاد ـ سپاه به خارج از دایرۀ اصلی قدرت پرتاب شده اند، با آشکار شدن شکست برنامه های رهبر "با بصیرت" برای بازگشت به عرصه قدرت تلاش می کنند. هر چند این دو جریان، مستقل از هم بوده و هر کدام ویژه گی های خاص خود را دارند، با این حال به نظر می رسد در شرایط کنونی دوش به دوش هم گام بر می دارند و اصلاح طلبان زیر حمایت هاشمی رفسنجانی بتدریج برای خود جاپائی باز می کنند. اصلاح طلبان حکومتی که دریافته اند در خارج از قدرت، امکان حیات سیاسی جدی نخواهند داشت،  برای این که بتوانند مجددآ در بازی های قدرت نقش داشته باشند، از یک سو خود را با هاشمی رفسنجانی و کارگزارانش همسو می کنند و از دیگر سو در تلاشند تا بخش تندرو خود را که به این صراحت رسیده است که اصلاحات در چنین چهارچوبی امکان ناپذیر است، مرزبندی روشن تری ترسیم کنند. هنوز روشن نیست که شانس این دو جریان برای شرکت در انتخابات تا چه حدی است. هر چند آن ها در سخنان رهبر رژیم در مشهد در روز اول سال نو، که خواهان حضور همه گرایشات معتقد به نظام و قانون اساسی در انتخابات شد، جواز عبوری برای خود تصور می کنند.

 

صف بندی های کنونی قدرت در ساختار سیاسی رژیم اسلامی در شرایطی در برابر هم قرار گرفته اند و برای شرکت در انتخابات و قبضه قوه مجریه وارد صحنه شده اند که نسبت به سرنوشت انقلاب اسلامی به شدت نگرانند. اوضاع کنونی جامعه خصلت کاملآ انفجاری بخود گرفته است. آن ها نیک دریافته اند که در شرایطی به سر می برند که  امکان دارد از هر جرقه ای، حریقی بنیان کن  آغاز شود. از این رو در طرح ها و درگیری هایشان نیم نگاهی نیز به خطر انفجار توده ای نیز دارند. در این میان باند احمدی نژاد بیش از دیگران در تلاش است که از این وضعیت سوءاستفاده کرده و با شعارهای عوامفریبانه و فاشیستی زیر پای رقیبان را داغ کرده و چنین وانمود کند که برای نجات جمهوری اسلامی از سقوط حتمی، راه حل آنها، که آمیزه ای از ناسیونالیسم با مذهب امام زمانی،  تنها راه است.

اما برای توده های مردم، برای انبوه نیروهای کار و زحمت و تهیدستان شهر و روستا، حاکمیت اسلامی، فاجعه ای است که روز به روز زندگی آن ها در عرصه های گوناگون  را به تباهی می کشاند.  دامن گرفتن اختلافات میان باندهای گوناگون حکومتی، می تواند فرصتی بدست دهد تا مردم وارد صحنه شوند. اما مردمی که وارد صحنه می شوند اگر نتوانسته باشند خود را متشکل کرده و ارادۀ آگاهانۀ خود را سازمان داده باشند، نخواهند توانست مُهر خود را بر روند تحولات بکوبند.  خواست های اساسی مردم، آزادی، برابری و حاکمیت مستقیم مردمی هدف ها ی نیستند  که بتوان از طریق باندهای حکومتی یا موج سوارانی که در تلاشند تا نظم اقتصادی ـ اجتماعی کنونی را حفظ و مرمت کنند، دست یافتنی باشند. حضور مستقل و سازمانیافتۀ اکثریت عظیم است که می تواند این خواست های محوری را متحقق سازد. از این رو در آستانۀ حاد شدن درگیری های باندهای قدرت، فرصتی پیش آمده که مردم می توانند با بهره برداری از آن ها سازمانیابی خود را بدون آنکه توهمی به هیچ جناحی داشته باشند به پیش ببرند و از این فرصت استفاده کنند. چنین فرصت هائی را نباید از دست داد.

۱۶ فروردین ۱۳۹۲ / ۵ آوریل ۲۰۱۳

        

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©