نگاهی
به اعتصاب
عمومی مردم
کردستان
درپرتو
همپوشی
جنبش های
کارگری، زنان
و ملی!
نادر
فولادی
هفته
گذشته در اکثر
شهرهای بزرگ
کردستان
ایران شاهد
اعتصاب عمومی
همراه با
تظاهرات
گسترده و
زنجیره ای
بودیم که در اعتراض
به مرگ دلخراش
فریناز
خسروانی
انجام گرفت
فریناز
خسروانی یکی
از کارکنان
هتل تارا در
شهر مهاباد
بود که در روز
دوشنبه
چهاردهم
اردیبهشت در
حال فرار از
دست ماموری که
قصد تجاوز به
او را داشت از
بالکن یکی از
اتاقهای این
هتل در طبقه
چهارم به
پائین سقوط
کرد و
جانباخت.
بدنبال این
حادثه
شهرمهاباد
تبدیل به صحنه
تظاهرات
گسترده ای
دراعتراض به
مرگ فریناز شد
که در نهایت
با به آتش
کشیدن هتل در
روز پنجشنبه
هفدهم
اردیبهشت توسط
تظاهرات
کنندگان
منجرشد و
اعتراض
کنندگان توسط
نیروهای
انتظامی
وامنیتی
سرکوب وتعداد
زیادی بازداشت
شدند. اعتصاب
عمومی و
تظاهرات
زنجیره ای در
شهرهای
کردستان در
ادامه
اعتراضات
مهاباد دررابطه
با حادثه
چهاردهم
اردیبهشت،در
واقع اعتراض
به بازداشت
ها و
عدم پاسخگوئی مقامات
رژیم جمهوری
اسلامی به
دلائل مرگ فریناز
خسروانی بود.
تجاوز به
زنان
از جمله ی
بیرحمانه
ترین اشکال
خشونت جنسی
رایج علیه
زنان است که
با سنت های
عقب مانده و
ارتجاعی
مردسالارانه
پیوند
ناگسستنی
دارد. در
جمهوری
اسلامی که یک
آپارتاید
جنسی همه
جانبه علیه
زنان کشور برقرار
شده همه اشکال
خشونت علیه
زنان به طور
بی سابقه ای
گسترش یافته
است. آمار
تجاوز جنسی
مانند همه
اطلاعات دیگر
درباره
واقعیت های
تلخ اجتماعی
ایران در شمار
اسرار امنیت ملی
رژیم جمهوری
اسلامی به
حساب می اید
که از مردم
مخفی
نگهداشته می
شود. رئیس
ناجا یک بار در
خرداد سال 91
اعلام کرد که
آمار تجاوز
جنسی ثبت شده
در سال گذشته 360
مورد بوده
است.روشن است
درجامعه ای
مانند ایران
میزان آمار ثبت
شده تجاوز
جنسی یعنی
زنانی که
شهامت شکایت
علیه مردان
متجاوزرا به
خود داده و
همه عواقب
اجتماعی آن را
پذیرا می شوند
با میزان
واقعی
تجاوزجنسی به
زنان قابل
مقایسه
نیست.با این حال
اعتراض در
مقیاس توده ای
علیه این شکل
بیرحمانه از
خشونت علیه
زنان، مانند
آن چه که در
سال های گذشته
در هند شاهد
آن بودیم، درکشورمان
کم سابقه یا
بی سابقه
بوده
است. اعتراضات
توده ای علیه
مرگ دلخراش
فریناز خسروانی
نشانه شروع
چنین جنبشی
درمقیاس توده
ای است که
باید به طور
ویژه با
استقبال ما
طرفداران
آزادی و
سوسیالیسم
همراه شود.
اما
ابعاد و به
ویژه دامنه
توده ای و
همگانیِ اعتراض
به خشونت علیه
زنان که در
کردستان به وقوع
پیوست بی شک
ارتباط
مستقیمی با ستم ملی
و سنت طولانی
مبارزه با ستم ملی
در کردستان
دارد. تعمیق
بحران
اقتصادی،
سیاست های
نئولیبرالی مانند
هدفمند کردن
یارانه ها که
باعث بالا رفتن
شدید قیمت
کالاها
وخدمات اساسی
شده است، عواقب
زیانبار
تحریم های فلج
کننده
اقتصادی که
موجب فروپاشی
بسیاری از
واحدهای
تولیدی واقتصادی
و افزایش شدید
بیکاری گشته،
سونامی تورم و
بی ارزش شدن
ریال دربرابر
ارزهای خارجی اکثریت
مردم ایران را
در زیر
فشارهای
فزاینده
اقتصادی-
اجتماعی قرار
داده
است.اگرهمه
اینها را در
کنار هم قرار
دهیم میبینیم
که دراستان
هائی مانند
کردستان که از
مناطق حاشیه
ای اقتصاد
ایران محسوب
می شوند این
فشارها خصلت
مضاعف و
چندگانه
داشته وبه
ویژه درشرایط
ادغام با ستم
ملی به
پیکارهای
اجتماعی خصلت
انفجاری می
دهد.بنابراین
چنانچه به
زمینه های اقتصادی
اجتماعی این
اعتراضات
دقیق شویم
پیوند
تنگاتنگِ
میان
فقرگستری
شتابان در این
مناطق و ستم
ملی یا ستم
طبقاتی با ستم
ملی به روشنی
دیده می
شود.همین
زمینه ها
هستند که
اعتراض به
خشونت جنسی
علیه زنان را به یک
جنبش توده ای
قدرتمند در
شهرهای مهم
کردستان تبدیل
میکند.
اما روز
هفدهم
اردیبهشت،
روزی که هتل
تارا به اتش
کشیده شد،
درعین حال روز
چهارمین حرکت
اعتراضی
سراسری
معلمان ایران
هم بود که در
روزهای سوم و دهم اسفند، بیست
و هفتم فروردین
و هفدهم
اردیبهشت در
سراسرایران
به طورهمزمان
برگزار
شد.درهر چهار
حرکت اعتراضی سراسری
معلمان ، به
همان دلائلی
که در بالا اشاره
کردیم،
کردستان از
مراکزی بود که
معلمان در سطح
بسیار وسیع در
اعتراضات
شرکت کرده و
توان و ظرفیت
قدرتمند جنبش
اعتراضی
معلمان در
کردستان را به
نمایش نهادند.
اگر معلمان را
یکی از مهم
ترین بخش های
طبقه کارگر
ایران و به ویژه
بخش بسیار
مهمی از طبقه
کارگر در
کردستان به
شمار آوریم،
که مسلماً
چنین است، می
توان دید که چگونه
جنبش کارگری
به عامل و محور
پیوند
مبارزات
مناطق
گوناگون
ایران به یکدیگر
مبدل شده است. اگر
توجه کنیم که
اعتراضات
معلمان در همه
نقاط ایران و
از جمله در
مناطقی مانند
زاهدان و سایر
مناطق ملی به
وقوع پیوست
اهمیت این
مبارزه و نقش
آن در پیوند مبارزات
ملی با مبارزه
طبقاتی را در
خواهیم یافت.
اعتراض
معلمان به
عنوان بخش مهی
از طبقه کارگر
دارای ویژه
گی
برجسته
دیگری نیز می
باشد و آن نقش
زنان معلم
دراین جنبش است
که می تواند
خود عامل مهمی
در پیوند جنبش
زنان با جنبش
طبقاتی
کارگران در
پیکار برای
برابری حقوقی
میان زنان و
مردان و از
میان برداشتن
ستم جنسیتی باشد.
اکثرزنان
کشورمان به
طبقه کارگر و
طبقات پائین
اجتماعی تعلق
دارند و اتفاقاً
در میان زنان
متعلق به
طبقات پائین
اجتماعی یا
زنان کارگر و
تهیدست است که
ستم جنسیتی به
سنگین ترین و
مخرب ترین شکل
خود نقش تباه کننده
خود را اِعمال
می کند. حال
اگر فشارهای ناشی
از ستم ملی را
به این
مجموعه بیافزایم
آنگاه همپوشی
جنبش طبقاتی
کارگری با جنبش
علیه ستم ملی
و جنسیتی و
پیوند درونی
آن ها مشاهده
خواهد شد. در
جنبش های جاری
کردستان در
چند ماه اخیر
این همپوشی نه
در سطح نظریه
و تحلیل بلکه
در جنبش های
به وقوع
پیوسته واقعیت
عینی خود را
جاری ساخته است.
درکنار
اعتصاب عمومی
همراه با
تظاهرات
گسترده و زنجیره
ای شاهد برخی
اقدامات
مسلحانه جدا
از توده هم
هستیم که در
بستر رشد
پیکارهای
توده ای در
کردستان
انجام میشود.
این اقدامات
ربطی به مبارزات
توده ای
مسلحانه مردم
کردستان ندارد
. نمونه هائی
مثل مقاومت
قابل ستایش
کوبانی و سایر
مواردی که این
نوع مبارزه
یعنی اقدام
مسلحانه را با
شرکت و
پشتوانه توده
ای ضروری می
سازد،از جنس
دیگری هستند.
اقدامات توده
ای جدا از
توده، در حالی
که جنبش توده
ای در حال وارد
شدن به یک
برآمد در
مقیاس وسیع می
باشد تنها
کارکردش
ایجاد اختلال
در روند تکوین
جنبش توده ای
است و
بهانه ایست برای
رژیم جمهوری
اسلامی
برای تشدید
سرکوب جنبش و
فعالان آن .در
صورتی که همه
ما بخوبی
میدانیم که
این فعالین
جنبشهای
اعتراضی چه نقش
مهمی در تداوم
این حرکات
دارند و حفظ
انها برای
جنبش مهم است
و نباید با
اقدامات
ندانم کارانه
انها را زیر
ضرب برد.
وظیفه
فعالان جنبش
سوسیالیستی و
کمونیستی اینست
که پایه
طبقاتی جنبش
زنان علیه ستم
جنسیتی و جنبش
ملی علیه ستم
ملی را به
اعماق جنبش طبقاتی
یا
میان توده
کارگر برده و
به این ترتیب
زمینه مساعد
پیوند درونی
این جنبش ها با
جنبش کارگری و
سوسیالیستی
را برقرار
سازند. در
پرتو گسترش جنبش
سراسری
معلمان و نیز
جنبش های
اعتراضی و اعتصاب
عمومی مردم
کردستان
اکنون این
زمینه
بیش از پیش
فراهم آمده
است.
سه
شنبه ۲۹
ارديبهشت
۱۳۹۴ ۱۹ مه
۲۰۱۵