حکومت
اسلامی مُبلغ آدمکشی
در جهان!
احمد
نوین
روح
الله خمینی
گفته بود که
عزاداری و
گریه و زاری
ریشه های
اسلام عزیز را
آبیاری میکند
و موجب رُشد و
تناوری درخت
اسلام میگردد.
اما با تداوم
حکومت اسلامی
ایران و عریان
شدن چهره خون
آلود ولی فقیه
و دریده شدن
نقاب خرافاتی
این حکومت و سرخوردگی
تدریجی مردم
از این حکومت
و آشکار شدن شقاوت
و قساوت روح
الله خمینی و اعوان
و انصارش و
خلف وعده های
حکومت در رابطه
با مجانی شدن
آب، برق ومسکن
و ارتقاء
معنویات
زندگانی
انسانی و
غیره، معلوم شد
که در پس پرده
تقیه رهبر و
عمله و اکره
این نظام ،
آنچه بیش از
همه از نظر
اینان به تداوم
حیات پُر فساد
این رژیم یاری
میرساند، سرکوب
مخالفان،
ریختن خون
آنان و تبدیل
ایران به "
جزیره آرامش" حکومتیان
است. از
همینجا،
کوتاه مدت پس
از تاسیس
جمهوری
اسلامی
ایران، سرکوب
خونین مردم و مخالفین
رژیم و توسل
به ترور بطور
مستمر در
دستور کار
رژیم فاشیستی
مذهبی حاکم بر
ایران قرار
گرفت.
اکنون
دهها سال است
که نام جمهوری
اسلامی ایران در
جهان با
تروریسم عجین
شده است. زیرا سکان
داران حکومت
اسلامی ایران
بنابر تجربه
دریافته اند
که برای تحکیم
حکومت مذهبی ،
اشاعه جهل و جنایت،
چپاول و غارت
نیروی
کارگران و
زحمتکشان و ثروت
های کشور
ضروری است.
لذا این
"رسالتشان"
را با توسل به
رُعب و وحشت به
پیش میبرند.
البته برای
اثبات این
باصطلاح
رسالت هم از
قران، کتاب مقدس
مسلمانان
مصداق ارائه
میدهند.
جمهوری
اسلامی ایران
حکومتی است که
در 33 سال گذشته
تا آنجا که
توان داشته،
تلاش نموده
است که جامعه
ما را به
قواعد و
قوانین 1400 سال
قبل در سرزمین
عربستان
نزدیک نماید.
دورانی
که افراد
جامعه، شهروند
محسوب
نمیشدند و در
آن دوران
رابطه مابین
حکومت و اعضاء
جامعه، شبیه
رابطه چوپان و
گله های
حیوانی بوده
است.
در
قاموس
معتقدان به
ولایت فقیه در
اسلام، بگفته
روح الله
خمینی، انسان
زشت و نا زیبا
است. موجودی
است که در
صورت دست یابی
به حق تعیین سرنوشت
اش،
فاسد،زورگو و
چپاولگر
میشود.
سئوال
اینست که اگر
این نظریات
بنیاد گرایانه
مذهبی درست
باشد، چرا
انسان را اشرف
مخلوقات نام
نهادند؟ بیشتر
از این، معلوم
نیست که چرا
امثال خمینی و
خامنه ای و
همه معتقدان
به خدا و
آفرینش جهان و
موجودات آن
تبلیغ میکنند
که بشر را خدا
آفرید و آنگاه
این خلقت را
این چنین زشت
و نا زیبا،
عاری از قدرت
تفکر و
مملو خصوصیات
غیر انسانی
معرفی مینمایند.
فرض را
بر این
بگذارید که
فلسفه
آفرینش، همان باشد
که علی خامنه
ای، روح الله
خمینی و امثالهم
تبلیغ و ترویج
میکنند. فرض
را بر این
بگذارید که
خدای امثال
علی خامنه ای،
روح الله خمینی
، خالق هستی
مفروض آنها
بوده و واقعا،
این خدا، قادر
متعال است که
ما را هم
آفریده است.
اگر چنین باشد
آنوقت باید به
سلامت فکر و
تعادل روحی
این خدا شک
کرد.؟ میپرسید
چرا؟
صورت
اول قضیه
اینست که آن خداوند،
خودش کامل و
صاحب اقتدار
کامل است، اما
بشر- اشرف
مخلوقات- را
ناقص الخلقه
آفرینده است.
در چنین
صورتب، یا خداوند
اینکار را
بعمد انجام
داده است که
در اینصورت او
وجودی
بیمار و
پریشان احوال
است، یا آنکه
قادر نبوده
است موجودی
کامل خلق نماید،
که بنابر
نظریات
بنیادگراین
مذهبی، شامل
این همه
خصوصیات غیر
انسانی است و
در همه موارد
اعم از رفتن
به مستراح،
تمیز کردن
خودش، ایجاد رابطه
با دیگران، اداره
زندگی خویش و
جامعه و
هزاران مورد
ساده و پیجیده
دیگر بمانند
گوسفند
ناتوان است.
محتاج
برگزیدگانی است
که بمثابه
چوپان، به او
مرتباً
بگویند که
چگونه فکر
بکند،
چه باید بکند
و چه نباید
بکند.! در این
صورت نیز
خدائی که اشرف
مخلوقاتش این
چنین معلول
فکری است، خدائی
نیست که قادر
متعال است.
برای توجه
جدی تر بر این
واقعیات به
رساله های
آیات عظام
مراجعه کنید.
بطور مثال به
توضیح
المسائل
خمینی توجه
کنید. به
توضیح المسائل
دیگر آیات
عظام نیز توجه
کنید. تصور
نکنید که این
مطالب تنها در
مورد دین اسلام
صادق است! در
ادیان دیگر هم
کمابیش به
همین صورت
است.
گفته و
تبلیغ شده است
که محمد ابن
عبدالله در آغاز
کار پیامبر
آوریش، در
تماس با خدا
آنچه که بنام
فرامین خدا برای
هدایت بشر
لازم بوده، از
خدا دریافت
میکرده و به
بشر آن زمان
در سرزمین
عربستان
ابلاغ مینموده
است. هم زمان
پیامبر اسلام
اعلام کرده
بوده است که
من، محمد ابن
عبدالله،
خاتم انبیاء
هستم. یعنی
اینکه بعد از
من خداوند
توسط هیچکس
دیگری با بشر
تماس نخواهد
گرفت و پیام
نخواهد
فرستاد.
واقعیت
این است که در
زمان حیات
پیامبر
اسلام، آیام
عظام و این
سلسله مراتب
مذهبی وجود
نداشت. کسی توضیح
المسائل نمی
نوشت. حتی خود
پیامبر اسلام هم
ضرورت تحریرِ
پیام های
خداوند را
احتمالاً
احساس نمیکرد
و در طول حدود 23
سال ، مجموعه
ای که امروز
بنام قران
نامیده میشود
بصورت کتاب و
بترتیبی که
محمد ابن
عبدالله
ابلاغ میکرده
است تنظیم و
منتشر نشد.
بعد از
فوت پیامبر
اسلام بود که
بنابر تشخیص و
ضرورتی که حُکام
حکومتی احساس
میکردند کتاب
قران تنظیم و
منتشر شد.
بهمین دلیل هم
امروز قران
هائی با نام
های
متفاوتی
وجود دارد.
پس از
فوت پیامبر
اسلام و با
گذشت زمان
کسانی مدعی شدند
که آنها عمق
پیام های
ابلاغ شده
توسط محمد ابن
عبدالله را
میفهمیند و
لذا آنها
هستند که موظف
به اداره امور
جامعه میباشند.
در مذهب شیعه،
اینها، آیت
الله نام
گرفتند. یعنی
نشانه های خدا
شدند.
بمرور
زمان اینها
منادیان رسمی
دین و مذهب شدند.
مراکزی و
سلسله مراتبی
ایجاد نمودند.
دربار و
دستگاه مذهبی براه
انداختند و
پایه های
حکومت هائی که
امروز حکومت
اسلامی
نامیده
میشوند را بوجود
آوردند.
اکنون
قرن هاست که
کار این سلسله
مراتب روحانی
این است که قواعد
و قوانینی خشک
و غیر قابل
انعطافی برای اداره
جامعه تدوین
نمایند.
اقتدار
و حاکمیت این
سلسله مراتب
روحانی هم به
حفظ و تبلیغ و
ترویج همین
باصطلاح
قواعد و
قوانین قرون
وسطائی و حتی
قواعد و
قوانینِ
دوران ماقبلِ
قرون وسطی
بستگی پیدا
کرده است.
هر گاه
نیز که سلسله
مراتب روحانیت
در سرزمینی
قادر نبوده
اند و یا قادر
نباشند که حق
تعیین سرنوشت
مردم را بگونه
ای ویژه
بخودشان
اختصاص بدهند،
آنگاه در
حمایت از
حُکام جبار و
سرکوبگر در آن
جوامع،
امتیازات
ویژه خودشان
را حفظ
میکرده اند و
مینمایند.
حکومت
های جبار و
ستمگرهم با
بهره گیری از
تسلط فکری این
جماعت منادی و
سلسله مراتب
مذهبی، به
تعمیق عقب
ماندگی در
توده مردم
ستمدیده و تسلیم
این توده به
سرنوشتی که
باصطلاح
خداوند برای
آنها رقم زده
است دامن میزده
اند و میزنند
به استثمار و
سرکوب مردم
ادامه داده و
میدهند. البته
همواره حق و
حساب و
امتیازات
ویژه
روحانیون و
سلسله مراتب
مربوطه را هم
تامین نموده
اند.
در هر
گردباد
تاریخی هم که
این سلسله
مراتب مذهبی و
رهبران
نامدار
روحانیت در
رهبری جامعه و
جایگاه تعیین
سرنوشت مردم
قرار قرارگرفته
اند، عاقبت با
شدت و حدتی حتی
بیشتر از
جباران دیگر،
استثمار و
سرکوب نموده
اند. بعنوان
نمونه بدوران
حاکمیت
واتیکان در
اروپا،
بدوران
حاکمیت روسای
مذهبی در
افریقا، خاورمیانه،
آسیا و بویژه
در کشورهای
همجوار
خودمان توجه کنید.
اروپای
قرون وسطی و
دوران حاکمیت
پاپ جنگجو "
پاپا
گواریرا" ، و جنایات
و جنگ ها و
فجایعی که در
دوران حاکمیت مستقیم
سلسله مراتب
روحانیت و
رهبر بلامنازع
روحانی در
کشورهای
مختلف بوجود
آمده است، بهیچوجه
از حافظه
تاریخ بشری،
پاک و یا
کمرنگ نخواهد
شد. همچنان که
تبهکاری های
حکومت
عربستان
صعودی، شیخ
نشین های جنوب
خلیج فارس،
افغانستان طالبانی
و ایران ولایت
فقیه و...!
در
تاریخ جوامع
انسانی،
دوران حاکمیت
سلسله مراتب
مذهبی و رهبری
روحانیت بر جامعه،
نمایشی خونین
از عقب ماندگی،
جباریت و
قساوت، جنگ ها
و شقاوت ها
بوده است.
در
کشور ما هم،
پس از انقلاب 22
بهمن 1357 و
فریبکاری روح
الله خمینی و
اکثریت قریب
به اتفاق روحانیت
شیعه و
همراهان آنها
عاقبت در قرن
بیستم کاست
حکومتی ای به
رهبری
بلامنازع روح
الله خمینی بر
حق تعیین
سرنوشت مردم
در ایران دست
پیدا کرد و هم
اکنون نیز تحت
رهبری علی
خامنه ای و
اعوان و
نصارش، به تداوم
حیات حکومت
اسلامی،
حکومت جهل و
جنایت ادامه
میدهند.
حکومت
تئوکراتیک،
حکومت مذهبی،
بدترین نوع حکومت
استبدادی و
فاشیستی است.
رهبرحکومت
مذهبی و اعوان
انصارش تبلیغ
میکنند که
آنچه آنان میگویند،
حکم میکنند و
اجرا
مینمایند از
پیام ها و
دستورات
خداوند و
رسیده از
آسمان است،
لذا اجرای آنها
الزامی است.
اینها،
حکومت
تئوکراتیک،
حکومت مذهبی،
تبلیغ میکنند
که تا ظهور
رهبری که از
جانب خداوند
برای اداره
جوامع بشری
ارسال خواهد
شد اداره جامعه
و ادامه حکومت
حق آنان و
مورد تائید
خداوندشان
است. لذا،
مخالفت با
حکومت و یا
سرپیچی از
احکام رهبر و آیات
عظام و اعوان
و انصار رهبر،
مخالفت با
خدا، دین و
مذهب است. بر
همین پایه های
خود ساخته نیز
مخالفان
حکومتشان را
مفسد فی الارض
می نامند و
بنابر احکام حکومت
و کاسه لیسان
حکومت،
مخالفان
حکومتشان را
به مجازات های
سخت و غیر
انسانی و حتی
اعدام محکوم
مینمایند.
به
بیان دیگر،
حکومت مذهبی و
کاسیه لیسان
آنها، حق مردم
برای تعیین
سرنوشتشان را
در هیچ زمینه
ای برسمیت
نمیشناسند و
حکومت مذهبی
بمثابه بی حقی
تمام و کمال شهروندان
کشور است.
طبیعی
است که این
همه اعمال خشونت
و شقاوت از
جانب حکومت
اسلامی
ایران، با
اعتراض و
مخالفت مردم
ستمدیده و حق
طلب و در راس
آنها مردمان
آزادیخواه و
برابری طلب
روبرو میشود.
مبارزات مستمر
مردم در 33 سال
گذشته در
ایران و اعمال
سرکوب ها،
خفقان ها و
جنایاتی که
حکومت اسلامی
ایران بر مردم
کشور ما اعمال
نموده است،
مصداق این
مدعا است.
امروزه
همچنان هر
کلام و یا
عملی که اعمال
خشونت و
حاکمیت بی چون
و چرای حکومت
اسلامی ایران
را به زیر
سئوال ببرد،
با احکام ضد
انسانی رهبر،
صاحب منصبان و
کاسه لیسان
دربار علی
خامنه ای روبر
میشود. توسل
به ترور هم
بمعنای حذف
فیزیکی
مخالفان حکومت
و هم جهت
ایجاد ترس و
وحشت در جامعه
و جهان یکی از
عملکردهای
مستمر جمهوری
اسلامی ایران
است.
به
احکام صادره
توسط
بیدادگاههای
رژیم اسلامی
ایران توجه
کنید. بصدور
احکام
طوالمدت حبس
برای فعالین
کارگری،
زنان، جوانان
و مبارزان
ملیت های ساکن
ایران و به
صور احکام غیر
انسانی اعدام
ها که ایران
را در رده
بالای صدور
احکام اعدام
در جهان
رسانیده است
توجه کنید.
اکنون
حتی اشاره ای
کوچک به
کارگزاران
دست چندم رژیم
هم در حکومت
اسلامی ایران،
مقامات رژیم
را بوحشت
می اندازد و
با احکام ضد
بشری روبرو
میشود. به حکم 25
ضربه شلاق
برای کاریکاتوریستی
که جرائت کرده
است
کاریکاتوری
از یک نماینده
مجلس اسلامی
بکشد توجه
کنید.
هر چند
که سيد احمد
لطفي نماینده
مجلس اسلامی
ایران بعلت
ترس از آگاهی
افکار عمومی اکنون
ناچار شده است
که شکایت خویش
را پس بگیرد،
اما همان
اقدام اولیه
او و صدور حکم
بیدادگاه
رژیم در باره
کاریکاتوریست،
نشان میدهد که
از نظر مقامات
رژیم،
شهروندان
کشور ما از
کوچکترین
حقوق انسانی و
اجتماعی نیز
برخوردار
نیستند.
به
صدور احکام
طویل المدتی
که برای وکلای
مستقل دادگستری
که تلاش نموده
اند از حقوق
موکلین اشان
که برای دست
یابی به حقوق
مدنی شان دفاع
نمایند توجه
کنید. باصطلاح
جرم این ولای
مستقل
دادگستری
اینست که تلاش
نموده اند که
در دفاع از
موکشان از
قوانین رسمی
قضائی کشور استفاده
نمایند.
بعنوان
نمونه به مواردی
از صدور اینگونه
احکام اشاره
میکنم. خانم
نسرین ستوده
وکیل
دادگستری،
عضو کانون
مدافعان حقوق
بشر و حقوق
دان که بجرم
واهی اقدام
علیه امنیت
ملی و تبلیغ
علیه نظام به 11
سال حبس
تعزیری محکوم
شده است و
اخیراً هم
صاحب منصبان
رژیم در صدد
هستند که حق
وکالت خانم
نسرین ستوده
را نیز ملغا
نمایند.
آقای
محمد علی
دادخواه
وکیل
دادگستری و
عضو کانون
مدافعان حقوق
بشر و حقوق
دان است. او نیز
بجرم واهی
اقدام علیه
امنیت ملی و
تبلیغ علیه
نظام به 9 سال
زندان تعزیری
و 10 سال
محرومیت از وکالت
محکوم شده
است.
اخیراً
آقای محمد
علی
دادخواه را
تحت فشار قرار
داده اند که
حاضر شود علیه
خودش مبادرت
به اعترافات
دروغین و
ساختگی نماید.
این توطئه توسط
خود آقای محمد
علی
دادخواه
افشا شده است.
علاوه بر این
دو نفر تعداد
دیگری از
اعضاء کانون
مدافعان حقوق
بشر را هم
دستگیر و
زندانی کرده
اند نظیر خانم
نرگس محمدی، محمد
سیف زاده و
عبدالفتاح
سلطانی.
در
جمهوری
اسلامی
ایران، رهبر،
رئیس جمهور روسای
قوای مقننه و
قضائی و
فرماندهان
سپاه و دیگر
صاحب منصبان
رژیم هر زمان
که منافعشان
ایجاب نماید کوچکترین
اهمیتی به
قوانین رسمی
نظام خودشان
هم نمیدهند.
این حکم
در مورد
بسیاری از
آیات عظام نیز
صادق است.
اینها خودشان،
نظرات و هوا و
هوس هایشان را
عین قانون
میدانند. برای
اینها، قانون
نظر و رای
آنها است.
از
آخرین نمونه
های این نوع
عملکردها،
فتوای آیت
الله صافی
گلپايگانی
است. این آیت
الله
حُکم فتوائی
صادر نموده است
که بموجب آن
یک خواننده رب
ایرانی بنام
شاهین نجفی به
مرگ محکوم شده
و یکی از
بنیاد های
تروریست پرور
رژیم هم برای
کسی که این
خواننده رب
جوان مقیم
خارج از کشور
را به قتل
برساند، 100 هزار
دلار جایزه
تعیین نموده
است.
از آیت
الله صافی
گلپايگانی،
سئوال شده است:
" بسمه تعالی
متاسفانه چند وقتی است
که عده ای
اجیر شده اند
که عمدتا از ضد
انقلاب خارج
کشور می
باشند، بر روی فضای
اینترنت در
سایت ها و
وبلاگ خود، به
راحتی به امام
مظلوم ما امام
هادی علیه
السلام
اهانت و جسارت
می کنند
(طراحی، جک،
کشیدن
کاریکاتور،
فحاشی، دروغ
بستن و...)
حکم این افراد
چیست؟".
این آیت
الله پاسخ
داده است که : "
چنان چه اهانت
و جسارت به
حضرت نموده
باشند،
مرتدند. والله
العالم.".
بواقع بنابر
فتوای آیت
الله صافی
گلپايگانی هر حزب
الله و
تروریست مقلد
آقا معتقد باشد
که کسی به
خمینی و خامنه
ای و امامی
اهانت و جسارت
نموده است، اجازه
دارد که آن
شخص را بقتل
برساند.
از آنجا که
فتوای صافی
گلپايگانی
قبل از آنکه خواننده
رب شاهین نجفی
ترانه جدیدش
را منتشر نماید
صادر شده است،
مزدوران حزب
الهی برای تاکید
بر این حکم
ارتجاعی از
آیت الله مکارم
شیرازی نیز
سئوال نموده
اند.متن سئوال
و پاسخ مکارم
شیرازی به آن
از این قرار
است.
با اهداء
سلام و تحیّت،
با کمال تأسف
چندی است در
محیط های
مجازی،
معاندان
اسلام و
بالأخص معاندان
شیعه که
پیشترفتهای
اسلام و تشیع
آنها را
خشمگین و زبون
ساخته، طرح
های شوم خود
را با توهین
به امامان بزرگوار
جهان اسلام و
ائمه اطهار
(علیهم
السلام) شروع
و هر روز
دامنه های
بیشتری را
ایجاد میکنند!
اخیراً
قطعه ای
موسیقی در
فضای مجازی
منتشر شده که
خواننده
مزدور و
شناخته شده ای
در آن اقدام
به توهین و
ناسزا به محضر
مبارک امام
بزرگوار حضرت
امام علی
النقی (علیه السلام)
نموده است.
لطفا نظر
مبارکتان را
درباره چنین
شخص و چنین
کاری را مرقوم
دارید.
پاسخ آیت
اله مکارم
شیرازی به این
پرسش چنین است:
ج: هر گونه
اهانت به مقام
شامخ امامان
معصوم (علیهم
السلام) و
توهین به آن
بزرگواران در
صورتی که
توهین کننده
مسلمان باشد
موجب ارتداد
است و اگر
مسلمان نباشد
در حکم ساب
النبی (ص) است و
این گونه
افراد در
اسلام مجازات
بسیار سنگینی
دارند. خداوند
مسلمین و
مخصوصاً پیروان
مکتب اهل بیت
(علیهم
السلام) را از
شر دشمنان
مصون و محفوظ
دارد.
ناصر مکارم
شیرازی ۹۱/۰۲/۲٣
از آنجا که
نزاع های
درونی رژیم به
تشدید شکاف
مابین ولی
فقیه علی
خامنه ای و
تعدادی از
آیات عظام نیز
کشیده شده
است، لذا صف
بندی های
جدیدی در حال
تشکیل است،
بنابراین
تعدادی دیگر
از آیت الله
های ریز و
درشت دیگر هم
با اعلام
فتواهائی
نظیر فتواهای
فوق الذکر، به
صف صدور حکم
ارتداد برای
خواننده جوان
رب شاهین نخفی
کشیده شده
اند.
ابتدا
ضروری است که معنای
مرتد توضیح
داده شود.
مرتد بنابر
احکام اسلامی
به کسی اتلاق
میشود که
سابقاً
مسلمان بوده و
ترک این دین
نموده باشد و
به دین دیگری
باور و ایمان
آورده باشد.
بنابر احکام
اسلامی کسی که
معتقد به خدا
نباشد را هم
کافر مینامند.
همانگونه
که اشاره کردم
از همین الان
هم برای سر
شاهین نجفی، یک
خواننده رب ایرانی،
جایزه تعیین
کرده اند.
معنای
اینگونه اعلام
نظرها و تصمیم
گیری ها اینست
که حتی اگر
کسی اعلان
خروج از دین نیز
نکرده باشد،
بعلاوه
بصراحت اعلام
نماید که قصد
اهانت هم
نداشته است،
بنابر نظر و
هوا و هوس های
نشانه های
خدا، این یا
آن آیت الله،
تروریست های
رژیم آن
شخص را
میتوانند
ترور نمایند.
گیریم که
کسی هم از دین
خارج شده
باشد. چرا آن
خداوند مقتدر
نمیتواند به
اشاره ای او
را صاحب ایمان
نماید. آیا
اقتدار
خداوند در
برخورد به نظر
یک انسان مصمم
رنگ میبازد؟
از طرف
دیگر فرض را
بر این
بگذاریم که
نظر این آیت
الله ها و آن
بنیاد
تروریست پرور
رژیم در رابطه
با اهانت و
جسارت شاهین
نجفی درست
باشد. آخر این
چه دین، مذهب
و حکومتی است که
با یک ترانه
خواننده ای،
آنهم در خارج
از کشور، پایه
هایش می لرزد؟
در
اینجا تاکید
بر یک امر
روشن ضروری
است. طبیعی
است که وظیفه
انسان
آزادیخواه و
برابری طلب
دفاع از حق
بیان شاهین
نجفی و مخالفت
با حکم ضد
انسانی اعدام
این جوان
است،اما، این
امر الزاماً
بمعنای تائید
نظرات
شاهین نجفی
نیست.
اما
موظفیم که در
دفاع بی قید و
شرط از آزادی
های سیاسی، از
حق بیان و حق
قلم و ابتدائی
ترین حقوق
انسانی، از
شاهین نجفی در
مقابل
تجاوزات گله
های حزب الله،
دفاع کنیم.
ضمنا،
تا آنجا که
مقدور است،
ریشه اینگونه
خودسری های
جنایتکارانه
حکومت اسلامی
را توضیح
دهیم. آگاهی،
یکی ازسلاح
های مقتدر
انقلاب است.
اما در
رابطه با ریشه
های، اینگونه
خودسری های
جنایتکارانه
حکومت اسلامی.
واقعیت این
است که ،
حکومت اسلامی
ایران، از
بنیاد های
تبلیغ آدمکشی
در جهان است.
ضمناً همه
شواهد و قرائن
نشان میدهد که
رهبر، رئیس
جمهور، مسئول
قوه قضائیه و
مسئول قوه
مقننه،
فرماندهان
سپاه
پاسداران ایران،
و بقیه صاحب
منصبان ریز و
درشت رژیم و
جناح ها و
دسته بندی های
جمهوری
اسلامی ایران
در آنچنان
وضعیت شکننده
و نامتعادلی
قرار دارند که
اشعار ترانه
یک خواننده
جوان رب در
خارج از کشور آنان
را چنان وحشت
زده نموده است
که باید این
خواننده بقتل
برسد، تا شاید
که کمی از
وحشت حضرات
کاسته شود.
جامعه ما
از نظر
اقتصادی،
اجتماعی،
سیاسی و
فرهنگی در
وضعیتی
انفجاری قرار
گرفته است. هر
عکس العمل
مردم و
مخالفان
حکومت اسلامی
ایران در شرایطی
معین میتواند
بعنوان چاشنی
انفجاری ، اُس
و اساس این
رژیم را نابود
نماید.
سردمداران
رژیم هم از
یاد نبُرده
اند که بن علی
دیکتاتور
تونس که در
محاصره
اقتصادی از
طرف امپریالیست
ها نیر نبود و فکر
میکرد که پایه
های حکومت اش
مستحکم است، با خود
سوزی جوان
دانشجو و
دستفروشی که
در اعتراض به
بیدادگری های
حکومت بن علی
خودش را به آتش
کشید، همه
اقتدار رژیم
اش، همه نیر
وهای امنیتی و
انتظامی و
مسلح اش، در
طول چند روز
توسط مردم
ستمدیده و
أزادیخواه،
درهم شکسته
شد.
علی خامنه
ای، برای آنکه
به سرنوشت بن
علی تونسی
دچار نشود، تصور
میکند که باید
هر صدای غیر
حکومتی را از
همان ابتدا در
گلو خفه نماید.
اما این امر،
با همه امتیازات
خدایگونه علی
خامنه ای غیر
ممکن است.
با همه
سرکوب ها و
بگیر و
ببندهای
حکومت، زنان
آزادیخواه
کشور ما خاموش
نشده اند.
کارگران حق
طلب،
آزادیخواه و
برابری طلب
کشور ما، با
همه خسارت ها
و قربانی هائی
که به آنها
تحمیل شده و
میشود همچنان
سرافراز
سنگرهای
مبارزه را ترک
ننموده اند.
جوانان کشور
ما با استفاده
بهینه از شکاف
ها در بالا،
از هر فرصتی
که بوجود
میآید ندای
آزادیخواهیشان
را در فضای
ایران طنین
میآندازند.
مبارزان
آزادیخواه و
ترقیخواه
ملیت های ساکن
ایران در 33 سال
حکومت ننگین
اسلامی در
ایرن،
سنگرهای مبارزاتی
شان را ترک ننموده
اند.
همین
واقعیت ها است
که حکومت
اسلامی در
ایران را
لرزان و وحشت
زده نموده است.
رهبر رژیم و
همه صاحب
منصبانش
شبانه روز
دارند به مردم
دروغ تحویل و
درجه سرکوب را
افزایش
میدهند.
آنقدر گفتار
و کردار رهبر
رژیم علی
خامنه ای
شیادانه،
مزورانه،
متاثر از ترس
مرگ و سرنگونی
است که بمانند
یک بیمار
مالیخولیائی
نه تنها از مردم
که حتی از این
و یا آن صاحب
منصب رژیم هم
دچار خوف و وحشت
میشود و دستور
سرکوب صادر
مینماید.
کار علی
خامنه ای
بجائی کشیده
است که رئیس جمهور
محبوب و
فاشیست اش را نیمه
دشمن میبیند و
اینجا و آنجا
زیر پابش را
خالی مینماید.
در یک بازی
خطرناک در
ایجاد
اختلافات
بیشتر در میان
صاحب
منصبانش،
مزورانه
رفتار میکند. در
رابطه با
بحران مابین حکومت
اسلامی ایران
و امپریالیست
ها، ابلهانه
مانورهای
نامتعادل میدهد.
تا آنجا که
کشور ما امروز
به علت
ماجراجوئی
های اتمی
حکومت اسلامی
ایران و زیاده
خواهی ها و
توطئه های دول
امپریالیستی در
سراشیب سقوط
اقتصادی و
احتمال تجاوز
نظامی قرار گرفته
است.
کار
بجائی کشیده
است که، محمود
احمدی نژاد
رئیس جمهور
نظام اخیراً
در یک سخنرانی
در مشهد بدون
آنکه دشمنان
خودش را با
اعلام نامشان
معرفی نماید، گروهی
از مخالفان
دولت اش را به
سازماندهی
توطئه علیه
اقدامات دولت
متهم کرد و مصداق این
توطئه ها را
"اخلال در
بازار ارز و
طلا" و "زیر
سئوال بردن
اجرای قانون
هدفمندی
یارانه ها"
معرفی نموده
است. محمود احمدی
نژاد گفت که دولت او
مورد هجوم " توطئه
مشترک داخلی و
خارجی" است. محمود
احمدی نژاد
تاکید کرد که
با تمام قدرت
با دشمنان
داخلی و خارجی
اش برخورد
خواهد کرد و
آنها را ریشه
کن خواهد نمود.
اکنون با
توجه به
محاصره
اقتصادی
ایران و تشدید
آن در ماههای
گذشته و
احتمال تجاوز
نظامی به
ایران، تداوم
تورم و بالا
رفتن سرسام
آور قیمت
کالاهای
ضروری و مصرفی
مردم، بی
کفایتی و
ماجراجوئی
رهبر، صاحب منصبان
رژیم و
فرماندهان
سپاه
پاسداران و جناح
های رنگارنگ
رژیم در اداره
کشور و تخریب
زندگی مردم
ستمدیده،
تداوم چپاول
ها و فسادها
از یک طرف، و
از طرف دیگر
رقابت های مخرب
و نزاع های بی
پایان مابین
رهبر و بقیه
کارگزاران
رژیم و آیت
الله هایشان،
آنچنان وضعیتی
ایجاد شده است
که جز سراشیب
سقوط نام
دیگری بر آن
نمیتوان
گذاشت.
از علائم
تشدید عدم
تعادل و وخامت
اوضاع حکومت
کنندگان و اعوان
و انصارشان در
نظام مسلط
حکومتی اینست
که در لحظات
استصال دست به
ماجراجوئی
های میزنند که
افکار عمومی را
از پرداختن به
مشکلات و
بحران هائی که
حیات رژیم را میتواند
بالقوه به
مخاطره
اندازد باز
داشته و حول و
هوش آن ماجراجوئی
به انحراف
بکشانند.
صدور حکم
مجازات 25 ضربه
شلاق برای یک
کاریکاتوریست،
صدور فتوای
چندین آیت
الله ریز و
درشت جهت قتل
یک خواننده بی
گناه و صدور
اطلاعیه یک
بنیاد
ارتجاعی
بنیاد گرای
اسلامی و
تعیین جایزه برای
سر خواننده
مذکور نیز
میتواند جهت
ایجاد همین
انحراف ها و
ماجراجوئی ها
باشد.
واقعیت
این اینست که
سران حکومت
اسلامی ایران
شایستگی اداره
هیچ جامعه انسانی
را ندارند.
همه آنها
کمابیش
شایستگی
دارند که
بعنوان متهم
به جنایت علیه
بشریت در یک
دادگاه
عادلانه و
مستقل مردمی
محاکمه و
مجازات شوند.
برای ما
مردم
آزادیخواه و
برابری طلب
جهت خلاصی از
چنگال خونریز
این رژیم که
دهها هزار نفر
از مخالفین
خویش را بقتل
رسانیده،
دهها هزار نفر
از مردم کشور
ما را
شکنجه نموده،
اقتصاد ایران
را به آستانه
ورشکستگی
رسانیده است،
کشور را به
زندان بزرگی
برای اکثریت
قریب به اتفاق
کارگران و
زحمتکشان،زنان،
جوانان و ملیت
های ساکن ایران
تبدیل نموده
است،
آپارتاید
جنسی را به
زنان کشور
تحمیل نموده است
و ایران
را در معرض
خطر محاصره
اقتصادی بین
المللی و
احتمال حمله
نظامی نیز
قرار داده است،
لازم است که؛
با تعمیق
آگاهی های
دمکراتیک و
طبقاتی،
سازماندهی در
سطوح مختلف،
تدارک
اعتصابات در
محل زندگی و
کار مردم
ستمدیده،
بهره گیری از
تلفیق مبارزه
مخفی و علنی،
ایجاد ارتباط
مابین بخش مختلف
مبارزاتی
مردمی و ایجاد
اعتصابات در
سراسر کشور و
متوقف نمودن
چرخ های
تولید، این
رژیم جهل و جنایت
را بزیر بکشیم
و به قبرستان
تاریخ بسپاریم.
در آن زمان
در صورتی که کارگران،
زنان، جوانان
و مبارزان
ملیت های ساکن
ایران،
سنگرهای خویش
را در جهت
تحکیم آزادی و
برابری در
ایران، حفظ و
حراست
نمایند، آنگاه،
حق تعیین
سرنوشت در دست
های توانای ملت
انقلابی
ایران قرار
خواهد داشت. ملتی
که افتخار
پیشروی ها
بسوی ایجاد
جامعه ای
آزاد، آباد و
مرفه و برابری
طلب را خواهد
داشت.
در آن
مقطع،
امپریالیست
ها نیز جرائت
حمله نظامی به
ایران را
نخواهند داشت
و در مقابل
ملتی که با
هماهنگی،
سازماندهی و
تعمیق
مبارزاتشان
رژیم ضد بشری
جمهوری
اسلامی ایران
را بزیر کشیده
اند، و در
مقابل حمایت
افکار عمومی
در جهان که به
آن انقلاب
اقبال نشان
خواهند داد،
امپریالست ها
نیز چاره ای
جز لغو محاصره
اقتصادی ایران
را نخواهند
داشت.
فراموش
نکنیم ؛ ملت
سازمان داده
شده، ملت مصمم
، آزادیخواه و
برابری طلب،
منشاء همۀ
قدرت ها است.
دوشنبه ۱
خرداد ۱۳۹۱
برابر با ۲۱ می ۲۰۱۲