خیز
جدید جنبش
ضداستبدادی و
راهی که باید
با هوشیاری
پیمود
ارژنگ
بامشاد
تظاهرات
مردم در ۲۵
بهمن و اول
اسفند۸۹، به
همگان قدرت
تازه جنبش
مردم را نشان
داد. سرراستی
شعارها و هدف
ها ؛ تلاش
برای سراسری
شدن، و پیوستن
جنبش ملیت ها
به جنبش
ضداستبدادی بر
اهمیت آن افزوده
است. هم زمان
با اوج گیری
خیز جدید
جنبش، حرکت ها
و اعتصابات
کارگری نیز هم
چنان ادامه دارد
و امید تلاقی
این دو نیرو و
همسو شدن آن
ها را دو
چندان می کند.
اما تا همین
جا روشن است
که وزن زنان و
جوانان در
گسترش جنبش
همچون سال پیش،
بسیار بالا و
تحسین
برانگیز است.
شهادت سه
دانشجو در
تهران و
شیراز، نشان از
حضور گسترده ی
دانشجویان در
جنبش کنونی
دارد. حرکت
های مردمی، هم
چنین بر متن
شرایطی در خاورمیانه
جریان دارد که
خیزش های
انقلابی جهان
عرب،
استبدادهای
دیرپا را یکی
پس از دیگری در
هم می کوبند.
این همه، امید
به گسترش جنبش
را صد چندان
می کند و
انتظار شتاب
گیری جنبش
مردم و به ثمر
نشستن سریع آن را
دامن می زند.
وضعیت
جنبش کنونی،
در کشوری تحت
سلطه ی یک دیکتاتوری
مذهبی متکی به
نیروهای مسلح
مزدور، و متکی
به ایدئولوژی
تمامیت گرا و
بهره مند از درآمدهای
نفتی را باید
با هوشیاری و
بسیار
خونسردانه
تحیل کرد و
مشکلات و خطرات
پیشاروی جنبش
را با دقت
مدنظر داشت.
۱ ـ حاکمیت
کنونی علیرغم
اختلافات
درونی اش، رژیمی
است متکی به
دستگاه های
سرکوبی که
سران آن اهرم
های اصلی
اقتصاد کشور
را در دست
گرفته و در ماندن
رژیم منافع
مادی بسیار
دارند. آن ها
به راحتی و
اولین فشارها
دست از مقاومت
بر نخواهند
داشت. حاکمان
اسلامی علاوه
بر نیروهای
مسلح مرسوم،
یک دستگاه
عریض و طویل
از نیروهای
مزدور سازمان
داده اند.
دستگاه هائی
که شامل بسیجی
ها، لباس شخصی
ها، دارو دسته
های چماقدار
است که بودجه
شان نه از
بودجه ی دولت،
بلکه گاه
مستقیمأ از
بیت رهبری و
از بودجه
نهادهای
وابسته به
رهبر تامین می
شوند. این
نیروی مزدور
منافع مادی
زیادی در حفظ
ارکان نظام
دارد، قدرت
مقاومت در
دستگاه سرکوب
را بالا برده
و درجه ی
خشونت و
بیرحمی آن را
افزایش می
دهد. تلاش
گسترده ای نیز
انجام گرفته
تا این نیروی
مزدور
سازمانیافته
به ایدئولوژی
استبداد حاکم
معتقد گردد و
اقداماتش توسط
آخوندهای
حکومتی و
روحانیت
سلطانی تطهیر شود.
بر این اساس
است که
تاکنون به
تجربه دیده
ایم مجریان
احکام دادگاه
های شرع اسلامی
و یا عاملان
قتل عام
زندانیان
سیاسی و قتل های
زنجیره ای
چگونه
بیرحمانه
احکام دادگاه
ها و یا
فرامین رهبر
رژیم یا فتوا
دهندگان را به
اجرا درآورده
اند. تاریخ
جمهوری
اسلامی پر است
از نمونه های
چنین اقدامات
جنایت کارانه
ای.
۲ـ کنار
دستگاه سرکوب
میدانی، دستگاه
عظیم امنیتی
حفاظت حاکمیت
را بر عهده دارد.
دستگاه
امنیتی
گسترده ای که
کنترل
بیرحمانه ای بر
فعالان سیاسی
و مدنی اعمال
می کند؛ برای
خنثی کردن
فعالیت
مخالفان رژیم
در داخل و
خارج از کشور،
شبکه هائی از
نیروهای
نفوذی سازمان
داده و از این
طریق برای
منحرف کردن
سمت و سوی جنبش،
به پخش اخبار
جعلی و
راهکارهای خطرناک
می پردازد.
دستگاه
امنیتی
استبداد حاکم بر
خلاف دستگاه
امنیتی
شاهنشاهی،
سیستمی منعطف
ایجاد کرده و
گاه با میدان
دادن به پاره
ای از فعالیت
ها، زمینه را
برای شناسائی
فعالان و شبکه
سازان فراهم
می آورد تا در
موقعیت مناسب
ضربات خود را
وارد آورد.
نفوذ ایادی امنیتی
رژیم در شبکه
های اجتماعی
نیز امر ناشناخته
ای نیست. این
حضور نفوذی
های رژیم در
شبکه های
اجتماعی، هم
اکنون به
مشکلی جدی
تبدیل شده است
و هوشیاری
بالائی را می
طلبد. با
استفاده از
همین سیستم
پلیسی بشدت
متمرکز و
گسترده و
منعطف است که
دستگاه
امنیتی رژیم
گاه تلاش می
کند با متهم
کردن نیروهای
جنبش در به کارگیری
اقدامات
مسلحانه، یا
دامن زدن به
این گرایش،
راه سرکوب
زودرس جنبش را
هموار سازد.
گاه یافت می
شوند قلم به
مزدانی که
بصورت غیرمستقیم
از این شبکه
های امنیتی خط
می گیرند و خودآگاه
یا
ناخودآگاه،
برنامه های
تخریبی وزارت
اطلاعات رژیم
را تبلیغ و
ترویج می کنند.
۳ـ
جدا از دستگاه
سرکوب میدانی
و شبکه های
عنکبوتی
امنیتی،
حاکمیت
اسلامی
ازارتش
آخوندهای حکومتی
و مداحان
وابسته به
خود، در هر
شهر و روستا و
درهر محله و
خیابان
و هر مسجد و حسینیه،
برخوردار است.
اعزام هزاران
نفر از این
آخوندهای
حکومتی به
مدارس، را نیز
باید بر این
ارتش
تخدیرگران
افزود. این
آخوندهای حکومتی،
ارتش مبلغان
دستگاه
حکومتی را
تشکیل می دهد
که در تمامی
سال های
حاکمیت
اسلامی برای
دامن زدن به
شکاف میان بخش
های زحمتکش
جامعه تلاش
کرده اند. آن
ها با تکیه بر
اعتقادات
سنتی مردم و
یا سنت های
پابرجا، تلاش
می کنند که
بخش هائی از
زحمتکشان و
تهیدستان را علیه
بخش های مدرن
جامعه
بشورانند. این
مبلغان واپسگرائی،
بخش زیادی از
نیروی شان را
روی دامن زدن
به خرافات
مردسالارانه
و از این طریق
سرکوب مداوم و
مستمر زنان
کشور و پایمال
کردن حقوق
انسانی می
گذارند. این
سیستم سرکوب
فرهنگی
سازمان
یافته، در
بسیاری از
موارد تلاش می
کند خانواده
ها را به
نیروی کنترل
جوانان تبدیل
کند. اما
علیرغم تمامی
این تلاش های
رذیلانه،
مقاومت
جوانان و زنان
و خانواده ها،
همواره تلاش
های این
نیروهای
واپسگرا را با
شکست کامل
مواجه ساخته
است. بی جهت
نیست که پس از
سی سال حاکمیت
اسلامی، باز
هم به فکر "انقلاب
فرهنگی "
دیگری می
افتند و برای
کنترل زنان و
دختران جامعه
مدام گشت های
رنگارنگ سازمان
می دهند. خطبه
های خشماگین
ائمه جمعه،
علیه وضعیت
اجتماعی
جامعه، بیان
این شکست
سهمگین است.
با این حال
نباید از یاد
برد که گاه در
بخش های
تهیدست و
پائین جامعه،
این تبلیغات
شوم، می تواند
برای مدتی
باعث ایجاد
شکاف میان بخش
هائی گوناگون
جامعه بشود.
۴ـ
برای دامن زدن
به شکاف میان
زحمتکشان و
تهیدستان و
دیگر بخش های
جامعه،
شعارهای
عدالت پرورانه
و یا تاکید بر
پرداخت نقدی
یارانه ها نیز
اهرم دیگری در
دست حاکمیت
اسلامی است.
آن ها خود را
مدافعان
اقشار پائین
جامعه جا می
زنند تا با
این تبلیغات
مانع پیوستن
تهیدستان و زحمتکشان
به اعتراضات
سراسری شوند.
حاکمیت اسلامی
حتی تلاش دارد
در زمانی که
با اجرای طرح
حذف هدفمند
یارانه ها، به
سفره خالی مردم
دستبرد زده،
بازپرداخت
بخش کوچکی از
این دزدی را
به حساب بذل و
بخشش خود
جابزند و عده
ای را نیز
فریب دهد و یا
گمراه سازد.
تمرکز این سیاست
فریبکارانه
روی اقشار
تهیدست جامعه
است. این
تبلیغات
دروغین
مستضعف پناهی
در شرایطی
صورت می گیرد
که کارگران
بسیاری از واحدهای
اقتصادی،ماه
هاست از
دریافت حقوق و
دستمزد خود
محرومند و
برای دریافت
حقوق های
معوقه شان
باید دست به
اعتصاب بزنند.
بخوبی شاهد
بودیم که
حاکمیت
اسلامی برای
اجرای این طرح
چگونه فضای
کشور را
امنیتی کرده
است و نگاهی
به پیش نویس
بودجه سال
آینده نیز
نشان می دهد که
حاکمیت
اسلامی توان
اجرای همان
وعده هایش را
نیز نخواهد
داشت و مجبور
است مدام دست
به فریبکاری
بزند.
مجموعه ی
محورهای فوق
نشان می دهد
که حاکمیت اسلامی
برای حفظ خود
روی تمامی
اهرم های
سرکوب سیاسی،
اقتصادی،
امنیتی، مدنی
و فرهنگی اش
سرمایه گذاری
کرده است.
الف ـ
حاکمیت
اسلامی خود را
آماده اکرده
است تا با
تمامی ظرفیتش
از خود در
برابر حملات
مردم دفاع
کند. اما جنبش
مردمی هنوز از
تمامی ظرفیتش برای
درهم شکستن
ستون های
استبداد بهره
مند نیست. درست
است که وزن
جوانان و زنان
بعنوان
پیشقراولان
جنبش بسیار
برجسته است و
این امر بویژه
در تظاهرات
خیابانی و جنگ
و گریزهای گریلائی
بخوبی نمایان
است، اما هنوز
اکثریت جامعه
یعنی کارگران
و زحمتکشان
بصورت توده ای
وارد عمل نشده
اند. جنبش
اعتراضی هنوز
نتوانسته است
تهیدستان
حاشیه شهرها و
زحمتکشان
محلات فقیرنشین
را با خود
همراه کند.
تجربه ی
جوانان مصری
نشان داد، از
زمانی که آن
ها به قهوه
خانه های
محلات فقیر
نشین رفتند و
زحمتکشان با
جنبش سراسری
همراه شدند،
قدرت جنبش
ضددیکتاتوری
با سرعت حیرت
آوری خود را
نشان داد. عدم حضور
کافی
زحمتکشان و
تهیدستان،
تنها مشکل کنونی
نیست، طبقه
کارگر نیز
هنوز بشکلی
سازمانیافته
وارد عمل نشده
است. حرکت ها و
اعتصابات
کارگری که
مدام در جریان
است، هنوز
نتوانسته وزن و
قدرت خود را
به جنبش
سراسری تزریق
کند. فشار
سنگین حاکمیت
بر فعالان
تشکل های مستقل
و دیگر فعالان
کارگری، برای
به عقب انداختن
این همبستگی
توده ای است. هم
زمان، وزن
ملیت های تحت
ستم در جنبش
سراسری نیز به
قدر کافی
برجسته نیست.
هرچند
همبستگی جنبش
ملیت های تحت
ستم با
جنبش
سراسری در اول
اسفند امید
جدیدی ایجاد
کرده و وضعیت
جدیدی را نوید
می دهد، با
این حال هنوز
پیوند
مبارزاتی به
قدر کافی
برجسته نشده
است. اعلام
روز جهانی زن
به عنوان سه
شنبه
اعتراضی، را
نیز گامی جدید
برای پیوند
جنبش زنان با
جنبش سراسری
دانست که امیدهای
تازه ای را
رقم می زند. با
این حال برای این
که بتوان
نیروی عظیم
طبقات و اقشار
گوناگون
جامعه را بصورت
یکپارچه میدان
آورد، یک دنیا
کار لازم است.
ب ـ جنبش
مردمی برای
رساندن صدای
خود به اقصا نقاط
کشور با
دشواری های
زیادی
روبروست.
حاکمیت
اسلامی تمامی
ابزارهای
تبلیغاتی، از
جمله شبکه های
گسترده مرکزی
و استانی صدا
و سیما، رسانه
های نوشتاری
وهمگانی،
نمازجمعه ها و
مساجد و تکایا
و مجموعه ای
از شبکه های
مجازی را برای
رساندن دروغ
ها و تبلیغات
مسموم خود در
اختیار دارد،
نیروی مردمی
از بسیاری اهرم
های تبلیغاتی
با این بُرد
محروم است.
سرعت اینترنت
به پائین ترین
حد خود رسانده
شده است، خط
های تلفن بشدت
کنترل و گاه مختل می
شوند، از انتشار
نشریات و
روزنامه های
مستقل
جلوگیری می
گردد و حتی با
بی اعتنائی
آشکار به
قوانین بین
المللی، روی
امواج شبکه
های فارسی
زبان پارازیت
های قوی از
سوی جمهوری
اسلامی ارسال
می شود تا هیچ
خبری به گوش
مردم نرسد.
این عدم توازن
در برخورداری
از شبکه های
خبررسانی کار
فعالان سیاسی
و مدنی را
بشدت دشوار می
کند. با این
حال نیروی
شگرف خلاقیت
های جوانان
پرشور، بر
بسیاری از
مشکلات فائق
می آیند.
همدلی مردم، و
استفاده
گسترده از
ارتباطات
خانوادگی و اجتماعی،
زمینه ی گسترش
اخبار و
اطلاعات را
فراهم می
آورد. مردم
کشور ما یاد
گرفته اند چگونه
سدهای اختناق
و کنترل پلیسی
را در هم بشکنند.
شعار نویسی،
اسکناس
نویسی، نقل
دهان به دهان
اخبار، گذر از
فیلترینگ های
حکومتی، و بسیاری
از ابتکارات
دیگر، راه را
برای رساندن اخبار
و اطلاعات و
هم آهنگ سازی
ها فراهم می
آورد.
این امری است
که ایادی استبداد
از درک آن
عاجزند.
ج ـ بر متن
این عدم
توازن، و گاه
یاس ناشی از
ناتوانی ها،
گرایشاتی
یافت می شوند
که بدون توجه به
مختصات شرایط
کنونی و بدون
توجه به ضرورت
کار مداوم و
مستمر
سازمانیابی و
شبکه سازی، امیدها
و آروزهایشان
را به جای
واقعیت می
گذارند و چنین
تبلیغ می کنند
که با چند
تظاهرات
گسترده و با
تداوم جنگ و
گریزهای
خیابانی، می
توان قدرت
رژیم را در هم
شکست و آن را
به راحتی
سرنگون کرد.
این گرایش از
شور انقلابی
جوانان و از
پاکبازی آن
ها، بی مهابا
و بدون
اندیشیدن به
عواقب آن
هزینه می کند.
این چنین
هزینه کردنی،
نه تنها عواقب
سنگینی می
تواند به
دنبال داشته
باشد، بلکه
خطر آن وجود
دارد تا با
دامن زدن به
احساسات و
خشم بر حق
جوانان
انقلابی و
تهییج حول
آرزوهای دست
نیافتی در
کوتاه مدت،
زمینه ی یک
دوره
سرخوردگی در
جوانان را
فراهم آورد.
چنین گرایشی
به قانونمندی
انقلابات بی توجه
بوده و شرایط
مشخص هر کشور
برای پیشبرد مبارزه
انقلابی را
نادیده می
گیرد و تلاش
می کند تا شور
انقلابی را
بدون شعور
انقلابی به
کار بگیرد. در
کنار این
گرایش که قصد
تازاندن جنبش
بصورت مصنوعی
را دنبال می
کند، تمایلاتی
نیز دیده می
شود و گاه از
سوی دشمن نیز
دامن زده می
شود که به این
نتیجه می رسد
که برای درهم
شکستن قدرت
نیروی سرکوب
باید سیاست
«چشم در برابر
چشم» را در پیش
گرفت. آن ها
روی آوری به عملیات
مسلحانه در
اشکال
گوناگونش را
تبلیغ می
کنند. ارزیابی
به شدت اشتباه
آن ها بر این
پایه استوار
است که اگر
چندین عملیات
مسلحانه
انجام گیرد،
یا چند تن از
فرماندهان
دشمن کشته
شوند، یا با
حمله کنندگان
بسیجی و لباس
شخصی های
مزدور با سلاح
سرد و گرم مقابله
شود، وحشت
نیروی دشمن را
فراخواهد
گرفت. این
ارزیابی
حداقل در
شرایطی که
جنبش هنوز به
قدر کافی توده
ای نشده است،
اشتباه است. زیرا
در توازن قوای
کنونی، چنین
عملیات و حرکت
های ایذائی،
با مشت آهنین
دشمن سرکوب
خواهد شد و
حتی امکان
حضور مردم در
تظاهرات و
گردهم آئی ها
و اعتصابات را
با شکلات جدی
روبرو خواهد
ساخت و با
بالا بردن
هزینه مبارزه
توده ای، مانع
گسترش هر چه
بیشتر جنبش
مردمی خواهد
شد. از سوی
دیگر چنین
اقداماتی،
تاثیرات روانی
حضور ملیونی
مردم بر نیروی
سرکوب را کاهش
می دهد.
واقعیت این که
حضور دریای
مردم در خیابان
ها و یا تمرکز
ها گردهم آئی
ها در اعتصابات،
تاثیر ویران
کننده بر
روحیه ی نیروهای
سرکوب خواهد
داشت و زمینه
ریزش آن ها را فراهم
می آورد.
د ـ
در شرایط
کنونی، برای
برهم زدن توازن
قوای میان
حکومت و مردم،
به میدان آمدن
اکثریت عظیم
مردم یک ضرورت
حیاتی است. به
میدان آمدن
اکثریت عظیم،
به معنای حضور
گسترده ی کارگران
و زحمتکشان،
به میدان آمدن
جنبش های ملیت
های تحت ستم و
گسترش همپیوندی
ها با جنبش
زنان و جوانان
است. برای این
که چنین امری
متحقق شود، هم
باید روی
شعارهائی که می
تواند متحد
کننده باشد و
خواست های
اقشار و طبقات
پائین جامعه
را بیان کند
تاکید کرد و هم
باید شیوه های
مبارزه را به
گونه ای
سازمان داد که
هزینه ی شرکت
بیشترین نیرو
و عدد بزرگ
مقدور گردد.
پیشبرد چنین
وظیفه ای، بیش
از پیش ضرروت
سازمانیابی و
متشکل شدن اقشار
گوناگون
اجتماعی را
برجسته می
سازد. این توده
های متشکل شده
در محیط های
کار و زیست
هستند که می
توانند هم چون
سد مستحکمی در
برابر تعرضات
دشمن طبقاتی
استوار
بیایستند. تنها
از این طریق
است که می
توان پیوندی
منطقی میان
تظاهرات
خیابانی،
گردهم آئی های
اعتراضی،
اعتصابات
کارگری و
نافرمانی
مدنی بوجود آورد
و سنگر بندی
توده ای را
سازمان داد.
از این رو
تاکید بر
سازمانیابی،
ایجاد تشکل
های مستقل
صنفی، بوجود
آوردن هسته
های مقاومت
محله ای و
واحدهای
سازمانده
تظاهرات و
حرکت های توده
ای بیش از پیش
اهمیت می یابد.
۶ اسفند
۱۳۸۹ـ ۲۵
فوریه ۲۰۱۱