ببین
تفاوت ره از
کجاست تا به
کجا
از
محمدعلی
نجفیِ قاتل
تا
علیرضا(سامان)شیر
محمدعلیِ
مقتول
عزیز
قاسم زاده
محمد
علی نجفی چندی
پیش به زندگی
همسر دومش با
شلیک چند
گلوله پایان
داد از همان
لحظه تا به اکنون
یادداشت های
بسیاری را
خوانده ام که
شاه بیت
اکثریت آن ها
مستقیم و غیر
مستقیم دفاع
از نجفی در
راستای تبرئه
ی او و عادی
سازی عمل
جنایت به
واقعه ای قابل
وقوع و همگانی
بوده است. بارها
خواستم پرسشی
در نقد این
نگاه تقلیل گرا
طرح کنم که از
دل بزرگ ترین
رذیلت یعنی
ستاندن جان
چگونه تولید
فضیلت می کند؟
در سال های آغازین
اصلاحات با
وارونه معنا
کردن از اصل
"برتری جان بر
عقیده"از آن
به معنایی می
کوچیدند که امروز،
هیچ تناسبی با
توجیه هاتشان
درباره اقدام
نجفی ندارد.
چگونه
می توان ارزش
جان را بالاتر
از همه ی آرمان
های متعالی و
انسانی و
اخلاقی خواند
اما همین جان
را در نقطه ای
دیگر ارزان
ترین کالا فرض
کرد. مخرج
مشترک اکثریت
قریب به اتفاق
یادداشت های
حامیان محمد
علی نجفی را
باید "جان
ارزان ترین
کالا" نامید.
یادداشت
حاضر اما در
پی محاجه با
این دیدگاه نیست.
بلکه بر آن
است با فرض
درستی همه ی
ادعاهای
حامیان نجفی و
تئوری پردازی
های امنیتی و
پلیسی شان در
شکل گیری این
قتل، ضمن طرح
این پرسش که
چرا در نوشته
های شما اساسا
رنج عاطفی بی
مادر شدن یک
کودک ۱۳ ساله
و داغدار شدن
خانواده ای
غیاب مطلق
دارد و چرا
اساسا اصل دو
همسری برای یک
اصلاح گر و
مدنی طلب و طرفدار
حقوق زنان
دیگر قباحت
ندارد، پرسش
مهم تری را با
آنان در میان
گذارد که شاید
دردناک تر از
پرسش هایی از
این دست باشد.
امشب
با شنیدن خبر
دردناک کشته
شدن علیرضا(سامان)شیر
محمد علی
زندانی سیاسی
محبوس در تیپ
۱ سالن ۱۱
زندان بزرگ
تهران به ضرب
چاقو در ناحیه
شاهرگ و شکم
توسط دو تن از
زندانیان جرائم
حمل مواد مخدر
و قتل عمد،
بدون هیچ پیش
داوری جامعه
منتظر خواهد
بود تا دریابد
تا آنانی که
در یادداشت ها
و سخنرانی های
خود بسیار نگران
مبانی اخلاق و
قضاوت های
نسنجیده و
محاسبه نشده
بودند و در هر
منی یک نجفی
پنهان می جستند
و می دیدند تا
در نهایت آن
جنایت را به
اشتباهی
اضطراری و
همگانی تقلیل
دهند، اکنون
نسبت به این
حادثه دردناک
چگونه واکنش نشان
می دهند؟!
از
دوست نازنینم
سعید رضایی که
پیش از این در تجمع
روز جهانی
کارگر دستگیر
شده بود پس از
آزادی درباره
هم بندی هایش
شنیده بودم.
امشب با دیدن
این خبر بسیار
شوکه شدم. می
دانستم او
جوان بی پدر
۲۱ ساله ی
پاکدشتی است
که به جرم
فعالیت های
تلگرامی
دستگیر و به
هشت سال زندان
محکوم شده
است. جوانی که
در زندان برای
هم بندیانش
امیدوارانه
به سبب نزدیکی
یکی از
آشنایانش با
رئیسی، بسیار
به آزادی زود
هنگامش
دلبسته بود،
اکنون با ضربارت
کارد زندانیان
با جرایم
خطرناک برای
همیشه جانش را
از دست می دهد.
علیرضا(سامان)شیر
محمدی قربانی
اصل عدم تفکیک
جرایم است و
شگفتا که نظام
قضایی جمهوری
اسلامی ایران
علیرغم
پرهزینه بودن
عدم رعایت این
اصل قانونی برای
جمهوری
اسلامی
همچنان نسبت
به این اصل بی
توجهی می کند. قتل
های این چنینی
باید فعالان
مدنی ایران را
وادار نماید
تا نسبت به
این موضوع با
حساسیت ویژه
برخورد
نمایند تا
دیگر شاهد
حوادث تلخی از
این دست نباشیم.
شیرمحمدعلی
زندانی
گمنامی است که
به گفته ی خودش
برای هم بندان
زندانیش، مادرش
حتی هزینه
ایاب و ذهابش
را نداشته تا
به ملاقات او
بیاید و این
را مقایسه
کنید با سخنان
محمد علی نجفی
که می گفت
بارها به
میترا استاد
گفته که مهریه
اش ۱۳۶۳ سکه
را آنا به او
پرداخت می کند
تا او طلاقش
را بگیرد ولی
همسرش استنکاف
می ورزیده و
نهایتا نجفی
به گفته ی
خودش به ناچار
مرتکب این
اشتباه(قتل)
می شود.
قتل
شیر محمد علی
حاوی پرسش های
جدی برای جریان
اصلاحات حامی
محمد علی نجفی
از سوی جامعه
ی مدنی و
نیروهای صلح
طلب و حقوق
بشر خواه
ایران مطرح
است:
۱_نجفی طبق
شواهد وقرائن
حداقل در ظاهر
و به اقرار
علنی خود در چند
نوبت و حتی
دست نوشته ای
که برای دخترش
نوشته، دست به
قتل همسر خود
با شلیک گلوله
زده است اما
علیرضا(سامان)شیر
محمد علی
زندانی سیاسی
دست به قتل
نزده بلکه به
قتل رسیده است
آن هم به
وسیله ی
زندانیان
خطرناک به
دلیل عدم رعایت
تفکیک جرایم.
اگر
می توان با
آوایزان شدن
به طناب هر
توجیهی از
نجفی قاتل یک
شریف قابل
دفاع ساخت آیا
به طریق اولی
برای یک مقتول
که زندانی
سیاسی بوده و
جوان فقیر و
تنگدستی هم
بوده و دزد و
سارق هم نبوده
و قربانی عدم
رعایت تفکیک
جرایم شده، آیا
از لحاظ
انسانی و
اخلاقی و اصل
زیستن شرافتمندانه،
دشواری وظیفه
ی انسانی برای
پیگیری و
احقاق حق در
مورد اخیر به
مراتب از مورد
نخست بیشتر
نیست؟
۲_آیا
گمنام بودن و
مقتول شدن و
نامدار بودن و
قاتل بودن را
فرقی است؟ اگر
چنین نیست
منتظر خواهیم
بود که جریان
حامی نجفی به
ویژه آن دسته
که از منظر و
دریچه ی اخلاق
با تحلیل جهت
مدارانه ی این
قتل سعی در
تبرئه ی او
داشتند، آیا
حالا تمام سعی
شان را برای
یک مقتول بی
پناه هم می
گذارند و باز
نگران مبانی
اخلاقی می
شوند که سنت
گمنامی موجب
حق کشی نشود؟
۳_قاتل شدن
نجفی قصه های
ناخوانده
توسط حامیانش
دارد. پیرمردی
هفتاد ساله پس
از چهل و چند
سال زندگی
مشترک به خود
حق می دهد که همسری
اختیار کند که
ده سال پس از
ازدواجش با همسر
نخست متولد
شده است اما
مقتول بودن
شاه محمد علی
محصول این
تعیش طلبی های
دیر هنگام نیست.
او جوانی تنها
بیست و یک
ساله است که
فرصت کامروایی
نداشته و با
ضربات چاقو و
به ناحق کشته
می شود. به
راستی کدامطرف
قصه مظلوم تر
است و کدام
داستان غمناک
تر و
دردمندانه تر
است؟
۴_نجفی
نماد اشرافیت
و فاصله
طبقاتی موجود
در ایران است.
او می تواند
همسر دومش را
در بهترین
نقطه تهران
مستقر کند.
بهترین
ماشینش را برای
او دست و پا
کند اما مقتول
شاه محمد علی
توان پرداخت
کرایه ماشین را
از پاکدشت به
زندان برای
مادرش نداشته
که به ملاقاتش
برود. نجفی به
گفته ی خودش
هر آن حاضر
بود تا ۱۳۶۳
سکه ی میترا
استاد را به
او تقدیم کند و
از او طلاق
بگیرد درست به
راحتی همان
گلوله هایی که
بر شقیقه ی او
فرود آورد.
اما مقتول شاه
محمد علی توان
خرید یکی از این
سکه ها از نوع
بدلی و قلابیش
را هم نداشته
است و سخن آخر
اینکه نجفی در
جایگاه متهم
به قتل است و
علیرضا(سامان)شاه
محمد علی در
مقام مقتول.
به
راستی کدام یک
از این دو طرف
ماجرا دلسوزی عاطفی
بیشتر آدمی را
برای دفاع بر
می انگیزد؟ روزهای
آینده اصلاح
طلبان با
مواضعشان یک
بار دیگر آن
نهانی خود را
بیشتر می
نمایانند.
۲۰ خرداد۹۸
برگرفته
از:«حقوق معلم
و کارگر»