اجرای
کامل تعدیل
ساختاری در
ایران
گفتگوی
«آرمان» با
ناصر
زرافشان
آرمان:
مصادف با روز
جهانی کارگر و
همزمان با اجرای
مرحله دوم
هدفمندی
یارانهها،
قطعا زندگی
این طبقه نیز
از اجرای
برنامه مذکور
متاثر خواهد
شد. ناصر
زرافشان،
حقوقدان،
پژوهشگر
اقتصاد سیاسی
و عضو هیات
دبیران کانون
نویسندگان
ایران، از
جمله صاحب
نظرانی است که
در مقالات و ترجمههای
خود به آثار
اجرای برنامههای
موسوم به
تعدیل
ساختاری در
کشورهای گوناگون
پرداخته است.
نظر ایشان را
در مورد
قراردادهای
موقت، دستمزد
کارگران و
اجرای برنامههای
مذکور در
ایران و جهان
جویا شدیم که
مشروح آن در
ادامه میآید.
ارزیابی
شما در مورد
قراردادهای
موقت کار چیست؟
اگر
فقط از نگاه
حقوقی به
قراردادهای
موقت کار و
قراردادهای
سفید امضا
نگاه شود خود
را فریب داده
ایم. این
قراردادها
بخشی از
برنامههای
اقتصاد
نولیبرالی
است. طرفداران
این نوع
برنامهها،
آن را «انعطاف
پذیری نیروی
کار» نام
گذاری میکنند.
این اصطلاح
ظاهرا اصطلاح
بدی نیست اما
آنها نمیگویند
اجرای آن موجب
کشاندن کارگر
به زیر خط فقر
از روی
ناگزیری و
اجبار خواهد
شد. چون کارگر
نیازمندی که
تنها کالایی
که برای فروش
دارد نیروی
کارش است،
مجبور است این
کالا را به هر
قیمتی که از
او میخرند در
بازار کار
بفروشد و این
یک اجبار است. نظریهپردازان
نولیبرالیسم
ادعا میکنند
که همه افراد
مقابل قانون
برابر هستند اما
آنها از کلمات
خیلی
سوءاستفاده
میکنند. وقتی
تورم افزایش
مییابد، به
آن عنوان
«آزادسازی
قیمتها» را
میدهند. در
آزادسازی
قیمتها،
کلمه آزادی
وجود دارد و
از آن بوی
رهایی استشمام
میشود اما
معنای
آزادسازی این
قیمتها حذف
هر نوع نظارت
روی قیمت است
که تا هر جایی
سرمایهداران
بخش خصوصی
توانستند
قیمت را بالا
ببرند و آزاد
باشند و مانعی
نداشته باشند.
آزادسازی
تجارت خارجی هم
اصطلاحی
زیباست اما
مانند انعطاف
پذیری نیروی
کار معنایش
همین
قراردادهاست
و اینها نهایت
اجحاف به
نیروی کار است.
سطح
دستمزد نیروی
کار تابع چه
عواملی است؟
نیروی
کار تنها
کالایی است که
در تعیین ارزش
قیمت اش، خود
آن کالا مبنای
محاسبه و
معامله قرار
نمیگیرد. سطح
دستمزد را که
در واقع قیمت
این کالاست
شرایط
اجتماعی و
اقتصادی
عمومی حاکم در
جامعه تعیین
میکند. این
که کارگران
متشکل باشند
یا نباشند، مبارزاتشان
برای حقوق
صنفیشان چه
پیشینه
تاریخی داشته
باشد و وزن
نیروی اجتماعی
و سیاسی شان
چه باشد و
ماهیت سیاسی
قدرت حاکم و
نگاهش به
کارگران چه
نوع نگاهی
باشد، همه در
تعیین سطح
عمومی دستمزد
طبقه کارگر
دخالت دارد.
یعنی تعیین
این سطح
دستمزد بیشتر
یک مقوله
سیاسی،
تاریخی و
اجتماعی است
تا یک معامله صرف.
به طور مثال
دیروز بنزین
گران شده است
و از همین
امروز راننده
مسافرکش یک
شرکت حمل و
نقل کرایه اش
را بالا میبرد
و میگوید
سوخت گران شده
است. فقط به
این دلیل که
ماشین، یک
وسیله تولیدی
و برای خودش
است. در مورد
بقیه کالاها
هم که میدانید
به محض این که
مثلا زمزمه
افزایش قیمت سوخت
بلند شد، کالا
که در اختیار
فروشنده است
به قیمت قبل
فروخته نمیشود.
حال دستمزد
کارگر را با
موارد فوق
مقایسه کنید.
حتی در وضعیتی
که عوامل
تاریخی و
سیاسی و
اجتماعی را که
در این مورد
دخیل اند کنار
بگذاریم، باز
هم در کنش و
واکنش
اقتصادی صرف،
دستمزد یعنی
قیمت کالای
نیروی کار به
عنوان یک قاعده
اقتصادی،
خیلی آهستهتر
از قیمت
کالاهای
مصرفی و
خدماتی
افزایش پیدا
میکند. یعنی
ضربه اصلی
تورم راٰ
کارگران تحمل
میکنند چون
مانند اقشار و
طبقات دیگر،
نمیتواند با
گران تر کردن
کالای خود، آن
را جبران کنند.
اجرای
مرحله دوم
هدفمندی
یارانهها در
ایران چه
تاثیری بر
معیشت کارگران
خواهد داشت؟
ما
در حال حاضر
شاهد اجرای یک
برنامه تعدیل
ساختاری به
طور کامل
هستیم و در آن
فقط بحث یارانهها
مطرح نیست.
تمام محورهای
دیگر از جمله
خصوصی سازی
یعنی انتقال
اموال عمومی
به بخش خصوصی و
سپس حذف نظارتهای
دولتی و آزادی
واردات
کالاهای
مصرفی نیز
بخشی از
برنامه
مذکور است.
نتایج اجرای
این برنامهها
در کشورهای
دیگر، بعضا
کاهش ارزش پول
ملی، افزایش
بیکاری و آسیبپذیری
تولید بومی و
داخلی بوده
است که در
زمینه اجرای
این برنامه در
ایران نیز
چنین نگرانیهایی
وجود دارد.
اجرای
برنامه تعدیل
ساختاری در
کشورهای دیگر
دارای چه
آثاری بر
اقتصاد آنها
بوده است؟
نمونههای
بارز آثار
اجرای این
سیاست را در
کشورهایی
مانند
آرژانتین،
ترکیه،
روسیه، و
بسیاری از
کشورهای
آمریکای
لاتین و
آفریقا میتوانیم
مشاهده بکنیم.
اجرای برنامههای
موسوم به
ریاضت
اقتصادی در
این مناطق موجب
شد با قدرتگیری
سرمایهداری
مالی و
نهادهای
مالی، تولید
داخلی در حاشیه
قرار گرفته و
هزینه اصلی آن
را کارگران و زحمتکشان
تحمل کنند. به
نظر من امروز
پیام سرمایه
مالی بینالمللی
برای کشورهای
کم توسعه این
است که سهمی
که شما تا به
حال از بحران
جهانی و مصائب
و عواقبش
داشته اید،
سهم کمی بوده
است و با
پیوستن به
الزامات
ساختار جهانی
موجود باید
سهم بیشتری از
بحران مذکور
را تحمل کنید.
گفته
میشود کشور
با کسری بودجه
روبهرو است و
گریزی از
اجرای برنامه
هدفمندی یارانهها
نیست. ارزیابی
شما در این
زمینه چیست؟
باید
به ریشه مساله
پرداخت. سوال
این است که چه
اتفاقی در این
کشور افتاده
است که بهرغم
افزایش فوقالعاده
درآمد نفتی
ظرف چند سال
گذشته، مردم دائما
بیشتر پرداخت
میکنند؟ از
طرفی ما با یک
گذشته تاریخی
روبهرو
هستیم و مسائل
را در درجه
اول با توجه
به وضع خودمان
و در چارچوب مشخص
این مملکت میبینیم.
باید به دنبال
این پاسخ
باشیم که آیا
دولتها
حاضرند به طور
کلی بحث
پرداخت
یارانه را منتفی
کنند؟ یعنی
هیچ یارانهای
به کسی پرداخت
نکنند اما سطح
عمومی قیمتها
و شرایط
اقتصادی را
برگردانند به
روزی که بحث
یارانه مطرح
نبود؟ و مگر
آن مقدار که
به دلیل
انصراف عاید
دولت میشود
چه رقم بالایی
است که بخواهد
همه برنامهها
و پروژههای
بزرگ خود را
عملی کند؟
تصور من این
است همانطور
که معیشت مردم
در تنگنا قرار
میگیرد هم
زمان انباشت
ثروت نیز در
جای دیگری رخ
میدهد.
لینک
خبر
: http://armandaily.ir/?News_Id=75481