«زن،
زندگی، آزادی»
شعاری
علیه
آپارتاید چند
لایۀ جمهوری
اسلامی
شعاری
برای «حاکمیت
اکثریت عظیم
برای اکثریت
عظیم»
ارژنگ
بامشاد
1 ـ سه
هفته از قیام
شکوهمند مردم
ایران در
شهریور و مهر ۱۴۰۱
می گذرد. حالا
دیگر و بویژه
پس از
اعتراضات سراسری شنبه
۱۶ مهر ماه ۱۴۰۱ به جرآت
می توان گفت
که با یک حنبش
انقلابی در
کشور روبرو
هستیم و حلقه
ی جنبش های
اعتراضی دی ۹۶
، آبان ۹۸،
اعتراضات آب ۱۴۰۰
به جنبش
انقلابی ۱۴۰۱
پیوند خورده اند.
قتل مهسا
امینی «دختر
ملت ایران»،
آخرین قطره
تحمل و خشم
مردم سراسر
ایران را سرریز
کرد. سراسری
شدن این
اعتراض و و
تداوم بی وقفه
آن، بیش از
همه به خاطر
آن بود که
مهسا یک زن بود.
و زن در
قوانین
جمهوری
اسلامی، یعنی
انسان کهتر،
انسانی که "مغزش
نصف مغز مرد
است"، انسانی
که "صغیر" پنداشته
می شود،
انسانی که نصف
مرد ارث می
برد، حق
طلاق ندارد،
حق حضانت بر
فرزند خود را
ندارد. انسانی
که باید از
نگاه شارعان
دین از چشم
"نامحرم"
پوشیده باشد.
بدین گونه است
که جمهوری
اسلامی که با
شعار "یا روسری،
یا تو سری" روی
کار آمد، در
چهل و سه سال
گذشته با این
منطق، یعنی
آپارتاید
تودرتو علیه
زنان، نیمی از
جمعیت کشور را
از حقوق
انسانی شان
محروم کرده
است. اکنون،
زنان با شعار
درخشان «زن،
زندگی، آزادی»
بر این تحقیر
و بی حقی
شوریده اند و
از حمایت جوانان
و مردم سراسر
ایران
برخوردار
گشته اند. این
است رمز
سراسری شدن
این جنبش
انقلابی در
ایران و پیام
زیبایش به
زنان
خاورمیانه
اسیر بنیادگرائی
مذهبی و
مردسالاری
پوسیده و
عشیرتی.
۲ـ خیزش
سراسری مردم
ایرن در
اعتراض به مرگ
مهسا امینی،
از آن رو گُر
گرفت که مهسا،
«دختر مردم ایران»،
یک دختر کرد
بود. خشم
فروخفته مردم
کردستان از آپارتاید
چند لایه و
تحقیر چهل
ساله و بی
اعتنائی به
خواست های ملی
شان، به یک
باره ترکید.
اعتراضات
مردم کردستان
ابتدا در سقز،
زادگاه مهسا،
و سپس در
سراسر کردستان،
شورش علیه
آپارتاید،
تحقیر، تبعیض
و ستم ملی را
با تحقیر،
تبعیض و ستم
جنسی پیوند زد
و شعله های
خشمی متحد،
زبانه کشید. همین
خشم، در مردم
بلوچستان نیز
برافروخته
شد، مردمی که
از تجاوز رئیس
نیروی
انتظامی
چابهار به یک
دختر پانزده
ساله بلوچ به خروش
آمده بودند.
آتش خشم مردم
بلوچ در
شهرهای این
استان و
همبستگی آنها
با اعتراضات
علیه قتل
ددمنشانه
مهسا، آنچنان
گسترده بود که
نیروهای امنیتی
و سرکوبگر
رژیم، در "جمعه
خونین"
زاهدان،
نمازگزاران و
تظاهرکنندگان
بلوچ را به
گلوله بستند و
جان پاک نزدیک
به صد نفر از
هموطنان مان
را گرفتند.
چنین شد که
مردم
بلوچستان،
درکنار مردم
کردستان، به
نماد پیوند با
مردم سراسر ایران
تبدیل شدند. اکنون
مبارزه علیه
ستم ملی با
مبارزه علیه
ستم جنسیتی
گره خورده و
مبارزه ای
متحد علیه
آپارتاید چند
لایه و تودرتوی
جمهوری
اسلامی را برانگیخته
است.
۳ ـ سراسری
شدن شعار«زن،
زندگی، آزادی»
بدان علت است
که آرزوها و
خواست های
محوری مردم را
به خوبی ترسیم
کرده است.
«زن»،
بنیان اساسی
جامعه و بیان
عطش مردم برای
برابری زن و
مرد و مبارزه
محوری علیه
اسارت زن در
جمهوری اسلامی
است که مانع به کار
گیری تمام
ظرفیت های
جامعه در راه
رشد و ترقی
است.
«زندگی»،
زندگی شایسته
انسانی، آن
آرزوئی است که
هر فرد ایرانی
در حسرت آن می
سوزد. زندگی به
قول سارینا
اسماعیل زده ،
شهید جوان
مان، زندگی توام
با رفاه، رفاه
، رفاه. یعنی
زندگی با
آموزش رایگان،
بهداشت
رایگان، کار و
بیمه بیکاری، مسکن
قابل سکونت،
تامین
اجتماعی
فراگیر و همگانی
و حق
بازنشتسگی
آبرومندانه و
شرافتمندانه.
«آزادی»،
یعنی اشتیاق
به آزادی های
فراگیر و بی
قید شرط و یا
بی حصر و
استثنا. اشتیاق
به آزادی های
مدنی، آزادی
بیان و
اندیشه، آزادی
تشکل های
مستقل و احزاب
و سازمان ها.
و این
است که این
شعار، به پرچم
زنان و جوانان
کشور تبدیل
شده است.
جوانان دهه
هشتادی مان،
که با دنیای
مدرن از طریق
شبکه های
اجتماعی آشنا
هستند، می
دانند که این
زندگی کنونی
اکثریت
مردمان
کشورمان و
بویژه جوانان،
شایسته هیچ
انسانی نیست.
آن هم در
کشوری که از
جمعیت تحصیل
کرده و آماده به کار و
تلاش و نوآوری
برخوردار است
و با منابع
طبیعی گسترده
بر دریای نفت
و گاز و معادن قرار
گرفته است. آنها
که امروز در
خیابان های
کشورمان در جلو
گلوله های
گزمه های
سرکوبگر،
شجاعانه سینه
سپر می کنند
برای آن می
جنگند تا زن و
مرد با برابری
کامل، برای حق
حیات و زندگی
شایسته
انسانی به شکل
آزادانه زندگی
کنند و
ایرانی
سکولار،
دمکراتیک به
وجود آورند که
اقتصاد آن بر
پایه منافع
اکثریت جامعه
تجدید سازمان شده
باشد.
۴ـ جنبش
زنان کشور،
جنبشی تنها
برای پوشش
اختیاری نیست.
بخش اعظم زنان
کشور در حاشیه
شهرها و در
شهرهای کوچک و
روستا ها
زندگی می
کنند و
متعلق به زنان
زحمتکش جامعه
هستند. وقتی
سخن از زن می
کنیم، این جمعیت
میلیونی زنان
نیز مورد نظر
هستند که باید
با فقر دست و
پنجه نرم
کنند، اقتصاد
خانواده را تمشیت
کنند و برای
کودکان شان
شرایط زیست
قابل قبولی
فراهم آورند. خواست
های این
بخش از زنان،
خواست های
روشن طبقاتی
است. آنها
برای حق برابر
کار، برای
دستمزد برابر
در برابر کار
برابر،
برای حق ارث
برابر، برای
مهد کودک در
کنار کارگاه
های محل
کارشان، برای
مرخصی زایمان
و برای ده ها
خواست روشن
شان می جنگند.
آن ها همچنین
در کنار برادران
، پدران و
شوهران شان
برای حق کار،
بیمه بیکاری،
دریافت به
موقع حقوق های
معوقه، برای
سختی کار،
برای دستمزد
مناسب برای
زیست شایسته
انسانی، برای
حق مسکن، حق
اولاد و ده ها
خواست دیگر می
جنگند. حضور
زنان در
مبارزات
کارگران هفت
تپه و فولاد و
یا مبارزات
معلمان زن و
پرستاران، نمونه
های این رزم
طبقاتی است.
از این رو،
وقتی به «زن» در
شعار«زن،
زندگی، آزادی»
می اندیشیدیم،
باید این حلقه
متصل کننده ی
جنبش زنان با
جنبش کارگران
و زحتمکشان را
نیز مد
نظر داشته
باشیم.
تصور این که
این شعار
زیبا، شعاری
غیرطبقاتی
است، نشان از
درکی سطحی از
مبارزه و
جایگاه
نیروها در مبارزه
نقدآ موجود
کنونی دارد.
۵ ـ اگر
زنان، و بویژه
دختران جوان، پرچمدار
و پیشقراول
این جنبش هستند
و
قدرتمندترین
و شجاعانه
ترین نیرو را
علیه جهل
مذهبی حاکمان
به میدان آورده
اند، جوانان
موتور پیش
برنده آن
هستند. نقش دانشجویان
دختر و پسر به
عنوان قشر
آگاه و حساس
جامعه، در
گسترش و تداوم
این شور
انقلابی نقش
به سزائی
دارد.
اعتصابات
گسترده دانشجوئی
علیرغم خشونت
ضدانسانی
نیروهای
امنیتی علیه
دانشجویان
دانشگاه
شریف، نشان از
پتانسیل
انقلابی این
نیروی جوان
دارد. حرکت
های
دانشجوئی، به
الگوئی برای
دانش آموزان و
بویژه دانش
آموزان دختر
تبدیل شده
است. روشن است
که جنش
دانشجوئی و دانش
آموزی که
امروز در
سراسر کشور
حضور فعال
دارند و
جمعیتی هچده
میلیونی را
تشکیل می
دهند، یکی از
قدرتمندترین
نیروهای
اعتراضی
کنونی هستند .
بی جهت نیست
که نیروهای
امنیتی رژیم
در چند ماه
اخیر و بویژه
درچند هفته
اخیر به موج
دستگیری
گسترده
فعالان
دانشجویی روی
آورده اند.
اما جنبش
دانشجویی ما
آنچنان
گسترده است که
با این تلاش
های مذبوحانه
از حرکت باز
نخواهد
ایستاد. توجه
کنیم که امروز
در بسیاری
ازشهرهای
کوچک و بزرگ
کشورمان دانشگاه
و دانشکده
وجود دارد و
بخش بزرگی از
دانشجویان
کشور فرزندان
اکثریت عظیم
کار و زحمت
هستند.
۶ـ
حضور معلمان و
استادان در
کنار دانشجویان
و دانش آموزان
و بویژه
معلمان متشکل
در تشکل های
صنفی
فرهنگیان
ایران، به
نیروی جوان و
شجاع کشور
توان و قدرت
تاثیرگذاری
شگرفی داده
است. پیوند
جنبش معلمان
با جنبش دانش
آموزان و از
آن سو با جنبش
دانشجوئی، می
تواند چهره
مترقی و آگاهی
بخش این جنبش
را بیش از پیش
برجسته سازد. برعکس
انقلاب بهمن
که هر مسجد،
مرکز جهل و
خرافه و تاریک
اندیشی بود و
آن انقلاب
شکوهمند را به
یک قدرت جهنمی
و مرگ آفرین
تبدیل کرد، امروز
هر مدرسه و
دانشگاه سنگر
علم و آگاهی و
مبارزه
انقلابی شده
است. نقطه قوت
جنبش معلمان
کشور این است
که اولآ ـ این
نیروی یک
میلیون نفری،
کادرهای
تحصیل کرده،
کارآزموده و
مبارزان صنفی
با تجربه ای دارد
که در بیست
سال گذشته و
بویژه در یک
سال گذشته، با
سازماندهی
اعتصابات و
اعتراضات
سراسری، جنبش
علیه آموزش
ایدئولوژیک
مخرب را هدایت
کرده اند و
نسلی آگاه به
جامعه تحویل
داده اند.
ثانیآ ـ بیش
از نیمی از
این نیروی با
تجربه و کارآمد
را زنان شجاع
و جسور تشکیل
می دهند که مدام
از حقوق همگان
و از برابر
حقوقی زنان و
مردان دفاع
کرده اند.
ثالثآ ـ این
کادرهای با تجربه،
در راس یک
نیروی سراسری
قرار دارند که
در مدارس
بیشمار سراسر
کشور، حتی در
دهات و شهرهای
کوچک نیز حضور
دارند. رابعآ
ـ این نیروی
گسترده، از
طریق دانش
آموزان شان با
خانواده های
آنها و والدین
شان در تماس
هستند و پیوند
عمیقی با
اکثریت عظیم
مردم زحمتکش
دارند و درد و
رنج آنها را
با پوست و
گوشت شان لمس می
کنند.
اعتصابات
کنونی تشکل
های صنفی
معلمان کشور،
و همسوئی شان
با جنبش
اعتراضی و
انقلابی کف خیابان،
نشان از درک
روشن آن ها از
وضعیت کنونی
دارد.
۷ ـ دفاع از
دمکراسی،
دفاع از آزادی
، دفاع از برابری
زن و مرد،
دفاع از
آینده،
دفاع از محیط
زیست، دفاع از
دگرباشان، مبارزه
با فقر و
نداری،
و تمامی
مختصاتی که در
ترانه «برای
آزادی» شروین
حاجی پور آمده
است، نشان می
دهد که این
ترانه بیان
خواست های دمکراتیک
و خواست های
اجتماعی این
جنبش است. از
این رو توده
ای شدن،
سراسری شدن و
جهانی شدن این
ترانه، بسیار پر
معناست. موج
گسترده
پیوستن
هنرمندان،
ترانه
سرایان،
ورزشکاران، و
سلبریتی ها هم
بیانگر جنبه
های مترقی این
جنبش امید و
آینده است.
خیزش زنان
ایران باعث
شده که جنبش
زنان در سراسر
جهان به حمایت
از مردم ایران
و خیزش انقلابی
آنها بر خیزند.
خواست های
روشن و انسانی
این
جنبش با شعار
زیبای «زن،
زندگی، آزادی»
تا هم اکنون
نقشی جهانی بر
عهده گرفته و
بر دل های
بسیاری در
سراسر جهان
نشسته است.
اگر انقلاب
کوبا در دهه
شصت میلادی به
نقطه امید و
تحول در ذهن و
فکر میلیون ها
جوان برای
تغییر و زندگی
بهتر در سراسر
جهان تبدیل
شد، اکنون
جنبش انقلابی
مردم ایران با
پرچمداری
زنان شجاع
کشورمان، به
نقطه امید
برای تغییر و
زندگی انسانی
و دنیای بهتری
در میان زنان
و جوانان
منطقه اسیر تاریک
اندیشی و جهان
تحت سلطه
فرهنگ
نئولیبرالیسم
هار تبدیل شده
است. موج
همبستگی
جهانی با این
جنبش شگفت
انگیز است.
قیچی کردن
گیسو از سوی
بسیاری از
زنان صاحب نام
جهان و عبور
توئیت های
هشتک مهسا
امینی از مرز ۳۲۰
میلیون نفر
بیان گویای
این توجه
جهانی است.
۸ـ این جنبش
توانسته است
روانشاسی یاس
و سرخوردگی در
میان مردم
ایران و
بویژه
جوانان را به
روانشناسی
امید به تغییر
و حتی بازگشت
به ایران از
سوی ایرانیان
خارج از کشور تبدیل
کند. اعتراضات
همبستگی
ایرانیان
خارج از کشور
در اول و هشتم
اکتبر،
تظاهرات جهانی
بی نظیری بود
که آفتاب در
آن غروب نکرد.
این موج
همبستگی با
ایرانیان در
سراسر جهان
نیز بی نظیر
بود و نشان داد
که چگونه جنبش
همبستگی زنان،
جوانان، و
ملیت ها به
شور انقلابی و
همبستگی در
میان
ایرانیان
سراسر جهان دامن
زده است. شور و
شوق در میان
جوانان نسل
دومی در خارج
از کشور، که
بسیاری شان
حتی ایران را
ندیده اند و
در ایران نیز
متولد نشده
اند، و اشتیاق
شان به دنبال
کردن اخبار
مبارزات
ایران و تلاش
شان برای
شناساندن این
جنبش انقلابی
در محل زندگی
و کار و
کشورهایی که
در آن ساکن
هستند، نشان
می دهد که
همبستگی
ایرانیان
خارج و داخل
چگونه زیر موج
انقلابی مردم
ایران در حال
شکل گیری است.
این نسل
دومی و سومی
ها، سرمایه
های انسانی
هستند که در
فردای رهایی ایران
از چنگال توحش
و تاریک
اندیشی می توانند
به کمک ایران
بیایند و
همچنین سرپلی
برای همبستگی
نیروهای
مترقی جهان با
مردم ایران
باشند.
۹ـ رشد و
گسترش جنبش
انقلابی در
کشور، نیروهای
مختلف حکومتی
را به واکنش
واداشته است. اصلاح
طلبان حکومتی
به طوری
شرمگینامه در
باره این جنبش
سخن می گویند.
جریانات راست
اصلاح طلب در
کنار حاکمیت
قرار گرفته
اند و ضمن غر
زدن به حاکمیت
به نقد این
جنبش پویا و
دمکراتیک مشغولند.
تنها میرحسین
موسوی بود که
با اطلاعیه خود
به صورتی روشن
در کنار مردم
قرار گرفت و
از نیروهای
مسلح خواست به
روی مردم آتش
نگشایند.
درمیان
حاکمیت یک دست
شده، خط سرکوب
تمام عیار در
دستور است.
کشتار صدها
جوان مردم در
خیابان ها و
کشتن نزدیک به
صد نفر از مردم
بلوچ زاهدان،
در کنار وحشی
گری هاشان در
دانشگاه شریف
و دیگر
دانشگاه ها،
با موج گسترده
هزاران
دستگیری،
همراه شده
است. دستگیری
فعالان
دانشجوئی،
کارگری،
مدنی،
هنرمندان و
سینماگران و
دستگیری های
"پیشگیرانه"
با هدف بی سر
کردن جنبش
انقلابی مردم
صورت می گیرد.
بر این پایه
است که بسیاری
تصور می کنند
که این جنبش
بی رهبر است و
این جا و آنجا
در تلاشند که
برای این
جنبش، رهبر
بتراشند. اما
نیک می دانیم
که این نیروی
عظیم، و بویژه
نیروی زنان و
جوانان
دانشجو
درکنار
معلمان با تجربه
و فعالان با
تجربۀ
جنبش کارگری
، از گنجیۀ عظیمی
از کادرها
برای رهبری
این جنبش برخوردارند
و به تدریج از
دل خود،
رهبران آتی این
جنبش را بیرون
خواهند داد.
درست در این شرایط
است که ضرورت
دارد که شعار
«زندانی سیاسی
آزاد باید
گردد» را نیز
به یکی از
شعارهای روز و
در دستور
تبدیل شود تا
آن گنجیه عظیم
کادرهای
زندانی به
میدان مبارزه
جاری
بپیوندند و به
غنای هر چه
بیشتر این
جنبش کمک
کنند.
۱۰ـ نگاهی به
خواست های این
جنبش که در شعار
محوری «زن،
زندگی،
آزادی»،
فرموله شده
است، نشان می
دهد که بسیاری
از نیروهایی
که خود را آلترناتیو
این حکومت
تصور می کنند،
در برابر این
خواست ها
خواهند
ایستاد. خواست
برابر حقوقی
تمام عیار
زنان با
مردان، و
خواست پوشش
اختیاری،
حداقل هم
اکنون فاتحه
جریاناتی که
الگوی زن شان،
روسری های
آجری است، را خوانده
است. حتی اگر
این نیرو، امروز
بخواهد با این
جنبش همصدائی
کند، باید در
برابر
دختران
و زنان جوانی
که به پوشش
اختیاری
اعتقاد دارند
و روسری های
اجباری شان را
می سوزانند،
موضع گیری کند.
این خواست
همچنین
بسیاری از جریانات
جمهوری خواه
که نیم نگاهی
به روحانیت
شیعه دارند را
نیز دچار
سرگیجه کرده
است. اما
خواست
"زندگی"،
زندگی شایسته
انسانی با
خواست های
آموزش و بهداشت
رایگان، حق
مسکن، کار و
بیمه بیکاری و
تامین
اجتماعی
فراگیر،
شعاری علیه
نئولیبرالیسم
هار است که
زندگی را بر
اکثریت مردم
کشور حرام
کرده است،
برای طرفداران
مدل اقتصادی
بالتیک و
نئولیبرالیسم
پینوشه ای
گران تمام
خواهد شد.
روشن است که
برخی از این
نیروها از سر
فرصت طلبی این
شعار را
قاپیده اند .
اما این فرصت
طلبی، خیلی
زود رنگ خواهد
باخت.
از این روست
که تحقق این
شعار محوری،
تنها بر پایه
برنامه ای
امکان پذیر است
که به برابر
حقوقی کامل زن
و مردم اعتقاد
داشته باشد،
علیه هر نوع
تبعیض جنسی،
جنسیتی، مذهبی
و فرهنگی موضع
بگیرد، از حل
دمکراتیک
مسئله ملی از
طریق
فدرالیسم منطقه
ای استقبال
کند، برای
تجدید سازمان
اقتصاد کشور
بر پایه منافع
اکثریت عظیم
جامعه تلاش
کند و آزادی های
بی قید و شرط
سیاسی را پاس
دارد و حق
مردم در تاسیس
نظام آتی را با
برگزاری مجلس
موسسان و
تدوین قانون
اساسی مدرن و
مترقی و
انسانی به
رسمیت بشناسد.
آن جانفشانی
ها و فداکاری
هایی که در کف
خیابان های
کشور جریان دارد،
و نور امید را
در دل میلیون
های ایرانی و
غیرایرانی
زنده کرده
است، چنین
برنامه ای را
فریاد می
کنند.
نباید گذاشت
این امید
زیبا، چون
امید انقلاب ۵۷
ناامید شود.
....................................................
شنبه
۱۶ مهر ۱۴۰۱
برابر با ۰۸
اکتبر ۲۰۲۲
..........................................................
متن
ترانه «برای
آزادی» شروین
حاجی پور
برای
توی کوچه
رقصیدن
برای
ترسیدن به وقت
بوسیدن
برای
خواهرم
خواهرت
خواهرامون
برای
تغییر مغزها
که پوسیدن
***
برای
شرمندگی برای
بیپولی
برای
حسرت یک زندگی
معمولی
برای
کودک زبالهگرد
و آرزوهاش
برای
این اقتصاد
دستوری
***
برای
این هوای
آلوده
برای
ولیعصر و
درختای
فرسوده
برای
"پیروز" و
احتمال
انقراضش
برای
سگهای بیگناه
ممنوعه
***
برای
گریههای بیوقفه
برای
تصویر تکرار
این لحظه
برای
چهرهای که میخنده
برای
دانشآموزا برای
آینده
***
برای
این بهشت
اجباری
برای
نخبههای
زندانی
برای
کودکان
افغانی
برای
این همه برای
غیرتکراری
برای
این همه
شعارهای تو
خالی
برای
آوار خونههای
پوشالی
برای
احساس آرامش
برای
خورشید پس از
شبای طولانی
***
برای
قرصهای
اعصاب و بیخوابی
برای
مرد، میهن، آبادی
برای
دختری که آرزو
داشت پسر بود
برای
زن، زندگی،
آزادی
برای
آزادی، برای
ازادی، برای
آزادی
.....................................................