«زن و مرد
نداریم،
درد ما مشترک
است»
لیلا
رزاقی
گفتگوی
جامعه نو با
یکی از زنانی
که صدای اعتراض
کارگران
نیشکر هفت تپه
شد
جامعه
نو: این جمله که
در بحرانهای
اجتماعی،
زنان همواره
آخرین نفراتی
هستند که
سنگرها را ترک
میکنند نه
فقط یک انگاره
جامعه
شناختی،
که تجربه
زیسته آدم
هایی
است که
تازیانه بی
عدالتی هر روز
جسم و روحشان
را مینوازد.
زنان در هفت
تپه اما همچنان
در سنگرها
ماندهاند..
همراه و
دوشادوش مردان
کارگر. زنانی
که سخت جان
تر
از فقر، تبعیض
و نابرابری
هستند تنها
وقتی طغیان می کنند
، که احساس
کنند صدایی
جامانده که
شنیده
نشده.."اولین
بارم نبود که
حرف زدم..
پارسال
تقریبا همین
موقع ها بود ..
بدون اینکه به
شوهرامون
بگیم با چند
تا دیگه از
زنها رفتیم
داخل مجتمع،
وسط اعتصاب
کننده
ها
.. آخه میدونی،
این شهر هنوز
یه شهر
سنّتیه، تعصبشون
نمیزاره یه زن
بیاد وسط این همه مرد
حرف بزنه . ولی
درست همون
لحظه که
کارگرا داشتن
از حقوقای
معوقه و وضعیت
شرکت می
گفتن
سختیایی که
کشیدیم
وادارم کرد که
صورتمو
بپوشونم و برم
بالا و حرف
بزنم.." اما
امسال و در
نهمین روز از
اعتراض و
اعتصاب
کارگران نیشکر
هفت تپه، صدای
" شهین
پیشاهنگ"
بلندتر شد. او
در میانه زنان
و مردان معترض
هفت تپهای از دردی
انسانی گفت،
که روان یک
شهر را به هم
ریخته. از
زندگی پر
تلاطم پنج
هزار کارگری
که چند سال
است نبود
امنیت شغلی،
روزمرگی های
امروز و رفاه
فردایشان را
نشانه گرفته و
از اتحادی که
به باور او
میتواند راه
را بر خصوصی
سازی بی ضابطه
ببندد و
راهگشا باشد.
دردی که
زن و مرد نمی شناسد
« درد من درد
یک نفر نیست.
دلم برای زنی
که مبتلا به
سرطانه و
همسرش کارگر
هفت تپه هست و
خرج یک آمپول
شیمی درمانیش
ماهی یک
میلیون و سیصد
هزارتومنه می سوزه. دلم
برای پدر و
مادری که
مجبوره برای
خرج زندگی
گوشواره بچشو
بفروشه،
میسوزه. دلم
برای بچه های
اینجا که هیچ
تفریحی جز
بازی با توپ
های پلاستیکی
ندارن میسوزه.
وسط اینهمه درد،
اونوقت یک عده ای میان و
شرکتی رو که
اینهمه سال به
مردم این منطقه
نون رسونده به
این روز
میندازن. کجای
این روند
عادلانه است!»
شهین
پیشاهنگ 41
ساله، دیپلمه
و خانه دار
است. او یکی از
زنانی است که
در دور جدید
اعتصاب و
اعتراضات
صنفی کارگران
نیشکر هفت تپه
در کنار همسرش
به صف خانواده
های کارگری
معترض پیوسته
است. خیلیها
او را با
سخنرانیاش در
نهمین روز
اعتصاب
کارگران در
مقابل فرمانداری
شوش شناختند. "
پارسال
اعتصاب کردیم
و تونستیم سه
ماه حقوق عقب
افتادمون رو
بگیریم. حالا
بعد از گذشت
یک سال که
وعده وعیدها
در مورد وضعیت
شرکت محقق
نشد، باید به
دومین آرزوتون
تحقق بدین.
برگشت شرکت از
خصوصی به
دولتی" گفتن
همین چند جمله
از زبان او
شکل تازهای
به اعتراضها
در نیشکر هفت
تپه داد. خودش
میگوید، برای
او و چند نفر
دیگر از زنان
کارگر هفت
تپه، همراهی
با اعتراض
صنفی
همسرانشان همزمان
با اعتصاب
سراسری
کارگران
نیشکر هفت تپه
در آذرماه سال
گذشته آغاز
شد. او سال
گذشته هم با
پوشاندن
صورتش در
تجمعات
کارگری نیشکر
حضور یافت و
از زندگی
خانواده های
کارگری در هفت
تپه گفت. " سال
گذشته ،
تقریبا همین موقعها
بود که
اعترضات
کارگرا به
چندین روز مداوم
کشیده شد. تا
قبل از اون،
به محض اینکه
حرف اعتصاب
میشد کارفرما
حقوقها را
واریز میکرد و
به این شکل
جلوی اعتراض و
اعتصاب
کارگرها رو
میگرفت ولی
اعتصاب
پارسال وقتی اتفاق
افتاد که
کارگرا تا 4 تا 5
ماه حقوق
دریافت نکرده
بودن و دیگه
جونشون به
لبشون رسیده
بود. وقتی
داخل محوطه
شرکت جمع شده
بودن و مشغول
اعتراض بودن،
من به همراه
چهار نفر دیگه
از زنان که
همسران اونها
هم کارگرای
نیشکر هفت تپه
هستن، به
اعتراضات
کارگرا
پیوستیم."
"
نترسیدم و حرف
زدم"
بین
صحبتهایش به
ساختار
اجتماعی هفت
تپه اشاره
میکند." اینجا
اقوام لر و
عرب تعداشون
زیاده. به
لحاظ تعصبهای
قومیتی و
فرهنگی هنوز
سنتیتر از
اون هست که از
بین مردها،
یکدفعه یک زن بلند
بشه و اینجوری
حرف بزنه ". با
این حال این
زن میگوید؛
شاید همین
حرکت ما هم
نشان دهنده
فشارهایی است
که بر خانواده
های کارگری در
این شهر وارد شده
است." پارسال
شوهرامون
اطلاع نداشتن
که میخوایم
بریم ولی دیگه
ماهم خودومون
رو جزیی از
این اعتراض و
اعتصاب
میدیدم. اینکه
چی شد که
تصمیم گرفتم
در اون تجمع،
برم وسط جمع و
سخنرانی کنم
یه دلیلی داشت
که شاید برای عدهای
خنده دار
باشه.. من سه تا
بچه دبستانی
دارم. بچه
هایی که مثل
همه بچه های
هم سن و
سالشون حداقلهایی
برای دلخوشی
میخوان. وقتی
من از برآورده
کردن کمترین
خواسته بچه ام
بازمیمونم،
اونجاست که
فشار زیادی
بهم میاد. چرا
همسر من با 18
سال سابقه کار
تو این شرکت
الان باید در
شرایطی باشه
که نتونه به
راحتی
هزینههای بچه
هاشو تامین
کنه . دیدم درد
و مشکلات بقیه
خونوادهها هم
همین چیزاست..
این بود که
نترسیدم و حرف
زدم.."
او به
وضعیت
خانوادههای
کارگری در هفت
تپه اشاره
میکند و
میگوید :
خانواده هایی
که مثل ما بچه
کوچک دارن،
شرایطشون سخت
تره. بچه کوچک
نمیتونه به
راحتی سختی
شرایط رو درک
کنه. اون مرتب
خودش رو با هم
سن و سالهاش
مقایسه میکنه
. خونواده
هایی که بچه
دانشجو و دم بخت
دارن هم یه
جور دیگه مشکل
دارن... شما
نمیدونین
وضعیت اینجا
چه جوریه..
الان بعد از
این ماجرای
معوقات
حقوقی، جوری
شده که خیلی
ها آخر هفته
ها میرن خونه
پدرومادرشون
که وسیله امرار
معاششون رو از
اونها بگیرن.
دیدن اینکه
چطور این
کارگرا عزت و
آبروشون
نشونه گرفته
شده، سخته..."
فشارهای
روانی
روزافزون بر
خانوادههای
کارگری
پیشاهنگ،
که همسرش 18 سال
سابقه کار در
نیشکر هفت تپه
را دارد درست
به اندازه یک
کارگر شاغل در
این کارخانه
از اوضاع این
مجتمع صنعتی
باخبر است.
میگوید: " هفت
تپه اینهمه
سال نون کارگرای
این منطقه رو
میداد و در
هیچ زمانی در
طی این 60 سال که
از تاسیس هفت
تپه میگذره،
وضعیت شرکت به
این شکلی که
در این سالهای
اخیر میبینیم
نبوده. از
وقتی شرکت به
بخش خصوصی
واگذار شده،
مدام حقوق کارگرها
با تعویق های
دو سه ماهه
پرداخت شده.
طرح طبقه بندی
هرگز اجرایی
نشد که اگر
میشد
کارگرایی که
سابقه کار
بالایی داشتند
الان با حداقل
حقوق که تازه
اون هم بعد از
چند ماه
پرداخت میشه،
زندگی
نمیکردن. سه
ساله، نه از
پاداش بهره
برداری خبری
هست ( بابت
برداشت نیشکر
و زمانی که
تناژ شکر بالا
برود به کارگران
پاداشی
میدادند) و نه
از جیرههایی
که هرازگاهی
به مناسبتهای
مختلف به کارگران
میدادند."
از
قسطها و
اجارههای عقب
افتاده
خانواده های کارگری
که فشارهای
روانی را بر
زنان و کودکان
چندبرابر
میکند،
میگوید: تازه
ما ساکن خونه های
سازمانی
هستیم، وای به
حال اون
خونواده هایی
که اجاره
نشینن. همون
روز که در
تجمع حرف زدن،
زنهایی بودن
که میگفتن 5-6
ماهه اجاره
خونه پرداخت
نشده دارن و
صاحبخونه
ممکنه هر لحظه
اساسشون رو
بریزه بیرون.."
"فراتر
از سرخ کردن
صورت با سیلی
است"
او از
زنانی میگوید
که در تجمعات
کارگری از نداشتن
هزینه تحصیل و
دانشگاه
فرزندانشان و
دشواری در
تامین هزینه
های روزمره
شکایت
میکردند. "
حرف این آدمها
رو باید شنید.
زندگی کارگری
که اینهمه
سختی میکشه
نباید اینجوری
بگذره. دوست
دارم شما تو
برج 4 یا 5 بیاین
اینجا، که
وقتی کارگر
زیر گرما و
شرجی 50 درجه
میره تو
زمینهای
نیشکر و
میخواد آبیاری
انجام بده، چه
زحمت و رنجی
میکشه.
کارگرایی
داشتیم که تو
اون گرما از
حال رفتن و غش
کردن.. این
فراتر از سرخ
کردن صورت با
سیلیه. خیلی
بیشتر... باید
تو شرایطش
قرار بگیرین،
تا بفهمین چی
میگم...!"
میگوید
وضع همه
کارگران همین
است. " نه فقط
ما ، الان
کارگرهای
فولاد اهواز
هم همین شرایط
رو دارن.
کارگر جماعت
همه همین
وضعیت رو
دارن. فیش
حقوقی رو میدن
و بعد دو هفته
بعدش حقوق رو
به حساب
میریزن. برای
اینکه زمان
بخرن . الان
بعد از سه سال
تازه فهمیدیم
علت این زمان
خریدنها چیه!
همون اختلاسهایی
که الان
شایعهاش همه
جا پیچیده.."
تمدیدنشدن
دفترچه ها و
بار هزینههای
درمان
دردهای
هفت تپه برای
این زن یکی
دوتا نیست. از تمدید
نشدن
دفترچههای
درمانی
کارگران تا بن
بستی که
خانوادههای
کارگری در
نتیجه شیوع بیماریهای
جسمی و روانی
گرفتار آن
میشوند."یه دوستی
دارم که یک
ساله سرطان پستان
گرفته و شوهرش
هم تو همین
نیشکر هفت تپه
کار میکنه. تا
پارسال قبل از
این داستان
تحریمها،
هرماه یه
تزریق شیمی
درمان داشت و
داروهاش با
دفترچه به نرخ
دولتی 900 هزار
تومن بودن. تازه
غیر از سایر
داروهایی که
هزینه های
جدا داشت، ما
هم در حد
توانمون کمک
میکردیم. اما
بعد از بازگشت
تحریمها،
همون داروی
شیمی درمانی
که 900 هزارتومن
بود به یک
میلیون و سیصد
تومن رسید.
شوهرش باید
ماهانه یک
میلیون و سیصد
کنار بزاره تا
هزینه های
شیمی درمانی تامین
بشه. خودتون
میدونین
بیمار سرطانی
چه هزینه هایی
داره و از
لحاظ تغذیهای
باید چه
شرایطی داشته
باشه. ماهی
آزاد،میگو و دانه
های روغنی
پسته و گردو،
عسل طبیعی و
مواد خوراکی
طبیعی و آنانس
و غیره که در
زندگی یه کارگر
این چیزا خیلی
کمرنگن.
اونوقت تو
همین شرایط
کارفرما پول
بیمه رو رد
نمیکنه و
وقتی پول بیمه
پرداخت نشه ما
دفترچه هامون
تمدید نمیشه.
فکر کنید تو
این شرایط
چنین خونوادههایی
چه وضعیتی
دارن.."
هفت
تپه حالا و
بعد از گذشت
روزها از
اعتصاب کارگران
مجتمع نیشکر،
صدای زنان ،
مردان و کودکانی
شده که از در
حاشیه ماندن و
دیده نشدن دردهایشان
کلافه
شدهاند. از
تصمیم های
غیرکارشناسانه
در واگذاری
شرکتهای بزرگ
به بخش خصوصی
و رانتهای
بادآوردهای
که امنیت شغلی
و روانی
هزاران کارگر
ایرانی را
نشانه گرفته
است. هفت تپه
زخمی یک درد
چند ده ساله
در ساختار
اقتصاد کشور
است.