بدیل
فعالان صنفی
معلمان، برای
نظام آموزشی فعلی
در ایران
چیست؟
اصلاح
یا انقلاب؟!
لیلارزاقی
جامعه
نو: مروری بر
حرکتها و
جریانهای
اجتماعی در
جوامع مختلف
نشان میدهد
که ویژگیهای
چندگانهای یک
جریان
اجتماعی را به
جنبشی فراگیر
و مطالبهگر
تبدیل میکند.
مشخصه هایی
همچون سازمان
یافتگی، دارا
بودن هدف
مشخص،
استفاده از
ابزارهای
مختلف برای بیان
خواستهها و
مطالبات و
ارائه بدیلی
برای تغییر
وگذار از
شرایط موجود،
از جمله این
ویژگیهاست.
با وجود این،
بسیاری از
جریان های
اجتماعی تحول
خواه، از
همزمانی و
همپوشانی این
ویژگیها برای
ایجاد تغییر
اجتماعی و
برون رفت از
شرایطی که به
آن معترضند،
محروم هستند.
نمونه نزدیک
آن شکلهایی
از جریانهای
اجتماعی هستند
که در سالیان
اخیر در ایران
پر سروصدا بودهاند.
جریان صنفی
معلمان که در
دسته جنبشهای
تحول خواه
قرار میگیرد
از جمله جریانهایی
است که گرچه
از سازمان
یافتگی لازم، برخورداری
از هدف مشخص و
استفاده از
ابزارهای
مختلف (ایجاد
کمپین،
برگزاری
تجمعات اعتراضی
و غیره) برای
جلب حمایت
اجتماعی بهره
برده است، اما
به اذعان
بسیاری، شاید
یکی از نکاتی که
کمتر به آن
پرداخته شده،
پرسش از نظام آموزشی
مورد اقبال
معلمان است.
بدیل و جایگزین
نظام آموزشی
فعلی از نظر
معلمان چیست و
آیا با وجود
فراگیر شدن
مطالبات و
خواستههای
معلمان،
تاکنون در
محافل صنفی
آنها در
ارتباط با ایدهآلهای
یک نظام
آموزشی
جایگزین بحث و
تبادل نظری
صورت گرفته
است؟
سخن
گفتن از بدیل،
هنوز در الویت
فعالان صنفی
نیست!
به
باور بسیاری
از فعالان
صنفی و
آموزشی، سخن گفتن
از ساختار
آموزشی ایده
آل و
برنامهریزی برای
دستیابی به آن
همچنان در
محافل
تشکیلاتی
معلمان
جایگاه
ویژهای
ندارد. دلیل
آن هم به سرکوبهای
مداوم، ایجاد
محدودیت و
تداوم نگرش
تهدید محور و
امنیتی به
فعالیت
کنشگران و تشکلهای
صنفی معلمان
برمیگردد.
روندی که به
گفته آنها،
محافل صنفی را
از پرداختن به
مسائل مهمی
چون تدوین یک
برنامه بدیل
برای نظام
آموزشی فعلی
که گروههای
زیادی از
معلمان و دانش
آموزان به آن
معترض هستند،
باز میدارد.
با اینحال
فعالان صنفی و
آموزشی با
رویکردهای متفاوتی
به این پرسش
که " آیا بدیلی
برای کاستیهای
نظام آموزشی
فعلی وجود
دارد یا خیر" ،
پاسخ میدهند.
نیکنژاد:
نیازی به
تغییر
بنیادین نیست
محمدرضا
نیکنژاد معلم
و فعال آموزشی
در زمره آن
دسته از
کنشگرانی است
که معتقد است
نظام آموزشی
فعلی نیاز به
تغییرات بنیادین
ندارد و با
بازگشت به
ایده عملکرد
فراایدئولوژیک
و حرکت در جهت
آموزش کیفی و
رایگان
میتوان نظام
آموزشی را
اصلاح کرد. او
در اینباره به
جامعه نو
میگوید : به
دلایل مختلفی
متاسفانه این
موضوع، یعنی
سخن گفتن از
بدیلی برای
نظام آموزشی
فعلی در الویت
بحثهای فعالان
صنفی معلمان
قرار ندارد.
اما در یک
نگاه کلی به
نظر من،
ساختار موجود
با همه
کمبودهایش از
نظر تئوری و
قوانین و
امکانات به
طور نسبی
پتانسیل
ادامه کار و
هماهنگی با
هدف های نوین
آموزشی را
دارد.
او به
برخی از این
دشواریهای
ریشهای که
سابقهای
تاریخی در پسرفت
نظام آموزشی
ایران دارد
اشاره میکند
و میگوید: از
آغاز به کار
نهاد آموزش در
ایران، انتظاراتی
فراتر از توان
آن و البته
اهداف آموزش
وجود داشته که
قابل بررسی
است. آموزش و
پرورش برای
توان افزایی
فردی و
اجتماعی شهروندان
و آماده کردن
آنها برای
زندگی آینده است،
با اینحال
اضافه
بارهایی
مانند ملیگرایی
خشک پهلوی اول
و مدرن سازی
شتاب زده و
محدود به چند
جنبه محدود
ظاهری در دوره
پهلوی دوم و
پرورش
نیروهای
آماده شهادت و
دیندار آن هم
با یک گرایش و
برداشت ویژه
از دین در
دوره جمهوری
اسلامی، به آن
تحمیل شد که
با هدفهای حداقلی
نهاد آموزش
دست کم در
جهان مدرن
چندان سخیتی
نداشته و
ندارد.
این
فعال آموزشی ،
ایدئولوژیک
سازی نهاد آموزش
و حرکت در
مسیر پولی
سازی را یکی
از دشواریهای
نهاد آموزش
دانست و با
اشاره به
تمرکزگرایی
نظام آموزشی
فعلی میگوید:
تمرکز بیش از
اندازه آموزش
و پرورش رو از
خلاقیت و
نوآوری و
چابکی باز
داشته و آن را
به اندامی
لَخت و
ناکارآمد
تبدیل کرده
است. پرورش
شهروندانی
پرسشگر،
سنجشگر، اخلاقی
در حد عرف
فرهنگی-
اجتماعی،
محیط زیست دوست
و جهان
شهروند- باید
از مدرسه هایی
خلاق و معلم
هایی آموزش
دیده و با
اختیار و دارای
شانی درخور یک
آموزشگر با
محتوای درسی
آزاد
اندیشانه و ...
محقق شود.
او
معتقد است،
رفع سه دشواری
گفته شده نیاز
به انقلاب و
تغییر ساختار
بنیادین
ندارد." همین ساختار
با اصلاح،
نخست در سطح
اندیشه و نظر
و سپس در گستره
روش ها و
ابزارهایی
متناسب با آن
ها امکان
آموزشی مدرن،
بهینه و
کارآمد را
فراهم خواهد کرد."
بهلولی:
سایه سنگین
ایدئولوژی را
کم کنیم
مهدی
بهلولی دیگر
فعال صنفی
معلمان است که
به تشریح
زوایای مختلف
سه دشواری که
پیش از این محمدرضا
نیکنژاد از
آن سخن گفت میپردازد.
بهلولی
میگوید: اگر
بخواهیم
بدیلی برای
نظام آموزشی
فعلی معرفی
کنیم، آنچه
مورد توافق
تشکلها و
فعالان صنفی
معلمان است،
حرکت به سوی
یک نظام
آموزشی کیفی و
رایگان برای همه
کودکان است.
او
مفهوم آموزش
کیفی را این
چنین تشریح
میکند: آموزش
کیفی به عنوان
یکی از عناصر
اصلی در بحث
عدالت آموزشی
در جهان مورد
بحث است.
اینکه ما به
چه آموزشی،
آموزش کیفی
میگوییم
مساله مهمی
است که باید
مورد بررسی
قرار گیرد. تا
همین چند سال
پیش آموزش زبان
مادری به
عنوان یکی از
عناصر آموزش
کیفی، مقولهای
بود که چندان
به آن توجهی
نمیشد اما
اکنون
میبینیم که
در نظام آموزش
جهانی روی این
مساله تاکید
میشود.
او
میگوید: از
ویژگیهای
اصلی آموزش
کیفی، غیرایدئولوژیک
بودن و
سیاستزده
نبودن آن است.
به گفته او
گرچه
ایدئولوژی و
سیاست بر سایر
نظامهای
آموزشی نیز به
گونه ای دیگر
سایه افکنده،
اما در نظام
آموزشی ایران
این سایه
سنگین به شدت حس
میشود.
او
معتقد است،
تمرکزگرایی
در آموزش و
پرورش هم ریشه
در تثبیت
ایدئولوژی و
جهتگیری های
خاص سیاسی
دارد. بهلولی
ادامه میدهد:
در رابطه با تمرکزگرایی
و ارتباط آن
با تثبیت
ایدئولوژی و
جهتگیری
سیاسی، یک
مثال میزنم. 500
نفر کارشناس
را برای پنج
سال به خدمت میگیرند،
تا سند ملی
آموزش و پرورش
را تدوین کنند،
بعد به یک
باره آقای
حاجی بابایی
وزیر وقت
آموزش و پرورش
میآید و 70 درصد
بار تحولی سند
را مغایر با
ایدئولوژی و
سیاست مورد
نظر خودش تشخیص
میدهد و آن را
کنار
میگذارد.
بنابراین تا
زمانی که
ایدئولوژی و
سیاست انقدر
راحت کار
کارشناسی را
پس میزند، به
تحول در نظام
آموزش و پرورش
نمیتوان
امیدوار بود.
این ساختار
نیازمند نگرشی
است که از
بیرون از
سازمان هدایت
نشود.
ابراهیمی:
آموزش و پرورش
باید به ذینفعانش
برگردد
جعفر
ابراهیمی
معلم و فعال
صنفی هم ضمن
نقد نظام
آموزشی فعلی،
میگوید: نظام
آموزشی در
ایران متاثر
از ساختارهای
کلان اقتصادی
و سیاسی ، یک
نظام آموزشی
غیردموکراتیک
و عمودی ،
متصلب ،
متمرکز و
غیرمشارکتی
است که
ذینفعان اصلی آنها
یعنی دانش
آموزان و معلمان،
کمترین دخالت
را در محتوای
درسی ، برنامه
ریزی آموزشی و
اهداف آموزشی
دارند.
به
باور این فعال
صنفی، نظام
آموزشی فعلی ،
با این ساختار
نتوانسته
خروجی مطلوبی
در طول سالهای
گذشته از خو
به جای
بگذارد.
ابراهیمی، افت
کیفیت آموزش
در مدارس و از
بین رفتن فرصت
کودکی و شادی
کودکان تحت
تاثیر یک
ساختار متصلب
را یکی از
آسیب های نظام
آموزشی فعلی
میداند و
میگوید: همه
این موارد، در
یک ساختار
متصلب از بین
میرود چرا که
نظام آموزشی
به دنبال آن
نیست که
کودکان را
برای زندگی
فردا آماده و آنها
را قدرتمند
کند. نظام
آموزشی در پی
آن است تا
کودکان را
هرچه بیشتر
مطیع و رام تربیت
کند تا در
آینده با
نیروهای کار
ارزان و سر به
راه طرف باشد.
به
عقیده او نظام
آموزشی
جایگزین،
باید نظامی
باشد که این
ویژگیها را
نداشته باشد.
اما آیا
میتوانیم
نظام آموزشی
را تصور کنیم،
که اصلا
ایدئولوژیک نباشد؟
ابراهیمی در
پاسخ به این
پرسش میگوید: هر
نظام آموزشی،
هرچه قدر هم
سویه رهایی
بخش داشته
باشد به هر
حال یک
جهتگیری
ایدئولوژیک هم
دارد اما،
برای اینکه
بتوانیم به
سویه رهایی
بخشی در نظام
آموزشی دست
یابیم، باید
در مسیری حرکت
کنیم که منافع
واقعی
ذینفعان،
نمایندگی شود.
یکی
از راههای
تامین منافع
ذینفعان در
نظام آموزشی،
رایگان شدن
آموزش و
مقابله با
پولیسازی آن
است. ابراهیمی
با اشاره به
این نکته میگوید:
نظام آموزشی
فعلی در ایران
طبق قانون اساسی
باید رایگان
باشد ولی در
عمل این اتفاق
نمی افتد. در
حال حاضر حدود
12 درصد از
مدارس ایران،
به بخش خصوصی
تعلق دارد و
در باقیمانده
آن یعنی در 88
درصد نظام آموزشی
ما، سطحی از
پولی سازی و
کالایی شدن
اتفاق افتاده
، گرچه هنوز
به بخش خصوصی
واگذار نشده
است.
آموزش
رایگان و
باکیفیت
خواسته
بسیاری از فعالین
صنفی و آموزشی
معلمان است.
اما آیا این
مطالبه با
مسلط شدن نظام
آموزشی تماما
دولتی و
جلوگیری از
خصوصی سازی بی
ضابطه در نظام
آموزش و پرورش
محقق میشود؟
ابراهیمی در
پاسخ به این
پرسش میگوید:
به نظر من نظام
آموزشی دولتی
به همان
اندازه
ناکارآمد است،
که نظام
آموزشی
وابسته به بخش
خصوصی و
بنگاههای
اقتصادی.
او
دلیلی این امر
را تمایل دولت
و به طور کلی مجموعه
حاکمیت، به
دست اندازی و
تسلط بر فضاهای
آموزشی برای
گسترش
ایدئولوژی
مطلوب خود میداند
و میگوید:
اساسا رقابتی
به وجود
نمیآید، چون
تنوعی در
آموزش به نسبت
مدارس دولتی
وجود ندارد .
مدارس
غیردولتی هم
تحت همان نظام
ایدئولوژیک
اداره میشوند
و متاثر از
همان
سیاستگذاریها
هستند.
ابراهیمی
یک گام به پیش
میرود و
میگوید: اگر امیدی
به تغییر در
مناسبات
سیاسی،
اجتماعی در ایران
باشد تا
ساختار
آموزشی اصلاح
نشود هیچ تغییری
رو به جلو
نخواهد بود.
برای تغییر
اساسی هم،
نظام آموزشی
چه در بعد
ساختاری و چه
در بعد
محتوایی باید
توسط ذینفعان
واقعی نظام
آموزشی طراحی
، تدوین و
اجرا شود.
وظیفه
دولت در نظام
آموزشی
جایگزین،
تامین منابع
است
معلمان
و دانش آموزان
، اولیاء دانش
آموزان و گروههای
تخصصی ، علمی
و دانشگاهی از
جمله
گروههایی
هستند که به
باور این فعال
صنفی
میتوانند در
اصلاح ابعاد
ساختاری و محتوایی
نظام آموزشی
نقش داشته
باشند. این
فعال صنفی با
اشاره به نقش
دولت در چنین
فرآیندی میگوید:
دولت فقط
وظیفه تامین
مالی را داشته
باشد و اجازه
دهد که نظام
آموزشی بر اساس
نیاز کودکان و
برای رشد و
بالندگی آنها
ایجاد شود.
تنها در این
حالت است که
ما میتوانیم
از یک نظام
آموزشی
مشارکتی صحبت
کنیم که نهادهای
دموکراتیک
مدنی که
ذینفعان نظام
آموزشی را
نمایندگی
میکنند، در
آن نقش اساسی
دارند.
اما به
راستی چرا
دولت باید
نظامی را که
خودش در اداره
آن دستی
ندارد، به
لحاظ مالی تامین
کند؟
ابراهیمی
میگوید: همه
دولتها دوست
دارند در قبال
پولی که
پرداخت
میکنند ، سویه
های
ایدئولوژیکشان
پیش برود اما
اگر ساختار
دموکراتیکی
بر انتخاب
دولتها حاکم
باشد خود به
خود این شرایط
ایجاد میشود.
از طرفی دولت
که صاحب پول
نیست. درآمد
دولت از محل
منابع عمومی (
مثلا در ایران
فروش نفت و
مالیات و غیره)
تامین میشود،
بنابراین
مردم در فروش
آن منابع
ذینفع هستند و
حق شهروندان
است که این منابع
در اختیار
آنها قرار
گیرد.
شوراها
و انجمنها
باید احیا
شوند
او
اداره نظام
آموزشی در مدل
شورایی را یکی
دیگر از ملزومات
بدیل ساختار
آموزش فعلی
میداند و
میگوید: به
عنوان نمونه
ما الان در
ساختار نظام
آموزشی مان،
ساختاری با
عنوان شورای
دبیران داریم که
نمایندگان
دبیران مثل
مدیر مدرسه
صاحب امضا
هستند و
میتوانند
اسناد مدرسه
را امضا کند،
اما عملا این
شورا تبدیل به
یک شورای فرمالیته
شده است. روزی
را تصور کنید
که شورای دبیران
واقعی در هر
مدرسه ایجاد
شود و نمایندگان
آنها وارد
عرصه اجرایی
شوند. آن روز
مدیر مدرسه هم
باید مشارکتی
و انتخابی
باشد.
به
باور این فعال
صنفی
قدرتیابی
تشکلهای صنفی
و کانونها و
همچنین
شوراهای دانش
آموزی و انجمنهای
اولیا و
مربیان هم
باید در نظام
آموزشی که به
عنوان بدیل
معرفی میشود،
در الویت قرار
گیرد . "تصور
کنید اگر
انجمن اولیا و
مربیان یک
نهاد
دموکراتیک
باشد و در
روند
تصمیمگیری و
تصمیم سازی
مشارکت کند،
اوضاع تا چه
حد تغییر
خواهد کرد.
متاسفانه
شورای دانش آموزی
هم که امروز
در مدارس وجود
دارد، شکل بسیار
ناقصی از روند
دموکراسی و
رای دادن را
به بچه ها
آموزش میدهد
که به هیچ وجه
کارآمد نیست.
در واقع همان
فرآیندهای
غلطی که ممکن
است در یک
ساختار کلان
رایگیری
اتفاق بیفتد،
بچه ها در
مدرسه یاد
میگیرند. مثل
خرید رای، مثل
تبلیغات
آنچنانی و
عجیب و غریب و
هزینه های
گزاف، در
حالیکه بحث
مشارکت دانش
آموزان در
امور مدرسه که
از دلایل اصلی
ایجاد این شوراهاست،
نادیده گرفته
میشود.
November 14, 2018
.....................................