تحریک
طالبان
پاکستان
بدنبال
گسترش فعالیت
خود در
بلوچستان
پاکستان و ایران
هوشنگ
نورائی (ایوب
حسین بر)
با
الهام گیری از
قدرت گیری هیئت
تحریر الشام
در سوریه و نیز
تجلیل های
مکرر از اسلامیست
های حماس در
غزه، تحریک
طالبان
پاکستان که
فعالیت های
گسترده ای در
مناطق پشتون
نشین و از
جمله خیبر و
پختونخوا و
بلوچستان
دارد اکنون
فعالانه ارتباطات
و سازماندهی
خود را در
مناطق غیر
پشتون
بلوچستان
پاکستان و
بلوچستان ایران
گسترش می دهد.
در
روز های اخیر،
در رسانه هی
اجتماعی جهادی
منجمله، پایگاه
خبری جهاد و
رباط که انصار
الفرقان به
رهبری
مولوی
نصرالله بلوچ
به زبان فارسی
تبلیغ می
کنند، خبر از
بیعت گروههای
متعدد جهادی
از بلوچستان
پاکستان به
تحریک طالبان
پاکستان
گزارش شده
است. این
رسانه، تحریک
طالبان
پاکستان را
با ستایش اینگونه
معرفی می کند.
"تحریک
طالبان پاکستان:
در پرتوی ایمان،
پیام شریعت،
دعوتی مقدس
برای امت
مسلمه است"
"تحریک
طالبان
پاکستان یک
سازمان جهادی
بزرگ و مقدس
است که در سایهی
عظیم امارت
اسلامی
افغانستان و
با اعتقاد
معتدل اهل سنت
والجماعت پایهگذاری
شده است".
"هدف تحریک
طالبان
پاکستان تنها یک
چیز است و آن،
اجرای شریعت و
قانون الهی
است، این
سازمان در
تمامی تلاشهای
خود بر این
باور است که
باید نظام
واقعی اسلام
در سرزمین
پاکستان پیادهسازی
شود تا هر
مسلمان
بتواند طبق دین
خود زندگی
کند، حقوقش
محفوظ بماند و
در مسائل
اجتماعی، سیاسی،
اقتصادی و دینیاش
هدایت کامل
اسلامی را بیابد."
( نقل قول کامل
از سایت)؛
"تحریک
طالبان
پاکستان یک
حرکت مقدس است
که هر گام آن
برای رضای خدا
برداشته میشود،
این مبارزه به
سوی هدفی جهانی
و پایدار
است،"..." این
حرکت در اصول،
اهداف و مأموریت
خود کاملاً
ثابتقدم
است، این
سازمان تنها یک
حرکت موقتی نیست،
بلکه یک
کاروان مقدس
است که برای پیروی
از راه اسلام
و غالب کردن دین
خدا در سراسر
جهان تلاش میکند"
این
خصوصیات تحریک
طالبان
پاکستان به
اندازه کافی
خصلت
سرکوبگرانه و
به شدت رجعت
طلبانه آن را
روشن می کنند
و از این جهت
به توضیح زیادی
نیاز ندارند.
بنا
به گزارش های
سایت "جهاد و
رباط"، که
احتمالا حرکت
مهاجران اهل
سنت ایران( که
گروه های جهادی
گوناگونی را
از کردستان و
بلوچستان
شامل می شود
با تحریک
طالبان
پاکستان
همکاری دارند)
هم یکی از
گردانندکان
آن هست، در
روز های اخیر
چند گروه از
بلوچستان پاکستان
با مفتی ابو
منصور عاصم (
نورولی
محسود) امیر
تحریک طالبان
پاکستان بیعت
کرده اند. از
جمله این گروه
ها، گروهی
تحت رهبری
مولوی شعیب
بلوچ از ناحیه
مستونگ در
کلات و گروه دیگری
به رهبری
محترم
شاهدعمر بلوچ
از شهرستان
خضدار، و گروه
دیگری هم از
کلات و مکران
به رهبری مولوی
یاسر طی بیانیه
هایی که به
امضای محمد
خراسانی
سخنگوی تحریک
طالبان
پاکستان
منتشر شده
است، اعلام بیعت
کرده اند. بر
اساس این بیانیه
ها این گروه ها
"بیعت کردند
و عهد کردند
که به تمامی
قوانین و سیاستهای
شرعی تحریک
طالبان
پاکستان در
پرتوی شریعت پایبند
خواهند بود".
سپس از سایر
گروههای
جهادی دعوت
کرده اند که
"برای تقویت
جهاد مقدس در
پاکستان به
عنوان دست و
بازوی تحریک
طالبان
پاکستان
همراه شوند".
در ایران
هم انصار
الفرقان وسیعا
خط تحریک
طالبان را تبلیغ
می کند - و با
تبلیغ اخبار هیئت
تحریر الشام
و گفته ها و کلیپ
های رهبران و
استراتژیست
های جهادیان
القاعده،
طالبان و
گروههای جهادی
دیگر منجمله هیئت
تحریر الشام،
همچون اسامه
بن لادن،
الظواهری، سید
قطب، ابو
قتاده، ابو
مصعب زرقاوی و
ملا عمر،
جولانی و دیگران
می پردازند.
انصار
الفرقان با
تجلیل از
مولوی
عبدالجلیل
قنبرزهی بنیانگذار
و رهبر فرقان (
اکنون انصار
الفرقان)، و
در موارد زیادی
تجلیل از
جندالله و جیش
العدل، اینگونه
نشان می دهد
که آنها بخشی از
جنبش جهادی بین
المللی بوده و
هستند. آنها
در نوشته های
خود به شدت علیه
شیعیان که با
صفات تحقیر آمیز
رافضی و نیز
علویان که با
صفت نصیری نام
می برند و نیز
کرد ها
منجمله "قسد"
که به عنوان
مرتد یاد
کرده و و نیز
نفرت پراکنی
روشن نسبت به یهودیان
در حین ستایش
از رهبران
حماس می
پردازند.
آنها شدیدا بر
اجرای قوانین
شرعی و سختگیرانه
علیه زنان و
اقلیت های
مذهبی تاکید
می کنند و
خشونت بی حدی
را در کشتن و
نابود کردن
آنها بعنوان
بخشی از جهاد علیه
کفار تبلیغ می
کنند. آنها شیعیان
و گروه های غیر
سنی را مشرک و خرافاتی
دانسته و در
آن چه حکومت
اسلامی و
جهاد اسلامی
معرفی می
کنند است جا
نمی دهند.
خط
کنونی با خط
رویزیونیست
های سلفی
منجمله درک
ابو قتاده از
جهاد امت
اسلامی سنی
نزدیک است و
در میان هیئت
تحریر الشام
بوسیله شیخ
محسینی ( که
اشعریان یا
صوفیان و ماتریدیان
که شامل حنفیان
است را در بر می
گیرد) تبلیغ می
شود تا برای
سلفیان جدید امتی
طالبان یک
الگو باشد و
نه خط خالص
گرایانه
پیرو داعش و یا
حتی بخش های
سخت گیر تر
سلفی
القاعده.
خطر
تحریک طالبان
پاکستان هم در
بلوچستان ایران
و هم پاکستان
بسیار جدی
است. مدارس
دئوبندی به
پرورش نیروهای
بسیار وسیعی
پرداخته اند
که از نظر
آموزشی و تربیتی
به جهاد و سیستم
حکومتی از نوع
طالبان وسیعا
اعتقاد
دارند. پایگاه
عمده لشکر
جنگوی/ سپاه
صحابه و تحریک
طالبان
پاکستان (که
آنها هم از
آموزش های دیوبندی
یک ایدئولوژی
سیاسی ساخته
اند)، در
مدارس دیوبندی
است . از اینکه بخش
مهمی از این
طلبه ها و
مولوهای دیوبندی
که بعضی رئیس
مدرسه و امام
جمعه بوده و یا
هستند در شرایط
مناسب و
بحرانی با
سرعت جذب تحریک
طالبان
پاکستان ( و حتی
گروه های سلفی
القاعده و
داعش) شوند ،
کمتر می توان
تردید کرد.
آنها بشدت علیه
سکولاریسم و
ارزش های
دموکراتیک در
همه ا شکال آن
هستند. آنها
مانند همه نیروهای
اسلام گرا
دارای برنامه
اقتصادی نیستند
و حتی بعضی
فکر می کنند با
تکیه به خدا
در ظرف چند
روز مسائل
اقتصادی را حل
می کنند.
همانطوری
که من قبلا در
نوشته ای
اشاره کرده
بودم علیرغم
وجود فعالیت نیروهای
سکولار مسلح
و نیز حرکات
امیدوار
کننده جنبش
همجهتی مهرنگ
در بلوچستان
پاکستان، بر
اساس مطالعات
علمی چند سال
قبل از جانب
کریستین فیر و
علی حمزه ( C.
Christine Fair and Ali Hamza ) در مقاله
«باز اندیشی
سکولاریزم
بلوچ: آنچه
داده ها می گویند»
سمپاتی
در مناطق غیر
پشتون
بلوچستان هم
نسبت به
طالبان بیش از
هر جای دیگر
در پاکستان
بود. هرچند از
نوشتن این
مقاله حدود ۷سال
می گذرد ولی
شواهدی در دست
نیست که بتوان
گفت تغییر جدی
در افکار عمومی
ایجاد شده
است. اگر تغییر
اساسی در
افکار عمومی ایجاد
نشده باشد، این
زنگ خطری است
که باید جدی
گرفت و به سادگی
نباید تسلیم
صدای گوش خراش
گلوله ها شد.
البته جالب
است که در حال
حاضر نیروهای
جهادی طرفدار
تحریک طالبان
پاکستان از نیروهای
مسلح سکولار
بلوچ هم بنحوی
به عنوان متحد
خود سخن می گویند
و گاه عملیات
آنها را به عنوان
عملیاتی ضد
دولت پاکستان
در "بلوچستان
اسلامی"
منعکس می
کنند.
زمینه
رشد شتابان نیروهای
جهادی در هر
دو بلوچستان
تقریبا هم
اکنون بسیار زیاد
است. این دو
منطقه با توجه
به سیاست های
دولت های مرکزی
که سرکوب
گسترده را به عنوان
سیاست کنترل
دنبال کرده
اند اکنون تقریبا
به صورت مناطقی
در آمده اند
که ساختار های
رسمی قدرت در
آنها تقریبا
از هم فرو پاشیده
و به عنوان مناطق
نا امن در
آمده اند. نا
امنی ها
گسترده
اقتصادی،
اجتماعی و نیز
فیزیکی اقشار
وسیع آسیب پذیری
بوجود آورده
است که با
توجه به شرایط
موجود و زمینه
های سنتی مذهبی
و فرهنگی و
نبود آلترناتیو
های مترقی به
آسانی به این
گروه های جهادی
روی می آورند.
همه
نیروهای ترقی
خواه که به دنبال،
دموکراسی،
برابری و
عدالت و رفع
هرگونه تبعیض
و ستمگری
هستند، جوانب
گوناگون
خطراتی را که
در پیش است باید
درک کنند. این
بدین معنی است
که رژیم های
سرکوبگر چه در
ایران و چه در
پاکستان تنها
نیروئی نیستند
که مانع دستیابی
به این آزادی
و برابری و
رفع تبعیض
هستند بلکه نیروهائی
دیگری هم دست
اندرکارند تا
همه نابرابری
ها و تبعیضات
و ارزش های ضد
دموکراتیک
مغایر با
حقوق بشر را به
عنوان قوانین
مقدس و الهی،
ضروری می
دانند.
هوشنگ
نورائی (ایوب
حسین بر) لندن- ۲۴
ژانویه ۲۰۲۵