در گرامیداشت یاد
ایرج عزیز
(کاک اسماعیل)
"نقدر
ساچلارین
رنگی قشنگ
دیر" ایرج
"آخ
ساچین داهی
رنگی یوخ دور"
بلقیس
"یوخ یوخ
چوخ قشنگ دیر"
ایرج
آخرین
جملات ایرج به
همسرش
! *
هرگز
نمیرد آنکه
دلش زنده شد
به عشق
ثبت
است بر جریده
عالم دوام ما
ایرج
کشکولی روز 14 اردیبهشت¬ماه 1399 در حومه
پاریس از میان
ما رفت. این
روز مصادف است
با سالگرد
کشته شدن دو
تن از رفقای¬اش خسرو
صفائی و
گرسیوز
برومند.(اردیبهشت
1355)
غم از
دست دادن
رفیقی چون
ایرج آن چنان
سنگین است، که
کلمات از شرح
آن عاجزند.
لازم نیست در مدح
او مرثیه¬خوان
مرگ او بود،
زیرا او خود
در سال¬های
پر تب و تاب
زندگی
مبارزاتی¬اش
نشان داد که
انسانی¬ست
بزرگ. ایرج
نماد آرمان¬خواهی و
تساوی¬طلبی
بود. بسیاری
از ما خود را
در وجود ایرج
کشف کردیم. او
نافی دو رژیم
سلطنتی پهلوی
و جمهوری
اسلامی بود و
تا پایان عمر
نیز بر این
باور ماند.
رفیق
ایرج در سال 1317
در روستای
برشنه از
توابع اردکان
فارس دیده به
جهان گشود.
دوران دبستان
را در اردکان
و گچساران و
دوره متوسطه
را در دبیرستان
حاج قوام
شیرازی به
پایان رساند.
در دوران
تحصیل در
دبیرستان حاج
قوام به صفوف
مبارزات سال¬های پیش و پس
کودتا پیوست.
در تحولات ملی
شدن صنعت نفت
فعال بود و از ماه¬ها پیش از
کودتای 28
مرداد در
تظاهرات¬هایی
که هر روز در
جریان بود،
شرکت فعال
داشت. در این
دوران با ناصر
خان قشقایی که
سناتور و خسرو
خان قشقایی که
نماینده مجلس
شورای ملی و هوادار
جبهه ملی
بودند،
همکاری
نزدیکی داشت.
در سال 1339برای
ادامه تحصیل
به کشور آلمان
رفت و در شهر
مونیخ ساکن
گشت. او در این
شهر به صفوف
کنفدراسیون
محصلین و
دانشجویان
ایرانی پیوست
و از همان
ابتدا برای
تغییر اوضاع
سیاسی ایران
هیچ راهی جز
رفتن به ایران
و مبارزه قهرآمیز
توده¬ای
با رژیم شاه
تصور نمی¬کرد. و با
این ایده بود
که به تشویق
زنده یاد رفیق
و هم¬رزم
خود عطا
کشکولی حسن
آقایی همکاری
خود را با
سازمان
انقلابی حزب
توده ایران،
که از کادرهای
جوان جدا شده
از حزب توده
ایران، تاسیس
یافته بود،
آغاز کرد. از
این تاریخ به
بعد دور جدیدی
از زندگی و
مبارزات او
شکل گرفت. او
بارها علنی و
مخفی به ایران
رفت و با
مخالفین رژیم
تماس گرفت. هم¬زمان با
برگزاری
اولین نشست
جوانان
انقلابی به
سال 1343 که به
نشست
تدارکاتی
سازمان
انقلابی معروف
گشت، همراه با
رفیق عطا حسن
آقا کشکولی در
قیام بهمن
قشقایی علیه
رژیم شاه در
فارس شرکت
نمود. و پس از
برگشت از میان
قشقایی¬ها،
همراه با
هیأتی برای
گذراندن دوره
آموزشی به چین
توده¬ای
سفر نمود. در
سال 1344 کنفرانس
دوم سازمان
انقلابی در
بلژیک برگزار
گردید و هفت
ماه بعد از این
نشست یعنی در
سال 1345 گروهی از
اعضا سازمان
انقلابی جهت
فراگیری شیوه
جنگ
پارتیزانی به
کوبا اعزام
شدند که ایرج
نیز یکی از
آنان بود.
در سال
1347 به سازمان
انقلابی خبر
رسید که عده¬ای از جوانان
انقلابی کُرد
از جمله
اسماعیل شریف¬زاده، ملا
آواره و
سلیمان معینی
بعنوان پیشاهنگان
جنبش نوپای
مبارزه
مسلحانه در
کردستان علیه
رژیم پهلوی
قیام کرده¬اند.
ایرج کشکولی
همراه عده
دیگری از
کادرها و
رهبران
سازمان برای
شرکت و یاری و
کمک به این مبارزان
به کردستان
اعزام شدند.
او توانست خیلی
سریع در بکره¬جو زبان کردی
را فرا گیرد و
حتی اغلب
مترجم رفقای
دیگر می¬شد.
عشق او به
توده¬ها
بویژه به
پیشمرگان
مبارز کُرد که
شبانه¬روز
در میان¬شان
بود، به او
کمک کرد که
بتواند پای
صحبت¬های
آن¬ها
بنشیند، با آن¬ها درد دل
کند، از تجارب¬شان بیاموزد
و به مشکلات¬شان یاری
برساند، زبان
کردی را در
خلال همین پیوند
و یکی شدن با
آنها به خوبی
یاد گرفت. او دیگر
چنان با
پیشمرگان
دوست و یکی
شده بود که آنان
"کاک اسمال"
را یکی از
بستگان خود می¬دانستند،
اغلب یا تک تک
در راهپیمایی
با آن¬ها
گفت وگو می¬کرد و یا در
جمع¬شان
پای درد دل¬شان
می¬نشست.
کافی بود ربع
ساعتی با کسی
به گفت و گو بنشیند
تا دل آنان را
به دست بیاورد.
زندگی¬اش توام با
تلاش و مبارزه¬اش بی¬وقفه
ادامه داشت.
او تلاش و
مبارزه برای
سوسیالیسم را
هیچ وقت از پا
نگذاشت. زمانی
نیز مسئولیت
سازمان
انقلابی را در
هندوستان به
عهده داشت. او
در سال 1355 برای
رفتن به ایران
عازم افغانستان
شد تا از این
طریق خود را
به رفقایش در
ایران
برساند، که
خیانت سیروس
نهاوندی این
برنامه¬اش
را نقش بر آب
کرد. رفیق
ایرج هم¬زمان
با انقلاب
بهمن 1357 برای
شرکت در
مبارزات مردم
به ایران رفت
و در کنفرانس
چهارم سازمان
انقلابی در
اردیبهشت 1358 به
عضویت دفتر
سیاسی آن انتخاب
شد.او در
اولین کنگره
حزب رنجبران
در تهران در
پنجم دی¬ماه 1358
به عضویت دفتر
سیاسی حزب
انتخاب شد.
زندگی
سراسر مبارزه
ایرج برای
بیان و نوشتن
پایانی ندارد.
در یک کلام می¬توان گفت:
زاده شد که
مبارزه کند.
بعد از
شکست مبارزه
مسلحانه
عشایر علیه
رژیم جمهوری
اسلامی در
تابستان 1361
ایرج به
کردستان رفت.
او در کردستان
از حزب
رنجبران کناره¬گیری کرد و در
وضعیتی قرار
گرفت که دیگر
جایی برای خود
در آن فضا نمی¬دید. بدون هیچ
ادعا و
اعتراضی،
بدون این که
کسی را نشانه
بگیرد و مقصر
بداند، با
صداقت تمام از
صف حزب
رنجبران
ایران کنار
کشید و هر چند
مورد بی¬مهری
قرار گرفت ولی
او همیشه
برخوردش به
حزب مثبت بود.
هر چند که این
زخم دردناک
بود اما او نه
تنها خم به
ابرو نیاورد و
کلامی نیز
علیه آنها
نگفت، بلکه
همیشه از
یاران سابق به
نیکی حرف زد.
ایرج سپس به
فرانسه رفت و
آنجا ساکن شد.
توانی
عظیم و منشی
والا لازم است
که انسان
بتواند چنین
تجربه تلخ و
دردناکی را تحمل
کند. اما او با
وجود سالیان
دراز و ابتلا به
انواع بیماری¬های سخت، این
درد درون را
تحمل کرد. با
آن زیست و آن
را با خود به
زیر خاک برد.
اخلاق و
صداقتش ستودنی
و نمونه است.
با عرض
تسلیت و
همدردی به
خانواده
محترم کشکولی
به ویژه رفیق
بلقیس و
عزیزان¬مان
پرویز،
ایران، بهار و
سام و آنا.
درود
به انسانی
والا چون ایرج
کشکولی
یادش
همیشه گرامی
باد!
چهارم
مای 2020
*- چقدر
رنگ موهات
قشنگه
- آخ
موها دیگر
رنگی ندارند
- نه
نه خیلی قشنگ
شده
فرامرز
پاکزاد، علی
حجت، فرخ
برزین، مسعود
فتحی، اصغر
مطلق، سیامک
مؤیدزاده، عمر
شیخ¬موس،
کریم پیروتی،
ناصر قاضی¬زاده،
حسن قاضی،
رابعه مهین،
احمد شافعی،
باقر مرتضوی،
زمان مسعودی،
نصرت
تیمورزاده، مهدی
ذوالفقاری،
فریدون رم،
رضا مهاجر،
عزیز ماملی،
رئوف کعبی،
عطا حسینی،
پرویز مهرافشان،
عطا قروی¬نیا،
لیلا رفیع¬نوری،
مجید مسرور،
رویا بخشی،
هوشنگ گلاب¬دژ،
عباس دهقان،
فریبرز
کشاورز،
همایون توانا،
پروین دهقان،
فریدون
جعفری، هومان
کشکولی،
فیروز پژهان،
مهین شافعی،
حسین شافعی، رحمان
خادمی.