کرونا
و نژاد پرستی
زنان
آرزم
(آورد
رهایی زنان و
مردان)
عالمگیری
(پاندمی)
ویروس کرونا
زندگی را برای
۹۹ درصدیها
دشوار و
دشوارتر کرده
است. معمولا
هنگام بروز
بحرانها،
تضادهای
سرمایهداری
عریانتر میشوند،
خواه بحرانهایی
چون
سیل، زلزله و
بیماری و یا
بحرانهای
اقتصادی–
سیاسی، جنگ و ....
اکنون نیز
علاوه بر
تضادهای
پیشینِ
سرمایهداری،
از جمله فقر،
تبعیض و فقدان
امکانات بهداشتی-
درمانی برای
اکثریت مردم،
بیکاری، فقدان
معیشت و فشار
مضاعف بر زنان
... بهدلایل
کاملا سیاسی
برخی از ویروسهای
«پیشاسرمایهداری»
امکان بروز
پیدا کردهاند؛
از جمله ویروس
نژادپرستی.
البته نژادپرستی
همواره در
لایههای
پنهان جوامع
عمدتا
ثروتمند،
علیه کشورهای
پیرامونی
وجود داشته،
اما کرونا
باعث شد تا
پردها کنار
بروند و مردم
چهرهی واقعی
به اصطلاح
مدافعان حقوق
بشر را ببینند.
ویروس نژادپرستی
که از هر
ویروس دیگری
سختجانتر
است معمولا از
رسانههای
«جریان غالب»
با محتوایی
مملو از افکار
پریشان و شبه
علمی به مردم
تسری مییابد.
برخی
از
سیاستمداران
نیز در این
اوضاع بحرانی
به جای انجام
وظایف فوری
خود برای
کنترل بیماری،
سرگرم
استفادههای
سیاسی از
بحران به نفع
خود و منزوی
کردن رقبای
اقتصادی خود
هستند،
امریکا و
همپالگیهایش
با
چینی خواندن
ویروس و یا
«ویروس ووهان»،
عملا به تحقیر
مردمی دامن میزنند
که خود دچار
همین بلا شدهاند.
عملا ملت چین
و نه فقط دولت
با
رگبار
اهانت، تمسخر
و تحقیر زیر
ضرب گرفته میشوند،
توسط کسانی که
دانش کافی از نحوهی
همهگیری و
ایمنی ندارند.
باید از آنها
پرسید در دههی
۸۰ میلادی –
دههی ۶۰ شمسی-
وقتی بیماری
نقص سیستم
ایمنی - ایدز-
از نیویورک،
پایتخت مالی
ایالات متحده
شروع شد و در
فاصلهی
کوتاهی ۱۰۰
هزار انسان را
قربانی کرد،
آیا ویروس
ایدز را ویروس
آمریکایی
خواندید؟ یا
حتی
آنفولانزای
خوکی که از
بریتانیا برخاست،
و جنون گاوی
که از اروپا
منتشر شد، جایی
به نام
بریتانیایی
یا اروپایی
گفته یا نوشته
شد؟ آیا کسی
به ۱۶۰۰۰ مرگ
و میر ناشی از
آنفلونزا و
چند میلیون
نفر مبتلا به
آن، فقط در
ظرف ماههای
سرد سال گذشته
در آمریکا،
بواسطهی
نبود امکانات
درمانی
رایگان اشارهای
کرده و یا میکند؟
خبرنگاران
منتقد و یا
مستقل حتی
اشاره نمیکنند
که علت مرگ و
میر بر اثر
آنفلوانزا
نداشتن خدمات
درمانی
همگانی و بیمه
است و نمیپرسند
چرا مهمترین
وعدهی انتخاباتی
کاندیداها در
کارزارهای
انتخاباتی
وعدهی «بیمه
برای همه» است. از آن سو
دولت چین نیز
برای
لاپوشانی
کردن کمکاریها
و بیمسئولیتیهایش
در قبال مردم
خود و گسترش
همه گیری،
سربازان
امریکایی را
ناقلین این
بیماری به چین
میداند.
بنابراین
چینی خواندن ویروس
همانقدر با
هدف تهییج و
تحریک افکار
عمومی صورت میگیرد
که امریکایی
خواندن آن.
هدف دولتها و
حکومتها از
این کار،
فرافکنی بیکفایتیها
و بیمسئولیتیهای
خود و مشغول
کردن افکار
عمومی، و
مردمی است که
بواسطهی سود
طلبی و بیتوجهی
آنها به
تامین
امکانات بهداشتی
و درمانی
مناسب،
زندگی و جانشان
به مخاطره
افتاده و دچار
بیکاری، فقر و
گرسنگی شدهاند. حکومتها
و دولتها
ناتوان از
پاسخگویی به
نیازهای
دراز مدت و
عاجل مردم،
گریبان
یکدیگر را میگیرند
و مقصر میتراشند.
در اینراستا
بر آتش دشمنیهای
دیرین و نو میدمند
و سعی میکنند
هرآنچه که
نگرانشان میکند
توطئهی رقیب
خود قلمداد
کنند و مردم
را بفریبند.
ترس واقعی آنها
از آن «شبحی»
است که باز در
حال سایه
افکندن برسراسر
جهان است،
نیرویی که این
روزها بواسطهی
رسوایی
وآشکار شدن
بیش از پیشِ
بیکفایتی و
غیرانسانی
بودن سرمایهسالاران
در سراسر
جهان، جان
تازه مییابد
و خواستار ِ
تغییر جهان،
خلق دنیایی
دیگر است.
بنابراین
هدف اصلی این
جنگهای
زرگری در اصل
مردم هستند،
مردمی که روز
به روز بر
ماهیت حکومتها
و دولتهایی،
که نه حافظ و
حامی گرسنگان
و نیازمندان بلکه
سخنگوی
سرمایهسالاران
و سودمحوران
هستند، آگاهتر
میشوند. گرچه
این حقهبازیها
در دراز مدت
کارایی
ندارند اما
گاه در کوتاه
مدت به کار
بازیگرانش میآیند.
کما اینکه در
ابتدای این حقهبازیها
و تلاش برخی
از سیاستبازان
داخلی برای
دمیدن بر آتش
این بازیهای
سیاسی، عدهای
این خزعبلات
را طوطیوار و
گاه با رنگ و
لعاب وطنی
تکرار میکردند.
برخی با
«کمونیستی»
قلمداد کردن
چین و ضدیت به
حقشان با
حکومت ایران و
حامیان شرقی
آن، یعنی چین
و روسیه، به
زعم خود علیه
«کمونیسم» مزهپراکنی
میکردند؛ و
برخی در ضدیت
به حق خود با
غرب تئوریهای
توطئهی چینیها
علیه امریکا و
حامیانش را
تکرار میکردند.
در
این بازیهای
سیاسی بیش از
همه، مردم چین
به عنوان یک نژاد
مورد تحقیر و
توهین قرار
گرفتند. جنگ
زرگری حکومتها
و دولتها در
میان مردم عادی
تبدیل به سم
پاشیها و
تحقیرهای
نژادپرستانه
علیه اقشار
فرودست و آسیب
پذیر جامعه و
چه بسا درگیری
در بین آنها
شد. تحقیر و سم پاشی
علیه
یک میلیارد
مردم فقیر و
متوسط چین
گسترش یافت.
همان طبقهای
که با دستمزدی
ناچیز برای
تمام مردم
جهان کالا
تولید کرده و
در فقر زندگی
میکنند،
بدون اینکه
خود از آن
ثروت بهرهای
ببرند.
کسانی که
همچون
خواهران و برادران
کارگر خود در
سراسر جهان در
فقر به سر میبرند
و در مقابل
بیماریها
آسیبپذیرند،
در چینٍ امروز
نیز مثل تمامی
کشورهای تحت
سلطهی
سرمایهسالاران،
بین مردم فقیر
و طبقهی
متوسط از سویی
و طبقهی
ممتاز و
وابستگان حزب
و دولت از سوی
دیگر شکاف و
درهی عمیق
تبعیض و
نابرابری
وجود دارد.
مردم
ما که خود با
چنین تبعیضهایی
آشنایند، به
جای همدلی و
همدردی با این
جماعت و به
جای اعتراض به
فقر آنان که
ناچارند برای
بقا هر مادهی
غذایی را
بخورند که
پروتئین و
مواد لازم
برای بقا و
زنده ماندن
آنان را تامین
کند تا قادر به
فروش مجدد
نیروی کار خود
برای صاحبان
سرمایه
باشند، غذای
آنان را به
سخره میگیرند.
کسی از روی
رفاه، هر
جانداری را
نمیخورد. چه
در ایران چه
در چین یا آمریکا
و ... این تنها
طبقات مرفه
هستند که به
پروتئین
ارگانیک و
مرغوب و گرانقیمت
دسترسی دارند
و آنکه در این
بازار و خوان
گستردهی
تجارت و
معاملات مجاز
و غیرمجاز
حیوانات اهلی
و وحشی سود میبرد
نه مردم عادی
بلکه
سوداگران و
سرمایه
سالاران چینی
و غیر چینی
هستند.
کشورهای
غربی بهخصوص
آمریکا برای
جلوگیری از
سقوط اقتصاد و
بازار بورس، و
یا ورشکستگی
بانکها و
رکود اقتصادی
و مهمتر از
آن اهمیت
ندادن به
زندگی مردم،
بهخصوص
سالمندان،
مهاجران
لاتینتباران
و سیاهپوستان،
با تشویق و
ترغیب
تمایلات
نژادپرستانه
و
ضد«کمونیستی»،
ابتدا با
بهانهی
اطلاع رسانی
دیر هنگام چین
و سپس ساختن
تئوریهایی
همچون نشت
ویروس از
آزمایشگاهی
در ووهان و
...سعی دارند
افکار عمومی
جهان را از
آنچه که در
حال وقوع و
آنچه که در
پیش است منحرف
کرده، دشمنی
خارجی برای
مردم بتراشند
و چند صباحی برای
خود فرصت
بخرند.
آنها
در حالی که
بیش از دو ماه
وقت طلایی
برای تمهید و آمادگی
و حتی تحقیق
روی دارو را
سوزاندند، همه
را صرف نفرت
نژادی و
استفادهی
سیاسی و
انتخاباتی
کردند تا جای
پای خود را در
آخور سرمایه
بار دیگر محکم
کنند و حتی
حال که آمریکا
با دهها هزار
قربانی و یک
میلیون مبتلا
روبهروست،
همچنان مشغول
نفرتپراکنی
نژادی و اخراج
لاتینتبارهاست
که نتیجهی آن
اشاعهی
بیماری به
برزیل،
اکوادور و
سایر کشورهای
آمریکای
لاتین شده
است. و در داخل
نیز به دلیل
گسترش بخش
خصوصی و فقدان
بیمهی
همگانی، و سطح
معیشت پایینترِ
مهاجران
لاتین تبار،
ویروس همچنان
از آنان
قربانی میگیرد
و قربانیان
لاتینی به رقم
بیش از ۴۰
درصد کل
قربانیان
رسیده است.
متاسفانه
نفرت نژادی
ملهم از رسانههای
جریان غالب رو
به افزایش است
طوری که چینیها
جرات نمیکنند
در بسیاری از
مکانها ظاهر
شوند، زیرا
مورد تعرض
فیزیکی
رهگذران و
همسایگان قرار میگیرند.
مقامات رده
بالا با
ادبیاتی
نژادپرستانه،
تعصب و ترس و
نفرت تاریخی
نسبت به
آسیاییها و
کمونیسم را
بازتولید میکنند.
این ادبیات
زمینهی
رفتارهای
نفرتانگیزی
شده است، از
ضرب و شتم و
انداختن آب دهان
به آنان، تا
جایی که
در استرالیا
دو جوان زنی
چینی را در
خیابان مورد
ضرب و شتم قرار
دادند و حوادث
مشابه دیگر ....
باید
هوشیار بود و
سرمایهسالاران
را در هر شکلی
افشا کرد زیرا
آنان همواره
در بحرانهای
ادواری نظام
با چنین
ترفندهایی
نفرت پراکنی
میکنند تا
چند صباحی
دیگر سیستمی
را حفظ کنند
که نه برای
بشر ارزشی
قائل است و نه
برای طبیعت و
از هر دو سود
بیکران میبرد،
اما مردم جهان
روز به روز بر
این امر آگاهتر
میشوند که هر
ساختاری که
سود را بر
انسان، جان وسلامتی
او، و بر
طبیعت مقدم
بداند محکوم
به فناست.
زنان
آرزم (آورد
رهایی زنان و
مردان)
٢٠ اردیبهشت
١٣٩٩