مصر:
پایانِ آغاز
لعل خان
ترجمهی
آرش عزیزی
توضیح
مترجم: لعل
خان٬ رهبر
کمونیست
پاکستانی از
سازمان «جد و
جهد طبقاتی»
(مبارزه
طبقاتی) است.
«جد و جهد» بخشی
از گرایش بینالمللی
مارکسیستی
است که افکار
آنرا در
ایران٬ گروه
کمونیستی
«مبارزه
طبقاتی»پیش
میبرد.
***
استعفای
مبارک
نمایانگر
قدرت مهیب
انقلاب بود.
این رویداد
نشان داده که
سرسختترین٬
خبیثترین و
لجوجترین
مستبدین را
وقتی تودهها
وارد عرصهی
مبارزه شوند و
ارادهشان
راسخ شود٬ میتوان
سرنگون کرد.
اما یگانهترین
ویژگی این
جنبش این است
که حتی پس از
رفتن مستبد٬نظام
حاضر به از
میان رفته
نشده. آنچه
به عنوان
خیزشی برای
سرنگونی نظام
استبدادی
مبارک آغاز شد
به دورهی
جدیدی با
خواستههای
روشن
اجتماعی-اقتصادی
وارد شده که
روابط کنونی
مالکیت و نظام
استثمارگرانهی
سرمایهداری
را به چالش میکشد.
و با این حال
هنوز بسیاری
هستند که مدتها
قبل هرگونه
چشمانداز
مبارزه
طبقاتی و
انقلاب
اجتماعی را کنار
گذاشتهاند و
اکنون حاضر به
پذیرش این
انقلاب که در
خیابانهای
تونس و قاهره
جاری شده و
اکنون به
امان٬ تهران٬
عدن و بسیاری
شهرهای دیگر
در سراسر خاورمیانه
میکشد٬
نیستند. هیچ
کس به اندازه
اینانی که نمیبینند٬
کور نیست. اما
تمام این نسل
شکاکان و کلبیمسلکان
حاکم بر رسانهها
و عالمِ
روشنفکری به
حکم تاریخ
محکوم به فنا
هستند.
لئون
تروتسکی در
اثر حماسی
خود٬ «تاریخ
انقلاب روسیه»
انقلاب را
بدینسان
تعریف میکند:«مسلمترین
ویژگی
انقلاب، دخالت
مستقیم تودهها
در رویدادهای
تاریخی است.
در زمانهای
عادی، دولت،
چه پادشاهی و
چه
دموکراتیک،خود
را بالای ملت
میبرد و
تاریخ را
متخصصین این
کسب و کار میسازند
– پادشاهان،
وزرا، دیوانسالاران،
نمایندگان
مجلس،روزنامهنگاران.
اما در آن
لحظههای
حیاتی که نظم کهن
دیگر برای
تودهها قابل
تحمل نیست آنها
بندهایی که آنها
را از حیطه
سیاسی بیرون
گذاشته میگسلند...
تاریخ انقلاب
برای ما پیش
از هر چیز تاریخ
ورود اجباری
تودهها به
حیطهی
حاکمیت بر
سرنوشت
خودشان است.»
انقلاب
نمایشی تکپردهای
نیست. وقتی میگوییم
انقلاب آغاز
شده به معنای
این نیست که
تمام شده یا
حتی اینکه
پیروزی٬ قطعی
است. انقلاب
مبارزهی
نیروهای زنده
است. تودهها
از تجربه یاد
میگیرند. در
انقلاب این
روند سرعتی
برقآسا به
خود میگیرد.
جوانان و
کارگران مصر
در طول سه
هفته بیش از ۳۰ سال
زندگی «عادی»
یاد گرفتهاند.
آنها در
خیابانها و
کارخانهها
به قدرت خود
در جامعهی
معاصر پی بردهاند.
حملات
نیروهای
ضدانقلابی با
ارادهی
پولادین و
عزمِ مردم نقش
بر آب شده است.
اما
انقلاب مصر
پایان نیافته.
برای جل
مشکلات جامعه
باید از
سرمایهداری
گسست٬ صنایع٬
بانکها٬
سرمایهی مالی
و داراییهای
امپریالیستی
را مصادره کرد
و به چپاول آنها
خاتمه داد.
این اقدامات
به کارگران
امکان میدهد
به تحول
سوسیالیستی
جامعه دست
بزنند. این کار
هم ضروری و هم
ممکن است.
حال که
انقلاب پس از
پایانِ آغاز
آن بدون حزبی
لنینیستی و
بدون رهبریای
مارکسیستی به
پیش میرود٬
روند انقلابی
هر روز بیشتر
به درازا میکشد.
نبردهایی
خواهیم داشت
پر از پیروزی
و شکست. شاهد
وقفههایی در
جنبش٬ دورههای
نومیدی٬ بیخیالی٬
بیتفاوتی و
انفعال و آنگاه
طغیان
فعالیتِ
آتشین و
انفجارات
اجتماعی
خواهیم بود.
اما در یک چیز
شکی نیست:مصر
هرگز مثل
گذشته نخواهد
بود. انقلابی
که در ۲۵
ژانویه آغاز
شد نخواهد
مرد. این
انقلاب را توقفی
نیست. انقلاب
دوباره و
دوباره بلند
میشود تا
زمانی که با
سرنگونی نظام
کنونی٬ که دلیلِ
ریشهای تمام
مسائل حادِ
جامعهی مصر
است٬ پیروزی
به دست آید.
امپریالیستها
وحشتکردهاند.
گفتههای
هیلاری
کلینتون در
زمان خیزش
اولیهی
واهمههای
امپریالیستها
را به خوبی
نشان داد. او
گفت: «بنیانهای
منطقه در
انواع و اقسام
نقاط و به
انواع و اقسام
طرق در شن فرو
میریزد.»
بزرگترین
قدرت اقتصادی
و نظامی کرهی
زمین٬ ایالات
متحده٬ با وجود
این واقعیت که
منافع بسیاری
از آن در میان
است٬ توانِ
مداخله ندارد.
حتی
نتوانستند
اعمال مبارک
را کنترل
کنند. فرستادن
ناوهای جنگی آمریکا
به سوئز در
واقع ادایی
توخالی بود.
امپریالیستها
قبلا انگشتان
خود را در
عراق سوزاندهاند.
در افغانستان
با شکست روبرو
هستند. آن ها
موقعیت
برپایی
ماجراجویی
نظامی دیگری
در خاورمیانه
را ندارند٬ آنهم
علیه انقلاب
مصر.
امپریالیستها
پس از خروجِ
مبارک از صحنه
واقعا نمیدانند
موقعیت را
چگونه برای
حفظ وضعیت
موجود حل کنند.
دولت
آمریکا سالهای
سال است که
روابط نزدیکی
با ارتش مصر
داشته. اما
انسجام و
سلسلهمراتب
ارتش در
بهترین حالت
بسیار شکننده
است. خیزشِ بیامان
تودهها که
تازه از شر یک
مستبد خلاص
شده حکومت نظامی
دیگری تحمل
نخواهد کرد.
با ضربهی
دیگری از سوی
تودهها ارتش
روی خطوط
طبقاتی از هم
میپاشد.
امپریالیستها
در حال حاضر
میکوشند با
تحرکات خود
نوعی سردر
«دموکراتیک»علم
کنند. اما
چنین چیزی
بسیار آسیبپذیر
خواهد بود.
مجلهی
نیوزویک در
روز ۳۱
ژانویه نوشت:
«انقلابها
بنا به تعریف
غیر قابل پیشبینیاند
اما اگر
دموکراسی در
مصر پا بگیرد٬
دولت آمریکا
باید با
موقعیتی
بسیار آشفتهتر
و متلاطمتر
سر و کله بزند.»
بروس ریدل٬
مامور
باتجربهی
سازمان سیا٬
چنین میگوید:
«چالش اوباما
اکنون
مدیریتِ
گردباد است.»
هرگونه دم و
دستگاه
دموکراتیکی
که امپریالیستها
به پا کنند
برای ادامهی
استثمار و
چپاول خواهد
بود. جواهرلعل
نهرو٬ که
البته بعدها
به علت گیجسری
ایدئولوژیک
خود در مقابل
قدرت و
مذاکرات امپریالیستها
سر تسلیم فرو
آورد٬ در سال ۱۹۳۵
نوشت:»به نظر
میرسد
دموکراسی
برای کشور
شرقی فقط یک
معنا دارد:
عمل به ارادهی
قدرت حاکم
امپریالیستی.»
بنیادگرایان
اسلامی چندین
گام از انقلاب
عقب ماندند.
اما با اینکه
ماهیت خودبخودی
جنبش نقطه قوت
آن است٬ نقطه
ضعف اصلی آن
نیز هست.
رسانهها
اکنون میکوشند
زیر بال و پر
اخوان مسلمین
را بگیرند. اما
رهبران اخوان
محوِ ماهیت
سکولار جنبش
شدهاند. آیتالله
علی خامنهایِ
ایران که از
«بیداری
اسلامی» سخن
گفت٬ اخوان
پاسخ داد که
این شورش «انقلاب
مردم مصر» است.
آنها خدمات
خود را به غرب
ارائه میکنند
اما رژیمی که
شامل اسلامگرایان
باشد پایدار
نخواهد بود و
دیری نمیپاید.
مشکل اصلی
امپریالیستها
و نگهبانان
سرمایهداری
از یک سو
سرسختی جنبش
است و از سوی
دیگر عروج
خواستههای
اجتماعی-اقتصادی
که این نظام
رو به انحطاط
هرگز قادر به
برآوردن آنها
نیست. در
پایان تنها
تحولی
سوسیالیستی
میتواند
پیروزی این
انقلاب را
تضمین کند.
منبع:
روزنامهی
دیلی تایمز٬
لاهورِ
پاکستان٬
یکشنبه ۲۰
فوریه ۲۰۱۱