دیدید
باز با ما چه
کردید!
هژیر
پلاسچی
رفیق
بود و شجاع. با
آن قامت بلند
و صدای رسا همهجا
حاضر بود و هر
کجا که حاضر
بود جمعیت را
به شور وا میداشت.
میتوان با
بسیاری از
رویکردها یا
حتا برخی منشهای
فریبرز رییسدانا مخالف
بود؛
اما نمیتوان
فراموش کرد که
درست در
روزهای یاس و
نومیدی حاصل
از فروپاشی
شوروی آنگاه
که بسیاری در
حال تجدیدنظر
و گسست بودند
و تردید، یکی
از اولین
صداهایی بود
که از سوسیالیسم
گفت و از اینکه
چیزی پایان
نیافته، همهچیز
تازه شروع شده
است.
نمیتوان
فراموش کرد در
زمانی که
بسیاری حتا
نام خاوران را
نشنیده بودند
یا اگر شنیده
بودند آن را بر
زبان نمیآوردند
از هراس یا از
سودجویی،
چهرهی ثابت و
پایدار جمعههای
شهریور و
اسفندِ
خاوران بود.
نمیتوان
فراموش کرد در
روزهای وحشت و
چاقوی بعد از
قتلهای
سیاسی پاییز
هفتاد و هفت
از حافظان بیتزلزل
کانون نویسندگان
ایران بود و
ماند تا لحظهی
آخر.
نمیتوان
فراموش کرد که
در نقد سهمیهبندی
بنزین گفت و
زندانی شد، در
کنار کارگران اعتصابی
و سندیکایی و
مبارز
ایستاد،
درهای خانهاش
همواره به روی
جوانان و
دانشجویان
باز بود، چهرهی
ثابت تجمعها
و اعتراضهای
خیابانی بود.
آژیتاتور
بزرگی بود و
اقتصاددان
بزرگتری. وجه
علمی او که با
دانش
مارکسیستی
آمیخته بود در
هیاهوی
اقتصاددانان
نولیبرال که
تمامی جایگاههای
علمی و
دانشگاهی و
سیاسی را
اشغال کردهاند
نادیده ماند و
فریادهای حقطلبانهاش
تنها به گوش
آنهایی رسید
که باید برسد:
به گوش آنهایی
که سودای
تغییر جهان را
در سر داشتند
و دارند. با
این وجود
هرگاه فرصتی
دست داد تا با یکی
از این گندهگوهای
قلابی به
مناظره
بنشیند چنان
طرف را سر جای
خودش نشاند که
دیگر هرگز
جرات نکند در
برابر او ظاهر
شود. و از
کسانی بود که
این از او
برمیآمد: رزمنده
بودن، خشمگین
بودن و در عینحال
در بحث علمیِ
مربوط به
اقتصاد به
ورطهی شعار
نیفتادن.
حالا
غمانگیز است
تدفین بیتشییع
کسی که چهرهی
ثابت تشییع
بسیاری بود که
حکومت ایران
آنان را حذف
کرده و به
حاشیه رانده
بود و نام
تشییعکنندهگان
را در فهرست
سیاه ثبت میکرد.
در سال هشتاد
و دو و بعد از
زلزلهی بم در
گفتوگویی با
نشریهی محلی
موج بیداری در
زنجان گفته
بود: «احساس میکنم
مردمی که سالها
درد محرومیت
را کشیده و
داغ ستمگریها
بر پیشانیاش
بوده... اینطور
باید بیپناه
باشد و خشم
زمین و زمان
را تحمل کند.
همان موقع
یادم افتاد که
چه برجها و
ساختمانهایی
در تهران و در
همان ارگ جدید
بم ساخته میشود،
چه فریادهایی
که زدند
مصلحان
اجتماعی و اقتصاددانان
متعهد و مردمی
که کمی از این
سودجوییها
را صرف مردم
کنید. زمانی
که من دو سه
ساعت بعد [از
زلزله] خبرها
را شنیدم و به
عمق فاجعه پی
بردم صدای ضجههای
این مردم اینطور
به گوش من
رسید، مثل
زمانی که در
یک قطار هستی
و میشنوی که:
دیدید باز با
ما چه کردید!
دیدید باز با
ما چه کردید!
دیدید باز با
ما چه کردید!» و
حالا باید
صدای او را به
یاد آورد و در
گوش حاکمان و حرامیهای
مدافع حکام
فریاد زد:
دیدید باز با
ما چه کردید!