پیام
تسلیت محمدحبیبی
معلم زندانی
به
مناسبت
درگذشت دکتر
فریبرز رییس
دانا
حامی
فرودستان و
زحمتکشان
خبر
تاسف بار
درگذشت دکتر فریبرز رییس
دانا استاد و
پژوهشگر
برجسته بر
اندوهمان در
این روزهای
سخت و دشوار
افزود. این
استاد ارجمند
علاوه بر آثار
قلمی و تحقیقی
ارزشمند در
صحنه عمل نیز
مبارزی
برجسته بود و در
راه پیگیری
ارزش های
والای انسانی
همچون آزادی
و برابری
سال ها فشار و
تهدید و زندان
را به جان
خرید. لذا بر خود
لازم میدانم
درگذشت این
استاد عزیز را
به دوستان،همفکران
و خانواده
محترمشان
تسلیت عرض
نمایم. بی شک نام
او در تاریخ
فکری و
مبارزاتی این
سرزمین به
یادگار خواهد
ماند.
محمد حبیبی
معلم زندانی
۲۶اسفند۹۸
زندان
تهران بزرگ
.....................................
تسلیت
به کارگران و
زحمتکشان
فریبرز
رئیسدانا،
نویسنده،
اقتصاددان چپگرا
و عضو شناختهشد
کانون
نویسندگان
ایران پساز
شش روز دست
وپنجه نرم
کردن با
بیماری کرونا
و بستریبودن
در بیمارستان
درگذشت.
جان
باختن فریبرز
رئیس دانا را
به کارگران و
زحمتکشان و
آزادیخواهان
تسلیت می
گوئیم.
یادش
گرامی باد!
سندیکای
کارگران
نیشکر هفت تپه
.................................................................................
تسلیت
سخنگوی شورایهماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیانایران
به
مناسبت در
گذشت فریبرز
رئیس دانا
دوشنبه
صبح فریبرز رئیسدانا،
اقتصاددان،
نویسنده و
پژوهشگر
اقتصادی و عضو
شناختهشده
کانوننویسندگان
ایران، پساز
ششروز دست و
پنجه نرمکردن
با بیماری
کرونا و بستریبودن
در بیمارستان
درگذشت.
سخنگوی
شورای
هماهنگی تشکلهای
صنفی
فرهنگیان
ایران ،
درگذشت این
نویسنده
متعهد و همراه
معلمان را
تسلیت میگوید.
همانطور
که در بیانیه
شورا اشاره شد
باید تمام
امکانات برای
مبارزه با
کرونا بسیج
شود تا ما هر
روز شاهد از
دست رفتن
عزیزی نباشیم
شورایهماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیانایران
..............................................................
تسلیت
بر طبقه کارگر
دکتر
فریبرز رئیس
دانا
اقتصادان
سرشناس جنبش
کارگری، عضو
برجسته کانون
نویسندگان
ایران،
زندانی سیاسی
در راه حق طلبی
، آزادی و
آزادگی، یار و
همراه و صدای
کارگران و
فرودستان به
دلیل ابتلا به
ویروس کرونا
از دست دادیم.
یادش
گرامی
راهش پررهرو
سندیکای
شرکت واحد
اتوبوس رانی
تهران و حومه
......................................................
فریبرز
رئیس دانا از
میانمان رفت...
متاسفانه
امروز صبح ۲۶
اسفند فریبرز
رئیس دانا
نویسنده و
فعال با سابقه
سوسیالیست پس
از چند روز
بستری به دلیل
بیماری مشکوک
به کرونا در
بیمارستان
تهرانپارس
تهران درگذشت.
به
یاد او که با
روحیهی
جنگندهاش
خواب را از
چشمان صاحبان
قدرت میگرفت
به
یاد او که
صدای خاموش
نشدنی
فرودستان و
طبقه کارگر
بود
به
یاد او که
آرمانخواهانه
زیست، و تا
آخرین نفس در
برابر ظلم، استبداد
و ستم طبقاتی
ایستاد.
«نازلی
سخن نگفت
نازلی
بنفشه بود،
گل
داد و
مژده
داد: زمستان
شکست!
و
رفت...»
یادش
زنده ، راهش
پر رهرو
-کمپین
دفاع از
بازداشتشدگان
هفتتپه و
زندانیان
ترقیخواه
..................................................................
خاطرهای
از رییس
حسن
مرتضوی
مادرم
ده سال پیش
مرد. در مراسم
ختم او که در
مسجدی برگزار
شد فریبرز از
نخستین کسانی
بود که آمد.
کنارش نشستم و
از آمدنش تشکر
کردم. در حال
گفتوگو
بودیم که خادم
مسجد با سینی
چای کنارمان آمد
و به او چای
تعارف کرد.
رییس خیلی جدی
گفت: چای نمیخورم
اما اگر یک
پیک عرق داری
مینوشم! خادم
مسجد که مانده
بود چه بگوید
زیر لب یک
استغفرالله گفت
و رفت. با
اینکه از مرگ
مادرم بسیار
ناراحت بودم
نمیتوانستم
جلوی قهقههی
خندهام را
بگیرم.
یاد فریبرز
رییسدانا
مانا باد
................................................
به
یاد رفیق معلم
فریبرز رئیس
دانا
یاشار
دارالشفاء؛
کاوه
دارالشفاء
قسم
به آرمان هایت
که آرمان های
ماست تا پای
جان برای رهایی
طبقه ی
کارگر، رهایی
زنان، حق
تعیین سرنوشت
خلق های
ایران، آزادی
فلسطین و
آزادی بی قید و
شرط اندیشه و
قلم از پای
نخواهیم نشست
و سخنرانی
هایت،
شعرهایت،
خنده هایت
برای یاران و
غریوهای
خروشانت بر سر
ستمگران را در
هر کوی و برزن
می پراکنیم
دریغا
شیرآهنکوه
مردا
که تو بودی
نه،
نه، نه … ساده
نیست درباره
فریبرز رئیس
دانا گفتن که
«او هم رفت»!
واقعا رفت؟!
چرا برای یک بار
هم که شده
نمیشود هنگام
بهار این شعر
ابتهاج
مصداقش ما
نباشیم؟
ارغوان
این
چه رازیست که
هر بار بهار
با
عزای دل ما می
آید؟
که زمین هر
سال از خون
پرستوها
رنگین است؟
اینچنین
بر جگر
سوختگان
داغ
بر داغ می
افزاید
ارغوان
پنجه ی خونین
زمین
دامن
صبح بگیر
وز
سواران
خرامنده ی
خورشید بپرس
کی برین
دره غم می
گذرند؟
به
چه کسی تسلیت
بگوییم؟ به
طبقه ی کارگر
که معلم و
یاوری بی
بدیل را از
دست داد؟ به
کانون
نویسندگان
ایران که یکی
از
وفادارترین اعضایش
را از دست
داد؟ به
کمونیست های
شریفی که
همواره از
آرمان آزادی و
برابری دفاع
کردند و در
این راه لحظه
ای از شکنجه و
مرگ نهراسیدند؟
به ملی
گرایانِ
غیرفارس گرایی
که همواره از
«حق تعیین
سرنوشت» خلق
های ایران
دفاع کردند و
مصدق برایشان
چون پدر بود؟
به یاران جنبش
ملی
آذربایجان که
فریبرز در دفاع
از پیشه وری و
میراثش میان
ایشان می
درخشید و
همین بود که
صف او را از هر
مصدقی دیگری
جدا می کرد؟
به وفادارانِ
آرمان سیاهکل
که فریبرز حتی
در زندان یاد
و خاطره ی ۱۹
بهمن را گرامی
داشت؟ به
همرزمانش در
سازمان وحدت
کمونیستی که
همواره با
افتخار از
بودن کنارشان
یاد میکرد؟
به مبارزان در
راه آرمان فلسطین
که برای
فریبرز خط
قرمزی بود که
به اعتبار
موضع افراد در
برابر آن دشمن
را از رفیق
تمییز می داد؟
به روزنامه
نگاران آزاداندیشی
که او نمونه ی
صادقشان بود؟
مگر
تو نبودی که
از «قریه های
جهانی ما»ن می
گفتی که:
زمین
مان را گاو
پیر خسته و
نحیفی شخم نمی
زند
ما
آن را می
کاویم، در آن
بنفشه می
کاریم
گنج
ها ز قهر به
قعر نمی روند
ما
آن ها را به
روی خاک کوچه
های دهکده
میان
مردم تقسیم
می کنیم
ما
بهار می
کاریم، ما
بنفشه می
آریم. (شعر
«قریه های
جهانی ما» از
مجموعه ی
«یادی از
خیالی» فریبرز
رئیس دانا)
حالا
هم برخیز
فریبرز جان،
که:
در
تو
هنگامه
ی آرزو و نیاز
آز
را می رهاند
دستان
یاری جوی آدم
ها
با
اشاره ت
غزال
ها را می
آورند، رام.
(شعر «دست های
امید نیم شب»
از مجموعه
«یادی از
خیالی» فریبرز
رئیس دانا)
بیا
تا برایت باز
«شهر قصه»ی
بیژن مفید را
اجرا کنیم و
تو برایمان
از شهری بگویی
که چطور فیلهایش
را بی هویت
کرد و به
«منوچهر»
بدلشان کرد،
از «روباه»های
حاکم بر این
سرزمین بگویی
که چطور
مادران را
سیاهپوش
کردند و «رمال»
صفتانی که
کثافت منطق
«سود» و «استثمار»
را به اسم «علم
اقتصاد» به
مردم غالب کردند.
پاشو
رئیس! سرمایه
دارها ترسیدن
بعد از آبان.
پاشو
مرد! تازه بچه
های قلعه
حسنخان و
شهریار و
اودلاجان و
اسلامشهر و
کوت عبدالله
اهواز و
زینبیه ی
اصفهان و … همه
ی اون «سید»های
فیلم گوزن ها
بلند شدن تا کنارت
سنگر به
سنگرشون رو
فتح کنن.
پاشو!
میخوان بچه
های کانون رو
ببرن زندان باید
جلوشونو
بگیریم.
به
ما بگو تو
چطور تاب
آوردی رفتن
صدها تن از
یارانت را که
ما امروز
بتوانیم
فقدانت را تاب
آوریم تا بهار
آزادی؟ بگو در
غیابت چطور
«قانون کار را
به نفع طبقه
کارگر
بازنگری
کنیم؟ درب
خانه کارگر
امروزی را
ببندیم؟
اجازه ندهیم
تجارت خارجی
تا این اندازه
رشد کند؟
اجازه ندهیم
بانکها مثل
قارچ در
خیابانهای
شهر برویند؟
اینگونه به
نظام یارانهها
لطمه نمیزدم.
چه اشکالی
دارد اگر کوپن
حمل و نقل
رایگان به
طبقه کارگر
بدهیم؟ اجازه
نمی دهیم
بازاریان و
اتاق
بازرگانی تا
این اندازه
رشد کنند تا
اگر کارگری
اعتصاب کرد با
او برخورد
کنند؟» (از
گفتگوی چالشی
ندای
ایرانیان با
فریبرز رئیس
دانا؛ چرا چپ
شدم؟)
فریبرز
قسم به آرمان
هایت که
آرمان های
ماست تا پای
جان برای
رهایی طبقه ی
کارگر، رهایی
زنان، حق
تعیین سرنوشت
خلق های
ایران، آزادی
فلسطین و
آزادی بی قید
و شرط اندیشه
و قلم از پای
نخواهیم نشست
و سخنرانی
هایت،
شعرهایت،
خنده هایت
برای یاران و
غریوهای
خروشانت بر سر
ستمگران را در
هر کوی و برزن
می پراکنیم
که:
زنده ای تو
چرا
که راز سنگر و
ستاره را
دانستی.
*برات «می
روی و مژگانت»
میمون «شهر
قصه» رو زدیم.
..................................................
فریبرز
رئیسدانا را
از دست دادیم
نقد
اقتصاد سیاسی
مرغ
شبخوان که با
دلم میخواند
رفت
و این آشیانه
خالی ماند
متأسفانه
فریبرز رئیس
دانا،
اقتصاددان و
پژوهشگر،
فعال سیاسی و
کنشگر
اجتماعی و
همراه ما در
تمامی این سالها،
دنیای ما را
ترک گفت.
به
جامعهی
کارگری و
زحمتکشان
ایران،
فعالان سیاسی،
پژوهشگران و
مبارزان
تسلیت میگوییم.
میدانیم
اگرچه فریبرز
نیست، اما
آرمانهایی
که او عمری
برای تحقق آنها
تلاش کرد
همواره راه ما
را روشنی
خواهد بخشید.
برخی از
کتب فریبرز
رئیس دانا به
فارسی:
پول
و تورم (به
همراه فرخ
قبادی)، نشر
پاپیروس، 1368
کمتوسعگی
اقتصادی –
اجتماعی، نشر
قطره، 1371
ناموز
و نیها، نشر
سمر، 1371
بررسیهایی
در آسیبشناسیهای
اجتماعی در
ایران،
دانشگاه علوم
بهزیستی و
توانبخشی، 1379
بررسیهای
کاربردی
توسعه و
اقتصاد ایران
(سه جلد)، نشر
چشمه، 1380
دموکراسی
در برابر بیعدالتی،
نشر علم، 1383
اقتصاد
سیاسی شهری
و منطقهای/
ماتیو ادل؛
ترجمه فریبرز
رئیسدانا،
نشر قطره، 1381
اقتصاد
سیاسی توسعه،
نشر نگاه، 1381
جهانیسازی:
قتلعام
اقتصادی، نشر
نگاه، 1383
رویکرد
و روش در
اقتصاد، نشر
آگاه، 1383
جهانیسازی
و جهان ما،
گفتوگو با
فریبرز رئیسدانا،
1384
گفتآمدهایی
در شعر معاصر
ایران: زمینههای
اجتماعی و
سیاسی، نشر
دیگر، 1385
آزادی
و سوسیالیسم
(چند بحث و
نظر)، نشر
دیگر، 1385
گفتآمدهایی
در ادبیات،
نشر نگاه، 1385
یادی از
خیالی (دفتر
شعر) نشر
نگاه، 1386
چند
کاوش در سیاست
و جامعه، نشر
گلآذین، 1394
بربریت
واقعاً موجود
(ترجمه)
(ویراستهی
کالین لیز و
لیو پانیچ)،
نشر نگاه، 1395
منش
روشنفکری،
نشر گلآذین،
1397
.....................................................