بوی
حشیش در وال
استریت؛ دو
رویکرد متضاد!
خسرو صادقی
بروجنی
برخی
کسانی که در
جنبش وال
استریت شرکت
کردهاند، به
یکی از مسائلی
که اشاره میکنند
بوی حشیشِ
پراکنده در
فضای تجمعهای
اعتراضی و
مصرف حشیش
توسط معترضین
است.
نگارنده
در شبکههای
مجازی و در
نظرات و
مطالبی که
نوشته است،
بارها از
عنوان "راست بیمایهی
وطنی"
استفاده کرده
است. این
تعبیر در نگاه
بسیاری ممکن
است یک ناسزا
و فحش به شمار
آید، اما
کسانی که
تحلیلهای
رویکرد راست و
لیبرال وطنی
را دنبال میکنند
و با دیدگاهی
انتقادی و نه
توجیهگر و
تأییدی، آنها
را بررسی میکنند،
به خوبی میدانند
که عبارت "راست بیمایهی
وطنی" ناظر به
دسته نظراتی
است که از فرط
بی مایگی
ابزار تولید
را به ماشین
ریش تراشِ آقای
پویر تقلیل میدهند!.
این دسته
از نظریات
توسط کسانی
عنوان میشود
که با اندک
بضاعت
تحلیلی،
تئوریک خود،
تبلیغات کور و
کر کنندهی
رسانههای رسمی را
چون آیههای
مقدس در بست
میپذیرند،
"به اندیشیدن
خطر نمیکنند"
و همچنان
منطقیترین
جوابی که به
رقیب
ایدئولوژیکشان
میدهد، دعوت
آنها برای
زندگی در کره
شمالی و کوبا
است!
تحلیل
راست بیمایهی
وطنی از بوی
حشیش در وال
استریت چیست؟
همچنان که
در مقالات و
نظرات آنها
خوانده میشود،
معترضین در
وال استریت یک
مشت اراذل و
اوباشی هستند
که خوشیِ
زندگی در نظام
سرمایهداری
زیر دلشان زده
است و به
خیابانها
ریختهاند.
نمونهی واضح
و بارزش هم
مصرف حشیش
توسط آنها
است. آنها
مشتی حشیشی
هستند که مصرف
این ماده مخدر
مغزشان را پوک
کرده است و
برای تخلیهی
هیجانات و
انرژیهای
خود به خیابان
ریختهاند و
چهار تا فحش
به نظام
سرمایهداری
داده اند.
تحلیل
طبقاتی از بوی
حشیش در وال
استریت چیست؟
اما
نیروهای ترقیخواه
و رادیکالی که
دل به سطح و
رویِ قضایا
نمیبندند،
اسیر تبلیغات
شبانهروزی
رسمی نمیشوند
و در پی ریشه و
علل قضایا
هستند، چنین
نیروهای حتی
از مصرق حشیش
و بوی آن در
وال استریت
نیز تحلیل
طبقاتی ارائه
میدهند.
پیر
بوردیو یکی از
مطرحترین
جامعهشناسان
رادیکال و
نومارکسیستی
است که در زمینهی
ارتباط
زیربنای
طبقاتی و
پایگاه
اجتماعی با ذائقههای
فرهنگی،
ورزشی، غذایی
و مُد،
تحقیقات زیادی
را انجام داده
است. به باور
او هر طبقه،
همچنان که سبک
زندگی مخصوص
به خود را
دارد، از ورزش،
سرگرمی،
موسیقی، مد،
کتاب و ...
خاص خود نیز
برخوردار است
و "ذوق و سلیقه
به عنوان
نشانههای
طبقه عمل میکنند".
برای مثال
وی در تحقیقات
خود نشان میدهد
که فرزندان
طبقات بالا به
دلیل
برخورداری از
امکانات
بهداشتی و
غذایی مناسب،
از قد بلندتری
برخوردارند و
همچنین به
دلیل گران بودن
وزرشهایی
چون بسکتبال و
تنیس، بیشتر
تمایل به
انجام چنین
ورزشهایی را
دارند. در
صورتی که در
طبقات فرودست
از سویی
کودکان دارای
قد کوتاهتر
میباشند و از
سوی دیگر
طبقات آسیبپذیری
هستند که نیاز
دارند از خود
مقابل جامعه و
دیگران دفاع
کنند، از این
رو به سبب
کوتاه قدی
بیشتر به ورزشهایی
چون فوتبال و به
سبب آسیب پذیر
بودن و نیاز
به دفاع شخصی
از خود، به
ورزشهای
رزمی روی میآورند.
چنین
تحلیل طبقاتی
را اگر با
شرایط جامعه
ایران نیر
بسنجیم قابل
پذیرش است.
اکثر کشتیگیرها،
رزمیکارها و
فوتبالیستها
از طبقات
فرودست و به
اصطلاح پایین
شهری هستند و
طبقات بالا بیشتر
به ورزشهایی
چون تنیس،
اسکی، گلف و
بسکتبال میپردازند.
جملهی معروف
"من فوتبال را
از زمینهای
خاکی ... شروع
کردم" راکه
همواره در
زندگینامهی
فوتبالستها
میخوانیم،
در ارتباط با
همین تحلیل
طبقاتی میباشد.
بر این
اساس حشیش
مادهی مخدری
است که
تقریباً در
تمامی جوامع
نسبت به دیگر
مواد مخدر از
قیمت نازلی
برخوردار است
و مصرف کنندهی
عمدهی آن نیز
جوانان طبقات
پایین جامعه
است. از این رو
مصرف حشیش
توسط برخی
معترضین در
وال استریت را
میتوان از
این رویکرد
مورد بررسی
قرار داد و به این
نتیحه رسید که
بر خلاف آنچه
راست بیمایهی
وطنی اعتقاد
دارد،
معترضین وال
استریت، افرادی
نیستند که
خوشی زیر
دلشان زده
باشد و مرفهین
بی دردی
نیستند که از
روی بی دردی
حشیشی میکشند
و ناسزاگویی
میکنند.
البته اینکه
چرا این طبقات
محروم،
اصولاً مادهی
مخدری را مصرف
میکنند و
بررسی علل،
انگیزهها و
آسیب شناسی
این پدیده،
بحث جداگانهای
را طلب میکند
که موضوع
مقالهی حاضر
نمیباشد،
اما علت آن
نیز هر چه
باشد جدا از
ساختار فعلیای
نیست که آنها
محصول آن
هستند و اکنون
به آن اعتراض
کردهاند.