Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۰ برابر با  ۰۳ نوامبر ۲۰۱۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۰  برابر با ۰۳ نوامبر ۲۰۱۱
در مصر چه گذشت؟ ج-ماه اول

در مصر چه گذشت؟ ج-ماه اول

 

وبلاگ مقاومت

 

شورای عالی نظامی که در 10 فوریه تشکیل جلسه داد نهادی بود که این تصمیم (عدم حمایت از مبارک) را گرفت. جایگاه این نهاد چیست، از چه کسانی تشکیل شده و چگونه فعالیت می کند؟

 

شورا از لحاظ تئوریک متعلق به وضعیتی است که کشور در جنگ است. به همین دلیل قبلاً در در سالهای 1967 و 1973 توسط رئیس جمهور به عنوان فرمانده کل قوا که به ترتیب ناصر و سادات بودند تشکیل شده بود. بنابراین وقتی این شورا در 10 فوریه تشکیل جلسه داد و یک تحلیل گر مسائل نظامی در تلویزیون توضیح داد که این شورا بنا به صلاحدید خودش و بدون دعوت فرمانده کل قوا یا حضور او دست به چنین کاری زده است، این کار یک تمرد تلقی شد و اعلانی بود بر پایان رژیم مبارک.

 

از آن موقع شورا به طور مداوم در محل وزارت دفاع تشکیل جلسه داده است. در این شورا وزیر دفاع، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، فرماندهان هر پنج بخش ِ پنج ناحیه نظامی که کشور بدان تقسیم شده است و فرماندهان دپارتمان های تخصصی – اطلاعات، بخش حقوقی و …-  حضور دارند. اما می توان با اطمینان گفت که تصمیمات نهایی را دوازده نفر اول می گیرند. تا جایی که می دانیم تصمیمات با اجماع گرفته می شود و تا اینجا شورا مراقب بوده که سخنگویانش را به طور چرخشی انتخاب کند تا مانع از این برداشت شود که دست آخر دو یا سه نفر کنترل آن را بر عهده دارند.

 

رئیس شورا، طنطاوی وزیر دفاع، یکی از همراهان دیرین مبارک بوده است و حتی مدتی پیش طبق اسناد ویکی لیکس توسط افسران میانی مصر به طرزی تحقیرآمیز سگ مبارک خوانده شده است. نقش فعلی او را چطور ارزیابی می کنید؟

 

طنطاوی پیش از انتصاب به وزارت دفاع، فرمانده گارد جمهوری بود که از رئیس جمهور محافظت می کردند. به عنوان وزیر او هم دارای جایگاه نظامی بود و هم جزئی از دم و دستگاه سیاسی رئیس جمهوری به شمار می آمد، با اینکه از زمان سادات وزیر دفاع طبق ظاهر قانونی نمی توانست عضو ان دی پی باشد. قطعاً او یکی از نزدیکان مبارک است اما او فهمید که مبارک باید کنار گذاشته شود و به همین خاطر از کسوت سیاسی به در آمد و با بقیه نیروهای نظامی همراه شد. همانطور که پیش از این هم گفته شده است طنطاوی دیگر پیر شده – هفتادوپنج ساله است- و روشن نیست که از چه میزان نفوذ در شورای عالی نظامی برخوردار است.

 

به نظرتان صحیح است اگر بگوییم برکناری نخست وزیر احمد شفیق در سوم مارس (یکی دیگر از محارم مبارک که برای فرونشاندن خیزش برگزیده شده بود) توسط شورای عالی نظامی و البته برخلاف میل خود شورا نقطه عطفی در اتفاقات پس از سقوط مبارک بوده است؟

 

شفیق یک ژنرال نیروی هوایی بود که با افتخار اعلام کرده بود که مبارک بوده که به وی پرواز و خیلی چیزهای دیگر آموخته است. مبارک او را به فرماندهی نیروی هوایی منصوب کرد و آنها همواره دوستان نزدیکی بوده اند –بسیاری از مردم می گویند که آنها با یکدیگر روابط قوم و خویشی دارند- . بعد از بازنشستگی مبارک او را به وزارت هوانوردی تجاری منصوب کرد، منصبی که در پی تاسیس یک فرودگاه بین المللی بزرگ و نوسازی ناوگان هواپیمایی ملی مصر و کارهای دیگر باید به سودهای کلانی دست می یافت. به همین خاطر او وقتی به نخست وزیری گمارده شد سیاستمداری غیرنظامی بود که نزدیک به یک دهه به حزب حاکم خدماتی ارائه داده بود. عملکرد او فاجعه بار بود. او تظاهرکنندگان را مسخره کرد، میدان تحریر را تقلیدی از هاید پارک خواند و گفت که باید به مردمی که آنجا هستند آب نبات و شکلات داد. البته به جای این حرف ها مردم با یورش مزدوران پلیس در 2 فوریه مواجه شدند. قول او مبنی بر اجرای سریع عدالت توخالی از آب درآمد و او در قضیه ای که حالا دیگر مشهور شده است به خبرنگارانی که از او سوالات ناجور می پرسیدند توهین کرد. پس از اعلامیه های مکرر مبنی براینکه مبارک به هیچ عنوان کنار نخواهد کشید، او یکباره انقلاب بزرگ 25 ژانویه را شادباش گفت. با این حال همان موقع وسیعاً در خبرها بود که شفیق هنوز با مبارک در مخفیگاه عیاشانه اش در شرم الشیخ در تماس است.

 

در دوم مارچ، شفیق به عنوان نخست وزیر در یک گفتگوی تلویزیونی با نجیب ساویرز- میلیونر قبطی صنعت ارتباطات و اسپانسر لیبرال امور هنری، نوعی جورج سوروس مصری-، مجری محبوب حمدی کندیل – ارتباطی با هم نداریم- و علا الاسوانی رمان نویس و نویسنده “ساختمان یعقوبی” شرکت کرد. آنجا او به طور علنی به خاطر یورش به میدان تحریر در 2 فوریه و نیز قصورش در رسیدگی به جنایت های پلیس در قتل و زخمی کردن مردم در طول خیزش مورد مواخذه قرار گرفت. ( آخرین گزارش ها تخمین می زنند که در طول خیزش مردمی 685 نفر کشته و بیش از 5000 نفر زخمی شدند). السوانی از او پرسید چطور ممکن است که محمود وغدی وزیر کشور او – که اولین بار حین انقلاب منصوب شد و بعد از سقوط مبارک هم باز توسط شفیق به کار گمارده شد- هنوز که هنوز است مدعی شود که مردمی که کشته شده اند توسط تک تیراندازهای خارجی کشته شده اند و پلیس کارش را عالی انجام داده است؟ شفیق که به شدت عصبانی شده بود رو به او فریاد زد که ” تو دیگر وقتی با من حرف میزنی ادای وطن پرستی درنیار!” کندیل صراحتاً به او گفت وقتی کاملاً واضح است که مردم او را نمی خواهند ماندن بر سر پست اش بی شرمانه است. هنوز بیست و چهار ساعت از این مکالمه در برابر دیدگان همه ملت نگذشته بود که او رفته بود.

 

این اپیزود خارق العاده سوال عام تری را در رابطه با نقش رسانه های مختلف –تلویزیون، مطبوعات، رادیو و شبکه های اجتماعی- قبل، حین و بعد از خیزش پیش می کشد. شما در مورد نقش رسانه ها چه نظری دارید؟

 

برای چهل سال رسانه ها تماما توسط دولت کنترل می شدند، تحت لوای آنچه ناصر ابتدائاً آن را وزارت ارشاد ملی و بعدتر سادات آن را وزارت اطلاعات (Information) می خواند. اما در دهه نود تحت تاثیر اعتماد به نفسی که پیشتر توضیح دادم در نبود اپوزیسیونی جدی به دست آمده بود، مبارک اجازه داد که رسانه های مستقل بوجود آید –تعداد قابل توجهی روزنامه، شبکه های تلویزیونی ماهواره ای و یک سینمای مستقل قدرتمند- که آشکارا رئیس جمهور، خانواده اش و وضعیت کشور را مورد انتقاد قرار می دادند. تنها چند خط قرمز معدود وجود داشت که نباید از آنها می گذشتند. خارجی ها اغلب شگفت زده می شوند که فیلمی مانند ساختمان یعقوبی توانسته در مصر ساخته شود، با این حال فیلمهای زیاد دیگری آنجا ساخته شدند که از لحاظ انتقاد از رژیم از ساختمان یعقوبی کمتر انتقادی نبودند، برخی از آنها انتقادی تر هم بودند. چطور همه اینها امکان پذیر بود؟ نگرش رژیم این بود که در نبود یک اپوزیسیون متشکل همه اینها در حد حرف باقی خواهی ماند. و حتی می تواند به عنوان یک شیر اطمینان استفاده شود: اگر گاهی به مردم اجازه دهید که خود را بیرون بریزند برای بقای سیستم مفید خواهد بود. اما نقش تاریخ را هم نمی توان ندیده گرفت. اولین فیلم های مصری در سالهای دهه 20 میلادی ساخته شده بودند. تلویزیون مصر که در 1960 راه اندازی شد در دنیای عرب اولین بود. یک سنت فرهنگی دیرینه در کشور وجود داشت که برای مثال با هیچ یک از کشورهای حوزه خلیج قابل مقایسه نبود. به همین خاطر کار آسانی نبود که بتوان به راحتی جلوی تکنولوژی های پخش ماهواره ای و اینترنت را گرفت.  به همین دلائل رژیم تصمیم گرفت که محتاطانه تر خواهد بود اگر درون مرزهایی مشخص آزادی بیان را مجاز بشمارد.

 

از نظر سیاسی، گفتگوهای تلویزیونی به مهم ترین فرم برنامه ها در این چشم انداز جدید تبدیل شدند. این برنامه ها شب ها از شبکه های مستقل ماهواره ای که تعداد بیننده فراوانی داشتند پخش می شد و دو تا سه ساعت و گاهی بیشتر به طول می انجامید. در این برنامه ها در مورد تمام اتفاقاتی که در طول روز رخ داده بود صحبت می شد. چهار یا پنج تا از این برنامه ها وجود دارد که مصری ها هر بعداز ظهر مشتاقانه آنها را دنبال می کنند تا ببینند در کشور چه می گذرد. در اواخر عمر رژیم البته تعدادی از آنها مورد غضب واقع شدند و پخش آنها ممنوع شده یا کنترل بیشتری بر آنها اعمال می شد. اما آنها هیچگاه به طور کامل از صحنه محو نشدند و اینگونه بود که نقشی اساسی در طول انقلاب ایفا کردند و بعد از آن هم نقش خود را رها نکرده اند. در خارج از مصر این باور جا افتاده است که فیس بوک رسانه راهبر ِ خیزش بود، و البته در میان نسل جوان در چند روز ابتدایی خیزش نقشی حیاتی هم ایفا کرد. اما در میان بیشتر مردم عادی مصر گفتگوهای تلویزیونی بسیار بیشتر قابل دسترسی و مشاهده بودند. هنگامی که خیزش داشت شکل می گرفت آنها از معترضین دعوت می کردند که به برنامه بیایند، با نیروهای پلیس، خبرنگاران، تجار و … مصاحبه می کردند و عملاً به محلی برای بحث های آزاد تبدیل شده بودند. تاثیر آنها بسیار زیاد بود.

 

وقتی مبارک برکنار شد، شورای نظامی سرانجام در مقابل درخواست های مردمی تسلیم شد و وزارت اطلاعات (Information) را منحل کرد. به شب نکشیده، رسانه های دولتی لحن خود را با سرعتی خنده آور تغییر دادند و شروع به تخطئه رئیس جمهور قبلی و خانواده اش کردند و به ثناگویی جنبش پرداختند که او را از سر راه کنار زده بود. اما آنها دیگر هیچ اعتباری ندارند. برنامه های گفتگوی تلویزیونی ِ رسانه های مستقل هنوز بیشترین توجه عمومی را به خود جلب می کنند. سازماندهان گروه های جوانان در این برنامه ها حضور می یابند، اعضای کمیته اصلاح قانون اساسی پیشرفت کارهای انجام شده شان را در آنجا توضیح دادند، نمایندگان شورای عالی نظامی در یک برنامه چهارساعته حضور پیدا کردند و به سوالات بینندگان در باره نحوه عملکردشان پاسخ گفتند، رهبران اخوان المسلمین و دیگر گروه های اپوزیسیون نیز در این برنامه ها حضور یافته اند؛ به طور خلاصه همه بازیگران این قصه رهایی ِ سیاسی. مردم نه تنها برنامه هایی را می بینند که آنها را از اوضاع کشور مطلع می سازد بلکه این برنامه ها گاهاً خود به اتفاقاتی سیاسی نیز تبدیل می شوند مانند آنچه در ماجرای شفیق پیش آمد.

 

در مورد کابینه ای که جایگزین کابینه شفیق شد چه نظری دارید؟

 

نخست وزیر جدید اسام شرف یک مهندس است که در دانشگاه قاهره صاحب کرسی است. او مدتی کوتاه در کابینه نظیف در سال 2004 وزیر حمل و نقل بود، اما پس از اختلاف با وی استعفا داد. در طول خیزش او به میدان آمد و همبستگی خودش را به اشغال کنندگان اعلام کرد و به همین دلیل هم یکی از نام های پیشنهادی تظاهرکنندگان به شورای عالی نظامی برای سرپرستی دولت بود. از سه وزارت خانه بسیار مهم، مقام وزارت خارجه به نبیل العربی دیپلماتی که سادات را در کمپ دیوید همراهی می کرد و با او بر سر معاهده اش با مناخیم بگین اختلاف داشت، رسید. او پس از کمپ دیوید در کمیسیون های مختلف سازمان ملل و دیوان دادگستری بین المللی وظایفی را بر عهده داشت. وزیر کشور، منصور العساوی یک ژنرال پلیس از یکی از جنوبی ترین بخش های “سعید” است که به تلاش هایش برای مقابله با فساد شهره است و عموماً در پاریس زندگی می کرده و از رژیم فاصله گرفته بود. او در همان اوایل کارش اس اس را منحل کرد. وزیر دادگستری، محمد عبدالعزیز القندی، یک قاضی مستقل است که قبلاً دادستان کل بوده است؛ این وزارت خانه به دلیل بر عهده داشتن وظیفه نظارت بر انتخابات، اهمیت سیاسی زیادی دارد. دو چهره مهم دیگر سمیر ردوان در خزانه داری کل و جودا عبدالخالق در تامین اجتماعی هستند. هر دو استاد اقتصاد با تمایلات آشکارا چپ گرایانه هستند. –در واقع عبدالخالق یکی از اعضای تجمع، حزب کمونیست مجاز مصر است-.

 

بنا بر این بخشی از آنها به سنتی متعلق اند که با مبارک همدست بوده است؟

 

وقتی که افسران ازاد قدرت را در 1952 به دست گرفتند، در مصر سه تشکل کمونیستی وجود داشت: حزب کمونیست مصر، حزب پیشرو کارگران و جنبش دموکراتیک برای آزادسازی ملی. گروه آخری از همان ابتدا به ناصر پیوست اما دو گروه دیگر این کار را نکردند و توسط او سرکوب شدند. نهایتاً در دهه شصت ناصر اعضای آنها را ازاد کرد به این شرط که کل جنبش کمونیستی خود را منحل کرده و به اتحاد سوسیالیستی ِ عربی بپیوندد. نقشه او این بود که نخبگان روشنفکر را جذب کرده و از آنها برای اهدافش در مناصب رسمی استفاده کند و خود را از شر سایر اعضا و نفرات خلاص کند. این روند ادامه داشت تا دهه هفتاد وقتی که سادات از کهنه سرباز گروه افسران آزاد خالد محی الدین که همواره به کمونیست ها نزدیک بود و در سال 1954 توسط ناصر پاکسازی شده بود، خواست تا حزبی تاسیس کند که بقایای این سنت فکری را به عنوان یک اپوزیسیون کوچک و وفادار به حزب حاکم ان دی پی گردهم بیاورد. و محی الدین هم حزب اتحاد مترقی ملی یا همان تجمع را به عنوان سرپناهی قابل احترام برای روشنفکران چپ این نسل تشکیل داد. در سال 2003 محی الدین کنار رفت و رهبر جدید حزب رفعت السعید با مبارک کنار آمد با این مستمسک که اسلام گرایی دشمن مشترک هردو است. بنابراین در طول دهه نود و دهه اول قرن حاضر کمونیسم مصری تماماً در کنار حکومت بود. با این حال آنچه باقی مانده است هنوز روشنفکرانی را دربرمی گیرد که در تخصص خود صاحب صلاحیت هستند و این دونفری که در کابینه هستند نمومنه های خوبی از این دست اند.

 

چرا قانون منفور شرایط اضطراری همچنان برقرار است و اکنون که مبارک رفته است برداشته نشده است؟

 

شورای نظامی قول داده است که قانون شرایط اضطراری پس از انتخاب رئیس جمهور و شکل گیری پارلمان برداشته خواهد شد. اما حقیقت این است که این قانون ها به طور مستمری از سال 1948 برقرار بوده اند. این قوانین در واقع سمبلی از روابط حاکم بوده اند و نه مخصوص به شرایطی خاص. مشکل اصلی در مصر فرهنگ حاکم بر پلیس است: برای آنها قانون، شرایط اضطراری یا چیزهای دیگر وجود خارجی ندارند. آنها به این نتیجه رسیده اند که هر کاری که بخواهند می توانند انجام دهند از شنود تلفن تا تفتیش خانه ، زندانی کردن و یا ضرب و شتم. از فردای لغو شرایط اضطراری شما همچنان افسران پلیس را خواهید دید که برای بیست سال در خیابان ها بوده اند و درک نمی کنند که برای شنود تلفن کسی که مظنون قاچاق مواد مخدر است نیاز به مجوز دادگاه دارند و یا اینکه مظنونانی که اعتراف نمی کنند را نمی توان به زور سیلی و شوک برقی به اعتراف واداشت. آنها اینگونه عمل می کنند برای اینکه این تنها راهی ست که می دانند. خشم عمومی بر علیه این سرکوب روزانه بسیار عمیق است. یک حادثه که چند وقت قبل در مادی (یکی از بخش های بالای قاهره) اتفاق افتاد می تواند به شما ایده ای از درگیری ای که این سرکوب ایجاد می کند را بدهد. در مادی یک پلیس جوان بر سر مساله ترافیک با یک راننده اتوبوس درگیری لفظی پیدا میکند. پس از خشمگین شدن اسلحه اش را در آورده و راننده اتوبوس را از ناحیه دست هدف قرار میدهد. به جای فرار اما کسانی که شاهد این درگیری بودند به افسر پلیس حمله کرده و او را به حد مرگ کتک میزنند. این چیزی است که مکررا اتفاق خواهد افتاد تا زمانی که خشونت بی هدف پلیس ادامه یابد. قوانین اضطراری باید برداشته شوند اما چیزی که آنها را در واقعیت تغییر خواهد داد قدرتمند ساختن مردم است.

 

در تونس حزب حاکم غیر قانونی اعلام شده است. اگرچه از برخی جهات دیکتاتوری بن علی بیشتر از رژیم مبارک سرکوبگر بوده اما حزب حاکم ان دی پی شباهت فراوانی به نئو-دستور داشت. با این توصیف شرایط ان دی پی را امروز چگونه می بینید؟

 

ممنوع کردن ان دی پی تنها یک عمل سمبلیک خواهد بود. تا زمانی که یک تغییر رادیکال در روابط اجتماعی اقتصادی مصر ایجاد نگردد نیروی های ان دی پی در نهایت در تشکیلات دیگری متشکل خواهند شد. اما این صحیح است که اگر حزب غیرقانونی اعلام شده و رهبرانش از شرکت در انتخابات بعدی منع گردند و به آنها اجازه متشکل شدن در طی این سال ها داده شود شما در نهایت تشکیلاتی را خواهید داشت که از بسیاری جهات تغییر یافته است. اما با در نظر گرفتن تمامی احتمالات ان دی پی از قدرت انتخاباتی قابل توجهی به خاطر شبکه و ارتباطات اش برخوردار خواهد بود و به عنوان یک بازیگر اصلی اقتصادی و سیاسی عمل خواهد کرد.

 

اگر دارایی هایش توقیف شود چه؟

 

ان دی پی دارایی قابل توجهی که به نام آن ثبت شده باشد ندارد. چیزی که ان دی پی در اختیار دارد دو پایگاه مهم هستند. اولی تسلط ان دی پی بر بروکراسی مصر می باشد که حدود شش میلیون نفر را شامل میشود. کسانی که حامیان و رای دهندگان آماده ان دی پی بوده و بودجه شان به طور مرتب به ان دی پی سرازیر شده و سرویس شان در خدمت آن بوده است. این بخش از حزب جدا خواهد شد به دنبال دولت و مجلس جدید. اما پایگاه دیگر آن که به سادگی نمی توان با آن روبرو شد شامل تجار بخش خصوصی و زمینداران بزرگ می شود که اموالشان را در خدمت حزب قرار می دادند و اطمینان حاصل می کردند که این سرمایه گذاری و سود آن به آنها بازخواهد گشت. در صورت کوتاهی از مصادره اموال آنها، آنان وسیله لازم برای بازگشت به قدرت را خواهند داشت. نقطه حیاتی این تغییر و تحول اما جدا نمودن بروکراسی مصر از ان دی پی خواهد بود. تا چه این جداسازی رخ خواهد داد چیزی است که باید منتظر بود و دید. حزب بر تعداد فراوانی از شبکه های غیر رسمی تسلط دارد و این تسلط را در گذر زمان به دست آورده است. سوال اصلی این است که تا چه حد می توان فعالیت این شبکه ها را مختل نمود؟

 

شما فکر می کنید هنگامی که انتخابات برگزار گردید حزب حاکم امکان قدرت نمایی خواهد داشت؟

 

اگر به آن اجازه داده شود که در انتخابات امسال شرکت کند مسلما چنین امکانی خواهد داشت. دیدگاه خوشبینانه این است که یک سوم صندلی های پارلمان را ان تی پی، یک سوم اخوان المسلمین و باقی را گروه های دیگر تصاحب خواهند نمود. دیدگاه بدبینانه تر این است که ان دی پی و اخوان المسلمین در مجموع هشتاد درصد کرسی های مجلس را در اختیار خواهند گرفت. حتی اگر ان دی پی غیر قانونی اعلام شود می توان تصور نمود که اعضای حزب که به طور مستقل در انتخابات شرکت خواهند کرد چیزی نزدیک به یک سوم کرسی ها را از آن خود کنند. نیروهایی که دیکتاتور را سرنگون کردند اما یک اقلیت را در مجلس شکل خواهند داد.

 

هر شکلی که قانون جدید اساسی به خود گیرد به نظر می رسد که رئیس جمهور همچنان از قدرت انحصاری برخوردار خواهد بود. آیا میتوان پیش بینی نمود چه کسی به این قدرت دست خواهد یافت؟

 

قطعا رئیس جمهور شخصی با روابط مشخص با حزب حاکم نخواهد بود. تاکنون چند کاندیدا مطرح بوده اند. یکی از آنان عمر موسی دبیر کل اتحادیه عرب است که تا حدی در سال های آخر مبارک به حاشیه رانده شده بود اما برای چند دهه وزیر امور خارجه مبارک بود. محمد البرادعی کاندیدای دیگری است که کمتر به دیکتاتوری متصل بوده است. همچنین می توان از قاضی ارشد هاشم البسطاویسی نام برد که مدت ها منتقد رژیم بوده و برای استقلال قوه قضاییه تلاش نموده است. علاوه بر این گروهی از محمد عبدالسلام محغوب نام می برند که کلنل اطلاعات ارتش و حکمران موفق اسکندریه بوده و در اوج محبوبیت اش به وزارت کم اهمیت توسعه داخلی انتخاب گردید. به همین دلیل به او به عنوان بخشی از رهبری رژیم سابق نگاه نمی شود. اخوان المسلمین اعلام کرده اند که برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدایی معرفی نخواهند کرد اما حمایت آنها در انتخاب رئیس جمهور بعدی نقشی محوری دارد.

 

چه جهتگیری سیاسی ای اخوان المسلمین خواهد گرفت؟

 

ما در نقطه ای قرار داریم که تمام بازیگران اصلی مشغول بازتعریف خود در شرایط جدید سیاسی هستند. دلایل زیادی وجود دارد که ثابت می کند اخوان المسلمین از قبل ضعیف تر خواهد بود. در گذشته اخوان المسلمین قدرت اصلی اش را از مخالفت اش با رژیم خشن استبدادی مصر به دست می آورد در کنار این حقیقت که تعداد زیادی از مبارزان آن در زندان ها شکنجه و کشته شدند. اما حتی در مدل محدودی از دمکراسی دیگر جایی برای شهدا نخواهد بود. قدرت اصلی دیگر اخوان المسلمین در این بود که در یک حکومت به شدت فاسد که هیچ کمکی به فقرا نمی کرد، خدمات اجتماعی آنان به فقرا کمک مالی و همدردی ارائه می نمود. اما این وجه نیز قدرت خود را از دست خواهد داد هنگامی که حکومت برای اولین بار شروع به توجه به نیازهای مردم نماید. همچنین در درون اخوان المسلمین میان طیف سنتی و جدید آن درگیری وجود دارد. بخش قدیمی اخوان شامل افرادی می شود که بیشتر سال های عمر خود را در زندان گذرانده اند. مهمترین استدلال آنها برای در اختیار داشتن قدرت این است که آنها در پس این سال ها می دانند که چگونه در سایه عمل کرده و یک تشکیلات زیرزمینی را سرپا نگه دارند. چیزی که اصلاح طلبان جوان اخوان از آن چیزی نمی دانند. اما از لحظه ای که فعالیت سیاسی به روی زمین منتقل شود این استدلال قدرت خود را از دست می دهد. در غیاب خطر جانی دیگر قابل قبول نخواهد بود که شما همه چیز را خراب خواهید کرد اگر حزب را ترک کنید. اخوان المسلمین می تواند به عنوان یک بازیگر مطرح سیاسی عمل نماید اما نه در فرمی که تا کنون از این حزب می شناخته ایم. اخوان المسلمین برای بازی کردن این نقش باید به نوع دیگری از احزاب با هویتی کمتر اسلامی تغییر شکل یابد، چیزی شبیه  ای ک پ در ترکیه.

 

در مورد ائتلاف 25 ژانویه و دیگر نیروهایی که به دنبال خیزش مردمی به وجود آمدند چه فکر می کنید؟

 

این نیروها یک جبهه ناهمگن را تشکیل می دهند و تاکنون نشانه ای از امکان متشکل شدن آنان تحت یک حزب واحد دیده نشده است. اگر چنین اتفاقی بیفتد وزن سیاسی تعیین کننده آن جهتگیری لیبرال خواهد داشت. اما این لیبرال ها همکاری با چپگراها و اسلامگراها را دشوار خواهند یافت. به همین دلیل به احتمال زیاد ما شاهد یک اکثریت لیبرال به همراه گروه های کوچکتر چپگرا و اسلامگرا خواهیم بود. تغییر تحولات تا به امروز به این سمت بوده اند و پتانسیل جنبش را پراکنده کرده اند. امید اینکه این گروه ها بر اختلافات داخلی شان غلبه کرده و یک حزب رادیکال متحد را تشکیل خواهند داد بسیار غیر واقعی می نماید. این گروه ها که در بسیاری از مبانی شان با هم اختلاف دارند در صورت همکاری با یکدیگر احتمالا قادر به کسب یک سوم کرسی های مجلس خواهند بود اما این خوشبینانه ترین احتمال است.

 

امروز لیبرال ها در مصر چه کسانی را شامل می شوند و آینده آنها چگونه خواهد بود؟

 

افرادی که دور محمد البرادعی و جبهه دمکرات که به او متصل است، جمع شده اند را میتوان لیبرال خواند در کنار گروه هایی که در هنگام شروع خیزش در فیس بوک فعال بودند. همچین طرفداران آیمن نور و حزب الغد که او پیش از به زندان افتادن تاسیس نمود را می توان در گروه لیبرال ها به شمار آورد. بسیاری از سازمان دهندگان این نگاه اما از حزب تاریخی ملی گرای لیبرال وفد در زمان رژیم سلطنتی به صحنه سیاسی بازگشته اند. در رسانه ها و میان روشنفکران (به طور کلی بخش فرهنگ) نوستالوژی فراوانی برای زمانی که وفد حزب قدرتمند مصر بود وجود دارد. در پنج تا شش سال گذشته نوعی تعلق خاطر به مصر دهه بیست، سی و چهل به عنوان اتوپیای ایدئال لیبرالی توسعه یافته و به کرات در رمان ها و فیلم ها بیان شده است. به عنوان مثال می توان از الاسوانی نام برد. در کنار اتوپیایی لیبرالی اسلام گراها نیز به تصویر پیامبر اسلام و زندگی او در مدینه به عنوان نوع دیگری از اتوپیا دسترسی دارند. اما این روزها تصویر دوران طلائی دهه بیست است که چشم مصریان را به خود خیره ساخته است و تمام کاندیداهای ریاست جمهوری از این تصویر به عنوان گذشته ای بهتر، آزادتر و جهانی تر یاد می کنند.

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©