دیدگاه
هائی پیرامون
تهاجم نظامی
ترکیه به
عفرین
مقاومت
عفرین قابل
پیش بینی بود
زانیار
عمرانی
در
هفتمین روز
عملیات موسوم
بە "شاخەی
زیتون" قرار
داریم. دیروز
"نیروهای
دمکراتیک
سوریە” (ق.س.د)
روستاهای
"بالیە"،
"شیخ خوروس" و
"قورنی" را از
"ارتش ترکیە"
و "نیروهای
ارتش آزاد"
بازپس گرفتند.
بدین ترتیب حملات
مداوم هوایی و
زمینی علیە
“ق.س.د” در شش
جبهە از چهار
سمت کانتون
عفرین بدون
پیشروی خاصی در
حال انجام
است.
مقاومت
سرسختانەی
"نیروهای
دمکراتیک
سوریە
بەدلایلی کە
بە برخی از
آنها خواهم
پرداخت قابل
پیشبینی بود.
چند خبرنگار
از جملە
خبرنگار
تلویزیون
روداو کە در
منطقە حاضر
هستند، از
احتمال توقف
عملیات دولت
ترکیە خبر می
دهند. برداشت
من این است کە اگر
بر میزان
فشارهای بین
المللی اضافە
شود و این
فشارها باعث
کاهش میزان
حملات هوایی
شوند، “ق.س.د” می
تواند ظرف مدت
کوتاهی مسیر تل
رفعت بە منبج
را کنترل کند
و بە محاصرەی
شش سالەی
عفرین پایان
دهد. از آنجا
کە ترکیە آغازگر
این جنگ بودە،
مشروعیت لازم
برای انجام حملات
تهاجمی
“نیروهای
دمکراتیک
سوریە” فراهم
می شود.
مخصوصن با علم
بە اینکە
“یگان های
مدافع خلق” شش
سال است کنترل
منطقەی عفرین را
بە دست گرفتە
و در این مدت
موارد و اسناد
قابل اتکایی
از تحریک و یا
حملەی آنها بە
داخل مرزهای
ترکیە در دست
نیست.
در
معادلەهای
نظامی-سیاسی
سوریە منافع
متضاد
ابرقدرت ها و
بازیگران
منطقە بیش از
آن است کە یک
نیروی سیاسی
“تنها” بماند.
هرگونە توافق سیاسی
ترکیە با
روسیە،
آمریکا و ناتو
بر سر عفرین
در میان مدت
قابل اعتماد
نخواهد بود.
تا بە الان
حداقل موضع
چند دولت از
جملە آلمان و
فرانسە با اهداف
ترکیە
همخوانی
نداشته است.
در سطح منطقە
هم در مقابل
حمایت قطر از
تهاجم ارتش
ترکیە، با حمایت
تلویحی
امارات
متحدەی عربی
از “ق.س.د” روبرو
هستیم.
”نیروهای
دمکراتیک
سوریە” با
کنترل نزدیک
بە سی درصد از
خاک سوریە
برای هیچکدام
از بازیگران
در صحنەی جنگ
این کشور قابل
چشم پوشی
نیستند. از
طرفی رژیم بعث
سوریە از یک
جنگ فرسایشی
در عفرین
استقبال
خواهد کرد تا
با خیال راحت
تری بە سوی
ادلب پیشروی
کند و در صورت
تداوم جنگ در
عفرین، جبهەهای
جدید را در
شمال
دیرالزور و یا
رقە و طبقا باز
کند، از سوی
دیگر عاقلانە
نیست کە روسیە
کارت کردها را
بەطور کامل بە
آمریکا ببازد.
این موارد از
آن جهت مهم
هستند کە می
توانند حداقل
موجب شکستن
محاصرەی
عفرین از سمت
جنوب شرقی
بشوند،
مخصوصن اگر
نگاهی داشتە
باشیم بە
رویدادهای دو
سال گذشتە؛ پس
از کنترل شهر
حلب، کردها با
هماهنگی با
رژیم بعث
توانستند تجهیزات
نظامی و نیروی
لازم را بە
عفرین بفرستند
و داستان
آنجایی جدی می
شود کە بدانیم
“یگان های
مدافع خلق”
بیش از سە سال
است خود را از
هر نظر برای
درگیری های
احتمالی در
عفرین آمادە
می کند.
شکست
کردها در
عفرین درست
چند ماه بعد
از شکست در
کرکوک علاوە
بر تزریق
ناامیدی
فراوان بە اغلب
کردها، آنها
را برای
سالهای مدیدی
پیادەنظام
نیروهای بین
المللی و
منطقەای باقی
خواهد گذاشت.
اگر صریح تر باشم
باید بگویم
کردها همزمان
با از دست
دادن عفرین،
باید با رویای
رسیدن بە آب
های آزاد وداع
کنند و تا
زمانی کە آنها
بە آب های
آزاد دسترسی
پیدا نکنند،
هیچوقت در
منطقە بە
“بازیگر”ان
جدی و
خودآئینی بدل
نخواهند شد و
کماسابق مجبورند
در کنار دولت
های متخاصم
منطقە و خارجی
زیست کنند و
از این راه
بەدنبال بسیاری
از حقوق حقەی
خود باشند.
اما دسترسی بە
آب های آزاد و
گذر از انسداد
ژئوپولتیکی
کنونی، دولت
های منطقە را
ناچار خواهد
کرد بە حقوق
سیاسی آنها
اعتراف کنند.
کلید نزدیک
شدن یا دسترسی
کامل بە این
هدف حیاتی
درست از عفرین
می گذرد، در
واقع عفرین در
حال حاضر
مهمترین
شاهرگ
سیاسی-اقتصادی
هر چهار پارەی
کردستان است.
برد “نیروهای
دمکراتیک
سوریە” در این
جنگ همزمان
برد تمام
جریان های
سیاسی کردی در
خاورمیانە
است، حتی اگر
در حال حاضر
احزابی هم باشند
کە با عینک
رقابت های
حزبی منتظر شکست
ی.پ.گ باشند.
این برد
همچنین زمینە
را برای تحکیم
روابط اتنیک
های حاضر در
کنفدراسیون شمال
سوریە هموار
می کند و
یافتن راه حل
سیاسی و کسب
مشروعیت و
تثبیت سیاسی
را بیش از بیش
تسریع خواهد
بخشید.
پیروزی
زودهنگام
ارتش ترکیە می
تواند علاوە بر
پیچیدە کردن
کلاف جنگ
داخلی سوریە،
بە تقویت
شبەنظامیان
مورد حمایت
آنها منجر
شود، بدین
ترتیب حد فاصل
جرابلس-ادلب
بە کنترل
ترکیە در
خواهد آمد و
بەمانند
گذشتە برای
زمانی طولانی
می تواند
کردها را
آسانتر سرکوب
و کنترل بکند.
از آن
سو شکست ارتش
ترکیە کە برای
اولین بار پس
از جنگ داخلی
سوریە بەطور
مستقیم در یک
عملیات برون
مرزی شرکت می
کند، یک شکست
معمولی
نخواهد بود و احتمال
دارد بە ایجاد
تغییرات
گستردە در سطح
سیاست داخلی
ترکیە
بیانجامد.
رویەای کە حزب
عدالت و توسعە
ظرف چند سال
اخیر در قلع و
قمع گستردەی
مخالفان و
احزاب سیاسی
در پیش گرفتە،
در داخل و
خارج ترکیە
جبهەای علیە
او شکل دادە
کە مانند یک
باروت عمل
خواهد کرد.
شتابزدگی
در طراحی
عملیات “شاخەی
زیتون” می رود
کار دست دولت
ترکیە و حزب
عدالت و توسعە
بدهد. چگونە
است طراحان
این عملیات،
شکست های ارتش
ترکیە در
مناطق
کوهستانی
قندیل یادشان
نماندە کە
حالا سر از
منطقەی نسبتن
کوهستانی عفرین
در آوردەاند؟!
حزب و جریانی
کە بیش از سی سال
در مقابل ارتش
ترکیە در
کوهستان های
قندیل از پا
در نیامدە،
چگونە “ظرف
مدت کوتاهی”
در عفرین در
هم خواهد
شکست؟!
البتە
منطقەی عفرین
کوهستانی
کوهستانی نیست
و شکست در هر کدام
از شش جبهەی
جنگ کنونی می
تواند کنترل
کل منطقە را
آسانتر کند.
از این نظر
کردها هنوز با
چالش های
زیادی مواجە
هستند.
مسئلەی
حملە بە
غیرنظامی ها
در هیچ کجای
ارزیابی های
قدرت های
خارجی درگیر
در سوریە قرار
ندارد، وقتی
رسانەهای این
کشورها از
“لزوم حفظ جان
شهروندان
عادی” سخن می
گویند بدانیم
کد رمز معاملەهای
دیگر است کە
بە وقتش برای
تصویە حساب های
دیگر آن را
برجستە می
کنند! با شروع
عملیات “شاخەی
زیتون” علاوە
بر تلفات جانی
و مالی گستردە،
دە ها هزار
شهروند نیز
آوارە شدەاند
و جالب است
بدانیم پس از
شروع جنگ
داخلی این
کشور، عفرین
تنها منطقەی
سوریە بود کە
بەدلایل
امنیتی-اقتصادی،
جمعیت آن چند
برابر شدە
بود!
برگرفته
از فیسبوک
نویسنده
........................
جنبش
دمکراتیک:
دولت ترکیه در
عفرین آشفته و
پریشانحال
شد
جنبش
دمکراتیک"تَو-دَم"
با صدور
بیانیهای
خاطرنشان کرد
" نتیجه حمله
[به عفرین]
برای دولت
ترکیه و دیکتاتور
اردوغان
فاجعه بار
است. شکست
آنان نتایج
بسیاری را با
خود بهمراه
دارد" و
خواهان اعلام
همبستگی با
مقاومت عفرین
شد
ریاست
مشترک تَو-دَم
سالروز
پیروزی حماسه
کوبانی را طی
بیانیهای
تبریک گفته و
خاطرنشان کرد
'بشریت بار
دیگری شاهد
مقاومت
تاریخی تازهای
است.'
تبهکاران
پس شکست
مذبوحانه
حملهور میشوند
در
آغاز بیانیه
جنبش
دمکراتیک به
حملات هشت روز
گذشته
اشغالگران به
عفرین و
مقاومت دوشادوش
خلقهای
عفرین و
نیروهای
دفاعی علیه
فاشیسم، دیکتاتوری
و اشغالگری
اشاره شده و
آمده است:" از
تمام
قهرمانانی که
در هشت روز
گذشته با
روحیه فدایی
مقاومت نموده
و به شهادت
رسیدند تجلیل
مینمایم و سر
تعظیم در
برابر آنان
فرود میآوریم.
همچنین به
ایستار
خلقمان در
عفرین و به
تمام
نیروهایی که
علیه فاشیسم،
دیکتاتوری و اشغالگری
مقاومت میکنند
درود میفرستیم."
جنبش
دمکراتیک سپس
با یاداوری
دشمنی دولت غاصب
ترکیه با خلقها
و بویژه خلق
کُرد، از
حملات
وحشیانه آن و
اعمال قتلعام
علیه خلقها
سخن به میان
آورده و حمله
اشغالگرانه
به عفرین را
موج تازهای
از قتلعامهای
دولت ترکیه میداند.
جنبش
دمکراتیک
خاطرنشان
کرده
است:"رژیم
حاکم بر ترکیه
و شخص اردوغان
پس از ناکامیهای
متعدد در
سیاست داخلی و
خطر فروپاشی
به هاری مبتلا
شده، به کردها
و دیگر خلقهای
خاورمیانه
حملهور میشود
و میکوشد تا
سیاستهای
اشغالگرانه
خویش را با
توسل به خشونت
عملی کند."
جنبش
دمکراتیک میافزاید:"اکنون
دولت اشغالگر
ترکیه و
دیکتاتوری
اردوغان نه
تنها به بلای
سر کُردها
بلکه به بلای
سر عربها،
مسیحیها،
ترکمنها و
تمام بشریت
تبدیل شده
است.
دیکتاتوری
اردوغان با
تمام جهان سر
ناسازگاری
دارد و دست از
سیاستهای
غاصبانه و
نژادپرستانه
خود برنمیدارد.
اردوغان و
رژیم منسوب به
وی از اولین
روزهای انقلاب
سوریه علیه
کردها دست به
اعمال خصومت
آمیز میزند و
از تمام فرصتها
همچون حمایت
از تبهکاران
داعش، النصره
و گروههای
مزدور
فروگذاری
نکرده است.
اردوغان و رژیم
وی آشکارا در
مقابل چشم
جهانیان از
تبهکاران
فاشیست و وحشی
حمایت کرد."
نزاع
میان
تبهکاران
آغاز شد
جنبش
دمکراتیک در
بخشی دیگر از
بیانیه خود به
شکست
تبهکاران
داعش در مقابل
مقاومت خلق
کُرد و دیگر
خلقهای شمال
سوریه پرداخت.
تَو-دَم از
آغاز حمله به
عفرین در ٢٠
ژانویه از سوی
ارتش غاصب
ترکیه و
مزدوران آن
سخن به میان
آورده و آنرا
جنگی علیه خلق
عفرین با
بکارگیری
ادوات
پیشرفته
نظامی و خارج
از معیارهای
اخلاقی
نامیده است.
جنبش
دمکراتیک
حاصل ٨ روز تلاش
اشغالگران را
کشمکش داخلی و
نزاع خوانده است.
تَو-دَم
در ادامه از
پریشانحالی
ارتش ترکیه و مزدوران
وابسته در
مقابل اراده
خلق عفرین و
مبارزان
ق.س.د، ی.پ.گ و
ی.پ.ژ خبر داد و
استفاده
متعدد ارتش
ترکیه از
هواپیماهای
جنگنده و حمله
به
غیرنظامیان
را نشانه شکست
اشغالگران و
نابودی
دیکتاتوری
اردوغان میداند.
جنبش
دمکراتیک
شکست فاشیسم و
اشغالگری
دولت ترکیه در
عفرین را
نویددهنده
خاورمیانه
دمکراتیک،
زندگی مسالمتآمیز
آزادانه و
دمکراتیک خلقها
عنوان کرده و
از خلق کُرد
دعوت کرد تا
در این روزهای
تاریخی در
داخل و خارج
از میهن همراه
با دوستان خلق
کرد و نیروهای
دمکراتیک و
آزادیخواه
برپا خیزند و
از مقاومت
عفرین صیانت
به عمل آورند.
مقاومت
عفرین محکوم
به پیروزی است
جنبش
دمکراتیک در
پایان میگوید:"خلقمان
در عفرین و
نیروهای
دفاعی با الهام
از روحیه
مقاومت شیخ
مقصود و
مقاومت کوبانی
حماسهای
دیگر را خلق
میکنند. با
روحیه و ارادهای
والا از خانه
و روستا و شهر
خود پاسداری
مینمایند.
یکبار دیگر به
هشت روز مقاومت
عفرین علیه
اشغالگران
درود میفرستیم.
یقینا دولت
غاصب ترکیه در
برابر اراده و
مقاومت عفرین
محکوم به شکست
است و از هماکنون
نشانههای
پیروزی
مقاومت عفرین
هویداست."
................................................
ترکیه،
حمله به عفرین
و چراغ سبز
روسیه
حبیب
حسینی فر
با
توجه به حضور
نیروهای روسی
در عفرین تا
آستانه حمله
ترکیه و نیز
با توجه به
این که کل فضای
استان حلب به
شمول عفرین در
کنترل نیروی
هوایی روسیه
است هیچ
تردیدی وجود
ندارد که حمله
ترکیه به
عفرین با
هماهنگی و
چراغ سبز مسکو
در حال انجام
است. حضور از
قبل برنامهریزینشده وزیر
دفاع و رئیس
سازمان امنیت
ترکیه در مسکو
در همان
روزهای
ابتدای حمله
هم بخشی از
این هماهنگی
برای خروج
روسیه از
عفرین و
بازگذاشتن
دست ترکیه در
ورود به منطقه
بوده است.
رابطه
روسیه با
کردهای سوریه
در جریان
بحران این
کشور با نوسان
همراه بوده
است. زمانی که
مسکو و آنکارا
بعد از سرنگونی
هواپیمای
روسیه به
وسیله نیروی
هوایی ترکیه
با هم چپ
افتادند،
کردها در مسکو
با استقبال
گرم روبرو
شدند و اتحاد
دمکراتیک کردها
(شاخه سیاسی
گردانهای
مدافع خلق)
امکان تاسیس
دفتر در مسکو
پیدا کرد.
رابطه
تنگاتنگ
کردهای سوریه
با آمریکا در
چارچوب نیروهای
دمکراتیک
سوریه که از
هماهنگی با
داعش فراتر
رفت و برای
واشینگتن نقش
فاکتوری قوی
برای تاثیرگذاری
و سهمخواهی
در معادلات
سیاسی مربوط
به آینده سوریه
پیدا کرد
البته
خوشایند روسیه
نبود. از همین
رو مسکو تلاش
میکرد با بسط
رابطه با
کردها و
تبدیلشان به
یکی از بازیگران
فعال در
مذاکرات صلح
سوریه تا
حدودی به آنها
این ذهنیت را
القا کند که
در همراهی و
همکاری با
روسیه (و دولت
اسد) بیشتر از
نزدیکی به آمریکا
منافعشان
تامین خواهد
شد.
از
زمانی که
رابطه روسیه و
ترکیه به خصوص
در چارچوب
مذاکرات
آستانه گرم شد
روسیه با توجه
به حساسیت
آنکارا رابطه
با کردها را
تا حدودی کاهش
داد و حتی
برای «کنفرانس
صلح»
آتی در سوچی
نه
اتحاد
دمکراتیک
(عمدهترین
سازمان سیاسی
کردها) که
صرفا
شخصیتهایی
از کردها را
دعوت کرده
است، که این
هم البته با
خشنودی ترکیه
روبرو نشده و
با توجه به
رویکرد مسکو
در عفرین بعید
هم هست که
کردها چندان
رغبتی به شرکت
در این
کنفرانس
داشته باشند.
انگیزههای
چندگانه
واقعیت
این است که
روسیه با چراغ
سبزی که در عفرین
به حمله ترکیه
نشان داد،
عملا در
چارچوب منافعی
بحثانگیز در
ژئوپلتیک
منطقه و رقابت
با قدرتهای
بینالمللی ،
تعامل با
ترکیه و بده و
بستان با این کشور
را حائز آن
اهمیت دانسته
که رابطه با
کردها را
قربانی آن
کند.
مسکو
در قبال سکوت
در برابر حمله
ترکیه به عفرین
بیش از پیش
این انتظار را
از آنکارا
مطرح خواهد
کرد که از
مخالفخوانی
با حضور بشار
اسد در ساختار
آتی قدرت در
سوریه دست
بکشد.
آنکارا
با بخشی از
نیروهای
مخالف مسلح
رژیم اسد (از
تندرو و
کمترتندرو) در
ادلب رابطه
تنگاتنگی
دارد. در ازای
سکوت در برابر
حمله به عفرین
مسکو انتظار
دارد که
آنکارا
دست از حمایت
این نیروها هم
بردارد و برای
«موفقیت»
حملاتی که
ارتش سوریه و
روسیه برای
بازپسگیری
ادلب، این
آخرین سنگر
بزرگ
مخالفان، شروع
کردهاند
مانعی ایجاد
نکند. به
تسامح میتوان
گفت که معادله
عفرین در
برابر ادلب هم
بخشی از
زدوبند اخیر
مسکو و آنکارا
برای چراغ سبز
به حمله به
عفرین است.
مسکو
(و تهران) هم از
تضعیف کردهای
سوریه
بیبهره
نخواهند ماند.
ضعف کردها به
معنای آن است
که در مذاکرات
صلح نمیتوانند
خواستها و
مطالبات
زیادی روی میز
بگذارند و
لزوما به
«فدراسیون
دموکراتیک
شمال سوریه»
(روژاوا) جامه
عمل بپوشند.
این معنایی جز
تضعیف آمریکا
به عنوان متحد
کردها نخواهد
داشت که
نتوانسته به رغم
جد و جهدی که
کردها به
عنوان نیروی
میدانی در
مقابله با
داعش نشان
دادند،
در جهت تحقق
ایدهاشان
کمک کند یا
حتی مانع از
حمله ترکیه به
عفرین شود.
تبعا ناکامماندن
ایده رژواوا برای
ترکیه و ایران
هم که به این
یا آن اندازه
با مسائل قومی
مربوط به
کردها درگیرند
خالی از فایده
نیست.
و
انگیزه بسیار
مهم دیگر هم
این است که
روسیه به خصوص
حالا که در
چالشی اساسی
با آمریکا و ناتو
در مناطقی از
اوکراین تا
بالتیک و
اروپای شرقی
قرار گرفته،
تحکیم رابطه
با ترکیه، دومین
ارتش بزرگ ناتو
در منطقهای
حساس، را در
خدمت تعمیق
شکاف میان این
کشور و آمریکا
و ناتو تلقی
میکند. تصور
روسیه این بود
که با توجه به
رابطه تنگاتنگ
آمریکا و
اروپا با
کردهای سوریه
آنها یا با
حمله ترکیه به
عفرین از در
مخالفت درآیند
و بیش از پیش
آنکارا را به
سوی مسکو سوق
دهند یا
حداکثر سکوت
اختیار کنند
که این هم به میزان
معینی بر
رابطه آنکارا
با متحدان
غربیاش
تاثیر منفی
خواهد داشت.
شاید برای
ناکامکردن
همین ایدهها
و انتظارات
روسیه است که
آمریکا و
کشورهای اروپایی
به چرخشی
آشکار دست زدهاند
و نسبت
به حمله
ترکیه به
عفرین با این
عنوان که این
کشور در جهت
«منافع مشروعش
در
تامین امنیت
مرزهایش»
اقدام میکند
تفاهم نشان
دادهاند و
البته گفتهاند
که ترکیه لطفا
«کمی آرامتر»
حملات را به
پیش ببرد.
مثلا
در این موضع
جیمس ماتیس،
وزیر دفاع
آمریکا یا این
موضع
وزیر خارجه
بریتانیا یا
این موضع دولت
آلمان.
به
این ترتیب
ترکیه قسما با
به بازیگرفتن
مسکو و تسهیل
حمله به
عفرین، صرفنظر
از این که
نتیجه این
حمله تا چه حد
با محاسبات
آنکارا تطابق
داشته باشد،
ظاهرا به یکی
از خواستهای
مهمش رسیده
است: ایجاد
شکاف میان
آمریکا و
کردهای سوریه
و کاهش یا قطع
همکاری
واشنیگتن با
آنها. به این
ترتیب خواب
مسکو در تعمیق
شکاف میان
ترکیه و ناتو
و آمریکا هم
شاید که تعبیر
نشود. این که
در مورد ادلب
یا کاهش
مخالفت با
بقای اسد
مطالبات مسکو
از آنکارا نقد
شود هم، باید
منتظر ماند.
برگرفته
از فیسبوک
نویسنده
...............................
تهاجم
نظامی ترکیه
به عفرین و
ریاکاری
آمریکا و
روسیه
«
وبسایت حزب
کمونیست
ایران»
یک دهه از
بحران
اقتصادی نظام
سرمایه داری
می گذرد و
هنوز در
اقتصاد
کشورهای
پیشرفته سرمایه
داری نشانه ای
از پایان دوره
رکود و آغاز دوره
رونق دیده نمی
شود. تداوم
بحران جهانی و
بی افقی
بورژوازی
برای برون رفت
از آن در همه
جا احزاب سنتی
و دولت ها را
با سردرگمی
روبرو کرده
است. این
بحران مانند
همه بحران های
دیگر اقتصادی
تأثیرات
ویرانگری بر کار
و زندگی و
معیشت
کارگران و
اقشار فرودست
جامعه در پی
داشته است.
این بحران اقتصادی
اگر چه به
دلیل پدیده
جهانی شدن
سرمایه و حضور
سرمایه ها و
کمپانی های
چند ملیتی در
عرصه بین
المللی و وجود
مکانیسم هایی
مانند گروه ۲۰
و غیره برای
کنترل تنش ها،
هنوز جنگ جهانی
را در چشم
انداز قرار
نداده
است،امارقابت
در بین قدرت
های بزرگ
سرمایه داری
جهان برای
گسترش مناطق
نفوذ را تشدید
کرده و به جنگ های
منطقه ای و
نیابتی دامن
زده است. تحت
تأثیر این
اوضاع بین
المللیخاورمیانه
به کانون بحران
های خونین در
سطح جهان
تبدیل شده
است. بحران
هایی که اگر
چه هر کدام
ریشه در زمینه
های تاریخی و
تحولات همان
جوامع دارد
اما به دلیل
مداخله قدرت
هایمنطقه ای و
جهانی ابعاد
بسیار
ویرانگری
پیدا کرده
اند. سوریه به
عنوان یکی از
کانون های
بحران در اثر
مداخله گری قدرتهای
سرمایه داری
مانند روسیه و
آمریکا و هم
پیمانان آنها
در سطح منطقه
بیش از همه
قربانی جنگ و
کشتار و
ویرانی شده
است.
روسیه
در تعقیب
منافع خود، با
بهره برداری
از بحران
پناهندگی و
امواج روی
آوری آوارگان
جنگی سوریه به
اروپا،
سردرگمی
استراتژیک
آمریکا در
قبال بحران سوریه
و بن بستی که
در میدان های
جنگ داخلی و عرصه
دیپلماتیک
پیش آمده بود،
وارد مداخله
نظامی در
بحران سوریه
شد. روسیه که
به کارائی محدود
عملیات های
هوایی آگاه
بود، برای
دستیابی به
اهداف خود از
نیروهای ارتش
بشار اسد، نیروهای
قدس سپاه
پاسداران
جمهوری
اسلامی و حزب
الله لبنان به
عنوان پیاده
نظام این جنگ
و برای تغییر
موازنه قدرت
استفاده کرد و
موازنه را به
زیان آمریکا و
متحدین آن در
بحران سوریه
تغییر داد.
دولت روسیه با
این هدف در
بحران سوریه
مداخله نظامی
کرد که پایگاه
دریائیش در
بندر طرطوس
سوریه در کنار
دریای مدیترانه
را حفظ کرده،
پایگاه نظامی
و هوایی در
داخل خاک
سوریه دایر
کند و از ورود
نیروهای ناتو
به این کشور
استراتژیک و
بنادر آن
جلوگیری نماید.
روسیه در
همانحال می
خواست هزاران
قفقازی اسلامگرا،
بویژه از
اهالی چچن، که
توسط سیا و با
پول عربستان و
قطر آموزش
نظامی و ایدئولوژیک
دیده و تهدیدی
برای منافع
روسیه به حساب
می آمدند را
در خاک سوریه
نابود کند.
روسیه تلاش می
کند که با
محکم کردن جای
پای خود در سوریه
از آنجا به
عنوان
پایگاهی برای
دخالت در بحران
های این منطقه
و تعیین آریش
سیاسی آینده
خاورمیانه
استفاده
نماید.
دولت
آمریکا که از
آغاز بحران،
اپوزیسیون پوشالی"شورای
ملی" و "ارتش
آزاد" بمثابه
بازوی مسلح آن
را به عنوان
تنها
آلترناتیو
حکومت بشار
اسد به رسمیت
می شناخت، به
دنبال مداخله
نظامی روسیه و
تحت فشار
حکومت های
عربستان، قطر و
ترکیه،
نیروهای
"جبهه
النصره" و
مؤتلفین آن را
به عنوان
"نیروهای سنی
میانه رو" و
آلترناتیو
اصلی حکومت
بشار اسد
معرفی کرد.
دولت آمریکا
که از محدودیت
ها و عدم
انسجام این
نیروها آگاه
بود در همان
حال تلاش کرد
برای مقابله
با اهداف
استراتژیک
روسیه از
یگانهای
مدافع خلق در
کردستان
سوریه که نقش
غیر قابل
انکاری در
نبرد با داعش
و دفاع از
دستاوردهای
تجربه حکومت
خود مدیریتی
در کردستان
سوریه داشته
اند، به عنوان
پیاده نظام
حملات هوایی
علیه داعش در
شهر رقه جهت
پیشبرد اهداف
سیاسی خود
استفاده کند.
در واقع با
توجه با
جایگاه و موقعیت
مهمی که
یگانهای
مدافع خلق و
نیروهای تحت
فرماندهی
آنها در جنگ
با داعش
داشتند، هم روسیه
و هم آمریکا
رهبری سیاسی
کانتون های
خودگردان در
کردستان
سوریه را برای
پیوستن به یکی
از جبهه های
این جنگ
ارتجاعی تحت
فشار قرار دادند.اما
از همان ابتدا
روشن بود که
اگر در جریان
جنبش مقاومت
کوبانی برخی
از همسویی ها
با عملیات
هوائی
نیروهای
آمریکایی
علیه داعش،
اجتناب
ناپذیر و می
توانست قابل
درک و قابل
توضیح باشد،
اما هر گونه
همگرایی
استراتژیک با
سیاست های
آمریکا و یا
روسیه می
تواند سرنوشت
جنبش حق
طلبانه مردم
کردستان
سوریه را به
مخاطره
اندازد. روشن
بود که در
چنین شرایطی
تنها با تکیه
بر نیروی
کارگران و
مردم زحمتکش و
تضمین حضور
آنها در صحنه
سیاسی و دخالت
مستقیم آنان
در اداره
جامعه است که
می توان این
فشارها را
خنثی کرد.
این
واقعیت ها
نشان می دهند
که مداخله گری
نظامی روسیه و
آمریکا و هم
پیمانان آنها
در بحران
سوریه زیر پوشش
مبارزه با
تروریسم از
روز اول
تاکنون هیچ ربطی
به منافع مردم
سوریه و مردم
کردستان سوریه
نداشته است.
در شرایط
کنونی نیز اگر
تهاجم نظامی
دولت ترکیه به
عفرین و آتش
باران شهر و روستاهای
این منطقه و
کشتار و آواره
کردن مردم با
هدف به شکست
کشاندن تجربه
خود مدیریتی
روژآوا انجام
می گیرد،
تبانی و
همدستی آمریکا،
روسیه، رژیم
اسلامی ایران
و رژیم بشار اسد
با این تجاوز
آشکار نیز
دقیقا در خدمت
پیشبرد سیاست
های فاشیستی
دولت ترکیه
قرار دارد. دولت
های روسیه و
آمریکا که
حریم هوائی این
منطقه را زیر
نفوذ خود
دارند، از
آنجا که هر دو
برای پیشبرد
اهداف خود در
سوریه به
همراهی دولت
ترکیه نیاز
دارند در حین
رقابت با هم، با
تهاجم برنامه
ریزی شده
ترکیه موافقت
کردند.
تهاجم
نظامی دولت
ترکیه به
عفرین و سیاست
ریاکارانه
دولت های
روسیه و
آمریکا در قبال
آن بار دیگر
نشان داد که
ادعای احزاب
ناسیونالیست
در منطقه مبنی
بر اینکه برای
اولین بار در
تاریخ منافع
مردم کردستان
با منافع ابرقدرتها
انطباق یافته
و یا دل بستن
به حمایت های
آمریکا و یا
روسیه تا چه
اندازه پوچ و
بی پایه است.
این ادعاها و
توهم پراکنی
ها نشان می
دهند که این
احزاب تا چه
اندازه از شناخت
ماهیت واقعی
سیاست های
قدرتهای
سرمایه داری
جهانی عاجز و
درمانده
هستند.
2018-01-25|
۱۳۹۶-۱۱-۰۵
برگرفته
از:« وبسایت
حزب کمونیست
ایران»
http://cpiran.org/2018/1/sokhan/page15.html
................................
مقاومت
عفرین،
امپراطوری
نوعثمانی را
به کام مرگ میکشد!
[یادداشت]
ریوار
آبدانان-
بهدینان
مقاومت
خلق عفرین و
نیروهای
دفاعی سوریهی
دموکراتیک در
برابر ارتش
اشغالگر
ترکیه پیروزمندانه
ادامه دارد. فدراسیون
دموکراتیک
شمال سوریه،
در برابر خونآشامترین
دیکتاتور
زمانه یعنی
اردوغان، بهشدت
از ارزشهای
خود دفاع
خواهد کرد.
این جنگ، نبرد
دموکراسی خلقها
علیه
نوعثمانیگرایانی
است که با پول
و اسلحهی
ناتو تغذیه
شدهاند و شبح
روسیهی
دوران جمهوری
کردستانی
مهاباد را بر
فراز سر عفرین
چرخاندند.
همراهی نیروهای
منفعتپرست
جهانی با این
اشغالگری
رژیم ترکیه،
پیامآور آن
است که انقلاب
روژآوا و نظام
فدرال دموکراتیک
شمال سوریه،
تنها با ارادهی
آزاد و مقاوم
خود مردم قابل
حفاظت است.
عفرین و
مقاومت
شکوهمندش قلب
تپندهی این
ارادهی آزاد
است.
شکست
و درماندگی
ارتش متجاوز
رژیم فاشیستی
ترکیه در
عفرین
پیامدهایی
تاریخی و
گسترده به همراه
خواهد آورد.
آیندهی
ترکیهای که
زیر یوغ
دیکتاتوری
اردوغان به
ستوه آمده، طی
این جنگ و
مقاومت معلوم
خواهد گشت.
قمار دیوانهوار
اردوغان در
عفرین، سرنوشتی
متفاوت از
شکست داعش در
کوبانی ندارد.
شکست اردوغان
در این جنگ از
هماکنون
آشکار است.
شکست ارتش تا
دندان مسلح
ترکیه در
برابر ارادهی
بزرگ مردم
عفرین آخرین
میخ را بر
تابوت فاشیسم
ترکیه خواهد
کوبید. ترکیهی
پس از این
شکست، قطعا
دیگر آن ترکیهی
سابق نخواهد بود.
اردوغان از
این سفر شوم
جنگی چه چیزی
عایدش خواهد
شد؟ لاشههای
سوختهی تانکها
و سربازانی که
شاخههای
زیتون عفرین
چشم و دلشان
را دریده است.
دولتهای
اشغالگر حاکم
بر کوردستان
صد سال برای
نابودی
موجودیت
کوردها و
جلوگیری از
آزادی و ملتشدن
آنها، جنایت
کردند. مقاومت
کوبانی و
عفرین نشان میدهد
که تیر آنها
به سنگ خورده
است. کوردها
با مقاومت
عفرین قلب
پلید فاشیسم
را در منطقه
پاره پاره
خواهند کرد.
هیچ نیروی
واپسگرایی
در برابر ملت
دموکراتیک
کورد و اتحادی
که بین خلقهای
منطقه تشکیل
شده یارای
ایستادگی
ندارد. اکنون
اردوغان و
ارتش به خفت
افتادهاش در
رینگ عفرین
گرفتار شده
است. آنها
هیچ امکانی
برای سالم
خارجشدن از
این میدان
ندارند.
پس
از شکست
اردوغان و
رژیم اشغالگر
ترکیه در عفرین،
نیروهای
جهانی و منطقهای
همچون کرکس بر
لاشهی ترکیه
فرود خواهند
آمد. این صحنهای
است که به
زودی همگان
شاهد آن
خواهند بود.
امپراطوری
نوعثمانی
اردوغان
خیالی واهی
بود که مقاومت
عفرین آن را
بر باد میدهد.
تمام جوانان
کورد،
مبارزان
انترناسیونالیست
جهانی و
سوسیالیستهای
آزادیخواه با
تمام توان به
جبههی
مقاومت عفرین
میپیوندند.
دختران و
پسران جوان
روژهلاتی و
ایرانی که
همیشه فریاد
آزادیخواهیشان
بلند است، با
پیوستن به
حماسهی
عفرین و تکرار
پیروزی مقدس
کوبانی، مسیر
دموکراسی و
آزادی را در
کل خاورمیانه
خواهند گشود.
از همهی آنها
دعوت میکنم
برای شکستن
فاشیسم
اردوغانی، به
سیل خروشان
عفرین
بپیوندند. شکست
اردوغان که
کریهترین
سیمای
دیکتاتوری
زمانه است،
مژدهبخش
نابودی سایر
دیکتاتورهای
خاورمیانه و پایان
همهی رژیمهای
فاشیستی
ضدانسانی است.
نسیم جانبخش
پیروزی در راه
است!
..................................
کیهان
ـ جمعه ۰۶
بهمن ۱۳۹۶ -
۱۵:۳۴ سال سال
هفتاد و ششم
شماره ۲۱۸۲۸
(یادداشت
میهمان)
اهداف
آمریکا در
شمال سوریه
دکتر
محمدحسین
محترم
1- حدود یک
ماه قبل یعنی
بعد از شکست
داعش، رسانهها
اعلام کردند
کارشناسان
نظامی
آمریکا، اردوگاه
الحسکه در
شمال شرقی
سوریه و در
مرز با عراق و
ترکیه را به
پایگاه
آموزشی تروریستهای
داعشی و جبهه
النصره تبدیل
کردهاند.
اوایل آذر نیز
روزنامه
الاخبار چاپ
بیروت از نشست
مسئولان
نظامی آمریکا
با نیروهای کُرد
وای پی جی(YPG) و
دموکراتیک (PYD) در
پایگاه نظامی
آمریکا در
اطراف شهر
الرقه خبر
داده بود که
آمریکا در این
نشست از نقشه
جدید خود پرده
برداشت و به
کردها اعلام
کرد «عملیات
علیه داعش
پایان یافته و
باید در مناطق
شمالی شوراهای
محلی را تشکیل
و مدیریت آنها
را بهعهده
بگیرید». طلال
سیلو سخنگوی
سابق نیروهای موسوم
به دموکراتیک
سوریه که در
این جلسه حضور
داشت و چند
روز بعد به
ترکیه
پناهنده شد، در
مصاحبه مفصلی
با خبرگزاری
آناتولی، با
بیان جزئیات
جلسه، از نقشه
آمریکا برای
شمال سوریه و
روابط پشت
پرده برخی
گروههای کرد
با آمریکا و
چگونگی ایجاد
صوری نیروهای
موسوم به
دموکراتیک
سوریه توسط
سازمان سیا و
همچنین تلاش
آمریکا برای
«ایجاد
کریدوری توسط
بقایای تروریستها
از شمال سوریه
تا سواحل
مدیترانه
شرقی» پرده
برداشت. ژنرال
رایموند
توماس
فرمانده نیروهای
ویژه آمریکا
نیز همان زمان
به ایجاد نیروهای
دموکراتیک
سوریه به
عنوان پوششی
برای مجهز
کردن نیروهای
مدافع خلق
توسط سیا و
کمک به تروریستهای
داعش اذعان
کرده بود. البته
سفر
غیرمنتظره
چند هفته قبل
ثامر السبهان
مشاور محمدبن
سلمان به شمال
سوریه را هم
باید مدنظر
داشت که نشان
میداد توطئه اشغال
شمال سوریه با
کمک آلسعود
طراحی شده و
از نقش محمدبن
سلمان در این توطئه
هم پرده برمیدارد.
2- آمریکا
در شمال سوریه
اهداف متعددی را
دنبال میکند
از جمله: اولا
تلاش دارد
سیاست شکستخورده
خود در اقلیم
کردستان عراق
را اینبار در
شمال سوریه
پیاده کند. آنگونه
که قائممقام
معاون
تیلرسون گفته
اصلیترین
هدف آمریکا از
طرح نظامی
جدید خود
تجزیه سوریه
است. دیوید
ساترفیلد در
کنگره آمریکا
تاکید کرده
«راهبرد و
سیاست جدید ما
در تشکیل
نیروی 30 هزارنفری
تلاش برای
انتقال
ساختار
دیپلماتیک در
شمال سوریه و
ارائه الگویی
برای دیگر مناطق
این کشور است».
ثانیا هدف مهم
دیگر آمریکا بازیافت
و تجدید
تروریستهاست.
آنگونه که
اعلام شده 15
هزار نفر از
نیروی 30 هزار نفری
آمریکا را
نیروهای کرد
تشکیل میدهند
و 15هزار نفر
دیگر تروریستهایی
هستند که از
نقاط مختلف
سوریه جمع شدهاند.کارشناسان
آمریکایی پس
از شکست داعش
تاکید
دارند«داعش
تغییر ساختار
خود را که از
قبل روی آن
کار کرده بود،
به اجرا
گذاشته است».
مایکل ویکرز
یکی از مقامات
مسئولِ ایجاد
داعش در سالهای2011
تا 2015 به عنوان
معاون وزیر
دفاع آمریکا
در امور
اطلاعاتی، در
اظهارنظر
عجیبی از شکلگیری
نسخه سوم
تروریستها
با نام جدیدی
خبر داده و با
این ادعا که
«داعش به
احتمال زیاد
در آینده باقی
خواهد ماند» گفته
«اگر بعد از
القاعده و
داعش نسخه سوم
جهادگرایی با
نام جدیدی احتمالا
در بعد جهانی
آن شکل گیرد،
نباید شگفتزده
شد»! و کاترین
زیمرمان
کارشناس
مسائل تروریسم
در اندیشکده
اینترپرایز
نیز ادعا کرده
«خیزش مسلحانه
دیگری علیه
دولت مرکزی
سوریه شکل
خواهد گرفت که
هر لحظه باید
منتظر آن باشیم»!
بر
همین اساس
آمریکا تلاش
دارد با حضور
در شمال سوریه
از گسترش
ایجاد امنیت و
ثبات در منطقه
و پاکسازی
کامل مناطقی
از سوریه که
هنوز بقایای
تروریستها
در آنجاها
حضور دارند،
جلوگیری کند.
نکته مهم این
است که برای
تسهیل روند
بازپروری
تروریستها،
پروژه«بیت کوین»
یا همان ارز
دیجیتالی
طرحی برای
تامین مالی
تروریستها
از سوی سازمانهای
سیا و جاسوسی–
اطلاعاتی
آمریکاست که
ناتالیا
کسپراسکای
مدیر اجرایی
شرکت سیستمهای
امنیت سایبری
اینفوواچ فاش
کرده «بیتکوین
پروژه آژانسهای
اطلاعاتی
آمریکاست تا
بهوسیله آن
پروژههای
اطلاعاتی
آمریکا و
انگلیس در
جهان بدون
ردیابی و
شناسایی
سریعا تامین
مالی شوند.»
ثالثا ایجاد
اهرمی برای
میز مذاکره و
علیه دولت
مرکزی سوریه
در آینده با
هدف«ملتسازی»
در یک فرایند
میانمدت از
دیگر اهداف
حضور آمریکا
در شمال شرقی
سوریه است. آنگونه
که تیلرسون ادعا
کرده آمریکا
با تشکیل
نیروی 30 هزار
نفری در شمال
سوریه و با
کمک سازمان
ملل تلاش دارد
با فشار سیاسی
از منطقه فرات
و تاثیر بر
راهحلی که
آینده سوریه
را تعیین میکند،
سال 2021 سال
پایان حضور
اسد در قدرت
باشد. رابعا
هدف دیگر
آمریکا از
ناامن کردن
شمال سوریه
معطوف کردن
توجه دولت
سوریه به این
منطقه و ایجاد
حاشیه امن در
جنوب سوریه
برای رژیم
صهیونیستی
است تا آنگونه
که دیوید
ساترفیلد
گفته طرح خود
برای اشغال
بخشهای دیگر
خاک سوریه در
امتداد جولان
را به اجرا
بگذارد.
آمریکاییها
برای تضمین
امنیتی تلآویو
تصور میکنند
با حضور در
شرق سوریه میتوانند
ارتباط دمشق،
بغداد، تهران
را قطع کنند.
خامسا آمريکا
تلاش دارد
نگذارد سوريه
ميدانهاي
نفت و گاز در
شمال شرقي
رود
فرات را پس
بگيرد چرا که
بهخوبي ميداند
اين ثروت به
بازسازي
سوریه و
قدرتمند شدن
مجدد سوریه
منجر ميشود و
تهديدي براي
اسرائيل
خواهد بود. و
سادساً نکته
مهمتر اینکه
آمریکا نیاز
دارد با
فضاسازی به
افکارعمومی و
بهویژه چند
کشور متحد خود
در منطقه
القاء کند آمریکا
هنور در منطقه
حضور دارد و
رانده نشده است!
3- تلاس
آمریکا برای اشغال
شمال سوریه
نشان میدهد
آمریکا از جنگ
نیابتی و
فرماندهی پشت
پرده به
مداخله نظامی
آشکار روی
آورده است.
رئیسجمهور
آمریکا در
تبلیغات
انتخاباتی
بارها از
مداخله نظامی
واشنگتن در
دیگر کشورها
از جمله در
منطقه غرب
آسیا انتقاد و
با وعده
برگرداندن
نیروهای
آمریکایی به
آمریکا تاکید
کرده بود
نباید پول مالیات
آمریکاییها
را صرف جنگافروزی
کرد. اما
اکنون همچون
دیگر وعدههای
انتخاباتی
خود از این
سیاست
انتخاباتی نیز
عقبنشینی
کرده و برخلاف
وعدههایش،
بعداز موافقت
با حضور
نیروهای
آمریکایی در
افغانستان،
اکنون قصد
دارد با اشغال
سوریه سیاست
نظامیگری
بوش در عراق و
افغانستان را
در سوریه
دنبال کند.
چنان که تحلیلگران،
حضور
کاندولیزا
رایس وزیر
خارجه جرج بوش
را در کنار
تیلرسون - که
برای توجیه حضور
نظامی آمریکا
در سوریه به
دانشگاه
استنفورد محل
پاتوق
نومحافظهکاران
رفته بود -
دلیلی بر این
واقعیت
ارزیابی و
تاکید میکنند
تیلرسون نه
برای ارائه
گزارش بلکه
برای دریافت
راهبرد جدید
به دانشگاه
استنفورد
رفته بود! لذا اشغال
شمال سوریه را
باید پیشدرآمد
نظامیگری
جدید آمریکا
در کشورهای
جهان بهویژه
در منطقه غرب
آسیا تلقی
کرد. چنانکه
اولویتها و
وجه مشترک سه
سند جدید
راهبردی آمریکا
که تاکنون تحت
عناوین
راهبرد امنیت
ملی
(NSS)،
راهبرد دفاع
ملی
(NDS) و راهبرد ملی
نظامی
(NMS) منتشر شده،
تاکید بر
افزایش بودجه
نظامی و سرمایهگذاری
بیشتر در
صنایع
تسلیحاتی بهویژه
هستهای و
موشکی و رقابت
نظامی به
عنوان تضمین
رقابت
اقتصادی و
کمرنگ شدن
تمرکز بر
مبارزه با
چالش تروریسم
است.
4- نکته
مهم و عبرتآمیز
برای کسانی که
به وعدهها و
مواضع ظاهری
آمریکا دل خوش
میکنند این
است که اولا
آمریکا بارها
در دیدار با
مقامات ترکیه
وعده داده
بودند که پس
از شکست داعش
حمایت خود را
از نیروهای
کرد در مرز
ترکیه قطع خواهد
کرد. و مهمتر
اینکه
آمریکاییها
در حالی
منافقانه
ادعا میکنند
برداشت اشتباه
رسانهها
موجب نگرانی
ترکیه شده که
رسما سیاست
تشکیل نیروی 30
هزار نفری در
شمال سوریه را
اعلام کردهاند.
نکته طنز
داستان نیز
اینجاست که
آمریکا با
تشکیل این
نیرو تلاش
دارد در سوریه
مداخله نظامی
کند، اما از
ترکیه خواسته
است در امور
داخلی سوریه
دخالت نکند!؟
هرچند دخالت
نظامی ترکیه
در سوریه نیز
غیرموجه است و
تحلیل آن را
به وقت دیگری
موکول میکنیم.
ثانیاً
آمریکا بارها
ادعا کرده از
تمامیت ارضی
عراق و سوریه
حمایت میکند
اما هم توطئه
همهپرسی در
اقلیم
کردستان عراق
و هم تلاش
برای اشغال
شمال سوریه
آشکارا نشان
داد اهداف دیگری
دارد.
5-باید پنج
کشور ایران،
عراق، سوریه و
ترکيه به کمک
روسیه ائتلاف
مقابله با طرح
تجزيهطلبانه
آمریکا در
منطقه از طریق
برخی گروههای
کرد را تشکیل
دهند. در این
ائتلاف و طرح
علاوه بر
اقدامات
امنیتی و
سیاسی باید با
الگوبرداری
از همزیستی
کردها در
جمهوری
اسلامی با دیگر
اقوام بلوچ و
عرب و فارس و
لر و ترک و... و
رسمیت داشتن
حقوق آنها
همچون دیگر
شهروندان
ایرانی، تلاش
شود کردها
اولا به زندگی
توأم با آرامش
و امیدواری و
همزیستی با
دیگر هموطنان
خود در
کشورهایشان
ترغیب و تشویق
شوند و از سوی
دیگر کردها را
نسبت به استفاده
ابزاری
آمریکا از
خودشان آگاه و
روشن کرد.
6- آنچه که
اکنون آمریکا
در منطقه
انجام میدهد
دقیقا بر اساس
توصیههای
ساموئل
هانتینگتون
بنا شده که
گفته «آمریکا
برای مقابله با
قدرتهای
درجه یک منطقه
مثل ایران
باید در جهت
تجزیه کشورها
با قدرتهای
درجه دو منطقه
مثل عربستان
ائتلاف کند». اما
تحولات اخیر
منطقه به
اذعان گابریل
وزیر خارجه
آلمان نشان
داده «کشورهای
منطقه دیگر در
خواب نیستند»
و واقعیت امر
این است که
آمریکا دیگر
توان لازم
برای دیکته
کردن سیاستها
و خواستهای
خود را ندارد
و هدف از
برگزاری نشست
سوچی نیز
مشروعیت
بخشیدن
دیپلماتیک به
توازن قدرتی
است که در
سایه مقاومت
در صحنه
میدانی ایجاد
شده است. بهقول
مایکل برنر
استاد
دانشگاه بینالمللی
پیتس بورگ
«آمریکا مجبور
است واقعیتهای
جدید منطقه را
بپذیرد چون به
واسطه سیاستهای
ایران و جبهه
مقاومت، در
حاشیه قرار
داده شده و
این به معنی
پایان دوره
تلاشهای
آمریکاییها
برای تغییر
رژیمها و
سرنگونی دولتهای
منطقه است.»
.................................