کشتار کارگران
کولبر در
کردستان
بهروز
نظری
ما
در کشوری
زندگی میکنیم
که در آن،
بقول احمد
شاملو، مزد
گورکن از بهای
آزادی انسان
بیشتر است.
گزارش کمپین
بینالمللی
حقوق بشر در
ایران درباره
کشتهٔ و مجروح
شدن ۱۵۰ کارگر کولبر
در کردستان
نشان میدهد که
مزد گورکن نه
تنها از بهای
آزادی که از
بهای جان کارگران
کرد نیز بیشتر
است. بر اساس
این گزارش
تنها در سال
گذشته بیش از ۷۰ کارگر
کولبر در
کردستان
کشتهٔ شده و
بیش از ۷۰ نفر
دیگر نیز
مجروح شده
اند. سوانح
کاری در جمهوری
اسلامی پدیده
تازه ای
نیست. اما اگر
فقدان استانداردهای
حداقل در محیط
کار، افزایش
استثمار و
نبود امنیت
شغلی در
جمهوری
اسلامی از
عوامل اصلی
افزایش سوانح
کار هستند،
گزارش مربوط
به کشتار
کارگران
کولبار در
کردستان ثابت
میکند فقدان
امنیت جانی
این کارگران
"استانداردی"
است که مجتمع
اقتصادی -
نظامی حاکم بر
ایران با
تمام قوا
دنبال کرده و
جا انداخته
است.
بر
اساس گزارش
کمپین بینالمللی
حقوق بشراز ۷۴ نفر
کولبری که جان
خود را از دست
داده اند، ۷۰ نفر
آنان توسط پاسداران
نظام هدف گلوله
قرار گرفته و
کشته شده اند
و ۴ نفر از آنان
به دلیل
انفجار مین،
سقوط بهمن، و
سرمای شدید جان
خود را از دست
داده اند. در
میان ۷۶ نفری
که مجروح شده
اند، هشت نفر
به علت انفجار
مین و بقیه
توسط ماموران
امنیتی جمهوری
اسلامی زخمی
شده اند. در
این گزارش
آمده است که
این آمار تنها
قربانیانی را
دربرمی گیرد
که کمپین
توانسته هویت
و مشخصات
پرونده های
آنان را
مستقلا و یا
از طریق منابع
مطمئن محلی
تایید کند.
بعبارت دیگر
آمار ارائه
شده از سوی
کمپین تنها
نوک کوه یخ
فاجعه ای را
به نمایش
میگذارد که
نظام اسلامی
در کردستان
بوجود آورده
است. تبدیل
شدن کشتار
کارگران کولبار
به یک واقعه
"عادی" در عین
حال از عمق وضعیت
اسفبار این
بخش از
کارگران کرد
پرده برمیدارد. در
نظام اسلامی
کارگران کرد
باید بین مرگ
از گرسنگی و
مرگ بخاطر
تلاش برای کسب
یک لقمه نان
"انتخاب"
کنند. سخنگوی
کمپین بینالمللی
حقوق بشر در
ایران،
بدرستی تاکید
کرده که " دولت
ایران اساسا
فقرا را
مجازات میکند.
حمله به
کولبرانی که
ساکن برخی از
فقیرترین
مناطق ایران
هستند،
استفاده از
خشونت مرگبار
علیه مردمی
است که به
واسطۀ شرایط
اقتصادی خویش
به این نوع
فعالیت وادار
شدهاند. "
در
کنار بحران
اقتصادی
موجود و سقوط
آزاد سطح زندگی
کارگران در
ایران، باید
به مشخصات
دیگری در
کردستان که
باعث فاجعه
کشتار
کارگران
کولبار شده،
اشاره کرد.
اولین مشخصه
کردستان مرز
مشترک با عراق
است. همین
عامل همواره "امنیت
ملی" را به
یکی از
اولویتهای
اصلی جمهوری
اسلامی در
کردستان
تبدیل کرده ،
و بهانه ای
بوده برای
حضور امنیتی -
نظامی مشهود و
تکیه به
وحشیانهترین
اشکال سرکوب
علیه مردم
کردستان. حضور
نظامی رژیم در
کردستان از
همان ابتدای
به قدرت رسیدن
جمهوری
اسلامی و به
منظور سرکوب
جنبش مردمی در
این منطقه
محسوس بوده
است. در سالهای
اخیر همین
حضور زیر
عنوان طرح
انسداد مرزها
توجیه شده
است. گزارش کمپین
در همین رابطه
و به نقل از
یکی از
کارگران
کولبر نوشته
است: " به دلیل
طرح انسداد
مرزها در طول
چند سال
گذشته،
نیروهای انتظامی
بدون در نظر
گرفتن ارزشی
برای جان ما
شب در مسیرهای
کوهستانی و
صعب العبور
کمین انداخته
و بعد از ایست
دادن بدون
اینکه تیر
هوایی شلیک
کنند مستقیما
ما را مورد
هدف قرار میدهند…چندین
دوستانم که
سرپرست
خانواده بودهاند…توسط
نیروهای
انتظامی و
نظامی در این
مناطق کشته
شدهاند….مردم
این مناطق شغل
جایگزینی
ندارند. آنها
دارند برای
سیر کردن شکم
خانوادهاشان
با جان خودشان
بازی میکنند."
مشخصه
دیگر کردستان
که به روی
آوری بخشی از
مردم، از جمله
کودکان و
زنان، به
"شغل" کولبری
منجر شده، این
واقعیت غیر
قابل انکار
است که
کردستان، در
کنار مناطق
مرزی دیگری
همچون
بلوچستان و
خوزستان، از
فقیرترین و
محرومترین
مناطق ایران
هستند. سهم
ملیتهای
ایران، و از
جمله کردها،
از اقتصاد
ایران همواره
ناچیز بوده، و
این مناطق
همواره در حاشیه
اقتصاد و
سیاست کلان
جمهوری
اسلامی قرار داشته
اند. نگاهی
به شاخصهای
توسعه انسانی
در کردستان
این حقیقت را
تایید میکند.
نرخ رشد جمعیت
در کردستان از
میانگین رشد
جمعیت کّل کشور
بیشتر است.
میزان
باسوادی در
کردستان، در کنار
بلوچستان، از
دیگر نقاط
ایران بمراتب
کمتر است.
میزان مرگ و
میر در
کردستان دو
برابر میانگین
مرگ و میر در
کّل ایران
است، و
کردستان شاهد
بیشترین درصد مهاجرت
بوده است.
همین
نابرابری را
میتوان در
متوسط عمر،
شهرنشینی، و
سطح زندگی
دید. در شاخص
عمومی توسعه
کشور از میان ۲۴ استان، کردستان
مقام بیست
ودوم را دارد.
سیاستهای
اقتصادی
جمهوری
اسلامی و
برنامه به
اصطلاح نوسازی
منطقه به
تخریب کامل
کشاورزی در کردستان
منجر شده است.
این سیاست در
کنار فقدان هر
گونه سرمایه
گذاری در
کردستان فرصتهای
شغلی در
منطقه را هر
چه بیشتر کاهش
داده است.
بهمین دلیل
تعداد قابل
توجهی از
شهروندان کرد
در قبال
دستمزد فوق
العاده
ناچیزی به بار
کشی روی
آورده اند.
به
این عوامل باید این
حقیقت غیر
قابل انکار را
نیز اضافه کرد
که مردم
کردستان در
کنار دیگر
ملیتهای
ساکن ایران و
در زادگاه خود
"غیر خودی" تلقی
شده و از
بدیهیترین
حقوق انسانی،
از جمله آموزش
به زبان مادری،
محروم اند.
سفرهای
استانی احمدینژاد
و وعدههای
دولت برای
بهبود شرایط
زندگی مردم
کردستان حتی
مقامات دست
گمارده رژیم
در منطقه را
قانع نمیکند.
کارگران
کردستان قربانی
ستم مضاعفی
هستند که
جمهوری
اسلامی با خشونت
تمام اعمال میکند.
کشتار
کارگران
کولبار آینه
ای است در
برابر این
واقعیت. کشتار
کارگران
مظلوم
کردستان به
بهانه مقابله
با قاچاق،
آنهم توسط
کسانی که حتی
احمدی نژاد
"برادران
قاچاقچی"
خطابشان
کرده، ظلمی
است که نباید
در مقابل آن
سکوت کرد. این
چیزی مگر
بیشرمی محض
نیست که
جریانی که
کنترل مرزها،
بنادر و صنعت
قاچاق در
ایران را بدست
گرفته، صنعتی
که ارزش آن ۱۲
بیلیون دلار
در سال برآورد
میشود،
کارگران مظلوم
کرد را به
خاطر "قاچاق"
اندک باری که
شانههای یک انسان
میتواند تحمل
و حمل کند، به
گلوله میبندد.
۱۲ سال
پیش بهمن
قبادی در فیلم
«زمانی
برای مستی اسب
ها»، گوشه ای
از زندگی
مشقت بار
کارگران کولبار
را به تصویر
کشیده بود.
گزارش کمپین
بینالمللی
حقوق بشر از
به گلوله بستن
و کشتار ایوبهای
فیلم قبادی پرده
برمیدارد.
۱۱
اردیبهشت ۱۳۹۱
/ ۳۰
آوریل ۲۰۱۲