جمهوری
اسلامی برای
تخریب محیط
زیست بایستی محاکمه
شود
مازیار
واحدی
کمبود
آب در استان
هرمزگان به
بحرانی ترین
شرایط خود
رسیده است.
این استان در
وضعیت فعلی به
کانون
خشکسالی در
کشور تبدیل
شده است. به گفته
مسئولین
استان، نیاز
آب این استان
چهار متر مکعب
بر ثانیه است
که منابع
موجود تنها سه
و نیم متر
مکعب آنرا
پاسخ می دهند.
این مسئولین
مدعی هستند که
اگر هر فرد
روزانه
بتواند بیست
لیتر صرفه
جوئی کند می
شود تابستان
امسال را پشت
سر گذاشت.
کار
را به اما و
اگر رسانده
اند. آنها هم
چنین می گویند
که به کاهش
جمعیت و فرهنگ
صرفه جوئی در
ده سال گذشته
بی توجهی شده
و در نتیجه
مصرف بالا
رفته است. از
این توجیهات
که بگذریم
مطابق آمار
شصت درصد آب
شرب شهرهای
این استان از
چاهها بدست می
آید. وضعیت
چاهها هم به
گونه ایست که
طی دهسال گذشته
سه چهارم آنها،
یا خشک شده
اند و یا
آبشان شور شده
و قابل بهره
برداری
نیستند. یعنی
از صد و شصت و هشت
چاه تامین
کننده آب شرب،
تنها از چهل و
سه حلقه آن می
شود بهره
برداری کرد.
بیش از چهارده
شهر بزرگ و
کوچک، و بیش
از هفتصد
روستای این
استان با
بحران کم آبی
روبرو هستند.
از این تعداد
روستاها، در
سیصد و پنجاه
روستا آب جیره
بندی شده است.
با احتساب
اینکه نزدیک
به نصف جمعیت
این استان در
بندر عباس
ساکن هستند،
بطور قطع می
توان گفت که
بیش از سه چهارم
ساکنین این
استان با
بحران آب دست
و پنجه نرم می
کنند.
نتایج
سیاست های
سودجویانه
رژیم در حوزه
آب و محیط
زیست پدیدار
شده اند. وقت
آن است که
مشکلات محیط
زیستی را از
نهانخانه دل
مدافعان محیط
زیست بیرون
کشید و به
درون جامعه
برد.
سازمانهای
زیست محیطی را
بایستی ستونی
کرد که بر روی
آن نزدیک شدن
سازمانها و
تشکلهای مردم
نهاد به
یکدیگر را
سازماندهی
کرد. وگرنه
تنها شاید یک
دهه دیگر لازم
است که همه
چیز از دست
برود.
بگذارید
مثالی بزنیم.
جمهوری
اسلامی در
رابطه با حقوق
زنان یکی از
تاریک اندیش
ترین حکومت
های عصر حاضر
است. در این
رابطه شاید
تنها داعشی ها
با آنها
برابری می
کنند. اما
زنان، برای
دست یابی به
حقوق خود، به
عنوان
انسانهائی با
حقوق برابر با
مردان تنها
کافیست که این
حکومت را سرنگون
کنند و
با ایجاد
حکومتی
براساس
خودحکومتی مردم
در کوتاه مدتی
به این امر
نایل شوند.
اما در حوزه
محیط زیست وضع
به اینگونه
نیست. عملکرد
رژیم همه چیز
را سوزانده و
سرزمین ما را
به سرزمینی
خشکیده تبدیل
کرده است و هر سال
که می گذرد
این خشکیدگی
شدت و گسترش
بیشتری می
یابد. کار را
به جائی
رسانده اند که
در صورت
سرنگونی آنها
هم جبران این
خسارات اگر
نگوئیم غیر ممکن،
دهها سال زمان
نیاز است تا
به جائی برسیم
که بیست سال
پیش بوده ایم.
به
گفته های
خودشان
استناد کنیم. همین هفته
گذشته بود که مدیر کل دفتر
حفاظت از
منابع آب کشور
اعتراف کرد که
آب های
زیرزمینی
شرایط خوبی
ندارند.
بسیاری از چاه
ها دچار افت
سطح آب شده و
تبعات آن به
صورت نشست
زمین که به آن
«مرگ زمین» می
گوییم خود را
نشان داده
است. اتفاقی
که قابل برگشت
نیست. و همه
اینها در بیست
سال گذشته
صورت گرفته است.
به همین سادگی
مملکت را به
باد فنا داده
اند. توجه
داشته باشیم
که قربانیان
تخریب محیط
زیست توسط
رژیم تنها ما
نیستیم.
فرزندان ما و
نسل های پس از
ان هم از این
آسیبها در
امان نخواهند
بود.
یک
مثال دیگر،
جمهوری اسلامی
در حوزه
اقتصاد و
کشاورزی
فلاکتی این
چنینی را به
اکثریت مردم
جامعه تحمیل
کرده است. این
جمهوری حالا
دیگر کارگران
را برای اینکه
خواهان حق و
حقوق خودشان
هستند به
زندان و شلاق محکوم
می کند. این
جمهوری
بیکاری را به
امری عادی در
خانواده ها
تبدیل کرده
است. این جمهوری
سن فحشاء را
در کشور به
دوازده سال
رسانده است. ولی
وقتی مردم این
حکومت را
سرنگون کنند،
در کوتاه مدتی
می توانند با
خلع ید از
باندهای
مافیایی
امنیتی و
اقتصادی
حاکم، جلوی
این فجایع را
گرفته، و
خسارات وارده
به قربانیان
را جبران
کنند.
اما
در حوزه محیط
زیست اینگونه
نخواهد بود.
توجه داشته
باشیم که تنها
در سه ماهه
اول همین سال
بیش از
صدهکتار از
جنگلهای کشور
در آتش سوخته
است. بیش از سی
درصد جنگلهای
ما بیمار
هستند. بیماری
که منجر به
خشک شدن
درختان و
مستعد آتش
سوزی شدن آنها
می شود. فرض
کنیم مردم
جمهوری
اسلامی را
همین امروز
سرنگون کنند و
حکومت خود را
جایگزین آن
کنند. زمانی که
برای ترمیم
این جنگلها
مورد نیاز است
در جنگلهای
ایلام حدود صد
سال و در
جنگلهای ارس
گلستان حداقل
چهارصد تا پانصد
سال می باشد.
یادآوری کنم
اگر این آتش
سوزی ها صد
سال پیش رخ می
داد تنها
پانزده سال
برای ترمیم
آنها کفایت می
کرد.
در
این نوشته قصد
این نیست که
علل این قضایا
را جستجو
کنیم. این به
نوعی زیره به
کرمان بردن
است. مردم ساکن
نواحی مختلف
جغرافیائی کشورمان
به گونه های
مختلف چوب
عملکرد
جمهوری
اسلامی را روی
تن خود حس
کرده اند. از
ارومیه تا
هامون، از
کارون تا
زاینده رود،
از هرمزگان تا
خوزستان، از
زمین خواری در
مازندران تا
پروژه پدیده
مشهد. همه و
همه به نوعی
می بینند که چگونه
جمهوری
اسلامی چوب
حراج به هست و
نیست ما زده،
و هرچه را که
دستش رسیده و
توانسته،
غارت کرده است.
الان
زمان آن است
که زنگ خطر را
به صدا
درآورد.
جمهوری
اسلامی کلنگ
مرگ محیط زیست
را به زمین
زده است و با
تمام توان در
پی آن است که
تا زمانی که
سرکار است
شیره زمین را
بکشد. آلودگی
ها آب، هوا،
خاک و جنگل را
به ورطه
نابودی کشانده
است. دیگر "ابر
و باد و مه و
خورشید و فلکی
در کار نخواهد
بود تا تو
نانی بدست آری
و به غفلت
نخوری". تخریب
محیط زیست خطر
درجه چندم
نیست. خطر درجه
اول است. اگر
تنها یک دلیل
برای پائین
کشیدنِ جمهوری
اسلامی از
اریکه قدرت
لازم باشد آن
یک دلیل فاجعه
ای است که
جمهوری
اسلامی بر
محیط زیست
کشورمان وارد
آورده است.
برای اینکار بایستی
سران این
حکومت را به
محکمه کشاند.
پنجشنبه
۴ تير ۱۳۹۴ برابر
با ۲۵ ژوئن
۲۰۱۵