تحليل
دكتر ناصر
فكوهي درباره
جنايت سعادتآباد
نوكيسهگان،
اوباشیگری اشرافی میكنند
سينا
قنبرپور
اينگونه
از «اوباشيگري
اشرافي» در
سطح برخي از
شهرها و محلههاي
شهري ما پديدهيي
شناخته شده
است وخود را
به صورت
«خودنمايي»هاي
خطرناكي نشان
ميدهد. «نوكيسهگان»
قشري هستند كه
با سرعت بسيار
بالايي ثروتمند
شدهاند و خود
ميدانند كه
از طريق مشروع
نبوده به
همين دليل شتابزدگي
و حرص زيادي
در ثروتاندوزي
بيشتر و
آمادگي زيادي
براي
رفتارهاي غير
اخلاقي،
اعمال خشونت و
انحراف
اجتماعي دارند
كه ماجراي
اخير در سعادتآباد
را هم از همين
منظر ميتوان
بررسي كرد».
اين تحليل
مولف «انسانشناسي
شهري» درباره
جنايتي در يكي
از محلههاي
مرفهنشين
شهر ما و
پايتخت ما
است. دكتر
ناصر فكوهي
استاديار56
ساله دانشكده
علوم اجتماعي
دانشگاه
تهران اين
تحليل را
درباره پديد
آمدن قشر جديدي
در ميان طبقه
ثروتمند به
كار ميبرد و
ميگويد: «اينگونه
از «اوباشيگري
اشرافي» در
سطح برخي از
شهرها و محلههاي
شهري ما پديده
اي شناخته
شده است و به
صورت
«خودنماييهاي
خطرناكي در
رفتارهاي
اجتماعي مثلا
در سيستمهاي
حمل و نقل خود
را نشان ميدهد
كه جان بسياري
از افراد را
نيز به خطر مياندازد
و البته
نيروهاي
انتظامي نيز
در اين زمينه
برخوردهايي
را از طريق
افزايش جريمهها
و تنبيه انجام
دادهاند. اما
مشكل با
برخوردهاي
صرفا آمرانه و
انضباطي كه
بدون شك لازم
هستند، حل
نميشود و
بايد به صورت
ريشهيي و
اجتماعي با
اين مسائل
برخورد كرد».
گفتوگو با
مدير پايگاه
انسانشناسي
و فرهنگ در
كالبدشكافي
قمهكشي
سرنشين يك
خودروي
گرانقيمت
نظير بنز كه همواره
به عنوان
نمادي از
افراد متشخص
جامعه بوده و
زير گرفتن
همين فرد
توسط سرنشين
يك بي.ام. و
سوار، براي
بررسي رفتار
دارندگان
چنين نمادهايي
است، كه ميخوانيد.
آيا
ميتوان وقوع
چنين حادثهيي
را نشانهيي
از تغيير
رفتار و فرهنگ
در طبقه
ثروتمند جامعه
دانست؟
چنين
نتيجهگيرياي
به صورتي كه
شما بيان ميكنيد،
نميتواند
گزارهيي
علمي باشد
زيرا ما دادههايي
را كه چنين
امري را تاييد
كنند و آمار
مربوط را در
دست نداريم.
براي ارائه
چنين گزارههايي
بايد ابتدا
بگوييم
منظورمان از
«ثروتمند»
چيست و با
تكيه بر كدام
آمار و ارقام
در چه طول
زماني سخن ميگوييم.
افزون بر اين
يك حادثه را
نميتوان
لزوما در
چارچوب يك بحث
عمومي جامعه
شناختي قرار
داد، مگر آنكه
بتوان به دقت
بر آن يك
مطالعه
«موردي» انجام
داد. بنابراين
آنچه در اين
گفتوگو، از
سوي من بيان
ميشود لزوما
ربطي به اين
حادثه نخواهد
داشت، اما آن
را همچون
بسياري از
حوادث ديگر كه
در طول سالهاي
اخير اتفاق
افتادهاند
در صحبت هايم
در نظر ميگيرم.
اما براي بيپاسخ
نگذاشتن پرسش
شما بايد
بگويم، مشكل
اصلي ما در حال
حاضر و از سالها
پيش در
كشورمان اين
است كه دقيقا
مولفههايي
كه بتواند
ميزان «سرمايه
اقتصادي»
افراد را مشخص
كنند، نداريم
و در اين
زمينه عدم
شفافيت
بالايي وجود
دارد كه به
ضعف نظارت در
نظام مالياتي
و پولي كشور
برميگردد.
اين عدم
شفافيت سبب
شده است كه در
بسياري از
موارد، «مولفه
هاي» اين امر،
به اشكال بروز
ثروت محدود
شوند، كه اين
دو، يك چيز
نيستند. اينكه
فردي در يك
خودروي
گرانقيمت
سوار شده است
لزوما به معني
ثروتمند بودن
آن فرد نيست.
به هر
حال در شرايط
كنوني ظاهرا
چارهيي
نداريم جز
آنكه بر بخش
بزرگي از
مشاهدات و اشكال
مختلف
«خودنمايي»
ثروت اقتصادي
براي بحث
هايمان تكيه
كنيم. از اين
لحاظ و با
توجه به همه
اين محدوديتهاي
روش شناختي و
احتمال
اشتباه در
تحليل، با نظر
شما موافقم كه
تغيير رفتار
عمومي كه در
جامعه ما
مشهود است و
در واقع تغيير
گسترده ارزشي
و اخلاقي در
آن به شمار ميرود،
شامل گروه
موسوم به
«ثروتمند » هم
ميشود.
آيا
ميتوان اين
واقعه را
نشانهيي از
تولد يك طبقه
نوظهور در قشر
ثروتمند جامعه
دانست؟
گسترش
«خودنمايي» به
مثابه يك
رفتار
اجتماعي، در
ايران، همچون
بسياري از
كشورهاي ديگر
كه از يك نظام
كنترل شديد
اقتصادي
بيرون آمده و
به ناگهان
درون نظامهاي
سرمايه داري
مهار گسيخته
پرتاب ميشوند
(اتفاقي كه پس
از جنگ تحميلي
در ايران افتاد)
بسيار گويا و
نشانهيي
اساسي از ظهور
يك قشر (و نه
طبقه) اجتماعي
است كه آنها
را عموما در
ادبيات علوم
اجتماعي قشر
«نوكيسهگان» (nouveaux riches)
مينامند.
اين قشر به
سرعت بسيار
بالايي
ثروتمند شدهاند
كه گاه حتي به
يك نسل هم نميرسد
و اغلب اين
ثروتمند شدن
از راههاي
مشروع نبوده
است. اين قشر
خود نسبت به
اين امر آگاه
هستند و به
همين دليل نيز
موقعيت خود را
بهشدت
«استثنايي»
قلمداد كرده و
از نوعي
«واهمه» و ترس
يا فوبيا رنج
ميبرند كه
همان احتمال
از دست دادن
سريع ثروت باد
آورده است و
برگشت به
موقعيت پيشين
است. به همين
دليل نيز
شتابزدگي و
حرص زيادي در ثروتاندوزي
بيشتر و
آمادگي زيادي
براي
رفتارهاي غيراخلاقي،
اعمال خشونت و
انحراف
اجتماعي
دارند. در جامعه
سنتي ما، اين
افراد عموما
با نگاه بسيار
بدبينانهيي
زيرنظر بودند
و به آنها
اعتماد نميشد
و جماعت سعي
ميكردند از
آنها فاصله
بگيرند، اما
متاسفانه در
جامعه كنوني
اين امر چنان
رايج شده است
كه در حال
تبديل شدن به
يك «ارزش» و
نوعي «زرنگي»
است. همين امر
ميتواند
رفتارهاي
نامتعارف اين
قشر را نشان
دهد،
رفتارهايي كه
پيش از اين
اغلب از پايينترين
اقشار جامعه
هم از لحاظ
اقتصادي و هم
از لحاظ
فرهنگي ديده
ميشد، كساني
كه به آنها
«اراذل و
اوباش» لقب
داده ميشد،
يعني كساني كه
درآمد خود را
از راههاي
نامشروع به
دست آورده و
زبان و رفتار
بسيار زشت،
غير اخلاقي،
هنجار شكنانه
و به دور از شان
جامعه داشتند.
به
نظر ميرسد
فرزندان
خانوادههاي
ثروتمند نظير
والدين خود نه
تحصيلكرده و فرهنگي
باشند و نه
اصول و ارزشهاي
آنان را ادامه
دادهاند. به
نظر ميرسد يك
نوع لمپنيسم
وارد طبقه
ثروتمند
جامعه شده
باشد؟
باز هم
نميتوان حكم
كلي داد زيرا
آمار و
اطلاعات
دقيقي در دست
نيست. اما
شواهد ميتوانند
فرضيههايي
را براي ما
مطرح كنند كه
طبعا بايد به
آزمون و
مطالعه
اجتماعي آسيبشناسانه
دامن بزنند.
نخست اينكه
قشر نوكيسگان
در حال رشد
هستند و اين
امر را مديون
شرايط
اقتصادي
هستند كه در
آن گرايش
شديدي به پولي
شدن جامعه و
بيانضباطي
در توليد،
انباشت و مصرف
پول و كمبود شديد
نظارت و كنترل
جامعه بر اين
فرآيند وجود دارد.
در نتيجه
شرايط براي
فساد مالي و اقتصادي
ميتواند
بسيار فراهم
شود و كاهش
ابزارهاي
اخلاقي و ديني
كه از طريق
نظام ارزشي
بتوانند از اين
امر جلوگيري
كنند و در
كنار قانون
بايد نقشي
اساسي داشته
باشند، اين
موقعيت را
بدتر ميكند.
فرضيه ديگر به
پرسش شما برميگردد
كه كاملا قابل
تامل است. در
واقع، اقشار
با سرمايه
بالاي
اقتصادي در
كشور ما عموما
از دو گروه
سنتي (بازار) و
مدرن
(تحصيلكردگان و
مشاغل جديد)
ريشه ميگرفتند
كه هر يك
داراي برخي از
اصالتها
بودند يا ميشدند
يعني يا بهشدت
پايبند نوعي
اخلاق ديني و
ارزشهاي
سنتي بودند يا
از يك اخلاق
مدني و مدرن و ضوابط
فرهنگي كه
آنها را از
غرب آموخته
بودند، تبعيت
ميكردند. اما
به تدريج، در
سالهاي اخير
متاسفانه
شاهد آن بوديم
كه به دلايل متعدد،
هر دو گروه در
حال از دست
دادن اين ارزشها
هستند و پول
به معيار اول
و آخر تبديل
ميشود كه
گرايش بسيار
خطرناكي چه در
كوتاهمدت و
چه در دراز
مدت است و
نتيجه آن همان
است كه گفتيد
يعني گسترش
لمپنيسم يا
نوعي اوباشيگري،
نه فقط در
اقشار ضعيف
جامعه بلكه در
نسل دوم
اقشاري كه خود
به ارزشهايي
پايبند بودند.
اما ناگفته
نماند كه ظهور
اين اوباشيگري
در نسل جوان
ابتدا در سقوط
اخلاقي و
ارزشي نسل
پيشين آنها
مشاهده ميشود
كه در نسل
جوان شكل
اوباشيگري
عملي و زباني
به خود ميگيرد.
پليس
در خبري كه
خيلي كوتاه از
اين ماجرا
منتشر كرد
درگيري
فيزيكي را
ناشي از يك
تصادف جزيي
خوانده بود
اما بررسيهاي
بنده و
همكارانم در
گروه حوادث
روزنامه اعتماد
نشان از آن
دارد كه محل
وقوع حادثه
پاتوق جوانان
اين منطقه
مرفهنشين و
جايي است كه
عموما شبها
براي «ماشين
بازي»، «دور
دور بازي» و «كل
كل انداختن»
مد نظر است. به
هر حال درگيري
فيزيكي براثر
هرچه باشد
سوال اين است
كه چرا شاهد
تولد افرادي
مرفه ولي فاقد
منطق و شعور و
فرهنگ هستيم
كه حاضرند
براي از ميدان
به در كردن
رقيب دست به
سلاح سرد
بزنند؟
اينگونه
از «اوباشيگري
اشرافي» در
سطح برخي از
شهرها و محلههاي
شهري ما پديدهيي
شناخته شده
است و همانطور
كه گفتيد خود
را به صورت
«خودنمايي»هاي
خطرناكي در
رفتارهاي
اجتماعي مثلا
در سيستمهاي
حمل و نقل
نشان ميدهد
كه جان بسياري
از افراد را
نيز به خطر مياندازد
و البته
نيروهاي
انتظامي نيز
در اين زمينه
برخوردهايي
را از طريق
افزايش جريمهها
و تنبيه انجام
دادهاند. اما
مشكل با
برخوردهاي
صرفا آمرانه و
انضباطي، كه
بدون شك لازم
هستند، حل نميشود
و بايد به
صورت ريشهيي
و اجتماعي با
اين مسائل
برخورد كرد و
بهتر بگوييم
بايد آنها را
شناخت و درك
كرد و سپس برايشان
راهحلهاي
اجتماعي و
فرهنگي كوتاه
و درازمدت
پيشنهاد كرد.
اوباشيگري
همانگونه كه
گفتم در درجه
اول از طريق
سيستمهاي
اخلاق ديني و
سنتي و مدني
قابل جلوگيري
است و سپس به
وسيله سيستمهاي
قانوني. امروز
ما در سيستمهاي
قانوني
برخورد را ميبينيم
اما متاسفانه
سيستمهاي
اجتماعي به
دليل حركت
عمومي جامعه
به سوي مصرف
گرايي،
تجملات و لوكسگرايي،
فردگرايي
خودنمايانه و
نوكيسگي، برخوردي
با اين پديدهها
نميكند و
همين سبب رشد
آنها ميشود.
عدهيي
از كارشناسان
ثروتمند شدن
از راههايي
چون دلالي،
رشوه دادن و
گرفتن، رانت
خواري،
امتياز گرفتن
از طريق رابطههاي
منتهي به دولت
را موجب پديد
آمدن طبقه يا قشري
جديد در جامعه
ميدانند كه
اين عده ارزشهاي
خود را داشته
ولي وارد طبقهيي
مرفه و پولدار
شده است. آيا
اين فرض را ميتوان
پذيرفت و
درباره آن به
تحليل رفتار
پرداخت؟
اينكه
ثروت از كجا
به دست آمده و
مشروع يا نامشروع،
قانوني يا
غيرقانوني
است را بايد
نهادهاي
قانونگذار و
قضايي در يك
كشور مشخص
كنند و اين
وظيفه جامعهشناسان
و تحليلگران
اجتماعي نيست.
البته رسانهها
نيز ميتوانند
و بايد در اين
زمينه نقش
وجدان اجتماعي
را داشته
باشند و نظارت
را از طرف
مردم بر عهده
بگيرند،
البته بدون
آنكه خواسته
باشند از اين
حوادث خوراكي
براي فروش و
«بازار گرمي»
خود يا «داد و
ستدهاي سياسي»
آن هم در
نزديكي يك
انتخابات مهم
بسازند. اما
در اينكه در
حال حاضر
جامعه ما به
دليل كاهش
ضابطه مندي
روابط
اقتصادي و
گردش بسيار
بالاي پول در
آن، به سوي
افزايش اينگونه
انحرافات ميرود
جاي شكي
ندارد. در اين
زمينه بايد
يادآور شويم
كه از ميان
رفتن برخي از
سازمانها
نظير سازمان
برنامه و
بودجه و روانه
كردن پول يارانههاي
نقدي به صورتي
كه انجام شد،
به نظر من بزرگترين
اشتباهاتي
بود كه ميتوانستيم
مرتكب شويم تا
جامعه را هر
چه بيشتر از
ارزشهاي
اخلاقي و ديني
و مدني دور
كرده و هر چه
بيشتر به پول
معتاد كنيم.
نتيجه را نيز
ميتوانيم
ببينيم: انواع
و اقسام
انحرافات و
سقوط ارزشها
و مشكلات مادي
(از جمله
آلودگي محيط
زيست و بيماريها
و غيره) كه
ناشي از تغيير
سبكهاي
زندگي و فاصله
گرفتن ما از
ساده زيستي و
اصرارمان بر
مصرف هر چه
بيشتر و تجمل
است. اين وضعيت
طبعا بهترين
بستر را براي
اوباشيگري
در همه گروههاي
اجتماعي
فراهم ميكند.
لمپنيسم
اصولا نوعي
شيوه زيست
انگلي است كه
همچون انگلها
هر اندازه
فساد بيشتر
شود، محيط
بهتر و مناسبتري
براي رشد خود
مييابد.
منبع
: http://www.etemadnewspaper.ir/Released/91-10-24/97.htm#226848
برخورد
BMW با بنز
جنایت سعادتآباد
را رقم زد
شنبه
۲۳ دی ۱۳۹۱
ساعت ۱۴:۰۴
کارآگاهان
متهم به قتلی
را که در
جریان تصادف BMW و بنز
مرتکب قتل شده
بود، دستگیر
کردند.
به
گزارش جهان به
نقل از ایسنا،
وقوع یک فقره
درگیری در
سعادتآباد
پایینتر از
میدان کاج نبش
خیابان
یازدهم در
ساعت 01:20 نهم دی
ماه سال جاری
از طریق مرکز
فوریتهای
پلیسی 110 به
کلانتری 134
شهرک قدس
اعلام شد.
با
حضور مأموران
کلانتری و
بررسیهای
اولیه مشخص شد
که راننده یک
دستگاه خودرو BMW با دو
سرنشین جوان
یک دستگاه
خودرو بنز
درگیر شده که
با بالاگرفتن
درگیری و
دخالت سایر
افراد، یکی از
سرنشینان
خودرو بنز به
هویت «حامد.ح» 31
ساله در حالی
که از سوی
راننده خودرو BMW به
هویت «اشکان.ز» 29
ساله زیر
گرفته میشود،
به علت
مصدومیت به
بیمارستان منتقل
و به علت شدت
صدمات فوت میکند.
با
توجه به مرگ
یکی از
سرنشینان
خودرو بنز،
پرونده
مقدماتی با
موضوع "درگیری
منجر به جنایت"
تشکیل و به
دستور رسولی،
بازپرس شعبه
پنجم دادسرای
امور جنایی
تهران،
پرونده برای
رسیدگی در
اختیار
کارآگاهان
اداره دهم
پلیس آگاهی تهران
بزرگ قرار
گرفت.
با
انتقال اشکان
به اداره دهم
و در حالی که
در زمان
دستگیری توسط
کلانتری مشخص
شد که وی اقدام
به شربخمر
کرده، وی در
اظهارات
اولیه منکر
هرگونه درگیری
شد و گفت که
سرنشینان
خودرو بنز قصد
داشتهاند تا
با استفاده از
سلاحسرد
اقدام به
زورگیری از وی
کنند.
در
ادامه رسیدگی
به این پرونده
و با شناسایی
شاهدان صحنه و
انجام
تحقیقات
میدانی،
کارآگاهان
اطلاع پیدا
کردند که
راننده خودرو BMW در حین
اجرای حرکات
نمایشی با
آینه بغل یک
دستگاه خودرو
بنز برخورد
کرده که همین
موضوع باعث
درگیری اولیه
آنان میشود؛
در ادامه سه
سرنشین جوان
یک دستگاه
خودرو
پروتون، با
مشاهده صحنه
درگیری و با
توجه به تنها
بودن راننده
خودرو BMW و به
طرفداری از وی
در درگیری
دخالت میکنند
که همین موضوع
باعث میشود
تا مقتول (یکی
از سرنشینان
خودرو بنز) با
استفاده از
قمه به آنان
حملهور شده و
یکی از آنان
را مجروح کند؛
همزمان با
ازدحام ایجاد
شده ناشی از
دخالت سایر
افراد و در
حالی که
تعدادی از رهگذران
با مقتول
درگیر شده و
او را به زمین
انداخته
بودند، اشکان (متهم
اصلی پرونده) سوار
خودرو BMW شده و
مقتول را زیر
می گیرد.
اشکان
در بازجویی
اعتراف کرد: پس
از به امانت
گرفتن خودرو BMW متعلق
به یکی از
دوستانم، در
خیابان سعادتآباد
بالاتر از
میدان کاج در
حال عبور و
انجام حرکات
نمایشی بودم
که آینه خودرو
به یک دستگاه
خودرو بنز
برخورد کرد که
همین موضوع
باعث درگیری
لفظیم با
سرنشینان بنز
شد که ادامه
آن منجر به
درگیری
فیزیکی شد؛ با
توجه به این
که دو سرنشین
خودرو بنز نسبت
به من قویهیکل
بودند، چند تن
از افراد
عبوری از جمله
سرنشینان یک
دستگاه خودرو
پروتون با سه
سرنشین به
کمکم آمدند که
ناگهان متوفی
بوسیله قمه به
سمت آنان حملهور
شد که با ضربات
قمه اقدام به
زخمیکردن
یکی از آنان کرد؛
در ادامه و با
توجه به شلوغی
جمعیت، راننده
بنز سوار
خودروی خود شد
و از محل
متواری شد؛ در
این زمان،
متوفی که با
قمه به سوی
مردم حملهور
شده بود، روی
زمین افتاد و من نیز از
فرصت استفاده
کرده، سوار
خودرو BMW شده
و از روی وی رد
شدم.
سرهنگ
کارآگاه آریا
حاجیزاده،
معاون مبارزه
با جرایم
جنایی پلیس
آگاهی تهران
بزرگ، در
ادامه اعلام
این خبر گفت: با
توجه به
شناسایی دقیق
هویت سرنشین
خودرو بنز
متواری شده از
محل درگیری،
اقدامات
میدانی انجام
و به دستور
بازپرس،
راننده خودرو
بنز به هویت «شهرام
. ب» 27 ساله نیز
دستگیر و با
قرار مناسب
برای انجام
تحقیقات به
اداره دهم
منتقل شد.
وی
گفت: با توجه
به اعتراف
صریح متهم،
قرار بازداشت
موقت برای وی
صادر و متهم
برای انجام
تحقیقات تکمیلی
در اختیار
اداره دهم
پلیس آگاهی
تهران بزرگ
قرار گرفت.