*جیش عدل
و حمله به
کلانتری*
✍هوشنگ نورایی
(ایوب حسین بر)
روز شنبه ۸
جولای ۲۰۲۳
مطابق
با ۱۷
تیر ۱۴۰۲
روزی بود
که اتفاق تقریبا
غیر منتظره ای در
زاهدان رخ
داد. از جمعه
خونین ۸
مهر ۴۰
هفته گذشته
بود و حرکات
اعتراضی
روزهای جمعه
از مصلی مکی به
صورت
مناسک واری
همچنان ادامه
داشت. کلانتری
۱۶
یک اسم
فراموش نشدنی
و مکان نفرت
انگیز بوده که
دهها هزار
نفر معترض هر
جمعه از کنار
آن رد می شوند
در حالی که در
ذهن خود
خاطرات دردناک
بخون کشیدن بیش
از صد نفر را
در ظرف چند
ساعت مرور می
کردند.
از
همانجا صدها
نفر زخمی و یا
دستگیر و
زندانی شدند و
هنوز از درون
همین دژ بخش
مهمی از سرکوب
ها ــ دستگیری
ها و مراقبت
های جاسوسی
بدون وقفه در
جریان بوده
است و این
کلانتری برای
رژیم همچون
پایگاهی مقدس
بر سر جای خویش
مانده بود. از
فرماندهان و نیروهایش
اگر عده ای
جابجا شده
بودند ولی از
پاداش و تحسین
رژیم
برخوردار بوده
اند.
اما بطور
تقریبا ناگهانی
روز شنبه ۴
نفر مسلح که
بعد روشن شده
از جنگجویان جیش
عدل اند به این
کلانتری حمله
کردند تا تقدس
آن را آلوده
کنند و تسخیر
آن را شدنی
اعلام کنند.
با آنکه هر
چهار نفر
جنگجوی جیش
عدل کشته
شدند هنوز
از نظر کم و کیف
درگیری ها و
تلفات نظامیان خبر
کاملا موثقی
وجود ندارد ولی
مردان مسلح
چندین ساعت آن
را در دست خود
داشتند و
احتمالا تعداد
زیادی از نیروهای
انتظامی رژیم
هم در درگیری
کشته و زخمی
شدند و بخش هایی
از کلانتری
بشدت آسیب دید.
از نظر
سمبلیک حمله
به این مکان
برای جیش العدل و
چه بسا بسیاری
از مردم رنجدیده
ایـ که خویشاوندان
و دوستان و
همشهریان خود
را در جمعه
خونین از دست
داده اند و یا
آنها را
مجروح و زندانی
و یا در
انتظار حکم
اعدام می بینند
تسکین آور بود
و احیانا آن ها
بدون توجه به
اهداف و
برنامه و
خواست های جیش
العدل لب به
ستایش آن
گشوده اند. ولی
آیا این حمله
برای مردمی که
ستم کشیده اند
و میـکشند چیزی
فراتر از یک
تسکین زود گذر
روانی دارد.
مسلما جیش العدل
میـخواهد این
عمل سمبلیک
خود را به مثابه
یک سکوی پرش
در بهبود جایگاه
خود تلقی کند.
اما با توجه
به نگرش بنیادگرایانه
مذهبی جیش العدل
چنین عملیاتی
عملا به
مبارزات ترقی
خواهانه مردم
ضربه خواهد زد
و به احتمال زیاد
می تواند موقعیت
رژیم را تقویت
کند و با ایجاد
توهمات مردم
را از مبارزات
روزه مره مدنی
و تجربه اندوزی
خود- هر چند
مبارزاتی با
خصلتی روتین و
مناسک گونه-
در آن حوزه
باز بدارد. نه
شکل و نه
محتوا و نه
اهداف جیش العدل
با جنبش
انقلابی «زن،
زندگی، آزادی»
و سکولاریسم و
دموکراسی
انطباق ندارد.
و بر این اساس
با اسلحه به میدان
آمدن به بمیدان
نباید امتیاز
داد.
اما
اکنون سئوال این
است که چرا این
حمله در این
شرایط صورت
گرفت و نتایج
احتمالی این
حمله چه خواهد
بود؟ من به
تئوری تؤطئه
اعتقاد ندارم
ولی توطئه چینی
دستگاه های
امنیتی به ویژه
در دستگاه
توتالیتری رژیم
جمهوری اسلامی
را نمی ـتوان
کاملا از نظر
دور داشت. تحریک
و تشویق به
عملیاتی که هم
امکان کنترل
آن هست و هم
امکان تقویت نیرو
و جایگاه رژیم
را تقویت می
کند، لازم است
در حد یک
احتمال در
نظـرگرفته
شود. جیش العدل
به عنوان یک نیروی
مسلح قومی ـ مذهبی
ـ جهادی سال هاست
در نوار مرزی به
عملیاتی در اینجا
و آنجا دست می
زند و رژیم را
هم به حملات
گسترده تری
تهدید می کرده
است، ولی این
عمل در این
شرایط و در
درون شهر
چندان قابل پیش
بینی نبود.
آنچه در این
واقعه از جهات
دیگری هم اهمیت
یافت تقویت این
گمانه زنی بود
که بین مولوی
عبدالغفار
نقشبندی و جیش
العدل رابطه
ای وجود دارد.
بیانیه های که
جیش العدل و
مولوی
نقشـبندی
منتشر کردند
از جهات
گوناگونی با
هم شباهت
داشتند و مولوی
نقشبندی حمله
"فدائیان
بلوچ" را بر
کلانتری ۱۶
به عنوان عامل
جنایت جمعه
خونین به عنوان
"خبر موثق"
چند ساعت قبل
از جیش العدل
اعلام کرده
بود. همین
عبارت مرتبط
به عاملان
حمله و دلایل
حمله در بیانیه
جیش العدل هم
آمده بود. این
شباهت ها مشکل
است جنبه
اتفاقی داشته
باشد به طوریکه
مولوی
نقشـبندی هم
بتواند چند
ساعت قبل از جیش
العدل بیانیه
خود را صادر
کند.
مولوی
نقشبندی بعد
از سرپیچی از
احضاریه حکم
دادگاه روحانیت
به فعالیت زیرزمینی
روی آورد و هر
وقت ضروری می
دید با سخنان
آتشین خود به
رژیم حمله می
برد و بسیاری
او را یک رقیب
جدی و جوان در
مقابل مولوی
عبدالحمید می
دیدند. نقشبندی
احتمالا از
قبل رابطه هایی
با جیش العدل
داشته است ولی
بندرت کسی آن
را حدس می
زد. سخنان
مولوی نقشبندی
که ستایش زیادی
را بر انگیخته
بود در پیوند
با جیش العدل
معنی روشن تریی
پیدا می کنند.
البته در
فهم این
ارتباط محیط و
شرایط و نفوذ
شخصیت های«سربازـ
راسک» در یک
پروسه نسبتا طولانی
تر چندین دهه
گذشته را نباید
از نظر دور
داشت. همشهری
نقشبندی،
مولابخش
درخشان که به خاطر
قتل ناموسی به
پاکستان فرار
کرده بود،
بمثابه یک
مجاهد ضد شیعه
و متاثر از
دئوبندی های
رادیکال و
آموزه هایی از
سلفیسم به
راسک، محل اصلی
خود، برگشت و
سپاه رسول
الله را ایجاد
کرد. همان تشکیلاتی
که در ابتدا
عبدالمالک ریگی
رهبر جندالله
و اکنون تعدادی
از فعالان و
حتی رهبران جیش
العدل از آن
برخاسته اند.
این منطقه با
نقش مولوی کوهی
و از همه
مهمتر نقش بسیار
اساسی مولوی
محمد
عمرسربازی
گره خورده
است. مولوی
محمد عمر را می
توان پدر
طالبان
بلوچستان نامید.
او نماینده
تندروترین
جناح دیوبندی
و موسس شورای
برنامه درسی و
امتحانی
معروف به کوه
ون و نیز
سرکرده یک
کلان پرنفوذ
مذهبی در
بلوچستان
تحت عنوان
سربازیه بود.
نمی توان با
قطعیت مولوی
نقشـبندی را
دنباله رو
وفادار این
سنت دانست ولی
چنانچه رابطه
او با جیش
العدل واقعیت
داشته باشد،
آنوقت می توان
گفت مولوی
نقشـبندی علیرغم
تصورات قبلی یک
سنت محافظه
کارانه جهادی
را نمایندگی می
کند. و تا آنجا
که جیش العدل
به
جندالله وفادار
است،
احساس ناخشنودی
از مولوی
عبدالحمید نیز
احتمالا هنوز
باقی است و چه
بسا به شکاف سیاسی
بین دو جناح دیوبندی
(سرحدی و
مکرانی) بیانجامد.
هر چند قضاوت
در مورد نتایج
مشخص این حرکت
جیش العدل
هنوز زود
است ولی هم
اکنون این
حمله به مرکز
بحث ها کشیده
شده است و
امکان دارد
که بخشی از
مردمی که
دردمند و به شدت
خشمگین و نسبت
به روند حرکا ت
مایوسند، خیال
کنند که جیش
العدل به همراهی
مولوی نقشبندی
راه حل را یافته
اند ولی این یک
نوع توهم و
افتادن در
چاله ای است
که جمهوری
اسلامی می
خواهد مردم
را در سطح وسیع
از این وضع
بترساند. رسانه
های رژیم که
تصور و یا وانمود
می کنند که
مردم از حمله
به کلانتری
ناراضی اند این
حمله را نتیجه
خطبه های به اصطلاح
تحریک آمیز
مولوی
عبدالحمید
اعلام کرده و
این حمله را
عبور از خط
قرمز دانسته و
تهدید به
اقدامات تنبیهی
کرده اند.
مولوی
عبدالحمید در
بیانیه ای از
این حمله
برائت جسته ولی
آن را محکوم
نکرده است.
مولوی
عبدالحمید
ضمن اظهار
تاسف و تالم
گفته است:
« اگرچه
تاکنون ابعاد
این جریان برای
بنده مشخص نیست
و از کیفیت این
حمله و اینکه
چه گروه یا
افرادی پشت آن
هستند، بیاطلاع
هستم، اما پیشاپیش
نگرانی و
برائت خویش را
از هر نوع
خشونت و حملۀ
مسلحانه و هر
حرکتی که باعث
ناامنی باشد
اعلام میدارم.
راه ما
پیگیری
مشکلات جامعه
از طریق
مذاکره و
انتقاد
سازنده است و
بر حفظ تمامیت
ارضی و امنیت
کشور تاکید میکنیم
و برای رسیدگی
به حقوق حقه
از طریق صحیح
و مسالمتآمیز
تاکید داریم.
لذا از
مردم شریف
استان سیستانوبلوچستان
بهویژه
زاهدان تقاضا
دارم ضمن حفظ
آرامش و خویشتنداری،
از هر نوع
حرکت و عملی
که باعث ناامنی
میشود پرهیز
کنند.
(مولانا)
عبدالحمید
امامجمعه
اهلسنت
زاهدان
17
تیرماه 1402"
رسانه های
رژیم همچون "نورنیوز"
که گفته می
شود نزدیک به
شورای عالی
امنیت ملی ایران
است روز یکشنبه
۱۸
تیر در حساب
توئیتر خود
اضافه کرد:
«اظهارات
ساختارشکنانه
و اقداماتی که
بستر ناامنی و
خونریزی را در
استان سیستان
و بلوچستان ایجاد
میکند،
مخدوشکننده
امنیت به عنوان
خط قرمز نظام
است.»
این پیام
سپس در مورد
کشته شدن دو نیروی
انتظامی در
حمله به
کلانتری
زاهدان نوشت
که این حمله
«بدون تقاص
نخواهد ماند»
تسنیم هم با
لحنی دیگر
مقصر اصلی این
حادثه "تروریستی"
را مولوی عبدالحمید
قلمداد کرده
است
روشن است
که هدف اصلی این
رسانه ها که
نظرات نیروهای
امنیتی را
منعکس می کنند،
متوقف کردن
اعتراضات
جمعه ها و به اصطلاح
" بی اعتبار
کردن" مولوی
عبدالحمید
است. هر
چند تاکنون
با وجود دستگیری
های گسترده و
آزار زندانیان
و اعدام بسیاری
از زندانیان به
جرم مواد مخدر
هنوز نتوانسته
اند علیه مولوی
دست به اقدامی
بزنند و
احتمالا
بازهم با توجه
به شکاف های
درون خود
دستگاه، در
مورد عواقب چنین
عملی، این
تهدیدها در
مورد
خود مولوی
عملی نخواهد
شد. ولی دستگیری
ها و فشارها
شدت خواهد
گرفت. مگر
آنکه بدون
توجه به عواقب
کار و تصفیه
حساب های درونی
در صدد اقدامی
فوق العاده علیه
مولوی
عبدالحمید
برآیند. اما
چنان عملی (
مثلا حصر خانگی
و یا تبعید که
بدون اعلام
مقررات حکومت
نظامی و
احتمالا در گیری
های خونین
ناممکن بنظر می
رسد)؛ امکان
دارد بسیاری
از طرفداران
مولوی را به سمت
ائتلافی از جیش
العدل و مولوی
نقش بندی
براند و آنها
را به نیروهای
جهادی در
افغانستان،
پاکستان و
جنوب خلیج
فارس بسیار
نزدیک کند.
اکنون
همه نیروهای
مترقی و
سکولار که به
جنبش «زن،
زندگی آزادی»
ارج می نهند
در موقعیتی قرار
دارند که
لازم است صریح
نسبت به نیرویی
موضع گیری
کنند که در
مقابل
منفورترین
دشمن آنان یعنی
رژیم جمهوری
اسلامی ایستادکی
می کند ولی جیش
العدل با وجود
آنکه از درون یک
اقلیت قومی و
دینی مورد تبعیض
و ستم بر
خاسته است، نیرویی
ارتجاعی است
که به سکولاریسم
و آزادی و
برابری
زنان معتقد نیست.
در این میان
نباید فراموش
کرد که رژیم
جمهوری اسلامی
که ابعاد جنایات
و تبهکاری هایش
مردم سراسر
کشور را به
ستوه آورده دشمن
اصلی است. در
همان حال نیروهای
مترقی لازم
است با چشمان
باز مواضع و
گرایشات
مخالفان
مغلوب را رصد
کنند. مردم در
بلوچستان از
جمعه خونین به
بعد راه درازی
را پیموده اند
و تجربیات
گرانبهایی را
اندوخته اند و
در پروسه ای
عقلانی
مبارزات خود
را با مبارزات
سراسری کشور
گره زده اند. وقت
آنست که هوشیاری
خود را از دست
ندهند و مسحور
شعارهای فریبنده
و صدای چخماق
مجاهدین جیش العدل نشوند.
ارزش هایی که
جیش العدل نمایندگی
می کند از هر
جهت با ارزش
های جنبش «زن،
زندگی، آزادی»
در تضاد است و از
نظر محتوا ـ
هرچند از موضعی
مغلوب با
ارزش هایی نزدیکتر
است که رژیم
جمهوری اسلامی
نمایندگی می کند؛
ارزش هایی که
توتالیتاریانیسم
دینی- سیاسی
هدف اساسی
آنهاست. از اینرو
ضمن تمرکز روی
مبارزه علیه
رژیم نباید از
جریان جیش العدل
حمایت کرد،
بلکه دیدگاه های
ارتجاعی آن را
برای مردم بر
ملا کرد.
لندن
۸
جولای ۲۰۲۳