نگاهی به
وضعیت
کارگران و
زحمتکشان
ایران و حکومت
اسلامی
و احتمال
ایجاد ارتباط
مستقیم مابین
ایران و
امریکا
احمد
نوین
سید علی
خامنه ای در
آغاز هرسال
همراه با نام گذاری
برای آن سال
جهت حرکت نظام
را تعیین مینماید.
در این مقاله،
تنها به نام
گذاری های سال
های 1390 و 1391
اشاراتی
میکنم و بطور
مختصر نتیجه
گیری میکنم. بعلاوه
چند وقت است
که موضوع
ایجاد ارتباط
مستقیم مابین
ایران و
امریکا و
دخالت علی
اکبر هاشمی
رفسنجانی
مطرح شده است. به
نکاتی در این
رابطه نیز
اشاره خواهم
کرد.
علی خامنه
ای، سال 1390 را،
سال جهاد اقتصادى را نام
گذاری کرد.
سال 1390 سال تشدید
بیکاری
کارگران و
زحمتکشان جامعه
ما شد، سال
تشدید
ورشکستگی
بنگاههای
تولیدی ایران
شد، سال تشدید
تورم و بالا
رفتن نجومی
قیمت کالاها و
خدمات مورد
نیاز کارگران
و زحمتکشان در
کشور ما شد. برای
کارگران و
زحمتکشان
کشور ما، سال 1390
سال تشدید
بدبختی ها و
زجرآور تر شدن
زندگی بود.
اما
سال 1390 برای غارتگران
نیروی کار و
ثروت های
جامعه ما، سال
امن و امانی
بود. در سال 1390،
رهبر رژیم و
دستگاه
رهبری، باند
احمدی نژاد-
مشاعی و
فرماندهان
سپاه
پاسداران و
همه سرمایه داران
کشور،
در سال جهاد
اقتصادی، تا
آنجا که قادر
بودند، چاپیدند
و غارت کردند.
سال
1390 ، سال جهاد
اقتصادی برای
صاحبان زر و
زور بود. سالی
بود که برخی
از اسرار یکی
از موارد
اختلاس در
حکومت اسلامی
ایران، از
پرده برون
افتاد.
بزرگترين
پرونده تاريخ
مفاسد در کشور
ما، اختلاس سه
هزار ميليارد
تومانی،
برملا شد. در
پی این اختلاس
بود که علی
خامنه ای اعلام
کرد: "رسانه ها
قضیه اختلاس
را کش ندهند.".
بعلاوه،
سال 1390، سالی
بود که محمود
احمدی نژاد
مردم فریبانه
گفته بود که دولت،
1 میلیون و 600
هزار فرصت
شغلی جدید
بوجود میآورد.
نه تنها چنین
اتفاقی
نیافتاد،
بلکه هشتصد
هزار فرصت
شغلی هم از
دست رفت.
سال
1390 ، سالی بود که
ایجاد باغ 1000
متری و ویلای
سه طبقه 300 متری
و بسیاری وعده
و وعیدهای
دیگر دولت،
همگی پوچ از
آب در آمدند. زیرا،
دولت و رهبر
رژیم، اراده
ای برای ایجاد
بودجه ضروری در
این زمینه ها نداشتند.
توجه کنید:
باند احمدی
نژاد- مشاعی،
که دستگاه "
مسکن مهر" را
علم کرده
است،
با مساعدت
شرکت های
وابسته به
سپاه، بسیج، و
بنیادهای
انگلی در نقاط
مختلف
کشور به مناطق
حفاظت شده
محیط زیست،
دستبرد میزند.
طرح " مسکن
مهر" را بهانه
کرده، تا
بهترین زمین ها
در نقاط مختلف
کشور را بنفع
حزب الهی های
منتصب
بخودشان
تصاحب نمایند.
بنابر
این معلوم شد که
منظور رهبر از
جهاد اقتصادی
در سال 1390 ،
اعلام اسم شب
برای صاحبان
زر و زور در
تشدید
غارتگری در ایران
بعناوین
مختلف بوده
است و منظور
رئیس جمهور
رژیم هم بیکار
سازی بیشتر و
بی خانمانیِ
گسترده تر کارگران
و زحمتکشان
کشورمان بوده است.
در
مورد وضعیت
اسفناک
بهداشت، دارو
و درمان، آموزش
و پرورش،
بازنشسته ها،
گستردگی
اعتیاد در
جامعه و بویژه
جوانان، وضعیت
محیط زیست در
ایران و غیره
هم به شهادت
اطلاعات و
اخبار در سال 1390 وضعیت بمراتب
بدتر شده است.
طبعاً
برای تشدید
چپاول و غارت،
حکومت اسلامی
ایران، سرکوب
مردم کشور ما را
تشدید کرده
است. سرکوب
کارگران،
زنان،
جوانان، ملیت
های ساکن ایران
و هر کس که به
سیاست های خانمان
برانداز رژیم
اعتراض داشت
را تشدید نموده
است.
جهت
تشدید چپاول و
غارت در سال 1390، برای
منحرف کردن
افکار عمومی
حکومت اسلامی
ایران مرتباً
در داخل و
خارج از کشور
ماجراجوئی
میکرد.
در
نوروز 1391، اما،
علی خامنه ای
اعلام کرد که
امسال، سال افزایش
تولید ملی است. برای
قضاوت در مورد
آنچه در رابطه
با افزایش تولید
ملی در داخل
کشور ما انجام
خواهد شد نیاز
نیست یک سال
صبر کنیم.
سال ۱۳۹۱ را در
حالی آغاز
میکنیم که
بحران
اقتصادی نفس
گیر، بیکاری،
و فقر، باضافه
تشدید جّو
سرکوب و اِعمال
فشار، از سوی
ارگانهای
نظامی- امنیتی
رژیم، زندگی
اکثریت قریب
باتفاق مردم
تحت ستم کشور ما
را دشوارتر از
گذشته کرده
است. بر اساس
ادعای رئیس مرکز
آمار ایران،
عادل آذر بیش
از ده میلیون
ایرانی، زیر
خط فقر مطلق و
نزدیک به سی
میلیون نفر
دیگر در زیر
خط فقر نسبی
به سر می برند.
کارشناسان
اقتصادی
مستقل اعلام کرده
اند: در
آغاز سال 1391 ، با
توجه به اینکه
شورای کار رژیم، پايهی
درآمد
کارگران را
حدود 390 هزار
تومان اعلام کرده
است و با توجه
باینکه خط فقر
در ایران حداقل
یک میلیون و 400
هزار تومان
اعلام شده است
و بعلاوه تورم
35 تا 50 در صد
اعلام شده
است، لذا مابین 60
تا 70 در صد مردم
ایران در زير
خط فقر قرار
دارند.
توجه کنید:
بنابر این
آمار مابین 45
میلیون تا 52
میلیون نفر از
کارگران و مزد و
حقوق بگیران
کشور ما زیر
خط فقر زندگی
میکنند.
شرایط
زندگی
فقیرانه مردم
تحت ستم و
گرانی کالاها
چنان ضربات
جانکاهی به
زندگی مردم
وارد آورده
است که صدای عضو هيات
مديره
اتحاديه
کارگران قراردادی
و پيمانی
شعبان فغانی
را هم در
آورده است.
او در
رابطه با
گرانی ها
بعنوان نمونه
به ایلنا
میگوید: اقلامی
از قبيل گوشت
گوساله و تخم
مرغ با افزايش
حدود 40% در
مقايسه با سال
گذشته به
ترتيب از 12
هزار تومان به
21 هزار تومان و تخم
مرغ با 100 تومان
افزايش قیمت
با نرخ 250 تومان
در فروشگاه
های کشور به
فروش ميرسند.
شعبان
فغانی ضمنا
گفته است که: نرخ
سبزيجات از 800
تومان به 1500
تومان افزايش
يافته است و
بعلاوه ميوه
هايی از قبيل
سيب، پرتقال
نیز با نرخ
های 1700 و 1800
تومان در
ميادين ميوه و
تره بار به فروش
میرسند.
سال 1391 در
شرایطی آغاز شد
که خبر رسید
که قرارداد 30%
از کارگران بنگاههای
تولیدی کشور
ما را، تمدید نکرده
اند. تعداد
کثیری از کارگرانِ
با قرارداد
سفید امضا،
شغل خودشان را
از دست داده اند و به صف
طویل بیکاران
جامعه پرتاب
شده اند. این
در حالی است
که خود کارگرانی
که با
قراردادهای
موقت هنوز بر
سر کار هستند
از بسیاری
حقوق شناخته
شده از جمله؛
حق بیمه،
بازنشستگی،
حق اولاد، و
نظایر آن محروم
هستند.
اجرای
قانون
هدفمندسازی
یارانه ها هم که با
حذف یارانه ها
شروع شد،
بیشترین تاثیر
منفی را بر زندگی
کارگران و
زحمتکشان به
خصوص آنهائی
که با قرارداد
موقت بر سرکار
هستند باقی
گذاشته است.
در
همین هفته های
اخیر بنا بر
گزارش ایلنا
حدود 800 نفر از
کارگران
کارخانه
صنایع فلزی
ایران به دليل
عدم دريافت
مطالبات
قانونیشان
در مقابل
ساختمان
ریاست جمهوری
تجمع کردند.
امید که
سال 1391 سال
گسترش
اعتراضات
کارگران و
زحمتکشان کشورمان
باشد. سال
تعمیق آگاهی
های آنها، سال
سازماندهی
آنها در سراسر
کشورمان باشد.
ديگر
مدتهاست که از
" شير مرغ
گرفته تا جان
آدميزاد"
بصورت گسترده
به ايران
قاچاق ميشوند.
البته بعلت
تشدید تورم و
بالا رفتن
قیمت این کالاها
سهم کارگران و
زحمتکشان
کشور ما در
رابطه با رفع
نیازهای
ضروری شان
بسیار ناچیز
است، اما بعلت
ورود بی رویه
کالا- اعم از قاچاق
و غیر آن- و رقابت
این کالاها با
تولیدات
داخلی
مدتهاست که تولید
کالا در داخل
ایران بشدت
کاهش پیدا
کرده است.
بسیاری از
بنگاههای تولیدی
ورشکست شده
اند و در
نتیجه میلیون
ها کارگر و زحمتکش
هم بیکار و
متضرر و معترض
اند . همه
اینها نتیجه
سیاست های
ارتجاعی
جمهوری
اسلامی ایران
است.
عکس
العمل رژیم ضد
بشری جمهوری
اسلامی ایران
در طول 33 سال گذشته
برای ساکت
کردن کارگران
و زحمتکشان
کشور ما، توسل
به سرکوب و خفقان
بوده است. رژیم
سعی کرده که صدای حق
طلبی های مردم
را در گلو خفه نماید.
در طول
حیات رژیم ضد
کارگری و
آزادی کُش
جمهوری
اسلامی ایران
بازداشت های خودسرانه
مدافعین
آزادی و
مخالفین
حکومت اسلامی
ادامه داشته
است. اين
پيگردهای
خودسرانه در چارچوب
سرکوب عمومی
جامعه مدنی
ايران در شرايط
کنونی تنها به
قصد خاموش
کردن مدافعان
حقوق کارگران
و دیگر
مبارزان و
مدافعین حقوق
مردم تحت ستم کشور
ما انجام می
شود.
هر بار بعد
از هر سرکوب
کارگران و
زحمتکشان
کشورمان،
بیدادگاه های
حکومت اسلامی
رهبران و
فعالین کارگری
را به زندان
های طویل و
المدت محکوم کرده
است.
هم اکنون
در ادامه
سرکوب فعالین
سنديکايی و
آزار و تعقيب رهبران
و فعالین
کارگری و صدور
احکام
ناعادلانه
زندان عليه
آنها، چندين نفر
ازفعالین
سنديکايی
مستقل در
زندان به سر
می برند، از جمله
رضا شهابى، علی
نجاتی، شاهرخ
زمانی، محمد
جراحی، ساسان
واهبی وش،
بهنام
ابراهيم
زاده، رسول بداغی
(بداقی)، محمد
حسينی، مهدی
فراحی
شانديز،
فرزاد احمدی،
مهرداد امير
وزيری، پدرام
نصراللهی و
علی اخوان.
آخرین
نمونه احکام بیدادگاه
های حکومت
اسلامی علیه
رهبران
کارگری، رای شعبه 15
دادگاه
انقلاب
تهران، توسط
قاضى صلواتي
است. مطابق
این حکم رضا
شهابى، كارگر
و عضو هيات
مديره و مسئول
مالى سنديكاى
كارگران شركت
واحد تهران را
بجرم دفاع از
حقوق کارگران
به 6 سال حبس تعزيرى
و شكنجه و
بعلاوه به 5
سال ممنوعيت
از فعاليت
محكوم کرده
است. ممنوعیت
از فعالیت
برای رضا
شهابی که در
اعتراض به
خفقان رژیم اسلامی
ایران تنها
سخن گفته است،
بمعنای محکومیت
به 5 سال
خاموشی است. همین
حکم نشان میدهد
که جمهوری
اسلامی ایران
تا چه حد از
سخن گفتن
مخالفین اش
وحشت دارد.
دبير کل
سازمان جهانی
مبارزه با
شکنجه، جرالد
استابِرُک
میگوید: " به
شدت محکوميت
آقای شهابی را
تقبيح می کند
و از
دولتمردان
ايران می
خواهد به آزار
و اذيت مدافعان
حقوق بشر
پايان دهند،
فوری و بدون
قيد و شرط
تمام مدافعان
حقوق بشر را
که در بازداشت
به سر می برند
آزاد نمايند،
سلامت جسمانی
و روحی آنها
را در هر
شرايطی تضمين
کنند، و به
طور کلی
اعلاميه
سازمان ملل در
باره مدافعان
حقوق بشر،
اعلاميه
جهانی حقوق بشر
و عهدنامه های
بين المللی
حقوق بشر را
که ايران
تصويب کرده
رعايت کنند.".
اکثر قضات
دادگاه های
اسلامی در
ایران، در بیدادگاه
هایشان
برخلاف
قوانین حقوق
بشر و بعضاً
قوانین مصوب
خود جمهوری
اسلامی ایران،
در برخورد به
فعالین
اجتماعی و
سیاسی احکامی
به غایت
ارتجاعی صادر
مینمایند.
بنابر گزارش
سالانه نقض
حقوق بشر در
ايران: " در
سال گذشته يحيی
پيرعباسی،
محمد مقيسه و
ابوالقاسم
صلواتی،
رکورد دار
صدور بيشترين
احکام مجازات
برای فعالين در
حوزههای
مختلف فعاليتهای
سياسی- مدنی
در تهران بوده
اند. در اين
بين قاضی
پيرعباسی با
صدور 36 مورد
حکم محکوميت،
رکورد دار نقض
حقوق بشر در
بين قضات شاغل
در تهران است.
یکی دیگر
از قضات
بیدادگاههای
اسلامی ایران،
قاضی کيانوش
شکوهتازه
رئيس شعبهی 104 دادگاه
عمومی تبريز است.
او حداقل 128 تن
از شهروندان و
فعالين
آذربايجانی
در تبريز را
محاکمه و 43 تن از آنها
را
محکوم نموده
است.".
همین الان
تعداد قابل
ملاحظه ای از
فعالین و
رهبران
کارگری بجرم
دفاع از حقوق
کارگران در
زندان های
جمهوری
اسلامی ایران
هستند.
حکومت اسلامی
ایران، برای
درهم شکستن
مخالفانش از اعمال
انواع و اقسام
شکنجه ها نیز
ابائی ندارد. بعنوان
آخرین نمونه
گزارش شده آن "فعالين
حقوق بشر و
دمکراسی در
ايران" اطلاع
داده اند که
روز چهارشنبه
30 فروردين ماه 1391
زندانی
سياسی ارژنگ
داودی پس از 5
روز متمادی
شکنجه های
وحشيانه جسمی
و روحی در بند
سپاه شکنجه
گاه وزارت
اطلاعات در
زندان
گوهردشت، به
سالن ايزوله
شده 12 بند 4
زندان
گوهردشت کرج بازگردانده
شده است.
شکنجه های
جسمی زندانی
سياسی ارژنگ
داودی توسط
فردی بنام
مدرسی رئيس
بند سپاه،
محبی شکنجه گر
معروف بند
سپاه صورت می
گرفته است.
بنابر گزارش
سالانه نقض
حقوق بشر در
ايران " در سال
گذشته حداقل 75 مورد
اعتصاب
کارگری گزارش
شده که
فروردين ماه 1390 بيشترين
آمار
اعتصابات
کارگری را به
خود اختصاص داده
است. 44525 کارگر
از کار اخراج
يا تعديل شدهاند
و 183 نفر
نیز به دليل نبود
ايمنی کافی در
حين کار، دچار
آسيب جسمانی
شده و يا جان
خود را از دست
دادند.
بازداشت 45 فعال
کارگری و
احضار 43 نفر ديگر
از ايشان در
سال 1390 نيز
از ديگر موارد
اهم اين گزارش
به حساب ميآيد.".
البته
سرکوب و گسترش
ترور و خفقان
در ایران
محدود به صدور
و اجرای احکام
اعدام در
ایران نیست. در
سال 1390 بر
پايهی گزارش
سالانه
مجموعه
فعالان حقوق
بشر در ايران،
456 شهروند
در استانهای
مختلف کشور از
راه حلق آويز
اعدام شدهاند
و از اين
تعداد 82 نفر در
ملاء عام به
دار آويخته
شدهاند که
اين مهم خود
از مصاديق
بارز بازتوليد
خشونت در
جامعه محسوب
ميشود. از
سويی 71% از
گزارشات
اعدام را
منابع دولتی و
29%
را که به صورت
مخفيافه
بوده، منابع
مستقل حقوق
بشری تاييد
کردهاند.
بعلاوه در
گزارش سالانه
نقض حقوق بشر
در ايران آمده
است که در
زندانهای
حکومت اسلامی
ایران " محسن
دکمهچی (عدم
رسيدگی
پزشکی)، هدی
صابر (اعتصاب
غذا) و ناصر
خانيزاده
(عدم رسيدگی
پزشکی) جان
باختند. 109 مورد
اعتصاب غذای
زندانيان به
دلايلی نظير
اعتراض به
بلاتکليفی و
يا شرايط
نامطلوب
زندانها هم
از ديگر موارد
برجستهی اين
گزارش شمرده
ميشود.
بنابر
گزارش هرانا،
در طی يکسال
گذشته
نيروهای
امنيتی 1671
نفر از
فعالين
اجتماعی و
سیاسی را
بازداشت
نمودهاند که
از اين تعداد 1010
مورد آن به
صورت موردی و 661 مورد آن
به صورت
بازداشت فلهای
يا بدون مشخص
شدن هويت
بازداشت شده
بوده است.
مطابق
آخرین
اطلاعات
منتشر شده؛ به
دليل عدم پرداخت
مطالبات توسط
دولت، 50% از
چايکاران به
کارگر روز مزد
ساختمانى
تبديل شدهاند.
این چایکاران
در مقابل
میلیون ها
نیروی فعال
کار که هم
اکنون بناچار
بیکار هستند
به صف کارگران
فصلی پیوسته
اند.
این در
حالی است که
اکثر بنگاه
ههای تولیدی
ایران بعلت
سیاست های
ارتجاعی
حکومت اسلامی
ایران یکی بعد
از دیگری
تعطیل شده اند
و اکثر
کارگران آن ها
هم به صفوف
فشرده ارتش
ذخیره کار
اضافه شده اند.
در چنین
اوضاعیدولت
ادعا میکند که،
برای نیازهای
ضروری اکثریت
مردم ایران
پول ندارد.
اما برای
سانتی فیوژ
ها، برای
ساختن مراکز
ماجراجوئی
های اتمی در
نقاط مختلف
کشور، کمک به
تشکیلات های
بنیاد گرای
اسلامی و یا
سرمایه گذاری
در خارج از
کشور، صدها
میلیاردها
دلار داشته
است که هزینه نماید.
با توجه به
این حقایق، از
همین الان
میتوانیم ارزیابی
بکنیم که امسال،
برخلاف شعار
علی خامنه ای
نه سال افزایش
تولید ملی،
بلکه با توجه
به ورشکستگی
اکثر
بنگاههای
تولیدی کشور و
بیکاری روز افزون
نیروهای فعال
کار در ایران
و تداوم
محاصره
اقتصادی ایران
توسط دولت های
امپریالیستی سال
ورشکستگی
اقتصاد حکومت
اسلامی ایران
است.
وضعیت
تولید داخلی
در ایران
آنچنان
اسفناک است که
خبرگزاری ایلنا
هم در گزارشی
تاکید کرده که
"در حال حاضر
کارگران فقط
برای زنده
ماندن تلاش می
کنند.". همین
خبرگزاری
اطلاع داده
است که "
کارفرمایان
در ایران دیگر
توان اداره
واحدهای
تولیدی را
ندارند.".
مصيبزاده
مديرعامل
فولاد البرز
اخیراً تاکيد
کرده است که
نقدينگی
بنگاههای
صنعتی ایران
به ميزان قابل
ملاحظهای
کاهش پیدا
کرده است و
ظرفيت توليد
کارخانجات
صنعتی هم بشدت
کاهش پیدا
کرده و علاوه
بر ورشکستگی
های تا کنونی
بسياری دیگر
از واحدهای
تولیدی، در
آستانه
ورشکستگی هستند.
همین مصيبزاده
اعلام کرده
است که در
شرايط کنونی
اجرای فاز دوم
قانون
هدفمندی
يارانهها
منجر به آن ميشود
که علاوه بر
تعطیلی کامل
بخشی های
دیگری از
کارخانجات
صنعتی
تعداد زيادی
از کارگران هم
بيکار میشوند.
کارگران
ایران مرتباً
با شرایط
جانگدازتری روبرو
میشوند. بعنوان
نمونه:
اخیراً 650 نفر از
کارگران شرکت
خودرو سازی
"شهاب خودرو"
را، اخراج
کرده اند. بيش
از ۲۶ ماه است
که مطالبات
معوقه 557 کارخانجات
نساجى فرنخ و
مه نخ و نازنخ پرداخت
نشده است. بيش
از 150 کارگر
قراردای
نساجی
مازندران در
مقابل
فرمانداری
قائم شهر تجمع
كرده و
خواستار
پاسخگوئی
وضعيت شغلی خود
در مقابل بی
توجهی
کارفرما و
مسئولان استان
شدند.
تعداد
زيادی از کارگران
بازنشسته
کارخانه لولهسازی
خوزستان که
بيش از يکسال
است که تعطيل
شده است و بيش
از 25 ماه حقوق
طلب دارند و
سنوات خدمتی
آنها نيز
پرداخت نشده است،
در هفته گذشته
در مقابل
استانداری
خوزستان تجمع
کردند.
سالانه
صدها کارگر در
اثر نبود
ايمنی در محيط
کار دچار
معلوليت می
شوند و جان
خود را از دست می
دهند. آخرین
موررد گزارش
شده آن
عبارتند از يک
کارگر
ساختمانی در
سنندج است که
هنگام کار
براثر حادثه
مجروح شد و پس
از چند روز
جان باخت.
مورد دیگر
مربوط به یکی از
اتباع کارگر 60
ساله
افغانستان
است که در
کانال فاضلاب
مشغول کاربود
و در اثر ريزش
بخشی ازديوار
ساختمان
مسکونی، در
زير آوار کشته
شد.
در
چنین اوضاعی
سید علی خامنه
ای برای خاک
پاشیدن بچشم
کارگران و
زحمتکشان ایران
شعار میدهد که:
امسال، سال
افزایش تولید
ملی است.
شرم
یک صفت
انقلابی است!! .
امری که رهبر
و صاحب منصبان
حکومت اسلامی
ایران، کمترین
بهره ای از آن
نبرده اند.
در
ادامه مقاله
میپردازم به
موضوع اشارات
اخیر هاشمی
رفسنجانی در
رابطه با
ایجاد ارتباط
مستقیم مابین
ایران و
امریکا.
مذاکراتی
در رابطه با
غنی سازی
اورانیوم در
ایران مابین
حکومت اسلامی
ایران و
کشورهای 1+5 از
مدتی قبل مطرح
بوده و اخیراً
هم در26 و 27 و
فروردین ماه
برابر با 14 و 15
آپریل 2012 در استانبول
طرفین نشستی
داشته اند.
این در
حالی بود که
هم زمان ارتش
امریکا در خلیج
فارس بزرگ
ترین مانور
نظامی- هوایی
اش را با چهار
کشور خلیج
فارس انجام
میداده است. این
مانور از هشتم
آوریل 2012 آغاز
شده و تا روز
پایان
مذاکرات در
استانبول
یعنی 15 آوریل
(۲۷ فروردین)
ادامه داشت.
در این
مانور، ناوهای
هواپیمابر
آمریکایی «یو
بی اس
اینترپرایز» و
«یو اس اس
ابراهام لینکلن»
و 200 هواپیمای
جنگی آمریکا،
عربستان سعودی،
کویت، بحرین،
و امارات
متحده عربی شرکت
داشتند.
بعد از
پایان جلسات
مشترک طرفین
در استانبول، کاترین
اشتون - مسئول
سیاست خارجی
اتحادیه
اروپا - در یک
کنفرانس خبری
اعلام کرد که
ایران حق
استفاده از
انرژی هستهای
در راههای
مسالمتآمیز
را دارد.
بواقع
به غیر از رد و
بدل شدن
تعارفات
دیپلوماتیک
مابین طرفین
عملاً در هیچ
موردی بغیر از
تعیین تاریخ
بعدی نشست در
تاریخ
سوم خرداد
در بغداد
توافق نامه ای
در رابطه با
موضوعات مورد
اختلاف امضاء
نشده است. تنها
قرار است
معاونین سعید
جلیلی و کاترین
اشتون، دستور
جلسه بعدی را
تعیین نمایند.
وزیر
خارجه ایالات
متحده گفته
است که " ما
درک میکنیم
که ایرانیها
به دنبال
تضمینها یا
اقداماتی از
جانب ما
خواهند بود که
ما به طور قطع
این تضمینها
و اقدامات را مد
نظر خواهیم
داشت.". یعنی
به آن فکر
خواهیم کرد،
اما، هیچ
تضمینی الان
نمیدهیم.
سعید
جلیلی
نماینده
حکومت اسلامی
ایران نیز در
یک کنفرانس
خبری جداگانه
گفت: گفتوگوها،
موفقیت آمیز
بوده است.
آیا
علی خامنه ای
خودش را برای "نوشیدن
جام زهر" و راه
آمدن با غرب
آماده میکند؟
آیا خبرهائی
که در مورد بیماری
احتمالی
سرطان علی
خامنه ای گه گاه
منتشر میشود
حقیقت دارد؟
آیا علی خامنه
ای، نگران از
مرگ ناگهانی
خودش، زمینه
بقدرت رسیدن
مجتبی خامنه
ای را فراهم میکند؟
این ها سوالاتی
است که در
آینده
میتوانند
پاسخ بگیرند.!
بهررو هر
چند که اظهار
نظر سعید
جلیلی و
کاترین
اشتون بعد از
مذاکرات اخیر
استانبول
نشانه هائی از
کمرنگ شدن خطر
حمله نظامی به
ایران را وعده
میدهد، اما،
تحریم
اقتصادی
ایران همچنان
ادامه دارد و
ضربات مرگبار
خودش را به
اقتصاد ایران
و به کارگران
و زحمتکشان
ایران وارد می
نماند.
33 سال بعد از
اشغال سفارت
امریکا در
ایران و گروگانگیری
دیپلومات های
امریکائی
توسط حزب
الله، کشور
ما همچنان در
محاصره
اقتصادی و
تحریم
کشورهای
پیشرفته صنعتی
جهان
قرار دارد و
همچنان روابط
ایران و
امریکا نیز
قطع شده باقی
مانده است.
خسارات
های این
محاصره
اقتصادی و
تحریم ها،
ضربات
هولناکی را به
کشور ما وارد
آورده است.
آتش جنگ ایران
و عراق را
شعله ور کرد.
به صنایع و
کشاورزی
ایران، ضرباتی
جانکاه وارد
آورده است.
صنعت نفت
ایران را
متحمل صدها
میلیارد دلار خسارت
کرده است.
لیست این
خسارت ها که هنوز
هم ادامه دارد
بسیار طولانی
است.
افشاء
ماجراجوئی
های اتمی و
پنهانکاری
جمهوری
اسلامی ایران
در طول 18 سال
بهانه های
جدیدی جهت
تامین منافع
غارتگرانه
بدست تعداد
قابل ملاحظه
ای از کشورهای
امپریالیستی
داد تا محاصره
اقتصادی و تحریم
های فزاینده
تری را به ایران
تحمیل نمایند.
اما از
آنجا که تا
موضوع ایجاد
ارتباط مابین
ایالات متحده
امریکا با
جمهوری
اسلامی ایران
حل و فصل نشود-
خواه علنی و
یا در خفا-
موضوعات مورد
اختلاف مابین
کشورهای امپریالیستی
و حکومت
اسلامی نیز
سرانجامی
پیدا نخواهد
کرد و بعلاوه
شرایط
اقتصادی اسفناک
ایران هم به
حکومت اسلامی
ایران اجازه گردنکشی
های بیشتری را
نمیدهد و فزون
بر اینها بنظر
میرسد که تا
حدود زیادی
سرنوشت
انتخاب مجدد
اوبک اوباما
به ریاست
جمهوری
امریکا منوط
به چگونگی حل
اختلافات با
حکومت اسلامی ایران
شده است، لذا،
در چند ماه
گذشته شاهد نرمش
های اوباما با
حکومت ایران و
گفتارهای نرم
علی خامنه ای
در رابطه با
رئیس جمهور
امریکا هستیم.
تا جائی که
خامنه ای
اخیراً در سخنانی،
درباره "حرام
بودن سلاح
هستهای"
صحبت کرده است.
البته
بیاد میآوریم
که روح الله
خمینی گفته بود
که اگر مصلحت
نظام اقتضاء
بکند میشود
حتی نماز و
روزه را نیز ممنوع
اعلام کرد.
لذا، با توجه
به مسئله "
تقیه" در بین
شیعیان، هیلاری
کلینتون وزیر
امور خارجه
امریکا اعلام
کرده است که "
ما میخواهیم
که رژیم ایران
به روشنی نشان
بدهد که
هرگونه برنامه
ساخت سلاحهای
هستهای را
کنار گذاشته
است.".
علاوه
بر این کاترین
اشتون سخنگوی
کشورهای 1+5 نیزاعلام
نموده است که
هدف از
مذاکرات
اینستکه :
جهان اعتماد
بکند که ماهیت
برنامه هستهای
ایران
منحصراً صلح
آمیز است.".
معنای
این حرف ها
اینست که در
حال حاضر
همچنان کشورهای
غربی، به حرف
های علی خامنه
ای اعتماد
ندارند.
وزیر
خارجه
دانمارک- که
ریاست دوره ای
اتحادیه
اروپا را
برعهده دارد - گفته
است که هیچ
برنامهای
برای کاهش
تحریم های
اعمال شده
علیه ایران وجود
ندارد.
چند
هفته قبل از
مذاکرات 1+5 و
ایران، علی
اکبر هاشمی
رفسنجانی
اعلام کرد که
در زمان حیات
روح الله خمینی
به او گفته
بود که : کلید
حل معضل ایجاد
ارتباط با
امریکا بدست
ولی فقیه است
و بهتر است تا
او ( خمینی)
زنده است
تکلیف این
معضل را نیز
روشن نماید.
علی
اکبر هاشمی
رفسنجانی
میگوید، به
امام گفتم، چرا با
همه جا ارتباط
داریم، اما با
امریکا نه! چه
فرقی میکند.؟
توجه
کنید که این
موضوعات را
هاشمی
رفسنجانی
زمانی مطرح
کرده است که
با وجود اینکه
اردوغان نخست
وزیر ترکیه در
مشهد با علی
خامنه ای
ملاقات کرده
بود و پیام اوباما
را هم به
خامنه ای
رسانده بود و
در رابطه با
برگزاری محل
مذاکرات هم بر
روی استانبول
توافق شده
بود، اما،
بناگهان
جمهوری
اسلامی تغییر
نظر داده بود
و اعلام نموده
بود که محل
مذاکرات،
باید بغداد و
یا دمشق باشد.!
این چرخش
احمقانه
حکومت اسلامی
ایران نزدیک بود
که امکان
برگزاری
مذاکرات را
قبل از آغاز،
با شکست مواجه
نماید. این به
اعتبار علی
خامنه ای خدشه
بزرگی وارد
میکرد. این
چرخش نشان
میداد که خود
شخص خامنه ای
هم همانند
اغلب صاحب
منصبانش
باصطلاح
اعتبار حرفش
درحال درهم شکستن
است. و تحت
تاًثیر
اطرافیانش
نظرش بسرعت عوض
میشود. محمد
رضا شاه هم در سال آخر
سلطنت اش
بهمین سرنوشت
دچار شده بود.
بنابر
اطلاعاتی که
منتشر شده
است، مجتبی
خامنه ای،
ولیعهد سید
علی خامنه ای
نگران است که
بعد از مرگ
پدرش به سرنوشت
احمد خمینی
پسر روح الله
خمینی دچار
بشود. لذا، سید علی
خامنه ای چندی
قبل هاشمی
رفسنجانی را
در مقام ریاست
"مجمع تشخیص
مصلحت نظام"
ابقا کرد.
در
چنین اوضاعی
هاشمی
رفسنجانی، این
موجود هزار
چهره رژیم، که
در اکثر قریب
به اتفاق
توطئه ها و
جنایات حکومت
اسلامی دست
داشته است و
بعد از خمینی
تاج بخش و نگران
"دیرک خیمه"
نظام بوده است
بمیدان میآید
و به زبان بی
زبانی میگوید
: کلید حل
مذاکره با
امریکا، بدست
ولی فقیه است.
با
توجه به بن بست
های اخیر ولی
فقیه و اینکه
در رابطه با
معضلات داخلی
ایران نیز در
مواردی بوضوح
دیده شده است
که دیگر توصیه
ها و نظرات
علی خامنه ای
در رابطه با
منازعات
مابین
جناحهای رژیم
هم مورد بی
توجهی صاحب
منصبان رژیم
قرار نمیگیرد،
هاشمی
رفسنجانی
خودش را در
کنار علی خامنه
ای قرار میدهد
و بطور غیر
مستقیم اعلام
میکند که این
حق خدشه
ناپذیر علی
خامنه است که
مناقشات با
امریکا را حل
و فصل نماید.
کوتاه
مدت پس از این
مداخله هاشمی
رفسنجانی
مجدداً شهر
استانبول محل
برگزاری
مذاکرات اخیر
ایران و 1+5
اعلام میشود.
آیا
هاشمی
رفسنجانی با
این مانور
جدید از تخریب
بیشتر موقعیت
اش در جمهوری
اسلامی ایران
جلوگیری
خواهد کرد؟
آیا
بدینوسیله
خود را از
انزوای بیشتر و
دخترش را از
خطر رفتن به
زندان نجات
خواهد داد؟
آیا موقعیت
پسرانش را که
اخیراً زیر
پایشان را
خالی نموده
اند مستحکم
خواهد کرد؟
آیا در منازعات
احتمالی
آینده در
رابطه با
جانشینی علی
خامنه ای- در
صورت مرگ
ناگهانی او- و
حمایت از
مجتبی خامنه
ای ایفای نقش
خواهد نمود؟
آیا
از این پس
شاهد دخالت ها
و عملکردهای
بیشتری از
جانب هاشمی
رفسنجانی در
حکومت اسلامی
ایران خواهیم بود.؟
آیا
در مذاکرات
بغداد، مابین
ایران و 1+5 ،
توافقات جدی در
رابطه با معضل
اتمی حکومت
اسلامی ایران بدست
خواهد آمد و
اگر چنین شود،
آیا، زمینه
نوشیدن جام
های زهر دیگری
برای ولی فقیه
و ایجاد
ارتباط
مستقیم مابین
حکومت اسلامی
ایران و
امریکا فراهم
خواهد شد.؟ و
یا در میانه
راه، "دست
حوادث" بر
وخامت روابط
فی مابین
خواهد افزود؟ اینها
همه سئوالاتی
است که در سال
جاری پاسخ
آنها را
دریافت
خواهیم کرد.
گذشته
از این که
سرنوشت مذاکرات
مابین حکومت
اسلامی ایران
و1+5 و یا رابطه
حکومت اسلامی
ایران و
ایالات متحده
امریکا چه
سرنوشتی پیدا
نماید موضوع
حق تعیین
سرنوشت مردم
ایران همچنان
موضوعی کلیدی
برای کارگران
و زحمتکشان
ایران خواهد بود.
گذشته
از اینکه
رابطه حکومت
اسلامی ایران
و ایالات
متحده امریکا
چه سرنوشتی
پیدا نماید،
بنابر تجربه
مللی که برای
آزادی و
برابری و
استقلالشان
مبارزه نموده
اند، نه حکومت
ارتجاعی بومی
و نه دول
امپریالیستی
هیچکدام در
فکر بهروزی و
سعادت
کارگران و
زحمتکشان
نبوده و
نیستند.
تمام
برنامه ها و
سیاست های دول
سرمایه داری چه
در کشورهای
پیرامونی و چه
در کشورهای
متروپل،
استثمار
نیروی کار و
غارت ثروت های
کشور مشخص
است. چه
امپریالیست
ها و حکومت ارتجاع
محلی
با یکدیگر در
حال تخاصم
باشند و چه در
مناسبات غیر
متخاصم باشند.
کارگران
و زحمتکشان
کشور ما هم
برای دفاع از
حق تعیین
سرنوشتشان و دست
یابی به
آزادی،
برابری و رفاه
میبایست با
ایجاد صفوف
مستقل خویش،
با تعمیق گفتمان
دمکراتیک، با
سازماندهی
مبارزاتشان
در سراسر
کشور، با
تلفیق مبارزه
مخفی و علنی و
با حمایت از
مبارزات آزادیخواهانه
بخش های دیگر
در جامعه قادر
شوند در
موقعیت رهبری
ملت قرار بگیرند.
خود
بیاموزند و به
جامعه
بیاموزانند
که مبارزه با
امپریالیسم،
جدا از مبارزه
بر علیه ارتجاعی
بومی نیست.
فراموش نکنیم،
ملت
آزادیخواه و
برابری طلب،
آگاه و سازمان
داده شده و
مصمم، منشاء
همۀ قدرت ها
است.
سه شنبه
۵
ارديبهشت ۱۳۹۱ برابر
با ۲۴
آوريل ۲۰۱۲