دیدگاه
«مطالب
منتشره در
ستون دیدگاه،
نظرات سازمان نیست»
ساختار
شکل حکومتی
"قطعنامه" را
چه بنامیم؟
یک
پاسخ به رفیق
روبن
مارکاریان
اصغر
ایزدی
بنظر
می رسد که
"یادداشت"
1کوتاه من بر
"قطعنامه
هیئت اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی ایران
(راه کارگر)"،
روشنگرانه
بوده است؛ تا
بدان حد که
آرامش رفیق
روبن مارکاریان
را بهم زده و
سبب شده است
که او در مقاله
خود با عنوان
"دمکراسی
کامل، از
تعریف سوسیالیسم
و از هدف های
آن جدائی
ناپذیر است!"
3، به اتهام
زنی و هوچیگری
و تحریف
واقعیات های
تاریخ راه
کارگر پناه
ببرد.
1- اولین
اتهام آن است،
که گویا من
عنوان
"قطعنامه" را
دستکاری کرده
ام و بجای "
تدقیق شعار"
از "تغییر
شعار" بهره
گرفته ام. من
برای اولین
بار این
"قطعنامه" را
درسایت اخبار
روز خواندم و
عنوان آن چنین
است: "هیات
اجرایی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر): تغییر
در یکی از
شعارهای
اصلی".2 عنوان
یادداشت من
چنین است:
"نگاهی به
قطعنامه:
"تغییر در یکی
از شعارهای
اصلی". اگر
"دستکاری" در
کار باشد، این
امر نه توسط
من، که توسط
سایت اخبار
روز صورت گرفته
است. * من عنوان
را در داخل
گیومه گذاشته
بودم که نشان
می داد عنوان
از جای دیگری
نقل می شود و
عنوان گذاری
از من نیست. بنابراین
اتهام
"دستکاری" به
من نمی چسبد،
اما نشانه
هوچیگری روبن
مارکاریان
است. حقیقت اما،
آن است که
یادداشت من،
نه ناظر بر
واژه "تغییر"،
که روشنگری بر
مضمون
"قطعنامه"
بوده است.
2- دومین
اتهام
"دستکاری"،
که این یکی
دیگر محشر
است! روبن
مارکاریان
خود به دستکاری
جملات من دست
می زند و سپس
آن را به
عنوان دستکاری
من، می خواهد
جا بزند. من از
"قطعنامه"،
این گزاره را
در داخل گیومه
نقل کرده ام:
"یک جامعه
واقعا
سوسیالیستی
برخاسته از
پائین و متکی
به پائین"،
روبن
مارکاریان با
افزودن کلمه
دموکراسی به
ابتدای جمله
آن را به این
صورت در داخل
گیومه گذاشته
است: "دمکراسی
یعنی جامعه
واقعاً
سوسیالیستی
برخاسته از پائین
و متکی به
پائین" و این
دستکاری را به
من نسبت داده
است.
3- سومین
اتهام
"دستکاری"،
روبن
مارکاریان با آوردن
جملاتی نظیر: "در
هیچ کجا
سوسیالیسم را
تا سطح
دمکراسی سیاسی
تنزل نداده"؛
و هم چنین با
بیان: "چنین
رویکردی در
تنزیل
سوسیالیسم تا
سطح دمکراسی
یا این همانی
سازی
سوسیالیسم با
سرمایه
داری"، تلاش
کرده به
خواننده القا
کند که گویا
این جملات به
"یادداشت"،
تعلق دارد و
از این طریق
من یک
"قطعنامه من
درآوردی"
ساخته ام و
سپس به نقد آن
پرداخته ام!
هیچ کدام از
این جملات در
یادداشت من
وجود ندارد.
این جملات
ساخته و پرداخته
ذهن
مارکاریان
است، تا به
خیال خود، من
را به
"دستکاری" در
"قطعنامه"
متهم نماید!
آن چه که در
"یادداشت"
آمده است، نه
"همانی سازی
سوسیالیسم با
سرمایه
داری"، بلکه گره
زدن گزاره های
برگرفته از
"قطعنامه" و
فهم من از
آنها چنین
آمده است:
"سوسیالیسم
عین دموکراسی
فعال و
مشارکتی است؛
و دموکراسی
فعال و مشارکتی،
عین
سوسیالیسم
است!" آیا روبن
مارکاریان با
این همانی
سازی
سوسیالیسم و
دموکراسی
فعال و
مشارکتی
مخالف است؟
4- تحریف
برشی از
"تاریخ راه
کارگر"، - از
آنجا که از
جانب خودم می
نویسم بنابر
این با حذف
کلمات
"همفکران او"
فعل جملات را
هم از حالت
جمع به مفرد
تغییر می دهم.
روبن
مارکاریان می
نویسد: "اما
اصغر ایزدی
سازمان ما را
به خاطر پای فشردن
برنامه و
استراتژی
سازمان بر
مبارزه برای
بدیل
سوسیالیستی
از همین امروز
ترک کرد. زیرا
از نظر او پس
از فروپاشی
اردوگاه در
کشورهائی
نظیر ایران،
آلترناتیو
سوسیالیستی
نه ممکن بود و
نه عملی." این
همه حقیقت
نیست؛ اما تحریف
آن چه است که
اتفاق افتاده
است. به شهادت
اسناد و به
شهادت بسیاری
از "راه
کارگری ها" -
که اکنون در
هر دو "سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر) و
"سازمان راه
کارگر" و هم چنین
در بیرون از
این سازمان ها
– هستند، آن چه که
باعث جدائی
(بیرون
انداختن) من
از سازمان شد،
چنین است: در
ادامه
اختلافات فکری
و تشکیلاتی از
کنگره اول
سازمان، و سپس
در تدارک
کنگره دوم،
اختلافات
تعمیق بیشتری
یافت. از
تاسیس سازمان
در سال ۱۳۵۸،
به رغم تغییرات
فکری سازمان
درباره ی
مرحله
انقلاب، راه
کارگر مانند
برخی دیگر از
سازمان های چپ
طرفدار
"اردوگاه
سوسیالیستی"
و از جمله حزب
توده (صرف نظر
از وابستگی
این حزب به
شوروی و حمایت
و همکاری آن
با رژیم
جمهوری
اسلامی، که از
جنس دیگری
است) براین
باور بودیم که
با اتکا به
"اردوگاه
سوسیالیستی"
امکان
سوسیالیسم در
یک کشور و از
جمله ایران
وجود دارد. با
فروپاشی
"اردوگاه
سوسیالیستی"،
من به این باور
رسیدم که
امکان
سوسیالیسم در
یک کشور، دیگر
وجود ندارد؛ و
بنابراین
سوسیالیسم
نمی تواند
آلترناتیو
جمهوری
اسلامی باشد؛
به رغم آن اما،
همچنان باور
داشتم و به آن
وفادار ماندم که
سوسیالیسم
آلترناتیو
تاریخی
سرمایه داری
جهانی است و
مبارزه برای
سوسیالیسم از
همین امروز پا
برجا است.
برپایه این
نظرات، بر
مبارزه برای
دموکراسی، در
استراتژی و
تاکتیک های مبارزاتی
سازمان،
اهمیت و تاکید
بیشتری را قائل
بودم. نقطه
گسست آن جا
بوجود آمد که
در قطعنامه
اصلی کنگره
قید و تاکید
شد که راه
کارگر: جز
برای
استراتژی
سوسیالیستی
مبارزه نمی
کند! من
خواهان آن شدم
که با حذف قید
"جز" دست و بال
سازمان برای
امکان نوع
دیگری از
تحولات از
جمله تحول
دموکراتیک
بسته نشود و
هم امکان ماندن
من در سازمان
میسر شود.
خواست من در
حقیقت همان
بود که در
برنامه
سازمان هم
آمده بود: "سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر) معتقد
است که برای
تاسیس یک
جمهوری واقعاً
دمکراتیک و
مردمی و برای
پی ریزی یک اقتصاد
سالم و در
خدمت همه
مردم، مجلس
موسسان باید
درخواست های
فوری زیرا را
پایه تدوین
قانون اساسی
نوین قرار
دهد." کنگره
دوم سازمان
اما، با تصویب
قطعنامه اصلی
با گزاره "جز برای
استراتژی
سوسیالیستی
مبارزه نمی
کند" بر ماندن
من در سازمان
نقطه پایان
گذاشت. گرایش
فکری من در
کنگره دوم، و
در آن زمان،
در سمتی بود
که اکنون
بعداز گذشت ۲۰
سال، "سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر) در آن
لنگان لنگان
گام بر می
دارد. البته
نمی دانم آیا
این سازمان
هنوز به امکان
سوسیالیسم در
یک کشور،
میراث
استالین، پای
بند است یا
نه؟
5- چه کسی
به میراث
سازمان چوب
حراج زده است؟
من در
"یادداشت"
نوشته ام:
"«قطعنامه»
مدعی است که این
شعار (زنده
باد آزادی،
زنده باد
سوسیالیسم)
نمی تواند "بیان
تعهد ما به
پیکار معطوف
به سوسیالیسم
باشد"! باور من
اما، آن است
که این شعار
بیان تعهد همه
"راه کارگری
ها" برای
"پیکار معطوف
به سوسیالیسم"
بوده است،
خواه رفقایی
که با همین شعار
جان باختند و
خواه من و ما
که سال ها در
این سازمان و
زیر همین شعار
پیکار کرده
ایم. هیئت
اجرائی
سازمان،
بلحاظ سیاسی –
اخلاقی نه فقط
نمی بایست از
جانب دیگران
سخن گوید،
بلکه این پرسش
هم پیش می آید
که چگونه به
سازمان متبوع
خود و تاریخ
آن برخورد
ناروا می کند. اگر
این شعار
"بیان تعهد..."
نبوده، تعهد
آنان به
"پیکار معطوف
به
سوسیالیسم"،
در ۳۷ سال
گذشته؛ در
تمامی طول
حیات سازمان
را در کدام
شعار باید پی
گرفت؟ اکنون
رفیق روبن مارکاریان،
تعهد را که در
"قطعنامه"
معطوف به شعار
بوده، از آن
بر می دارد و
به آلترناتیو
سوسیالیستی
پیوند می زند
تا به خیال
خود بتواند من
را منکوب کند.
می نویسد:
"سئوال این
است که چه کسی
به گذشته
سازمان چوب
حراج زده است؟
اصغر ایزدی که
به خاطر ازدست
دادن اعتقاد خود
به آلترناتیو
سوسیالیستی
صفوف سازمان را
ترک کرده است
یا سازمانی
که...". بسیار
خوب، آیا بهتر
نمی بود که
"قطعنامه" را
طوری می نوشتید
که اکنون
مجبور نشوید
"تعهد" معطوف
به شعار را به
جای دیگری
پیوند بزنید؟
6- من
نخواسته ام در
"یادداشت"،
وارد ارزش
گذاری نسبت به
تغییر و
"تدقیق" شعار
اصلی و کلیدی
در "قطعنامه"
بشوم؛ هیچ
نشانه ای وجود
ندارد در
"یادداشت"،
که آیا این
تغییر شعار،
یک گام به پیش
یا یک گام به
پس است! قصد من
آن بود که بر
"قطعنامه"،
که می توان آن
را با پارادایم
سوسیالیسم
دولتمدار
خصلت بندی کرد
- سوسیالیسمی
که من با آن
فاصله دارم-
نوری بیافکنم.
من ضمن
وفاداری به
"ایده
کمونیسم" و
مبارزه علیه
سرمایه داری
جهانی و برای
آزادی و
سوسیالیسم،
هیچ باوری به
سوسیالیسم
دولتمدار (قرن
بیستم، حزب-
دولت های
"کمونیستی" و
سوسیال دمکرات
و همچنین
سوسیالیسم
چاورزی
"سوسیالیسم"+
سیستم
پارلمانی و...)
ندارم.
بنابراین آدرس
اشتباه است که
چند صفحه سیاه
کرده اید و آن
چه را که در
مباحثات با
سازمان های چپ
و کمونیست در
"شورای
همکاری..."
داشته اید، در
اینجا باز
نوشته کرده،
تا من را به
طرفداری از
سیستم حزب –
دولت های
"کمونیستی"
وصل کنید. من را
مخالف
دموکراسی
جلوه داده
اید. آری، من
مخالف نگاه و
مشی شما به
مقوله
دموکراسی
هستم، چرا که
آن گونه که
خود نوشته
اید:
"سوسیالیسم
مارکسی
دمکراسی
لیبرال را
کافی ندانسته
و خواهان
تعمیق آن با
حفظ همه دست
آوردهای مثبت
دمکراسی
لیبرال (که
اساساً به مدد
مبارزات و
فداکاری های
طبقات پائین،
نیروهای
پیشرو و
سوسیالیست در
انقلابات و
جنبش های بی
شمار شکست
خورده و پیروز
به دست آمده)
در زمینه آزادی
های سیاسی و
حق حاکمیت
مردم است." اولا،
همه آن چه را
که دستاورد
های دموکراسی
لیبرال ذکر
کرده اید، ربط
چندانی به
دموکراسی لیبرال
ندارد و حتی
چپ ترین
لیبرال ها تا
اوایل قرن
بیستم، با این
دستآوردها از
جمله حق رای
عمومی مخالف
بودند، و
بنابراین
برخلاف نظر
شما، این
دستاورد ها نه
"به مدد"
مبارزات و فداکاری
های طبقات
پائین،
نیروهای
پیشرو و سوسیالیست،
بلکه از طریق
جنبش ها و
فداکاری آنان
به دمکراسی
لیبرال تحمیل
و "تزریق" شده
است؛ ثانیا،
من به گرایش
چپی تعلق دارم
که خواهان دست
رد زدن به
دموکراسی
لیبرالی و
سیستم "نمایندگی"،
و دگرگونی
ریشه ای آن با
نوع دیگری از
دموکراسی،
یعنی دمکراسی
مستقیم و مشارکتی
هستم، و این،
خلاف همه آن
چیزی است که
شما به دنبال
آن هستید.
کارنامه
احزاب سوسیال
دمکرات،
نتایج و ماهیت
دموکراسی
لیبرالی را تا
به امروز
آشکار کرده
است. هم اکنون
هم شاهد بحران
و بی اعتمادی
عظیم به سیستم
نمایندگی لیبرال
دمکراسی در
کشورهای غربی
هستیم. البته
من ارزیابی
خودم را نسبت
به این
مباحثات، قبلا
درهمان کامنت
به مقاله ی
"دولت کارگری
و حق رای
عمومی"، که
اکنون شما در
مقاله خود به
آن ارجاع داده
اید، نوشته
بودم: "کنتکس
حق رای عمومی
در قرن نوزدهم
همانا پذیرش و
تعمیم حق رای
برای تمام
شهروندان
فارغ از
مالکیت (ثروت
و دارائی) و
جنسیت بوده
است. کمون
پاریس برای
مارکس و انگلس
همانا کشف
ضرورت درهم
شکستن ماشین
دولتی (و نه
کسب آن) و
تشکیل کمون به
عنوان "نه
دولت" بود. در
کجای نوشته
های آنان و در
کجای اقدام
کمون پاریس،
"تاسیس" کمون
به رای عمومی
گذاشته شد؟
همه گفته روبن
مارکاریان
حامل این نکته
است که بایستی
با رای عموم
شهروندان
قدرت سیاسی را
کسب کرد و یا
آن را از دست
داد؛ و این
نکته یکی از
پایه های فکری
سوسیال
دمکراسی از
کائوتسکی
تاکنون بوده
است، و نکتهای
نیست که تازگی
داشته باشد".
اکنون برای
فهم تمام آن
چه که نوشته
اید این پرسش
ها باقی می
ماند: آیا
همچنان به
امکان سوسیالیسم
در یک کشور
باور دارید؟
آیا درهم شکستن
ماشین دولتی
به همراه حزب-
دولت های
"کمونیستی"
به تاریخ
پیوسته است و
اکنون کسب
قدرت سیاسی با
رای و سیستم
انتخاباتی
پارلمانی در
دستور است؟
7- در
پایان یک نکته
به عنوان
مزاح؛ می
نویسید: "آشفته
فکری رفیق
اصغر ایزدی که
مانند یُویُو
از لیبرالیسم
به
استالینیسم و
از
استالینیسم به
لیبرالیسم
نوسان می کند
خواننده نقطه
نظرات او را
قطعاً دچار
گیج سری ساخته
و در برابر این
سئوال قرار
خواهد داد که
او در کجای
کائنات سیاسی
ایستاده است."
من در هر کجای
جهان که
ایستاده
باشم، قطعا در
لیبرال
دمکراسی و
استالینیسم
نیست؛ جائی ایستاده
ام که رفیق
روبن
مارکاریان
قادر به دیدن
آن نیست:
تغییر جهان
بدون کسب قدرت
سیاسی! ضمنا
حرکت
"یُویُو"
عمودی است و
این پاندول
است که حرکت
افقی دارد،
بنظر می رسد
برای همین یک
نکته هم که
شده، نیاز است
مقاله خودتان
را تصحیح
کنید!
***
1- لینک
چاپ"یادداشت"
در سایت اخبار
روز: www.akhbar-rooz.com
2- لینک چاپ
"قطعنامه" در
سایت اخبار
روز: www.akhbar-rooz.com
3- لینک چاپ
مقاله در سایت
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com