اعدام
جنایتکارانه
هفت متهم یک
پروندۀ سیاه
«من در
تأثیر مستقیم
یا غیرمستقیم
مجازات مرگ تأمل
کرده ام. چیست
معنایش؟ هیچ،
جز عملی نفرت
انگیز و بیهوده؛
هیچ، جز
خشنونتی
خونبار که اگر
به دست فرد
باشد جنایتش
میگویند و
دردا و دریغا
اگر جامعه
مرتکب شود، عدالت
نام می گیرد! قانونگذار
یا قاضی و یا
هر کسی که
هستید بدانید
آنچه برای فرد
جنایت است
برای جامعه
نیز جنایت
خواهد بود.»
ویکتور
هوگو
کامران
شیخه،
زندانی
عقیدتی اهل
سنت کُرد، را
هم بعد از ۱۵
سال زندان و
شکنجه بامداد
پنجشنبە ۴
مردادماە با
بانگ شوم اذان
صبح در زندان
ارومیه به دار
آویختند. با
اعدام کامران
یکی از
سیاهترین
پرونده سازی
های حکومت
ولائی
جنایتکار به
جنایت بارترین
شکلی با هفت
اعدام خونبار
بسته شد. کامران
شیخی، ٣٩ ساله
اهل مهاباد،
هفتمین و
آخرین متهم
زنده ی این
سناریوی سیاه
پرونده سازی
نیروهای
اطلاعاتی و
امنیتی بود که
کشتند. پیش از
او، شش متهم
دیگر پرونده
را بعد از بیش از
۱۴ سال شکنجه
و زندان از
آبان ماه ۱۴۰۲
تا اردیبهشت ۱۴۰۳
به چوبه دار
سپرده بودند. قاسم
آبسته در
چهاردهم
آبان، ایوب
کریمی در
هشتم آذرماه، داوود
عبدالهی در
دوازدهم دی
ماه و فرهاد
سلیمی در سوم
بهمن ماه سال
گذشته،
انور خضری و خسرو
بشارت در
تاریخ های
دوازدهم و
بیست و ششم
اردیبهشت ماه
امسال در
زندان
قزلحصار کرج
به چوبه دار آویخته
شدند. در
واقع هر یک از
این زندانیان
بی گناه پیش
از ستاندن
جانشان در
وجود دیگر هم
پرونده ای
هایشان اعدام
شده بودند. ماجرای
این پرونده
سازی سیاه
حکومت اسلامی
هم بنا به
گزارش منابع
حقوق بشری از
این قرار بود
که در مهرماه
سال ۱۳۸۷ «عبدالرحیم
تینا»، امام
جماعت مسجد
خلفای راشدین
شهرستان مهاباد،
توسط افراد
ناشناس کشته
شد. اما تمامی
این زندانیان
یک سال بعد از
کشته شدن «ماموستا
تینا» در
فاصله ماههای
آذر تا بهمن ۱۳۸۸بازداشت
شدند. و حتی
خود کامران،
انور، قاسم و
خسرو پس از احضار
به اداره
اطلاعات با
پای خود به
این نهاد امنیتی
رفته بودند که
بازداشت شدند.
در اسفندماه ۹۴
در «دادگاهی» به
ریاست محمد
مقیسه (ناصریان)
با اتهامات نخ
نمای همیشگی «اقدام
علیه امنیت
ملی»، «عضویت
در گروههای
سلفی» و "افساد
فی الارض" به
اعدام محکوم
شدند. این حکم
در دیوان عالی
کشور نقض شد. ولی
در خردادماه ۹۸
ابوالقاسم
صلواتی
مجدداً حکم
اعدام برای این
افراد را صادر
و در تاریخ
بهمن ماه ۹۸
دیوان عالی
کشور حکم
اعدام را
تایید کرد. این
زندانیان
نگون بخت در
نظامی که
عدالت با تیغ
رذالت و شقاوت
ذبح شده است
محاکمه و
قربانی شدند. با
وجود اینکه
خود این
زندانی ها
همواره بر بیاساس
و کذب بودن
اتهامات
تاکید
داشتند، متأسفانه
صدایشان به
جائی نرسید و
یک به یک بعد
از بیش از یک
دهه زندان و شکنجه
(از جمله
اعدام های
ساختگی، شکنجه
روانی تهدید
به تجاوز با
چوب و تجاوز
به اعضای زن
خانواده) به
دار آویخته
شدند. چنین
قساوت و بی
رحمی تنها از
عهده نظام
خونریز ولائی
بر میآید که
سیاه ترین
کارنامه را
داراست. برای
یک نظام ننگی
از این بالاتر
نیست که همواره
مقام اول
اعدام (به
نسبت جمعیت) در
جهان را داشته
باشد.
حقیقت
تلخ و گزنده
در مورد این
پرونده سازی
سیاه را در
آبان ماه سال
گذشته احمدرضا
حائری
زندانی سیاسی
تبعیدی زندان
قزلحصار کرج
در نامهای به
نقل از «یکی از
هم پروندهایهای»
قاسم
آبسته که
برای اجرای
حکم به سلول
انفرادی برده
شده بود، بیان
کرد. او نوشت
که «کل دادگاه
دو دقیقه طول
نکشید» و در آن
جلسه «مقیسه
گفت: اولاً
کُرد هستید،
این یک اعدام! ثانیاً
اهل سنت هستید
این دو اعدام
و ثالثاً تفکر
سلفی دارید
این سه اعدام ... والسلام!»
سهیل
عربی** هم بندی
سابق این زندانیان
مظلوم که خود
اکنون در
تبعید
برازجان به سر
می برد نیز در
اردیبهشت ماه
امسال گفته بود:«سالها
همبندی بودیم
تو گوهردشت. چه
انسانهای
شریفی. همه در
زندان کار می
کردند و تمام
اندک درآمدشان
از کارهای سخت
را برای
خانواده
هایشان می فرستادند.
چون نانآور
خانواده
بودند. همه
از محروم ترین
نقاط. هر وقت
جدیدالورود
تو بند می
آمد، رقابت
بود سر اینکه
کی زودتر بهش
وسایل هدیه
کنه، مثل حوله،
مسواک. با
همون اندک
امکانات
بسیار بخشنده
و سخاوتمند.... ما
از کتاب زندگی
آنها حتی در
حد یک
پاراگرافش را
هم نخوانده
ایم. آن هم
چیزی است که
حکومت دوست
دارد به ما
نشان دهد؛
جلدی که رویش
هم یک برچسب
زده شده است
که محارب هستند،
سلفی هستند.»
در
واکنش به
اعدام
جنایتکارانه
کامران شیخه و
دیگر احکام
صادره، باز
این هم بندیان
سابق کامران
در زندان
قزلحصار
بودند که با
زنان قهرمان
زندان اوین
همراه شدند و
پیشتر از
دیگران
شجاعانه
فریاد اعتراض سر
دادند. آنها
در۴ مرداد ۱۴۰۳
با امضای
زندانیان
سیاسی واحد ۴
زندان
قزلحصار
نوشتند: «با
فریاد اعتراض
زنان قهرمان
زندان اوین
مطلع شدیم که
زندانی سیاسی
پخشان عزیزی
هم با اتهام
حکومت ساخته "بغی"
به اعدام
محکوم گردیده
و همزمان آقای
کامران شیخه
همبندی سابق
ما نیز امروز
صبح در زندان
ارومیه اعدام
شده است. همچنین
خبردار شدیم
بیش از ۱۰ نفر
دیگر هم برای
اجرای حکم به
انفرادی
انتقال داده
شدهاند.
ما
زندانیان
زندان
قزلحصار هم به
حمایت از زندانیان
سیاسی بند
زنان اوین، با
اعتراض آنان
همنوا میشویم
و ضمن محکوم
کردن نقض حق
حیات مردم
ایران توسط
ماشین اعدام،
توجه همه
نهادهای بینالمللی
حقوق بشر را
به موج اعدامهای
به راه افتاده
جدید جلب میکنیم
و تاکید میکنیم
که مقاومت و
اعتراض در
برابر سرکوب و
اعدام، "عادی
و غیرعادی" ، "سیاسی
و غیرسیاسی" نمیشناسد
و تعطیلبردار
نیست.»
حمزه
سواری یکی از
زندانیان
سیاسی زندان
قزلحصار که
بیست و شش
هفته است در
کارزار سه
شنبه های نه
به اعدام با
اعتصاب غذا به
احکام شنیع
اعدام و شکنجه
اعتراض می
کند، در
مهرماه ۱۴۰۰
در نامهای
روشنگر از
زندان تحت
عنوان «مسیر
غلط اعدام و
تبعات آن!» نوشته
بود: «اعدام
همواره یک
مسئله
پرابهام و
سوال برانگیز
بوده است،
سوالاتی
مانند اینکه
چه کسی حق گرفتن
جان انسان را
به حکومت میدهد؟
اما اعدام
سیاسی در
کشوری مثل
ایران داستانی
به مراتب تلختر
و غم انگیزتر
دارد و در
بسیاری از
مواقع بسان
پروسه انتقام
بیپایان میماند. پروسهای
که اعدام فرد
نقطه آغازین
آن است. لحظه
اعدام سیاسی
ممکن است برای
فرد معدوم نقظه
اوج و پایان
عذاب و شکنجه
روحی و جسمی
باشد، اما
برای
بازماندگان
او نقطه آغاز
غم و غصه بیپایان
و پرسشهای بیپاسخ
خواهد بود. ...اعدام
بی شک مصداق
بارز خشونت
است و باید بیدرنگ
در هر نقطه
دنیا متوقف
شود. ضرورت نه
بزرگ به اعدام
هر روز برای
ما آشکارتر می
شود و یکی از
مهمترین
راهکار ساخت
آیندهای
بهتر نهادینه
کردن نه به
اعدام در
تمامی اقشار
جامعه است. یادمان
نرود که با
وجود اعدام ما
افق روشنی
نخواهیم داشت. به
امید آنکه
برای نسلهای
بعدی آرامش و
طمانینه را به
میراث بگذاریم.»
حمزه که
نوزده سال حبس
و شکنجه در
زندان های مخوف
حکومت اسلامی
نتوانسته
اراده
پولادین او را
درهم بشکند
خود داغدار
اعدام دو
برادر بزرگترش
(محمدعلی و
جعفر)* است و
این تلخ ترین
تجربه زندگی
را به تمامی
زیسته است.
آخرین
صحبت های ایوب
کریمی یکی از
هفت متهم
پرونده سیاه
کذائی پیش از
اعدام
جنایتکارانه
اش در آذرماه ۱۴۰۲
این بود: «من
ایوب کریمی
هستم زندانی
محکوم به
اعدام، این
آخرین نفس های
من در این
دنیاست، برای
نجات زندگی من
دیر است، اما
لطفاً سایر
زندانیان بیگناهی
که به اعدام
محکوم شدهاند
را نجات دهید.» کامران
هم مثل ایوب و
قاسم و... حالا
دیگر نفس نمی
کشد. آنها با
مرگشان از رنج
هستی فلاکت
بار در جهنم جمهوری
اسلامی «راحت» شدند
ولی خانواده
هایشان مثل
هزاران
خانواده
اعدامی دیگر
تا عمر دارند
داغدار
خواهند بود. داغ
جانسوزی که
هیچ مرهمی بر
آن نیست. ما
نتوانسیم
برای نجات جان
ایوب، قاسم،
کامران،
انور، خسرو،
داود، فرهاد و...
صدها اعدامی
دیگر کاری
انجام دهیم. و
این برای هر
انسانی که
آزادی و
انسانیت و زندگی
را ارج مینهد
و دغدغه اش
مسایل اجتماعی
است،
اندوهبار و
تلخ است. به
همین سبب
مبارزه علیه
اعدام و شکنجه
را می بایست
قاطعانه تر و
گستردهتر از
قبل پیش برد. حال
که بیست و شش
هفته است
زندانیان
دیار چوبه های
دار در۱۶
زندان علیه
اعدام و شکنجه
بیرق مبارزه
برافراشته
اند و درون
زندان ها را
به خط مقدم مبارزه
و سنگر مقاومت
تبدیل کرده
اند باید بیش
از پیش این
طلایه داران
زندگی را مورد
حمایت و
پشتیبانی همه
جانبه قرار
دهیم. این
آزادگان در
بند که در
دشوارترین
شرایط زندانهای
نظام قهار و
قاتل برای
زندگی و دفاع
از حق حیات از
جان خود مایه
گذاشته اند،
شایسته بالاترین
احترام ها و
موثرترین
همدلی ها و
همراهیها
هستند. برای
پایان دادن به
سبعیت و شناعت
گرفتن جان انسانها
توسط حکومت ها
به هر دلیلی،
در هر جا و هر
زمان، می
بایست همصدا و
همگام با
آزادگان
سرفراز
پرچمدار
مبارزه با
اعدام و
شکنجه، لغو
مجازات شنیع
اعدام را به
یک مطالبه
عمومی
اجتماعی
تبدیل کنیم.
یاشار
جاوید
جمعه ۵
مرداد ۱۴۰۳ / ۲۶
جولای ۲۰۲۴
پانویس
…........................................
*محمدعلی و
جعفر سواری در۲۰ شهریور۱۳۸۶
اعدام
شدند.
** در مورد
سهیل عربی به
لینک زیر
مراجعه شود
سايت
سازمان
کارگران
انقلابی
ايران (راه
کارگر) (rahekargar.net)