آن
برانکارد را
میبینید؟
او و
شهریار،
فرزندان
من بودند
منیره
ناهید (دایکه
مونیره) یکی
دیگر از مادران
مقاومتْ
زندگی را وداع
گفت.
او
مادر دو تن از
مبارزین
سیاسی کرد «احسن
ناهید» و
«شهریار
ناهید» بود
که با فرمان
حاکم شرع وقتْ
صادق خلخالی در
محوطهی
فرودگاه
سنندج
تیرباران
شدند.
خلخالی
در مقام یکی
از جلادان
کردستان (به
سیاق مصطفی
چمران و گروه
امل) در حکمی
لسانی و بی استناد،
دستور
تیرباران به
۱۱ تن را در ۵
شهریور ۱۳۵۸
صادر کرد.
احسن
ناهید ۲۲
ساله،
دانشجوی
مهندسی پلیتکنیک
تهران
(خوابیده بر
روی برانکارد)
و شهریار
ناهید ۲۰
ساله،
دانشجوی
پزشکی
دانشگاه تهران
در میان کشته
شدگان قرار
داشتند.
از
میان اسامی دو
نفر بسیار
زخمی بودند،
که یکی از
آنان احسن
ناهید و دیگری
ناصر سلیمیْ
کارمند ادارهی
بهداشت سنندج
بود که با دست
زخمی به گلوله
بسته شدند.
خلیل
بهرامی (از
دوستان نزدیک
صادق خلخالی)
در یادآوری
خاطراتش گفته است:
«قاضی (خلخالی)
عمامهاش را
برداشت. کفشهایش
را درآورد.
پایش را روی
صندلی گذاشت.
از پشت عینک
زندانیان را
برانداز کرد و
نامشان را پرسید.
قاضی اتهامات
انتسابی
متهمان را
[چنین] برشمرد:
قاچاق
اسلحه، تحریک
به شورش و قتل.
اما
هیچ مدرکی
ارائه نشد.
همهاش حدس و
گمان بود. پس
از نزدیک به
۳۰ دقیقه، خلخالی
یازده مرد را
"مفسد فی
الارض" اعلام
کرد.
جمیل
نوره یکی از
زندانیان
نجات یافته که
پیش از اعدام
احسن ناهید با
او بازداشت
شده بود در
کتاب خاطرات
خود (یک شاهد
زنده برای ثبت
در تاریخ)،
چگونگی زخمی
شدن احسن
ناهید را با
نقل قول از وی
شرح داده است:
«با وجود زخم
ران و خونریزی
به تعقیب و
گریز ادامه
دادیم و در یک
مزرعه، خود را
زیر شبدرها
مخفی کردیم.
گرمای زیاد
زیر شبدرها
آزار دهنده
بود، از طرفی
جاشها و
پاسدارها
مشغول زیر و
رو کردن
شبدرها بودند
که من را پیدا
کردند. شهریار
(برادر) و جمیل
یخچالی (از اعدام
شدگان) با
دیدن دستگیری
من از مخفیگاه
بیرون آمدند و
خود را تسلیم
کردند. آنها میتوانستند
فرار کنند اما
نخواستند که
مرا تنها
بگذراند.
عوامل رژیم ما
را به پاسگاه بازگرداند».
روز ۵
شهریور ۱۳۵۸
ساعت ۵
بعدازظهر
احسن
ناهید،
شهریار
ناهید، جمیل
یخچالی، ناصر
سلیمی،
عبداله
فولادی، مظفر
نیازمند، سیروس
منوچهری،
اصغر مبصری،
مظفر رحیمی،
عیسی پیرولی و
عطا زندی در
فرودگاه
سنندج با ضرب
گلولههایی
در جمجمه و تن
کشته شدند تا
تطهیر
کنندگان
تاریخ خونبار
حاکمیت،
جنایت را
«پاسداری» و
تاریخ حذف و کشتار
را «عصر طلایی
امام» نام
گذاری کنند.
جنایاتی
از قصابان
کردستان که
یادآوری هولناک
آن برای
فرزندان
چمران و
خلخالی به
اظهار بیاطلاعی
آنان میانجامد.
اما چه
باک که سرخی
خون جانباختگان
این سالیان
لحظهای
کمرنگ نخواهد
شد و «فراموشی»
همچون ردای ننگینی
بر تن تثبیتکنندگان
وضعیت موجود
خواهد ماند.
.....................................
متن از
گروه
نویسندگان
سرخط