ترقی
فردی، در سایه
مرگ امر جمعی
دربارهی
تحصن سها
مرتضایی
دانشجوی
ستارهدار
دانشگاه
تهران و شورای
صنفی این
دانشگاه
یادداشت ارسالی
به کانال
دانشگاه ما
اصولا
وقتی صحبت از
چیزی به نام "
شورای صنفی" میشود،
نباید تردیدی
درباره جمعی
بودن آن کرد.
اما برخی اعضای
وابسته به
قدرت در
شوراهای
صنفی، به لطایف
الحیلی، که
اگر آن را در
راستای بهبود
وضع
دانشجویان به
کار میبردند
اکنون کسی
جرئت محکوم
کردن
دانشجویان به
واسطه فعالیت
صنفی را
نداشت، وضعیت
را به گونهای
رقم زدند که
ماهیت معطوف
به منافع جمع
بودن زیر سوال
برود. مسأله
این است که
وضعیتی
بهوجود آمده
تا از اساس
پرسش از
"شورا" بودن
شورای صنفی،
محل بحث قرار
بگیرد.
دیروز
خبر استعفای
دبیر شورای
صنفی مرکزی دانشگاه
تهران و
انتخاب دبیر
جدید اتفاقی
بود که البته
در سایهی بی
تفاوتی
همیشگی حاکم
بر دانشگاه،
توجه خاصی به
آن نشد. ما در
اینجا در پی
عقده گشایی با
شخص خاصی نیستیم
و از اساس،
طرح مقولاتی
از قبیل " فلانی
انسان خوبی
است" یا " آدم
بدی است" را در
این سطح از
تحلیل غلط
میدانیم.
پرسش ما ناظر
به وضعیتی است
که امکان
تغییر تلقی از
کنشگریهای جمعی،
در اینجا
شورای صنفی،
را ممکن
میگرداند تا
نشانههای آن
در کالبد فرضا
انتخاب دبیر،
خود را نشان
میدهد؛
وضعیتی که
آقای دبیر،
خود را به
عنوان نماد
فعالیت دانشجویی
میداند و
اطرافیان هم
انگشت تعجب بر
دهان نهاده،
شروع به تحسین
چنین عملکردی
میکنند و غیر
از این را
امری خیالی و
مربوط به عالم
هپروت
میدانند! اما
ببینیم چه
عملکردی خود
را به عنوان
فعالیتی صنفی
جا زده و حیرت
همگان را
برانگیخته
است؟
شوراهای
صنفی به عنوان
یک نهاد مستقل
دانشجویی
وظایفی
برعهده دارد
که همهی
آنها را میتوان
ذیل عنوان
"مقاومت
بدنهی
دانشجویی در برابر
فشارهای وارد
شده" دانست.
این مسأله سنگ
محکی در دستان
ماست تا با آن
بتوانیم
عملکرد یک
شورا را مورد
قضاوت قرار
دهیم. بنا به
همین سنگ محک،
میتوان به
صورت مصداقی
عملکرد دبیر
انتخاب شده را
ارزیابی کرد.
سها مرتضایی،
دانشجوی
"ستاره دار" دانشکده
حقوق و علوم
سیاسی، برای
احقاق حقوق
اولیه ی خود
دست به تحصن
رو به روی
کتابخانه
مرکزی زد.
شورای صنفی
این دانشکده،
به عنوان حامی
بدنهی
دانشجویی، با
وقاحت هرچه
بیشتر، دست در
دست مسئولان
دانشگاهی و
دانشکدهای،
کوچکترین
واکنش
اعتراضی نسبت
به این وضعیت
از خود بروز
نداد و حتی در
قبال سخنان وقیحانهی
معاون آموزشی
دانشکده،
سکوت مطلق کرد:
"من
در تاریخ ۲۶
شهریور ماه
نیز پاسخ
دادم؛ ادعای
خانم مرتضایی
این بوده که
نمره دیگر
داوطلبان را
روی نمودار
بردید در
حالیکه
درمورد من این
موضوع اعمال
نشده و همان
نمره اولیه به
دانشگاه و
سازمان سنجش
منتقل شده
است. به هیچ
عنوان،
نمیتوان این
ادعا را ثابت
کرد که نمره
دیگر
دانشجویان را
روی نمودار
بردهایم. اگر
نمرهها را
روی نمودار
میبردیم، قطعا
ایشان هم
مشمول این
روند میشدند.
اما نه تنها
ما در گروه
علوم سیاسی
بلکه در ۶
گروه دیگر هم،
نمره ها را
روی نمودار
نبردیم که
افزایش نمره
پیدا کنند...
ایشان در دو
گرایش مسائل
ایران و جامعه
شناسی سیاسی
شرکت کردند.
در گرایش مسائل
ایران، نمره ۶\۲۳ و
در جامعه
شناسی سیاسی
هم نمره
۲۳ را آوردند.
این درحالی
است که کف
نمره لازم
برای ورود
داوطلبان به
چرخه رقابت در
سازمان سنجش، ۲۵
بوده است و
ایشان نمره
کافی را
نیاورده اند...
ما سند داریم؛
نمره امتحان
کتبی
دانشجویان و
همچنین نمره
دانشجویان که
در گروههای
مربوطه از
آنها مصاحبه
به عمل آمده،
وجود دارد به
علاوه نمره
رزومه،
مقاله، کتاب
و غیره.
حتی در
بررسیهای
بعدی که ما
انجام دادیم،
ایشان مقداری
مورد ارفاق هم
قرار گرفته
بودند. با این
حال نمره ۲۵
را به دست
نیاورده
بودند."
همراهی
معاون آموزشی
این دانشکده
با نهادهای
امنیتی
فرادانشگاهی
چیزی غریب و
دور از انتظار
نیست اما سکوت
شورای صنفی در
این باره حکایت
همان گرگی است
که به همراه
دوست خود در
برف حرکت
میکرد و چون
غذایی برای
خوردن
نیافتند،
رفیق خود را
که از توان
افتاده بود
خورد و در
پاسخ به چرایی
این کار، گفت
"خب من دوست تو
هستم! نباید
بگذارم درد
بکشی! کارت را
تمام میکنم
تا خودت راحت
شوی!"
شورای
صنفی دانشکده
حقوق و علوم
سیاسی، در جواب
به این
بیتفاوتی
خود، احتمالا
پاسخی مشابه
این کار گرگ
را خواهد داد:
دلیل این بود
که فرد معترض
آسیبی از این
اقدام خود
نبیند! اما
سوالی که پیش
میآید این است
که چرا چنین
سکوتی
امکانپذیر
است و با واکنشی
روبهرو
نمیشود؟
برخلاف
انتظار آقای
دبیر در لیست
انتخاباتی
خود در
انتخابات دانشکده،
که پیروی از
مطالبات
دانشجویی
فارغ از
هرگونه سیاسی
بازی و به دور
از مسائل
سیاسی(!!) را
آرمان خود
میدانست،
این عملکرد
شورای صنفی
امری کاملا
سیاسی ست؛ چرا
که صرف نظر از
نوع نگرش،
هرگونه
عملکردی در
ساحت جمعی (در
این مورد یک
طرف
دانشجویان و
شوراهای صنفی
و از طرفی
دیگر مسئولان
دانشگاهی و
فرادانشگاهی)
امری سیاسی
است.
احتمالا
منظور آقای
دبیر از سیاست
سیاستی مبتنی
بر حفظ و
تداوم وضع
موجود در
سایهی نادیده
گرفتن
مطالبات
دانشجویی و
وادادگی به
صاحبان قدرت
در عرصه
دانشگاه بوده
است! که در این
صورت باید به
وی و همراهانش
آفرین گفت!
چرا که شاید
هیچ کس بهتر از
آنها
نمیتوانست
چنین کاری
کند. اما این تلقی
از سیاست
زمانی
پذیرفته
میشود که روح
حاکم بر بدنه
دانشگاهی
اهمیتی به امر
جمعی ندهد و
به اصطلاح
"هرکس سرش به
کار خودش
باشد". در این
منظومه،
شورای صنفی به
ابزاری برای
حفظ وضع فعلی
بدل میشود که
راکد بودن و
بی اثر بودنش،
چیزیست مورد
پسند غاصبان
قدرت در عرصه
دانشگاهی.
اما
مقاومتها
وجود دارند؛
مقاومتهایی
که در پرتو
سرکوبها و
دستگیریهای
گسترده و فضای
امنیتی شدید،
همچنان سر در
برابر دشمن خم
نکرده و به
میدان
میآید؛ کمرنگ
نشان دادن این
مقاومتها
امری است
عامدانه تا
آنها را بیفایده
و غیرضروری
بنمایاند و از
اساس، شورای صنفی
را نه با این
مقاومتها،
که با اموری
دیگر معنا
کند. ما باید
ضمن تداوم
دادن به این
ایستادگیها،
آنها را
پررنگتر از
هر زمان دیگری
نشان دهیم و
اهمیت این
کارها در چنین
بستری شرح
دهیم. با این
کار، حیات
خلوت دوستان
"صنفی نمای"
ما مورد هجوم
قرار گرفته و
خواب راحت
آنان در بستر
بی توجهیها،
آشفته خواهد
گردید.
گام
بعدی باز پس
گرفتن سنگر
مهم شوراهای
صنفی از دست
سودجویان است
تا همان
مقاومتهای
شجاعانه، که
نمودش در
اعتراض به
سخنرانی
نمایشی رئیس
جمهور به وقوع
پیوست، به
صورت نهادینه
و منظمتر پیش
گرفته شود و
این بار در
تحصنهای
رسمی هماهنگ
شده از سوی
شوراهای صنفی
دانشگاه، فریاد
"مقاومت
زندگی ست؛
خواه
دانشگاهی در
چشم انداز
باشد خواه
زندانی" سر
داده شود.