مقایسه
ای بین
دو انقلاب
ایران ۱۹۷۹ و
مصر ۲۰۱۱
صادق
افروز
بدنبال
اوج گرفتن
شعله های
انقلاب در مصر
، خامنه ای
ولی فقیه رژیم
جمهوری
اسلامی در
خطبه نماز
جمعه اش ،
انقلاب مصر را
یک "انقلاب
اسلامی"
نامید و از"
مردم مسلمان
مصر" خواست در
همان مسیری
گام گذارند که
جمهوری
اسلامی ۳۲ سال
پیش آغاز کرد
.بلافاصله پس
از اتشار محتوی
این خطابه که
به زبان عربی
هم ایراد شده
بود ، سازمان
اخوان
المسلمین در
سایت رسمی خود
در برابر این
گفته خامنه ای
موضع گرفته و
گفت :
اخوان
المسلمین
انقلاب را
انقلاب مردم
مصر به شمار
می آورد و نه
یک انقلاب
اسلامی .
انقلاب مردم
مصر،
مسلمانان ،
مسیحیان از
گروه ها و
فرقه های
مختلف را شامل
می شود (۱)
خامنه ای
با یک شبیه
سازی ساده و
غیر کارشناسانه
می پنداشت می
تواند همان
نسخه جمهوری
اسلامی را
برای انقلاب
عمیق مردم مصر
تجویز کند .در
سال ۱۹۷۹ در
ایران ، روحانیون
که در دوران
دیکتاتوری
شاه در حاشیه
مبارزات
سیاسی قرار
داشتند و با
حسرت نظاره گر
فعالیت چریک
های شهری
بودند با کمک
سرمایه داری
جهانی به مرکز
صحنه سیاست
هدایت شدند
.این رهبری
روحانی با
مسلمان
قلمداد کردن
مردم و نسبت
اسلامی دادن
به انقلاب
مردم که
استبداد شاه و
نابرابری
اجتماعی و
اقتصادی و عدم
استقلال
سیاسی را هدف
قرار داده بود
به تدریج نیروهای
فعالی را که
سال ها علیه
رژیم شاه
جنگیده بودند
از صحنه سیاسی
حذف کرد . پیام
خامنه ای به
گروه های
اسلامی در مصر
و بویژه اخوان
المسلمین به
مفهوم اتخاذ
روش ها و
تاکتیک هایی
است که جمهوری
اسلامی در
دوران ۳۲ ساله
حیات خود در
زمینه حذف
نیروهای
انقلابی از آنها
استفاده کرده
است .ولی به
دلائل
گوناگون مصر ۲۰۱۱
ایران ۱۹۷۹
نیست و
نیروهای
اسلامی در مصر
قادر نیستند
برای پیشبرد
سیاست های خود
از مدل جمهوری
اسلامی پیروی
کنند . بعضی از
صحنه های
تظاهرات
خیابانی که در میدان
تحریر و دیگر
شهر های مصر روی می
دهد ممکن است
یادآور
انقلاب ایران
در ۱۹۷۹ باشد
ولی به دلائل
گوناگون این
دو انقلاب را می
توان کاملا از
هم تمیز داد .
من اختلاف
بین این دو
انقلاب را در
زمینه ساختار
اقتصادی ،
نیروهای در
گیر سیاسی ،
نقش متفاوت
روحانیت شیعه
و سنی و اوضاع
و احوال کاملا
متفاوت
جهانی
و پایان جنگ
سرد توضیح می
دهم .
1.بازار در
ایران: پس از
انقلاب موسوم
به سفید که در ۱۳۴۱(۱۹۶۲)
توسط شاه
انجام شد
بازار ایران
که از متحدین اصلی
رژیم شاه پس
از کودتای ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) به
شمار می رفت
به اپوزیسیون
مذهبی پیوست
.بازار در
ایران بر خلاف
بازار در مصر
به روابط سنتی
در جامعه
محدود بود
.عرضه کالاهای
ساحته شده در
داخل ایران به همان
شیوه قدیمی و
سنتی در یک
محوطه سربسته
به نام بازار
که از سنتی دیرباز
می آمد ادامه
داشت .در
رقابت با تسریع
در سرمایه
داری شدن
روابط در
جامعه و باز شدن
درها برای
ورود هرچه
سریعتر کالا
های خارجی ،
بازار ایران
که هموار
رابطه
تنگاتنگی با روحانیت
شیعه داشت از
مخالفت خمینی
با رفرم های
شاه ، که شامل
رفرم ارضی و
شرکت فعال تر
زنان در
فعالیت های
اجتماعی می شد
حمایت کرد . در
فاصله ۱۶ ساله
بین انقلاب
سفید و انقلاب
بهمن بازار ایران
از آن بخش از
روحانیت شیعه
که در
اپوزیسیون
قرار داشت
حمایت می کرد. گروه
موتلفه و
فداییان
اسلام که از
بقایای گروه
نواب صفوی
بودند به
عنوان
نمایندگان
سیاسی این
بازاریان از
هیچ کمکی به
خمینی برای تثبیت
جمهوری
اسلامی
فروگزار
نکردند. این
گروه ها در
تمامی جنایات
رژیم جمهوری
اسلامی در 32
سال گذشته
سهیم هستند .
بعضی از
رهبران موتلفه
و فداییان در
زندان های شاه
به سر می
بردند .پس از
رشد گرایشات
اتئیستی در
مهمترین
سازمان چریکی
اسلامی یعنی
مجاهدین و
علنی شدن این
گرایشات ،
رهبران
موتلفه و
فداییان اسلام
و روحانیون
هوادار آنها
به شدت به
راست چرخیدند
و پس از ابراز
ندامت نامه از
زندان های شاه
آزاد شدند
.اعضای این
گروه ها بعد
از سرنگونی
شاه وظیفه
اصلی خود را
مبارزه با
سازمان مجاهدین
و کمونیست ها
قرار دادند
.یکی از
معروفترین
اعضای این
گروه
،اسدالله
لاجوردی بود
که به دلیل
اعدام ها و
شکنجه های
بسیار به قصاب
اوین معروف شد .
۲ـ
سازمان
های کارگری :
کارگران در
جمعیت 32 میلیونی
ایران در 1979
هنوز جوان و
فاقد تجربیات
سازماندهی
بودند .سازمان
های مستقل
کارگری مثل
اتحادیه ها و
سندیکا ها که
در دوره 12 ساله
فضای باز سیاسی
پس از خروج
رضا شاه از
ایران
بین 1320 -1332(1941-1953) به
شدت رشد کرده
بودند ، پس از
کودتای 1332 به
شدت سرکوب
شدند .
کارگران
ایرانی از
تجربیات و
فعالیت های
نسل پیش از
خود در مقطع
انقلاب 1357 بی
اطلاع بودند .اعتصاب
ها و شورش های
کارگری در
شرایطی که سازمان
سراسری
کارگری وجود
نداشت یکی پس
از دیگری به
شدت از طرف
رژیم شاه
سرکوب می شدند
.کارگران در
اواخر سال 57 و
با تاخیر به
جنبش انقلابی
پیوستند
.کارگران شرکت
نفت از جمله
این کارگران
بودند که با
اعتصاب
تاریخی سال 57
به سرنگونی
رژیم شاه سرعت
بخشیدند .ولی
جنبش کارگری
در سال 57 تعیین
کننده نبود
.کارگران اکثرا
بدون هویت
طبقاتی در
تظاهراتی
شرکت می کردند
که از سوی
نیروهای
مذهبی برگزار
شده بود . معلمین
و پرستاران از
دیگر بخش های
طبقه کارگر
بودند که
اکثرا سکولار
بوده و در مخالفت
با رژیم شاه
به دلیل نبود
دمکراسی در
جامعه از
اپوزیسیون چپ
یا مجاهدین
حمایت می کردند .
3. احزاب
سیاسی : در سال 1357
در ایران تنها
یک حزب سیاسی
قانونی به نام
رستاخیز وجود
داشت .پلیس
سیاسی شاه به
نام ساواک
هیچگونه
فعالیت سیاسی
خارج از خطوط
مشخص و تعیین شده
را تحمل نمی
کرد .احزاب
سیاسی
اپوزیسیون اغلب
در خارج از
کشور فعالیت
می کردند . بعد
از کودتای
آمریکایی –
انگلیسی 28
مرداد دو حزب
اصلی سیاسی
یعنی حزب توده
ایران و جبهه
ملی بطور کامل
سازمان دهی
خود را در
داخل ایران از
دست داده
بودند .این دو
جریان در خارج
از کشور به
فعالیت های
محدود خود
ادامه می دادند
.حزب توده که
با مقامات حزب
کمونیست
شوروی یک
رابطه بسیار
صمیمانه و
تنگاتنگ داشت
با استفاده از
کمک های
کشورهای
برادر یک
فعالیت سیاسی
بسیار کم رنگ
را ادامه می
داد . اگر جبهه
ملی و حزب
توده در مقطع
انقلاب 57 به
زحمت قابل
رویت بودند ،
دو سازمان
چریک که طی 8
سال مبارزه
قهرمانانه
بسیار خونین
با رژیم شاه تعداد
بسیاری از
کادر ها و
رهبران خود را
از دست داده
بودند از
محبوبیت
بسیاری در
میان دانشجویان
،معلمین و
پرستاران
برخوردار بودند
.در آستانه
انقلاب 57 این
دو سازمان با
بدنه ای زخمی
و خونین در
حالی که
رهبران با تجربه
و مسلط خود را
از دست داده
بوده در فضای
غیر منتظره
انقلابی شوکه
شدند .مجاهدین
که نظراتشان
التقاطی بود
از مائوئیسم و
اسلام در عکس
العمل به رشد
گرایشات
اتئیستی در
سازمان شان و جداشدن
یک بخش کامل
از آن به نوعی
سیاست
سازشکارانه
ای را در
مقابل اسلام
گرایان بنیاد
گرا اتخاذ
کرده و
بدنیال
خمینی و روحانیت
افتادند و در
رای گیری
ابتدایی به جمهوری
اسلامی رای
دادند .
فداییان خلق
تحت هدایت
رهبری جوان و
بی تجربه خود
در دام شعار
های ضد
امپریالیستی
خمینی
افتادند و
سرانجام دیدگاه
حزب توده را
در دفاع از
مبارزه ضد
امپریالیستی
خمینی و سکوت
در برابر
اقدامات ضد
دمکراتیک او
پذیرفتند
.مجاهدین خلق
که از درون یک
بحران
سازمانی تازه
سر بیرون
کشیده بودند
پس از آزادی
رهبرانشان از
زندان بیشتر
در فکر سازماندهی
جدید
نیروهایشان
بودند و با
روحانیت شیعه
در موافقت
ضمنی بسر می
بردند .این دو
سازمان چریکی
به دلیل
مشکلات از دست
دادن کادر های
برجسته و
نداشتن یک
تحلیل مشخص از
روحانیت شیعه
و جامعه ایران
نتوانستند
علیرغم
محبوبیت
بسیار نزد
مردم به
مقابله با
عروج روحانیت
شیعه به قدرت
بپردازند .
بر خلاف
ایران ، مصر
فاقد منابع
نفتی است .منبع
درآمد دولت به
غیر از مالیات
های گوناگون ،
مبالغ
دریافتی از
تردد کشتی ها
در کانال سوئز
، صادرات
کالاهای
تولید شده و
به خصوص پنبه
و محصولات
ریسندگی و
بافندگی ،
توریسم
و کمک هایی
است که از
آمریکا
دریافت می
دارد .کمک های
مالی دریافتی
از آمریکا
سالانه در حدود
1.5 میلیارد
دلار است .
ساختار
اقتصادی
مختلف مصر را
وادار می کند
تا مسیری
متفاوت با
انقلاب
اسلامی ایران
در نظر بگیرد .
در همان سه
مورد اشاره
شده فوق
درباره ایران
را در مورد
مصر در نظر
بگیریم .
1.بازار
مصر: بر خلاف
بازار سنتی در
ایران ، بازار
مصر بسیار به
توریسم
وابسته است
.مسیحیان قبطی
نیروی مهمی در
بازار مصر
هستند .بدلیل
همین وابستگی
به صنعت
توریسم ،
بازاز مصر با
سیاست هایی که
توریست ها را
به وحشت
بیندازد
مخالف هستند
.بازار مصر در
سال های
بحرانی 1952 ، 1956 ، 1967
و 1973 تجربه
بسیار بدی را
از سر گذراند
.به این دلیل
برخلاف ایران
بازار مصر از
مسلمانان
بنیاد گرا
حمایت نمی کند .
2. سازمان
های کارگری :
جنبش کارگری و
سازمان های
کارگری در مصر
از یک تجربه
بسیار طولانی
مبارزاتی
برخوردار
هستند . گروه
هایی که مردم
را به شرکت در
تظاهرات
خیابانی دعوت
کردند از گروه
هایی هستند که
ریشه در
مبارزات
کارگران در
سال 2008 دارند
.گروه 6 آوریل
که در سال 2008 پس
از تظاهرات کارگران
اعتصابی در
کارخانجات
ریسندگی و بافندگی
در شهر المحله
و المنصوره
تشکیل شد نقش
اصلی را در
فراخوان مردم
مصر به آمدن
به خیابان در
سال2011 بازی کرد .
از سال 2004 تا کنون
بیش از 3000 حرکت
مبارزاتی از
سوی کارگران
مصری رخ داده
است . المحله
متمرکز ترین
شهر کارگری در
مصر است .32000 هزار
نفر در
کارخانه
ریسندگی که
متعلق به دولت
است کارمی
کنند . این شهر
قلب تپنده
جنبش کارگری
مصر است . جنبش
کارگری در این
شهر از یک
تاریخ طولانی
مبارزه
برخوردار است
.رهبران
کارگری زندان
های بسیار
طولانی را
تجربه کرده
اند . جنبشی که
در سال 2008 مردم
را به خیابان
ها کشاند برای
نخستین بار در
طول زمامداری
مبارک موفق شد
دیوار های ترس
و وحشت را در
هم بشکند .
جوانان
هوادار
کارگران
انقلابی المحله
مهمترین
رهبران حرکت
اخیر در مصر
به شمار می
آیند .
3. احزاب
سیاسی : بر
خلاف ایران در
1357 که یک سیستم
تک حزبی
رستاخیزی را
تجربه می کرد
، در مصر چند حزب
قانونی وجود
دارند که در
پارلمان مصر
فعالیت می
کنند .اگرچه حزب
دمکراتیک ملی
متعلق به طبقه
حاکم حرف آخر
را می زند
بعضی از احزاب
کوچک در
پارلمان به چانه
زنی مشغول
هستند . حزب
سکولار وفد که
طرفدار سفت و
سخت خصوصی
سازی و مالکیت
خصوصی است .این
حزب در دوره
جمال
عبدالناصر که
مصر سیاست دولتی
کردن
کارخانجات را
در پیش گرفته بوداز
مخالفین ناصر
به شمار می
رفت . حزب الغد که
در انتخابات 2005
حدود 8 درصد
آرا را به دست
آورد و جنبش
کفایه . این سه
حزب از آزادی
های لیبرالی و
دمکراسی
بورژوایی
پارلمانی
دفاع می کنند
و به نقض حقوق
بشر از سوی
رژیم حاکم معترض
هستند .
برخلاف ایران
که یک رهبر
مذهبی از خارج
جنبش اسلامی
را بر می
انگیخت رهبر
نیرومند
مذهبی در مصر
بر فراز جنبش
قرار ندارد
.یوسف
القرادوی که
یک رهبر مذهبی
مقیم قطر است
و یک برنامه
تلوزیونی را
هدایت می کند از
نفوذ چندانی
برخوردار
نیست . بر خلاف
ایران که مسجد
توسط یک هیئت
چند نفری در
محلات مختلف
اداره می شد و
رو حانیت شیعه
از طریق خمس و
ذکات امور
مالی اش تامین
می شد در مصر مساجد
در کنترل دولت
قرار دارند و
امامان مساجد
حقوق بگیران
دولت هستند .
حزب اصلی
اسلامی در مصر
، اخوان
المسلمین است
که در سال 1928
تاسیس شده است
. اگرچه
افرادی که
معتقد به روش
های برخورد
مسلحانه
بودند مثل سید
قطب از درون
اخوان
المسلمین سر
بیرون آوردند
ولی اخوان
المسلمین در
دهه 1960 سید قطب و
هواداران او
را اخراج کرده
و با نظرات
افراطی او
مرزبندی کرد
.پس از مرگ
ناصر ، اخوان
المسلمین با
دولت انور
سادات از در
آشتی درآمد و
بطور ضمنی با
این دولت در
مبارزه با
جهاد اسلامی
مصر همکاری
کرد .
بطور
خلاصه در
مقایسه شرایط
بین مصر 2011 و
ایران 1979 باید
گفت کارگران و
جنبش های
کارگری و
جوانان
هوادار آنها نقش
اصلی
را در سازماندهی مبارزه
علیه رژیم مصر
بازی می کنند
.در انقلاب
ایران ، کارگران
به این درجه
از آگاهی و
سازماندهی
نرسیده بودند
.بازار در مصر
روابط بسیار
کمتری با گروه
های مذهبی و
اخوان
المسلمین
دارد .بازار مصر
به مراتب کمتر
از بازار
ایران به این
گروه ها کمک
مالی و سیاسی
می کند .در
حالی که بازار
ایران از نفوذ
کمپانی های
خارجی در ایران
اسیب می دید ،
بازار مصر به
دلیل وابستگی اقتصادی
به صنعت
توریسم
خواهان روابط
گسترده و حسنه
با غرب است .
تغییر
اوضاع جهانی
انقلاب
ایران در حالی
رخ داد که جنگ
سرد هنوز ادامه
داشت و جهان
سرمایه داری
استراتژی خود را
بر اساس
مقابله با
نفوذ شوروی
تعیین می کرد
.روی کار آمدن
اسلامگرایان
در ایران و
کمک به مجاهدین
افغان از سوی
آمریکا و
متحدینش در پروژه
کمربند سبز
بخشی از
سیاستی بود که
فشار بر اتحاد
شوروی را در
نظر داشت .غرب
در روی کار آمدن
خمینی چهره
متحدی را می
دید که علیرغم
هیاهوهای ضد
آمریکایی اش
کمر به قتل
دمکرات های
انقلابی و
کمونیست ها
بسته است
.برژینسکی
تئوریسین
دولت آمریکا
در دوره ریاست
جمهوری کارتر
شخصا در
افغانستان در
کنار مجاهدین
افغانی حاضر
شد و آنها را
تشویق به جهاد
فی سبیل الله
کرد و وعده
بهشت داد .
دولت آمریکا
با تمام قوا
از این نیروها
حمایت می
کرد.همین
نیروهای
اسلام گرا
بعدا لوله
تفنگ را به سمت
ارباب خود
گرفتند .غولی
که در
ازمایشگاه امپریالیزم
ساخته شده بود
چنان از کنترل
خارج شد که در
ادامه خصومت ،
مراکز بزرگ
تجاری امریکا
را در سپتامبر
2001 با خاک یکسان
کرد .در دوره
بوش پسر ،
سیاست حمایت
از جنبش های اسلامی
جای خود را به
اسلامو فوبیا
داد .امپریالیزم
در حال حاضر
در مبارزه با
جنبش کارگری و
کمونیستی در
رابطه با جنبش
های ارتجاعی
اسلامی به
حمایت بدون
قید و شرط از آنها
نمی پردازد
.اخوان
المسلمین
مصری از چنان
پشتیبانی که
جنبش ارتجاعی
اسلامی در سال
1979 در ایران
برخوردار
بود برخوردار
نیست . این هم
دلیل دیگری بر
عدم تشابه بین
شرایط این دو کشور
در دو مقطع
مختلف زمانی
است .
تجربه
سیاه حکومت
اسلامگرایان
32 سال حکومت
استبدادی
جمهوری در
ایران که جز
فلاکت ، فقر
فزاینده ، بی
خامنانی و
فحشا و بی حقی
همگانی و
سرکوب روزانه
آزادی های
دمکراتیک
چیزی به
ارمغان نیاورده
است مثال
بسیار خوبی
برای آن چیزی
است که جمهوری
اسلامی یا
حکومت اسلامی
می نامند .اگرچه
اپوزیسیون
خارج از کشور
بی وقفه
مبارزه علیه
جمهوری
اسلامی را
ادامه داده
است ولی جنبش انقلابی
مردم ایران پس
از انتخابات
ریاست جمهوری
دهم و عکس
العمل بسیار
خشن جمهوری
اسلامی و ضرب
و شتم
تظاهرکنندگان
بیش از هر
زمان دیگری در
افشای ماهیت
واقعی این
سیستم در انظار
مردم جهان
موثر بود
.جوانان مصری
که حوادث ایران
را در آن
روزها با
علاقه دنبال
می کردند به
سادگی جذب
شعار های
دروغین اسلام
گرایان در
مدینه فاضله
بودن جامعه
اسلامی نمی شوند
.آنها مثال
ایران را
رویاروی خود
دارند .این هم
دلیل دیگری بر
هموار نبودن
جاده های رسیدن
به قدرت برای
اسلام گرایان
در مصر و دیگر
کشورهای عربی
است .
تاریخ
نگارش 13 فوریه 2011
1. به نقل از
سایت اخوان المسلمین :
. “MB responds to Iran’s
Islamic Leader Mr Khamenai: The MB regards the revolution as the Egyptian
People’s Revolution not an Islamic Revolution asserting that the Egyptian
People’s Revolution includes Muslims, Christians, from all sects and political…