به نام
خداوند جان و
خرد
«بیانیه
کانون صنفی
معلمان تهران
در خصوص بازداشت
محمد حبیبی»
ده روز
از بازداشت
محمد حبیبی
عضو فعال،
صادق و پرتلاش
کانون صنفی
معلمان تهران
می گذرد. در
این مدت، این
بازداشت
واکنش های
متعددی را به
همراه داشته
است. این
واکنش ها از
سوی بدنه ی
معلمان،
شورای
هماهنگی تشکل
های صنفی،
تشکل های صنفی
معلمانِ
استان های
مختلف کشور، تشکل
های مدنی و
کارگری بوده
است. این
واکنش ها به
بازداشت محمد
حبیبی از یک
سو اعتراض به
بازداشت یک
فعال صنفی
بوده است - که
به طور کلی
بازداشت
هرکنشگر صنفی
را به معنای سرکوب
جامعه می
دانند - و از
سوی دیگر در اعتراض
به نوع
بازداشت
ایشان و خشونت
و بی احترامی
صورت گرفته در
حین بازداشت
بوده است که شایسته
هیچ نوع
انسانی خصوصا
یک معلم نیست.
بازداشت
ایشان به شدت
روح معلمان را
آزرده نموده است
و پیگیرانه و
با حساسیت بی
سابقه وضعیت
ایشان را رصد
می کنند. به
روش های
گوناگون و با
استفاده از
فضای رسانه ای
و مجازی با
صدور بیانیه،
نوشتن
یادداشت و
دلنوشته ،
اعتراضات خود
را نسبت به
این گونه
اقدامات نشان
داده اند.
در
حالی که جامعه
معلمی و مدنی
اعتراض و
نگرانی خود از
وضعیت ایشان
را در چنین
سطح وسیعی
اعلام نموده
اند، متاسفانه
تاکنون این
موضوع با سکوت
و بی اعتنایی
مسئولین،
مواجه شده
است. در این
مدت با وجود
پیگیری های
متعدد صورت
گرفته از سوی
خانواده،
دوستان و
اعضای کانون،
نه تنها علت
بازداشت از
سوی مرجع
بازداشت
کننده مشخص
نشده، بلکه
حتی مکان بازداشت
ایشان نیز به
خانواده
اعلام نشده
است.
کانون
صنفی معلمان
تهران بار
دیگراعلام می
دارد که محمد
حبیبی با
رویکردی
کاملاً صنفی
در این مجموعه
فعالیت نموده
و بارها با
موضع گیری ها
و یادداشت
هایش نشان
داده است که
به جزئی ترین
مسائل صنفی از
وضعیت آموزش
دانش آموزان
تا خشونت در
مدارس، آموزش
رایگان و همچنین
وضعیت معیشت
معلمان اهمیت
می دهد و در
جهت بهبود این
وضعیت تلاش می
کند. ما
برخورد و بازداشت
این فعال صنفی
و رسانه ای را
به معنای برخورد
با هرگونه
فعالیت
متشکلِ صنفی و
مدنیِ مسالمت
آمیز می
دانیم. کانون
صنفی معلمان
تهران، ادامه
ی بازداشت این
عضو خود را به
منزله ی
مخالفت با هر
نوع تلاش صنفی
صادقانه و در
چارچوب قانون
برای بهبود
وضعیت معلم و
دانش آموز
تلقی می
نماید؛ چرا که
باور داشته و
اعلام می
داریم که محمد
حبیبی در
فعالیت های
چند ساله خود
در این مجموعه
جز در این مسیر
گام برنداشته
است.
همچنین
کانون صنفی
معلمان تهران
با توجه به تجربیات
گذشته در وارد
نمودن انواع
اتهامات بی
پایه به
فعالین صنفی
معلمان، در
هنگام
بازداشت و
دادن آدرس های
گمراه کننده
به منظور
جلوگیری از
ورود برخی
حامیان حقیقت
جو، مراجع
ذیربط را از
ورود به چنین
اقداماتی
درمورد
محمد حبیبی
برحذر داشته و
معتقد است
ورود به
چنین اقداماتی
نتیجه ای جز
بی اعتمادی
بیشتر به
اتهام زنندگان
و برانگیختن
خشم جامعه ی
معلمان نخواهد
داشت.
کانون
صنفی معلمان
تهران ضمن
اعتراض مجدد
به رفتارهای
غیر قانونی
وهمراه با
خشونت در هنگام
بازداشت یک
معلم و کنشگر
مدنی، خواهان
آزادی فوری
این عضو هیئت
مدیره ی خود می
باشد. همچنین
اعتراض خود
نسبت به ادامه
ی حبس سایر
همکاران و
اعضای خود را
اعلام می
دارد.به باور
ما شکستن حرمت
یک معلم، صرف
نظر از زیر پا
گذاشتن حقوق
فردی او،
گستاخی نسبت
به جایگاه رفیع
معلمی است. ما
ضمن تأکید بر
تداوم پیگیری
ها و اقدامات
قانونی خود،
نسبت به
تحرکات احتمالی
خارج از کنترل
تشکل ها، در
جامعه معلمی
هشدار می
دهیم.
کانون
صنفی معلمان
تهران از
حمایت های بی
دریغ صورت
گرفته از طرف
معلمان، تشکل
های صنفی
معلمی و برخی
نهادهای مدنی غیر
معلمی در
حمایت از آقای
حبیبی، کمال
تشکر را دارد
و این حمایت
ها را مایه ی
دلگرمی خانواده
ی ایشان تشکل
ها و فعالان
صنفی می
داند.به امید
رهایی همه ی
معلمان دربند.
کانون
صنفی معلمان
تهران دوشنبه
۲۱ اسفند ۱۳۹۶
..............................
گزارش
روز نهم از
وضعیت محمد حبیبی
یکشنبه 20
اسفند روز نهم
بازداشت عضو
هیات مدیره
کانون تهران
است. روز نهم
خانواده محمد
حبیبی به
همراه دوستان
و وکلای
پرونده به
شعبه دوم
بازپرسی دادسرای
اوین مراجعه
نمودند. هدف
از این مراجعه
معرفی وکلا به
شعبه 2 بود. در
این مراجعه
همسر آقای
حبیبی موفق شد
با بازپرس
پرونده
ملاقات نماید
و به نحوه
بازداشت و
ادامه. روند
بی خبری از
محل نگهداری
همسر خود
اعتراض نمود
اما متاسفانه
مسئول پرونده
از ارایه محل
نگهداری معلم
زندانی
خودداری نمود
و این روند غیر
قانونی
همچنان ادامه
دارد.
در
این دیدار به
خانم پاک ضمیر
گفته شد بخاطر
درد گردن
همسرش گردن
بند مخصوص
تهیه و به
زندان تحویل دهد
ایشان بعد از
تهیه مراتب
نگرانی خود
نسبت به وضعیت
سلامت همسرش
را اعلام
نمودند لازم به
ذکر است آقای
حبیبی در سال
های اخیر مشکل
جدی گردن
نداشته و گویی
بخاطر شرایط
بد بازداشت مشکل
قدیمی گردن
ایشان عود
نموده است.
در
ادامه
پیگیرها
بعداز ظهر 20
اسفند همسر آقای
حبیبی به
همراه جمعی از
اعضای هیات
مدیره کانون
معلمان تهران
و دوستان با
وزیر آموزش و
پرورش ملاقات
نمودند. در
این دیدار بعد
از شرح ماوقع
توسط خانم
خدیجه پاک
ضمیر، آقای
فلاحی دبیرکل
کانون تهران
تاکید نمودند
که آقای حبیبی
در فعالیت خود
وظایف
تشکیلاتی
محول را انجام
داده است و
نباید
اینچنین مورد
ضرب و شتم
قرار گیرد و
نسبت به وضعیت
موجود اعتراض
نمود در این
دیدار خانم
صدیقه پاک
ضمیر، عضو هیات
مدیره کانون
تهران تاکید
نمود که نحوه
بازداشت آقای
حبیبی از طرف
نهادهای مدنی
و تشکل های
صنفی به شدت
محکوم شده است
و موجب اعتراض
معلمان است.
آقای حمید
جعفری دوست و
همکار آقای
حبیبی نسبت به
عواقب انتساب
اتهامات واهی
به محمد حبیبی
هشدار داد و
خواستار احقاق
حقوق وی شد. در
ادامه جعفر
ابراهیمی
بازرس شورای
هماهنگی با
توجه به موضع
گیری آقای
بطحایی در
مورد معلمان
زندانی به عدم
شفافیت و موضع
گیری دو پهلو
وی در مصاحبه
با خبرآنلاین
اشاره نمود و
خواستار آن شد
که وزیر به
صورت مشخص و
قاطع ضمن به
رسمیت شناختن
تشکل های صنفی،
واقعه خشونت
در برابر
هنرستان
اندیشه را محکوم
نماید.
پس
اظهار نظر
معلمان آقای
بطحایی ضمن
ابراز تاسف
بخاطر نحوه
بازداشت به
پیگیری های
خود و محدودیت
ها اشاره نمود
و تاکید نمود
که بصورت جدی
این پیگیری
ادامه خواهد
داشت. در
پایان معلمان
شرکت کننده در
این دیدار بر
خواسته خود
نسبت به اعلام
موضع صریح وزارتخانه
تاکید نمودند
و اعلام کردند
نحوه واکنش
معلمان بستگی
به وضعیت آقای
حبیبی دارد و
اگر محل
نگهداری وی
مشخص نگردد
معلمان گام
های دیگری
برخواهند
داشت. این
جلسه پس از 45 دقیقه
پایان یافت.
در
ادامه موج
حمایت ها و
همبستگی با
خانواده محمد
حبیبی امروز
در تعدادی از
مدارس در
شهرهای
تهران،
اندیشه،
اهواز، جلفا،
بهبهان، مریوان
و شیراز
همکاران با
تراکت هایی که
خواستار
آزادی آقای
حبیبی بود عکس
گرفته و منتشر
نمودند
امروز
همچنین محمد
حبیبی حوالی
ساعت 20 با همسر
خود تماس گرفت
و ضمن اعلام
بی خبری از
محل نگهداری
وضعیت خود را
با وجود گردن
درد خوب توصیف
نمود تا زمان
تماس گردن بند
ایشان به
دستشان نرسیده
بود همچنین
آقای حبیبی از
معلمان و تشکل
های صنفی و
فعالان مدنی
بابت حمایت و
همدلی با وی و
خانواده اش
قدردانی نمود.
با
توجه به گزارش
فوق کمیته
دفاع از محمد
حبیبی و اعضای
خانواده وی و
تشکل های صنفی
در گام نخست
خواستار روشن
شدن وضعیت این
معلم دربند بوده
منتظر واکنش
وزیر آموزش و
پرورش در
محکومیت دستگیری
وی هستند و
معتقدند
بایستی بدون
فوت وقت محمد
حبیبی آزاد
شده با خاطیان
برخورد قانونی
صورت گیرد.
کمیته دفاع از محمد حبیبی
20 اسفند 1396
.................................
بیانیه
کانون فرهنگیان
استان اصفهان در
محکومیت
بازداشت
محمد
حبیبی عضو
کانون صنفی
معلمان تهران
به
نام خداوند
جان و خرد
سخن
هرچه گویم همه
گفته اند.....
در
زمانی که
فرصتی برای هم
اندیشی نیست،
نظریه
پردازان
خشونت، به پا
خواسته اند تا
با سیاست
ارعاب و سرکوب
" جان بر لب
رسیدگان را "
آرام کنند،
ظاهراً
مقبولیت و
اعتبار
اجتماعی و مردمی
معلمان را
برنمی تابند و
تلاش می کنند
ناراحتی پیدا
و پنهان خود
را با رفتار
زشت و غیر اخلاقی
تسکین بخشند!
برخورد
با نهادهای
مدنی و
کنشگران صنفی
و رسانه ای
آنهم با روش
های غیرمدنی ،
در زمانی که جامعه
به آرامش و صبوری
بیشتری نیاز
دارد ، اعجاب
برانگیز است !
غوطه
وران در رفاه
و توبه
فرمایان لازم
است بند ششم
از اصل دوم
قانون اساسی
جمهوری
اسلامی را
بازخوانی
مجدد کنند و
از خواب غفلت
بیدار شوند.
بسی
جای تعجب است
کسانیکه
ضابطه و
قانونمندی را
در رفتار مردم
و تشکل های
صنفی و سیاسی
رصد می کنند
خود به هیچ
ضابطه و قانونی
پایبند
نیستند.
برخورد
ساختارشکنانه
و بی ادبانه
با فعال صنفی
جناب آقای
محمد حبیبی را
شدیداً محکوم
می کنیم و از
مقامات مسئول
به خصوص وزیر
محترم آموزش و
پرورش
به عنوان
مسئول فرهنگیان
می خواهیم به
قانون شکنان گوشزد
کند با اهل
معرفت و تربیت
کنندگان
فرزندان
ایران این
گونه برخورد
جایز نیست.
سخن
کوتاه ، ضمن
تسلیت به
جامعه
فرهنگیان متذکر
می شویم جایی
که باران فکری
نبارد بی
قانونی و بی
انضباطی
جایگزین
هنجارهای
اجتماعی خواهد
شد
جانپرورست
قصهُ ارباب
معرفت
رمزی
برو بپرس و
حدیثی بیا بگو
کانون
فرهنگیان
استان اصفهان
......................................
وعده
ملاقاتی که
خورده شد!!!
✍ آسیه
سپهری
چهارشنبه
-۱۶ اسفند- به
خانواده
محمدحبیبی قول
داده بودند
شنبه - امروز،
۱۹ اسفند-
عزیزشان را
خواهند دید،
نه تماس تلفنی
بلکه خواهند
دید.
و
امروز؛
با
دیدن خدیجه
همسر باصلابت
و همراه
همیشگی او،
میتوانستی
با تمام وجودت
لمس کنی این
بر سر حرف
خویش نبودن
آمران، جان
آدم را چگونه
آتش میزند.
اینکه از عزیز
خود، بی خبر
باشی و به تو
قول مساعد
بدهند، وعده
دیدار بدهند و
... بروند.
وعده
ای که برای
رسیدن
موعودش،
خانواده که
هیچ، دوستان و
همکاران او
نیز بعد از
گذشت چند روز
از اخبار بازداشت
غیرمنتظره
او، آن هم به
شیوه ای غیرمعمول
و غیرانسانی،
لحظه شماری
میکردند. برای
شنیدن خبری
هرچند مختصر
از دیدار
خانواده با او،
و دمی آرام
گرفتن.
حال
چگونه میتوان
آرام بود و دم
نزد. و روی
کدام حرف
میتوان حساب کرد.
اصلا روی حرف
چه کسی؟!!!
خودتان
بگویید ما به
کجا باید
التجا ببریم
برای گرفتن
خبری موثق،
برای دیدن روی
عزیزمان، همکارمان،
همراهمان،
همنوع مان و
...اصلا
به چه کسی؟!!!
کدام حرف،
کدام وعده را
باور کنیم و
از دهان چه
کسی؟!
وقتی
حتی خودتان به
فرمودهٔ دو
روز پیش خود
عمل نمی کنید.
آقایان
بدانید
ما کم حافظه
نیستیم
پیگیر
هستیم
پیگیر
پیگیر
راه، مرام و
اندیشه ای که
آموختیم از معلمانمان
که در مکتب
خود شما گزینش
شده اند.
لطفا
به خودتان
احترام
بگذارید
........................................
بازداشت
محمد
حبیبی،مصداق
یک بام و دو
هوا
✍:محمد حسن
پوره
برخورد
تند و خشن با
فعالین صنفی
،مدتی است در
دستور کار
دستگاه سرکوب
قرار گرفته
است، آخرین
مورد آن
برخورد دور از
اصول انسانی و
قضایی و کاملا
بر خلاف منشور
حقوق شهروندی
دولت روحانی
که با رونمایی
ازاین منشور
ژستی اخلاق
محور بخود می
گیرد ،و آن
بازداشت توام
با شدیدترین
شیوه ممکن
باآقای محمد
حبیبی فعال صنفی
و عضو کانون
صنفی معلم های
تهران و قطعا
با یک اتهام
مبهم و گنگی
به نام تشویش
اذهان عمومی و
مخاطره امنیت
ملی .
دو
موضوع در حوزه
آموزش و پرورش
در یکسال اخیر
اتفاق افتاده
است .
۱)بازداشت
تعدادی از
فعالین صنفی
،از جمله اسماعیل
عبدی،محمود
بهشتی ،اسدی
،عمرانی ،مهدی
فتحی و خانم
خادمی و
اخطار و احضار
به حراست ها و
......تعداد دیگری
از فعالین
واخیر محمد
حبیبی
۲)اختلاس
(بخوانید
دزدی)از صندوق
ذخیره
فرهنگیان
توسط مجموعه
ایی از مدیران
رده بالا و
میانی در
دستگاه های
پولی /مالی و آموزش
و پرورش
،بطوریکه که
از نظر ارزش
بزرگترین دست
درازی مدیران
یقه سفید به
منابع مالی خصوصی
(چرا خصوصی
،چون سرمایه
صندوق ذخیره
،سرمایه ایی
است که از
تجمیع سرمایه
های اندک
معلمان ایجاد
شده و صاحب آن
معلمها هستند )است
.
حال
به دو اتهامی
که عموما به
فعالین صنفی
در کیفرخواست
صادره از سوی
نهادهای
امنیتی و قضایی
زده می شود ،
تشویش
اذهان عمومی
به
خطر انداختن
امنیت ملی
نظری می
اندازیم .
محمد
حبیبی ،معلم
صادقی که
بنابر خصیصه و
شخصیت اخلاقی
نمی توانست
نسبت به
کمبودها و کاستی
های دستگاه
عائله وار
آموزش و پرورش
بی تفاوت باشد
ودرد را همراه
با هم صنفان
خود تشخیص داد
و آن بودجه
ناکافی در بخش
آموزس و پرورش
بود و بدون
اینکه اذهان
عمومی را مشوش
کند همراه با
معلم های فعال
در عرصه صنفی
،از مجلس
خواستار
تخصیص بودجه
کافی برای
کیفیت بخشی به
آموزش کودکان
و نوجوانان هم
وطنش و افزایش
حقوق
همکارانش
برای تامین
هزینه های یک
زندگی معمولی
ورفع انبوه
مشکلات این
دستگاه موثر و
بی توجه و رها
شده می شود.
حبیبی
معلمی بود که
نمی توانست
نسبت به وضعیت
ساختار معیوب
اموزش و
پرورش
بی تفاوت
بماند و با شناختی
که بدلیل حضور
در کلاس از
سیستم آموزش و
پرورش داشت
،با نوشته های
تحلیلی آسیب
شناسی سیستم
معیوب
را جهت رفع
آسیب ها بخوبی
انجام می داد
و هر جایی که
ردی از اعتراض
در چارچوب
قانون علیه
کاستی های
اموزش وپرورش
بود ،همراه و
همگام با
همکاران حضور
داشت و هیچگاه
خارج از
چارچوب
قانونی
اعتراضش را
نشان نمی داد
.نوشته هایش
،صحبتها و
فریادهایش
همه موجود است
و کاملا منطبق
با شاکله
قانون،که این
قوانین
اعتراض را حق
شهروندان
بیان نموده
است.
حال
سوال اینجاست
، اقدام حبیبی
باعث مشوش شدن
افکار عمومی
می شود یا
دزدیهای صورت
گرفته از
صندوق ذخیره
فرهنگیان .
صندوقی
که قطعا بیش
نیمی از معلم
ها عضو آن بوده
اند و با
اعضای
خانواده معلم
ها و دانش
آموز و
خانواده دانش
آموز،تعدادکثیری
از جامعه با
آن درگیر و
مطلع بوده
اند.
کدامیک در
تشویش اذهان
عمومی موثر
بوده اند
؟؟؟؟؟؟
آمران
و عاملان
تاراج صندوق
ذخیره
آزادانه و با
وقاحت تمام و
هیچ گونه
احساس ترس از
تعقیب قضایی
بخاطر دزدی از
صندوق ذخیره
فرهنگیان ،جولان
می دادند و می
دهند و به
راحتی به خارج
از کشور می
گریزند.
اما
هنگامی که یک
معلم ، کارگر
،پرستار فریادش
مطالبه حقوق
از دست رفته
اش ، فریادش
دادن بودجه
عادلانه به
نهاد آموزشی کشورش
، دادن حداقل
استانداردهای
آموزشی برای
کودکان
سرزمینش
،برای آزادی
همکار در بندش
و...
پاسخ
مطالبه هایش
،خشن ترین و
غیر انسانه
ترین شیوه
برخورد با یک
انسان با
اتهامات واهی
است .
چقدر
تفاوت و فاصله
است بین شیوه
برخورد با دو
موضوع که در
یک دستگاه
صورت گرفته
است ،یکی به
تاراج بردن
میلیاردها
تومان از
صندوقی که با
قطره قطره از
جیب معلم برای
تامین بخشی از هزینه
های سرسام آور
زندگی در ایام
کهنسالی با
اقتصاد فاسدو
بی تفاوتی
دستگاه های مسئول
نسبت به این
تاراج
و
برخوردی خشن
،غیر انسانی
،قرون وسطایی
با شخصیتی که
بنیانگذار
نظامش شغل آن
را شغل انبیا
توصیف نموده و
در مکانی که
در همه
حکومتها ،حضور
نظامیان و
تعرض به معلم
بسیار مذموم و
ناپسند
قلمداد می شود
مکانی به نام
مدرسه.
علی
ایهالحال ،از
این نمونه
برخوردها
متاسفانه
فراوان داریم
.
که هیچ
تناسبی با روح
قانون ،ادعا
حاکمین
و مسئولین
نظام مبنی بر
حفظ حرمت اشخاص
و حقوق اسلامی
ندارد .
سوال
این است ،چرا
در یک حوزه با
دو سطح فاحش اثر
گزاری روی
اذهان عمومی
یکی با بی
تفاوترین برخورد،
سرمایه صدها
هزار معلم را
به تاراج برده
و همچنان
مشمول رافت اسلامی
نظام می شود .
یکی
دلسوزانه ، مشکلات
آموزشی را
فریاد میزند و
با بی رحمانه ترین
شیوه مورد
آماج عتاب
اسلامی می شود
.
این
برخوردها از
ذهن معلم های
این مرز و بوم
فراموش نمی
شود و این
ملاکی است
برای سنجش
مدعا و عمل
مسئولان.
.............................................
محمد حبیبی
کیست؟
✍ابوالفضل
جلیلوند
محمد
حبیبی
یک معلم ساده
است مانند همه
معلم های دیگر
با اندکی
تفاوت .
محمد
وقتی کلاس های
40 نفره را می
بیند دلش پر
از آشوب می
شود و نگران
آینده دانش
آموزانی می شود
که در چنین
کلاس پر
جمعیتی در حال
آموزش هستند،
محمد
وقتی بازنشسته
ای را می بیند
که در آخرین
روزهای عمرش
از درد انواع
بیماری ها به
خود می پیچید
و تا
لحظه مرگ
دردناکش چشم
به راه بیمه
ای کار آمد می
ماند ، نمی
تواند از درد
بی کسی و
تنهایی و بی
یاوری آن خواهر
بازنشسته مان
به خود نپیچد،
محمد
یکی از ماست،
یکی از این
یک میلیون نفر
همکار با این
تفاوت که از
درد دختران بی
پناه شین آباد
دلش پر از درد
می شود،
دردی
که صدها هزار
نفر از این یک
میلیون نفر همکار
ندارند یا
آنقدر نیست که
به خروششان وا
دارد،
محمد
یکی از ماست ،
اما
درد بر زمین
سنگلاخ نشستن
کودکان
سیستان و
بلوچستان را
با جان و دل
احساس می کند،
به خود می
پیچد و چشم بر
هم می گذارد و مدرسه ای
را تصور می
کند که دارای
میزهای راحت و
سقفی بالای سر
است و بجای بخاری
سوزناکی که آتش
بر تن و روان
دختران شین
آباد زد، از آن
شوفاژهای
مدارس متول
بالای شهر
تهران دارد،
اما چشمش را
که باز می
کند، کودکان
پابرهنه با تن
پوش های پاره
سیستانی را می
بیند که بر زمینی
خالی در
بیابانی
نشسته اند و
چشم بر تخته
ای دوخته اند
که موقع نوشتن
معلم بر رویش
، بر فقر و
بدبختی آن
کودکان ریز
ریز می رقصد
، و دیدن این
صحنه دردناک
دلش را پر از
درد می کند،
دردی که صدها
هزار همکارش
یا اصلا احساس
نمی کنند یا
آنقدر دردشان
نمی آید که به خروششان
وا دارد،
آری
محمد یکی از
ماست،
یکی از این
یک میلیون
معلم،
با
اندکی تفاوت،
با
این تفاوت که
وقتی همکار حق
التدریسی را
می بیند که
بخاطر نداشتن
اجاره خانه ای
آبرومند ،
شرمنده زن و
بچه اش که چشم
به فیش حقوق
ناچیزش دوخته
اند به حاشیه
شهرها و خانه
ای چهل متری
کشیده شده
است، از سقف
بالای سرش
شرمش می آید،
محمد
نگران دست های
دهها
دانش آموزانی
می شود که به
دلیل غیر
استاندارد بودن
جمعیت
کارگاه
تراشکاری دور
از نظارت
معلمشان دست
به سوی دستگاه
تراشی می برند
که هر آن ممکن
است دستهای
نازنینشان را
بی رحمانه
ببلعد و له و
لورده کند،
محمد
نگران است ،
نگرانی
ای که صدها
هزار همکارش
یا ندارند یا
آنقدر نیست که
به خروششان وا
دارد،
محمد
یکی از ماست،
یکی از این
یک میلیون
همکار،
با
کمی تفاوت،
با
این تفاوت که
چشمان
همکارانی را
می بیند که نا
امیدانه به
صندوق ذخیره
به تاراج رفته
ای
دوخته شده
است تا شاید
سر پیری
دستشان را
بگیرد،
نا
امیدی ای که
رنجش می دهد و
به خروشش وا
می دارد، آن
نا امیدی ای
که صدها هزار
همکار ما نمی
بینند و
احساسش نمی کنند،
آری
محمد یکی از
ماست ،
یکی از این
یک میلیون
همکار،
با
اندکی تفاوت،
با
این تفاوت که
درد ها را می
بیند و درد می
کشد و به خروش
می آید،
دردهایی
که صدها هزار
همکار ما نه
می بینند و نه
از آنها رنج
می برند و نه
به خروش می
آیند.
محمد
خصوصی سازی را
می بیند
و از کوتاه شدن
دست میلیون ها
دانش آموز
فقیر که تنها
امیدشان به
تحصیل در
مدارس دولتی
است، نگران می
شود،
محمد
توسعه آموزش و
پرورش های
کشورهای مدرن
را می بیند و
از عقب ماندن
آموزش و پرورش
ما از توسعه
رنج می برد،
محمد
یورش 650 هزار
نفری
داوطلبان
کنکور را به
رشته تجربی و
پشت در
دانشگاه
ماندن صدها
هزار نفر از این
قربانیان بی
برنامگی
فرادستان
آموزش و پرورش
بر رفع این
مشکل عظیم
رنجش می دهد،
رنجی
که صدها هزار
نفر از
همکاران ما یا
ندارند یا
آنقدر نیست که
به خروششان
وادارد،
آری
محمد یک معلم
ساده است،
محمد
ضد انقلاب
نیست،
محمد
برانداز نیست
،
محمد
فقط دلی دارد
که از دیدن
دردها به درد
می آید،
او
بر باد رفتن 6
سال از عمر رسول
بداقی را در
پشت میله های
ظلم و جور می
بیند و درد می
کشد،
محمد
درد اسارت
معلمان
آزاده، بهشتی،
عبدی، اسدی،
عمرانی در
پشت میله های
زندان می بیند
و رنج می کشد،
محمد
درد ها را با
جان و دل
احساس می کند،
درد
اینکه معلم یک
تجمع ساده و
در سکوت هم
نمی تواند
برای بیان
مطالباتش
داشته باشد،
محمد
دردها را می
بیند و به
خروش می آید
در جایی که جز
سکوتی مرگبار
دیده نمی شود
و این جرم
است،
جرمش
خروش است ،
خروشی
در بین صدها
هزار نفری که در سکوتی
مرگبار
روزگار می
گذرانند.
................................................
تشکل هایی
که دردفاع از محمد حبیبی
ومحکومیت
بازداشت
وحشیانه
ایشان بیانیه
صادر کرده اند:
۱. کانون
صنفی معلمان
تهران
۲. کانون
صنفی معلمان
همدان
۳.انجمن
صنفی
فرهنگیانخراسان_شمالی
۴. انجمن
صنفی معلمان
کردستان-مریوان
۵. انجمن
صنفی معلمان
کردستان-سقز
۶. کانون
صنفی
فرهنگیان
گیلان
۷. کانون
صنفی
فرهنگیان
زنجان
۸. کانون
صنفی
فرهنگیان
مازندران
۹. انجمن
صنفی معلمان
کردستان
۱۰. کانون
صنفی معلمان
خوزستان
۱۱. کانون
صنفی
فرهنگیان
اذربایجانشرقی
_ جلفا
۱۲. فعالان
صنفی معلمان
کرمانشاه
۱۳. کانون
صنفی
فرهنگیان
بوشهر
۱۴.
کنشگران صنفی
معلمان
اسلامشهر
۱۵. گروهی
ازکنشگران
صنفی معلمان
فارس
۱۶. معلمان
هنرستان
اندیشه/
شهریار
۱۷. کانون
صنفی معلمان
البرز
۱۸. کانون
صنفی معلمان
قزوین
۱۹. جمعی
ازفعالان
مستقل معلمان
البرز
۲۰. معلمان
زندانی/ محمود
بهشتی
واسماعیل عبدی
وبسیاری
ازگروه ها وافراد
آگاه وصاحب
قلم فرهنگیان
ایران این
روند همچنان
تاآزادی
معلمان
زندانی پیش
خواهد رفت.
.....................................................
برای
محمد حبیبی
از
کلاس تا
زندان...
آنجا
که هستی
همش
در فکر بچه ها
و
کلاس و
حرف
های ناگفته
هستی
خیال
تو از سقف
کوتاه آنجا
پر می
کشد و
به
شاخه ی درختی
می نگرد
که آبستن
شکوفه هاست.
شاید
نورهایی کاذب
مزاحم هستند
ولی
قطعادر آسمان
آنقدر ستاره
هست
که جای
سوزن انداختن
نباشد
تو
الان نشسته ای
یا شاید
ایستاده ای
و درس
های فردا را
مرور
می کنی
در
اتاقی تاریک
که چهار
دیوار آن
برای
تو
چهار
تخته ی سفید
هستند...
✍جلال سجادی