Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷ برابر با  ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷  برابر با ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
نوروز و جشن ِ بهار ِ زندگی

نوروز و جشن ِ بهار ِ زندگی

 

دیریست فرش سرخی بگستردگی کشتاراز خون آزادگان در این سرای  آزادی مرده  در مقدم بهار و بهاران زیبای زندگی  در این دیار زمستانزده ی ظلم دین  بامید رهایی  گسترده و به انتظار نشسته  تا با  خیش بهار  بر دشت خون , فصل سختی و سرما و سکوت و غم ز هم بگسلد وفرصت رویش امید و شادباشی   بیآغازدوجوانه

 

دیریست  عاشقان بهار  دیدن نوروز را ز بوی   بهار  نوید میدهند , ز هر سوی و بهر کوی جوش و خروش درون جانهای خسته , با طرب بارانهای بهارو ساز و سرور پرندگان در شکوفایی گلهای رنگارنگ و در دشتها ی یکسره

سبز توام با هی هی  چوپان و بع بع گله اش نوید سرفصل سال نو را اعلام میکند

 

دیریست که دراین زمستان طولانی و در ستیغ قله ی بلندش این انجماد مغرور ِ شرور , از نظاره ی دشت و صحرا و شکوفه وشادی هزاران پرستوی سبکبال , قلب یخزده اش آب نمیشود تا مگر ذره ذره باز شود و راهی جوید  بسوی سبزه و چمن و پیچ و تابی یابد با رقص نرم جویباران زلال بهار

 

دیریست میلیونها کودک محروم و فقیر با نام عید با نام بهار با یاد سال نو برای عیدی گرفتن برای نقل و آجیل برای چلوخورشت سال نو , هر شب و هر روز  هزار بار در ذهن و دل خود آرزوی رسیدن آنرا لحظه به لحظه شمرده اند و هر بار بیقرارتر از سالهای تلخ گذشته , نو روز را این یکروز را بچشم و دل سیر  نیافته اند

 

دیریست هزاران طرح نو ایده ی نو , امید و آرزوهای نو در قلبهای میلیونها دختر و پسر در انتظار بهار , دختران و پسران  این شقایقهای بیتاب در استقبال بهار  که  با وسواس میدوزند و می آرایند و میکوشند تا بهترین تنپوشها را آتشی کنند به جان شیفته ی محبوبشان و شور و گرمای زندگی را در لحظه ی دیداربا هم بسرای

 

دیریست هر سال زنان و مردان رنج و تلاش با تمام وجود از نداری عید  رنج   میبرند آنها با همه   دقت و گذشت و بردباری  در برابر مزد کم و  هزینه ی کمر شکن زندگی  با استقامت  کار میکنند  ,   اما  ماحصل آن قادر نیست که    پاسخ جامه ی نو وتامین سفره ی هفت سین و غذای نوروزی را مهیا و اندک شادی به فرزندانشان  ببخشد . آنان با   چشم پوشی از نیاز  و زجرو شکنجه از بی بهرگی زندگی خود دست مایه ای میسازند تا شاید کودکانشان آن طعم لذیذ یک روز را « نوروز »  را بیابند

 

دیریست ده ها بهار میآید و میگذرد , انگار نه که بهاری آمده بود و نه ترنم لطیف بادی  و رقص ابر و آفتاب و جلوه  زیبای دشت و دمن و چمن و  سرود پر خروش پرندگان , گویی نه بهار یا تابستان  که  تمامی  زمستان و پاییز در همه فصول پنجه ی سرد وسختی بر سالهای برده و هستی را از امید کاویده و محکومان زندگی را هر سال آسمان جولتر و کوتاه دست تر , حتا تا بدهان که اینان در وطن خویش غریبها ی رانده شده اند  , آری خیلی ها هر سال تکیده تر و مغمومتر از گذشته رنگشان زرد و دستشان تهی و چشمشان ز شدت خشم و یاس از عاطفه ی انسانی سرد و کم نورتر و تن شان تلیده و خشکتر و قلبشان اما دروازه ی بزرگ انتظاریست  به همراهی در  امید رویت سواران   خوشبختی و حضور خود درین لشگر روز و کارزار رهایی ز دست شب و هر سال میگذرد و ناامید از بهار نان و آزادی آنرا بیک بهاردگر و تا سال دگر , امید می بندند

 

دیریست در این میانه ی امید و نویدها در این خروش هردم فزاینده ی خشم و نفرت , در این حسرت و آه ها وشررها که قلب کوه از تاثرش میسوزد و در تراکم آن و انفجار این فریادهای آتشین پاک که قادر است ریشه ی این تبارآفتزای جاهلیت  اعصار را از بیخ و بن یسوزاند و خود را نجات دهد , عده ای آمده اند بر سر سفره ی خالی   آنان و برایشان روضه ی رضوان میخوانند و برای رفع تشنگی آزادیشان وعده ی آب کوثر میدهند

 

دیریست نگهدارندگان حماقت و زنده ز مسخ حیات , دست به یراق و شمیشیر دو لب بدست و کف بدهان و سوار بر آرابه ی خدا چها رنعل بر هستی و شرافت انسان میتازند  قله ی اصالت و پاکی او را در هم میریزند  گیس و آبروی دختران  و پسران را دسته دسته زیر سم کوب بیشرمی خود میبرندو میکوبند , زنان و مردان بسیاری را  زنده بگور   و سنگسارمیکنند , شلاق میزنند و اعضای بدنشان را قطع میکنند , ریشه ی هر صدای مخالف را مثل گیاه هرزی از بیخ میکنند تا بی مزاحم  باوج  آرامش جسته و با خون «کافر» وضوی قربت خدا بگی

 

دیریست گندیدگی این تن ها  بهاران  را میآزارد , گلها را می پژمرد خار میپرورد , مرگ میزاید , نان فقیر و مظلوم رامیدزدد , از سکوت و  شیون و گریه , روح دوباره میابد ,شادی و شعف ,آواز و عزل ِ زندگی و سرور برایش تماشای پلیدی و نکبت, مهر وعطوفت و زیبایی برایش کراهتیست درخور نابودی, همه جا عزا وماتم و نوحه و شیون همه جا  مادران داغداران جگر گوشه از دست داده , همه سویی  وحشت گرسنگی و بیماری گسترده , همه جا دار اعدام  پر بار و بر دیوارها برگ یادبود ها بر جا , همه جا نفرین و خشم و تفرت و عذاب

 

دیریست که قامت بلند بغض نسلها ی فقر, چوبه و داربست وعده ی دروغ«اسلامی» بودوشد که تحمل درد زنجیر  دست هامان را او بما هدیه  و حلقه های فریب مرگی شد که در هم تنیده و آراسته در هرکوی و میدان شهرهامان شاهد به دار آویختن وحشتناک امال و آرزوهای قربانیانیست  که از دیر باز آنان حامیان و روزی رسانان این قوم     غارتگر و مکر پیشه بوده اند  که امروز از مخوفترین  دشمنان ما , همین کاخ نشینان مدعی عدل علی هستند

 

دیریست فصل پیوندها فاتحه ی مرگ جاهلان جبار را خوانده وسرود مرگشان هر روز برلبهای کبودمان جاریست

 

میرندگان از ما چون مار قتال و جهنده  , که زبان و دندانش تیز و زهرآگین است , میترسند . بپا خیزیم و سرزمین ماتمزده مان را برای پیشواز بهار ِ جشنها و سنتهای زیبا و شاد نوروزی  بیآراییم که  این خود تعمیق  شدیدترین        ضربه بربنیادهای او و بلندترین گامهای بسوی آزادیست

 

بهنام ــشانزدهم مارس 10

 

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©