بیانیه
هیئت اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
"نه" به
جمهوری
اسلامی،
از کدام
سو؟
اخیرا
بیانیه ای
منتشر شده با
عنوان "نه به
جمهوری
اسلامی" . این
بیانیه را عده
ای از فعالآن
سیاسی، ورزشکاران
ملی پوش سابق،
نویسندگان و
هنرمندان
مقیم خارج از
کشور و عده قابل
توجهی از
سلطنت طلبان
امضا کرده
اند. عنوان
این بیانیه٫
که تنها به نفی
جمهوری
اسلامی می
پردازد،
ترکیب امضا کنندگان
و نحوه ی جمع
آوری امضاء سئوالات
متعددی را
مطرح می سازد.
بیانیه
به جمهوری
اسلامی"نه"می
گوید . اما در مورد
اینکه چه
نظامی باید
جایگزین رژیم
جمهوری
اسلامی شود،
سکوت می کند.
ترکیب امضا
کنندگان و
امضاء رضا پهلوی
و چهره های
فعال سلطنت
طلب و تعدادی
از چهره های
سرشناس
جمهوری
خواهان جای
شکی باقی نمی
گذارد که
بیانیه به
لحاظ سیاسی
ائتلافی میان بخشی
از
جمهوری
خواهان و بخشی
از سلطنت طلبان به
رهبری رضا
پهلوی است.
نکته
جالب در جمع
آوری این امضا
ها این است
که مشخصه
فعالیت همه
امضا کنندگان
در داخل
پرانتز آمده
است به جز یک
استثناء که
آن نیز شخص
رضا پهلوی
وارث تاج و
تخت پهلوی
است. رضا پهلوی می
توانست به
عنوان یک فعال
سیاسی و یا هر
عنوان
دلبخواهی مانند
امضاء
کنندگان دیگر
مطرح شود ولی
تنظیم
کنندگان
بیانیه ترجیح
داده اند که
او در بین
امضا کنندگان
به مثابه یک
استثناء و
برفراز همه
شرکت کنندگان(
ویا تاج سر
همه آن ها) در
این کارزار
قرار گیرد. حتی
نام او به
ترتیب حروف
الفبا در جای
واقعی قرار
نگرفته است.
تحولات
سیاسی چند سال
اخیر در ایران
نشان دهنده این است
که اکثریت
قریب به اتفاق
مردم کشورمان
نه فقط از
سالیان پیش به
جمهوری
اسلامی "نه" گفته
اند بلکه در دی ۹۶،
مرداد۹۷ و
آبان ۹۸ برای
به زیر کشیدن
استبداد
مذهبی حاکم در
ابعاد توده ای
به خیابان
آمده اند.
برای اکثریت
مردم ایران که
از رژیم
جمهوری
اسلامی عبور
کرده اند "نه" به
جمهوری
اسلامی تحصیل
حاصل است.
برای آن ها آنچه
مطرح است نظام
جایگزین یا
بدیل رژیم حاکم
است.
بیانیه
"نه به جمهوری
اسلامی" ضمن
تکرار یکی از
بدیهیات صحنه
سیاسی ایران، در
مورد
دموکراسی که
یکی از مطالبات
اساسی مردم
ایران از
انقلاب
مشروطه به این
سو بوده است،
سکوت می کند.
سکوت درباره
آن
که
آیا حاکمیت به
مردم تعلق
دارد و یا به
یک خانواده ؟.
آیا حکومت و
نظام سیاسی
حاکم انتخابی
و قابل عزل
است یا موروثی
و دائمی (در
خانواده
سلطنتی،
نمایندگان
خدا، حزب حاکم
...)؟. کسانی که
مدعی جمهور
مردم هستند و
در حرف حاکمیت
را متعلق به
مردم می دانند
در کُر مشترک
"همه با هم"
مرز میان مردم
سالاری و
استبداد مداری
را در هم
ریخته و مخدوش
ساخته اند.
اولین
پیام ضمنی و
روشن بیانیه: مهم
رفتن مستبد است نه
برچیدن شدن
استبداد به هر
شکل و نام و
برقراری
دموکراسی!
تاریخ
۱۰۰ساله
گذشته ی ایران
شاهد دو نظام
پادشاهی و جمهوری
اسلامی بوده
است. در این
دوران به جز
چند سالی پس
از تبعید رضا
شاه توسط
متفقین و
دوران جنبش
ملی شدن نفت و
چند صباح
کوتاهی پس از
بهمن ۵۷، مردم
ایران روی
آزادی و دموکراسی
را ندیده اند.
چند نسل از
زندانیان سیاسی دورۀ
پهلوی هنوز
اعدام یاران و
شکنجه های
وحشیانه توسط
زندانبانان
دوره پهلوی را
به یاد دارند.
محمدرضاشاه
پهلوی برای
مقابله با خطر
کمونیسم با دستگاه
روحانیت متحد
شد و با از
میان برداشتن همه
نیروهای
سیاسی راه به
قدرت رسیدن
دستگاه
روحانیت را
هموار کرد. این
حقیقتی
غیرقابل
انکار است که
جمهوری اسلامی
میوه زهرآگین
درختِ سلطنت
استبدادی پهلوی
است. جریانات
سلطنت طلب
امروزه با سوء
استفاده از وضعیتی
به مراتب سیاه
تر که با
حاکمیت
جمهوری اسلامی
ایجاد شده،
استبداد سیاه
دوران پهلوی
را کتمان می
کنند. رضا
پهلوی هیچ گاه
حاضر نشده از
استبداد دوره
پهلوی(پدربزرگ
و پدرش) و پایمال
ساختن بنیادی
ترین آزادی
های سیاسی مردم
ایران انتقاد
کند. آیا هیچ
تضمینی وجود
دارد که در
صورت احیاء سلطنت،
بساط دار و
درفش و شکنجه
و زندان پنجاه
ساله بار دیگر
برقرار نشده و
استبداد
سلطنتی
جایگزین
استبداد فقاهتی
نشود؟ امضا
کنندگان
بیانیه روشن
نکرده اند که
"نه به جمهوری
اسلامی" آیا
با آری به آزادی
های جامع و بی
قیدوشرط
سیاسی همراه
است یا نه؟
نیت، آرمان و
آرزوهای هر
چند والای بخشی
از امضا
کنندگان( که
خواهان رهائی
ایران از
چنگال دیو
استبداد
فقاهتی هستند)
نقشی در این
بیانیه ایفاء
نمی کند.
دومین
پیام بیانیه : مهم
سرنگونی است
نه برقراری
آزادی های
جامع و بی
قیدوشرط
سیاسی و
برابر، برای
همه شهروندان
به عنوان یکی
از پیش شرط
های حیاتی و
غیرقابل
اجتناب برای
دمکراسی!
دولت
ملی محمد مصدق
با کودتای
انگلیسی-
آمریکایی
توسط سازمان
های جاسوسی هر
دو کشور یعنی
"ام.آی.سیکس" و "سی.آی.ا" سرنگون
شد و پس از آن
به مدت ۲۵ سال
ایران شاهد
برقراری یک
دیکتاتوری
خشن همه جانبه
و پلیسی بود.
تجربه تلخ
سرنگونی دولت ملی
دکتر مصدق که
یکی از اولین
دموکراسی های
خاورمیانه
بود و استبداد
سیاسی پس از آن،
رابطه میان
دموکراسی و
استقلال را
نشان میدهد. رضا
پهلوی همواره
دست در دست
محافظه
کارترین سیاست
مداران
آمریکا نظیر
جان مک کین( که
از جمله شعار
های
انتخاباتی
اش، "بمب، بمب
ایران" بود) نهاده
است و در چهار
سال گذشته نیز
حامی سیاست
های فشار
حداکثری
ترامپ
نئوفاشیست
بوده که فشار
واقعی آن به
اکثریت مزد و
حقوق بگیران
کشور منتقل
شده است. در
فهرست
امضاهای بیانیه
هستند کسانی
که از
طرفداران
پروپاقرص تحریم
های حداکثری و
حتی حمله
نظامی به
ایران هستند.
دخالت دولت
های خارجی
معنائی جز
مصادره حق
حاکمیت مردم
یا حق مردم در
تعیین و تغییر
حاکمیت سیاسی
شان ندارد.
سومین
پیام بیانیه: مهم
سرنگونی است - حتی
اگر با دخالت
ارتجاعی ترین
نیروهای خارجی
انجام شود- نه
سرنگونی
استبداد
مذهبی حاکم توسط
مردم و برای
حاکمیت مردم!
در
کنار آزادی
های جامع و بی
قید و شرط
سیاسی، دموکراسی
و استقلال
واقعی، جدائی
دین از دولت،
برابری واقعی
زنان با
مردان، رفع
تبعیض های
مذهبی، ملی،
فرهنگی از
طریق به رسمیت
شناختن حقوق
اقلیت های
ملی، مذهبی،
فرهنگی،
مقابله با
روند نابودی
محیط زیست،
تامین اشتغال
و درآمد در
شان کرامت
انسانی برای همه
مزد و حقوق
بگیران،
پایان دادن به
بیکاری و
حاشیه شدگی
میلیون ها
شهروند
محروم، تامین
اجتماعی
جامع، با
کیفیت و
رایگان در
عرصه بهداشت و
درمان،
آموزش، تامین
مسکن اجتماعی
برای بی
خانمانان و
حاشیه شدگان ...
از جمله مطالبات
اساسی و حیاتی
اکثریت مردم
ایران است که
در جنبش ها و
پیکارهای
مطالباتی،
مدنی و سیاسی
آن ها که هر
روز در
کارخانه ها،
خیابان ها و میدان
های ایران
جریان دارد،
پژواک می
یابد.
دموکراسی پایدار
بدون تامین
برابری میان
شهروندان ناممکن
است. شکم
گرسنه،
گورخواب، پشت
بام خواب،
کلیه فروش و ...
کسی که درپی
قوت لایموت و
زنده ماندن
است حتی با
برقراری حق
رای واقعی نمی
تواند در
سیاست نقش و
مشارکت داشته باشد.
برای امضا
کنندگان
بیانیه مهم
نیست بخشی از
امضا کنندگان
در پی بازگشت
برای تصاحب اموال
خود در رژیم
گذشته هستند و
یا انتقادشان
به سیاست های
اقتصادی
اجتماعی رژیم
جمهوری
اسلامی در نیم
بند بودن و نا
پیگیری اجرای
سیاست های ضد
اجتماعی
نئولیبرالی
توسط سران
رژیم جمهوری
اسلامی است.
چهارمین
پیام بیانیه:
مردم ایران و
مطالباتشان
که در
پیکارهای روزمره
شان بازتاب می
یابد مهم نیستند.
فقر، گرسنگی،
حاشیه شدگی،
آپارتاید
جنسیتی (حذف کامل
زنان از
مشارکت)،
تبعیض های
تودرتو و سایر
مصائب
اجتماعی ربطی
به دموکراسی و
دولت جایگزین
ندارد. مهم
رفتن رژیم
جمهوری
اسلامی است!
بنابراین
نه به جمهوری
اسلامی، که
مردم ایران
سال ها نه فقط
به زبان آورده
بلکه برای
عملی ساختن آن
به میدان
پیکار با رژیم
آمده و شهدای
بیشماری را
تقدیم راه
رهائی ایران
کرده اند،
کافی نیست.
چهار
نکته ای که
درباره این
بیانیه مطرح
کردیم نشان می
دهد فقط نه به
استبداد و
سرپوش نهادن بر
بدیل پس از
سرنگونی،
نظیر انقلاب
بهمن و نه گفتن
به سلطنت
پهلوی،
نادیده گرفتن
مبانی بنیادی
دموکراسی و
پرش مجدد در
تاریکی است!
سازمان
ما٬ سازمان
کارگران
انقلابی
ایران( راه کارگر) از
جمله سازمان
هایی است که
از ابتدا با
شعار «انقلاب
مرد، زنده باد
انقلاب»، به
جمهوری
اسلامی "نه" گفته و در
این مسیر بهای
گزافی هم
پرداخته است.
از نظر ما شرط
مقدماتی برای یک
بدیل
دمکراتیک پس
از سرنگونی
رژیم جمهوری اسلامی
برقراری
آزادی های
جامع و بی قید
و شرط و حق
آزادانه و
برابر همه
مردم ایران
برای تعیین
نوع نظام
سیاسی و تغییر
آن، بدون
هرگونه دخالت
نیروهای
خارجی در حق
تعیین سرنوشت سیاسی
مردم ایران
می باشد. مردم
ایران تنها در
چنین شرایطی
است که از
طریق مجلس
موسسانی که با
رای آزادانه
تمام مردم
دعوت می شود، می
توانند نظام
سیاسی مطلوب
خود را به شکل
دموکراتیک
تاسیس کنند.
از نظر ما که
به سوسیالیسم
دموکراتیک به
عنوان
آلترناتیو رهائی
بخش در برابر
رژیم جمهوری
اسلامی باور
داریم، دموکراسی
بدون تامین
مطالبات
اکثریت عظیم مزد
و حقوق بگیران
کشور، پایان
دادن به
بیکاری،
حاشیه شدگی
بخش عظیمی از
شهروندان،
برانداختن
آپارتاید
جنسیتی و
تامین برابری
زنان کشور با
مردان، رفع
همه تبعیض های
ملی، مذهبی و فرهنگی
اقلیت های
ساکن کشور،
پایان بخشیدن
به بحران زیست
محیطی فاجعه
بار کشور و
سیاست صلح آمیز
منطقه ای نمی
تواند خصلت
پایدار پیدا
کند. دموکراسی
سیاسی در کشور
ما تنها از
طریق دموکراسی
اقتصادی ـ
اجتماعی جامع
و مشارکتی که
مولفه هائی از
آن را نام
بردیم، می
تواند استحکام
یابد. از نظر
ما طرفداران
بدیل سوسیالیسم
دمکراتیک،
این دمکراسی
فرا گیر از
طریق انتقال
قدرت به اکثریت
عظیم جامعه
مان، پایان
دادن به بهره
کشی و بنای
جامعه ای
میسرخواهد
بود که در آن «رشد
و شکوفائی هر
فرد شرط رشد و
شکوفائی
همگانی است».
سرنگون
باد رژیم جمهوری
اسلامی
زنده باد
آزادی،
دمکراسی و
سوسیالیسم
هیئت
اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
دوشنبه
۲۵ اسفند ۱۳۹۹
برابر با ۱۵
مارس ۲۰۲۱