کنکاشی در
رابطه با راه
حل های
ارائه شده
برای حل بحران
آب در کشور
مازیار
واحدی
ما
شوربختترین
نسل تاریخیم.
«شاهدان عینی»
نابودی یک
سرزمین. این
جمله ایست که
اولین بار که آن
را شنیدم تا
مغز استخوان
نفوذ کرد.
نابودی یک
سرزمین را
شاهد باشی و ساکت
آنرا نظاره کنی
دردآور است و
می تواند
خیانت محسوب
شود.
خشکسالی
و بحث بحران
آب به یکی از
جدی ترین مسایل
محیط زیست ما
و به دلیل
اصلی زیر سوال
رفتن ادامه
حیات در کشور
ما، ایران،
تبدیل شده است.
شمارش معکوس
شروع شده است.
بحث بحران آب
علیرغم
پیچیدگی اش،
بحثی است زنده
و راه حل هائی
هم که ارائه
می شوند،
بسیار
تاثیرگذار.
این تاثیرات
می توانند در
جهت کاهش و
ترمیم این
بحران باشندف
و یا می
توانند برعکس،
آن را تشدید
کنند.
هر چه
که واقعیت ها
در مورد بحران
آب عیانتر و
آشکار تر می
شوند،
لزوم دخالت
گری بخش های
بزرگتری از جامعه
و طبقات اجتماعی
هم به امری
ضروری تر
تبدیل می
گردند. در این
میان هرکس،
بسته به اینکه
به کدام طبقه
اجتماعی تعلق
دارد و یا از
منافع کدام
طبقه دفاع می
کند، راه حل
های مخصوص به
خود ارائه می
کند. پس ما با
راه حلهای
متناقضی
روبرو هستیم.
از آنجائی
که نود درصد
آبهای تحت کنترل
در بخش کشاورزی
بکار گرفته می
شوند، عده ای
می گویند با وجود
بهره وری
پائین
کشاورزی
بایستی به فکر
تعطیلی آن بود.
یعنی همان طرح
نکاشت، که در
دولت روحانی
هم به عنوان
یک راه حل برای
جلوگیری از
خشک شدن بیشتر
دریاچه
ارومیه قرار
است بکار
گرفته شود.
این ایده می
تواند درست هم
باشد. اما
برای اجرای آن
بایستی
ابتدا
برنامه ریزی
و سرمایه
گذاری مناسب
صورت گرفته
باشد. اینجا
این بحث مطرح
می شود:
کشاورزانی که
با تعطیلی
کشاورزی
بیکار می شوند
بایستی چکار
کنند؟ کدوم
ارگان دولتی
مسئولیت آنها
را می پذیرد؟
با چه برنامه
ای این
کشاورزان می
توانند وارد
بخش جدیدی از
بازار کار
شوند؟
چون
روز روشن است
و همه می دانیم
که در جمهوری
اسلامی نه عزم
این کار وجود
دارد و نه
توان اجرای
این طرح. بنابراین
در اینجا با
تناقضی روبرو
هستیم که بایستی
برایش راه حلی
داشته باشیم. دموکراس
حکم می کند که رژیمی
که نتواند
بحران را حل
کند، بایستی
از قدرت پائین
کشیده شود.
تنها، پائین
کشیدن آنها از
قدرت هم نیست
که مهم است،
بلکه اینکه
اینکار چگونه
و توسط چه نیروهائی
صورت بگیرد
بسیار مهمتر
است. از نظر
کسانی که از
منافع اکثریت
مردم دفاع می
کنند، هر
تغییری که
صورت بگیرد
بایستی در
جهتی باشد که
زندگی
پایدار، مسالمت
آمیز و سازگار
با محیط زیست
را برای اکثریت
محروم جامعه ما
در پی داشته
باشد. این
خواست حداقلی
اکثریت مردم
است.
عده ای
دیگر معتقدند
که بایستی
انقلابی بزرگ
در شیوه های
کشت صورت
بگیرد. این هم
می تواند درست
باشد. با
ایجاد سیستم
های پیشرفته
آبیاری و
کشاورزی، بهره
وری در این
عرصه را بالا
ببریم. اینجا
باز این حق
برای مخالفان
این نظر وجود
دارد که بپرسند،
چگونه؟ با
کدام برنامه
ریزی؟ با کدام
سرمایه و کدام
نیرو؟ همه این
سوالها
واقعیند. آیا
واقعا کسانی
که این راه حل
را ارائه می
دهند انتظار
دارند این
اتفاق در
جمهوری
اسلامی رخ
بدهد؟ یعنی
رژیم بجای
اینکه هزینه
های بسیج،
سپاه و حوزه
علمیه و ارشاد
و امر به
معروف، و
خلاصه صدها پروژه
سودآوراینچنینی
را افزایش بدهد،
بیاید و در
بخش کشاورزی
سرمایه گذاری
کند؟ سیستمی
که بودجه
آموزش و پرورش
آن، تنها
قادراست حقوق
اندک معلمان
رو بدهد، همانقدر
بهره وری آب
برایش مهم است
که بهبود
سیستم آموزشی.
حالا که این
رژیم این
شرایط را دارد،
بایستی چکار
کرد؟
به نظر
می آید که
ابتدا بایستی
از یک طرف
جلوی حیف و
میلهای رژیم
را گرفت، و از
طرف دیگر باید
یک نیروی
اجتماعی بازدارنده
را برای
جلوگیری از
اینگونه
عملکردهای
رژیم سازمان
داد که بتواند
هزینه
عملکردهای
مخرب رژیم را
بالا ببرد. نیرویی
که بتواند از
آنها بپرسد
چرا در دنیا
با هر مترمکعب
آب دو و نیم
کیلو محصول
کشاورزی
تولید می کنند
و در جمهوری
اسلامی یک کیلو؟
چرا آنا با
همین مقدار آب
یک تا دو دلار
تولید ناخالص
دارند و شما
بین بیست تا
چهل سنت؟
تعدادی
از دوستان هم
معتقدند که امنیت
غذایی به این
معنی نیست که
همه محصولات را
خودمان تولید
کنیم. به
اعتقاد آنها
امنیت غذایی
این است که
دولت قادر باشد
محصولات
کشاورزی و
مواد غذایی
موردنیاز مردم
را به میزان
لازم تأمین
کند. بحث وارد
کردن "آب
مجازی" از
اینجا سرچشمه
می گیرد. یعنی
آنجائی که
تولید
کشاورزی
مقرون به صرفه
نیست و آب بر
است، این
محصولات را
وارد کنیم، و
به این ترتیب
هزینه را
پائین
بیاوریم.
این راه
حل هم به
عنوان یک راه
حل تکمیلی می
تواند درست
باشد. اما باز
این سوال پیش
می آید که این
سیاست را قرار
است، چه کسانی
و یا چه ارگانهائی
پیش ببرند؟
اولا که
مثل روز بر
همگان روشن
است که بخش
واردات در
جمهوری اسلامی
زیر سلطه
باندهای
مافیائی
قدرتی قرار
دارد که به
هیچ وجه هم
حاضر نیستند
در مقابل
قانون سرخم
کنند، حتی
همین قانون
موجود که به
اشکال مختلف
حقوق شهروندان
را نادیده می
گیرد. دوما
لازمه این امر
این است که
جمهوری
اسلامی توانسته
باشد یک رابطه
حسنه براساس
حسن همجواری
را با کشورهای
منطقه ایجاد
کند. نگاهی به
سیاستهای
خارجی جمهوری
اسلامی نشان
می دهد که آنها
برای سرکوب
مطالبات مردم
در داخل کشور
همیشه یک دشمن
خارجی فرضی رو
ایجاد کرده
اند. حالا هم
که کار را به
جائی رسانده
اند که دوستان
قدیمی اشان هم
دیگر آنها رو
تحویل نمی
گیرند.
بنابراین این
راه حل هم با
فرض درست بودن
آن، تا زمانی
که جمهوری
اسلامی سواره
است، مردم
پیاده، قابل
اجرا نیست.
بخشی
هم از حضور
سرمایه دارای
بخش خصوصی در
بخش آب و
کشاورزی دم می
زنند و اینکه
اگر آنها در
این بخش ها
سرمایه گذاری
کنند، و
انقلابی در
شیوه تولید
کشاورزی
ایجاد کنند می
شود جلوی
گسترش بحران
آب را گرفت. مدافعین
این نظر گویا
فراموش کرده
اند که بخش
بزرگی از
بحران آب ناشی
از نگاه
سرمایه
دارانه همین
بخش به آب و
کشاورزی بوده
است. بحث
حفرچاههای
عمیق،
سدسازیهای
بیرویه و انتقال
آب روستاها به
شهرها، از این
سیاست ناشی
شده است.
خوب
بیاد داریم
زنده یاد
پاستانی
پاریزی در توضیح
تاریخ تمدن
کشورمون
بخوبی نشان
داده بود که همه
تمدنهای
قدیمی در
کناره های
رودخانه ها،
رودها و قنات
ها شکل گرفته
بودند و حیات
آنها هم دهها
هزارسال به
صورت پایدار
ادامه داشت.
این امر ادامه
داشت تا زمانی
که با سدسازی
و انحراف مسیر
رودخانه ها و
حفر چاه های
عمیق،
رودخانه ها و
قنات ها رو
خشکاندند و
آبادی ها را
خالی از سکنه
کردند و این
شد که می
بینیم. کاری که
کماکان ادامه
دارد.
وقتی
اقلیتی
تکنولوژی و
سرمایه را در
اختیار داشته
باشد، همین می
شود که شده
است. برعکس نظر
طرفداران این
ایده، بایستی
تسلط بر
سرمایه های
کشور و
تکنولوژی را
از دست این
اقلیت، چه نوع
دولتی و چه
خصوصی آن،
گرفت و نظارت
بر آنها در
اختیار
اکثریت مردم
قرار داد.
در این
حوزه راه حل
های کوتاه مدت
نمی توانند
راه حل اساسی
باشند. برای
رسیدن به راه
حل اساسی
بایستی به
بسیاری از فاکتورها
توجه کرد. در
این مسیر
شفافیت در
اطلاع رسانی و
ایجاد جریانی
آزاد برای رد
و بدل کردن اطلاعات
و اخبار هم نقشی
بسیار اساسی
بازی می کنند.