«بهارانه»
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
به
مناسبت
فرارسیدن سال ۱۳۹۳
خوش
آمدی بهار! به
سرزمین شکنجه
، به سرزمین دار،
به سرزمین
شهیدان
بیشمار
نفس
باد صبا مشک
فشان خواهد شد
عالم
پیر دگرباره
جوان خواهد شد
ارغوان
جام عقیقی به
سمن خواهد داد
چشم
نرگس به شقایق
نگران خواهد
شد
این
تطاول که کشید
از غم هجران
بلبل تا
سراپرده گل
نعره زنان
خواهد شد
«حافظ»
زمستان
در هم شکسته
شده ؛ بهار
فرارسیده ؛ غنچه ها
و شکوفه ها بر
شاخه ها
روئیده ، و چنین
است که روئیدن
و زندگی
دوبارۀ طبیعت
بر زمستان سرد
پیروز می گردد
و نویدبخش سال
نو می شود.
بهار
پیروزمند در
سرزمین شکنجه
و دار، سرزمین
شهیدان
بیشمار راه
باز می کند.
بهار
پیروزمندی که
همچون خاری بر
چشمان حاکمان
تاریک اندیش
فرو می رود که
دشمنی شان با
جشن های بهاری
را کتمان نمی
کنند.
اما،
زمستان سرد
کشورمان هم
چنان پا
برجاست.
پاسداران شب،
منادیان
تحجر، مدافعان
استثمار
سرمایه،
نگهبانان
استبداد فقاهتی،
محافظان
آپارتاید
جنسی، همچنان
بر امورات
کشور مسلطند و
اسب توحش و
تاریک اندیشی
را مستانه می
تازانند. سد
کنندگان
"بهارآزادی"،
تمام توان خود
را به
کارگرفته اند
تا یخبندان "زمستان"
سرد، بر جای
بماند و
"جوانه ها" و
"غنچه های" آزادی و
رهائی ،
نشکفته، پرپر
شوند. چنین
است که
اشغالگران
تاریک اندیش، جشن های
نوروزیِ
چهارشنبه
سوری، عید
باستانی و
سیزده بدر را «سنت
سیئه» می
دانند و مردم
را از برگزاری
آنها منع می
کنند.
در
این
"یخبندان"
سرد و تاریک،
دستمزدها
منجمد شده و
افزایش حداقلی
آن هم، ده
درصد زیر نرخ
تورم است؛ حقوق
های معوقه،
همچنان
ناپرداخته
مانده است؛
بیکاری بیداد
می کند. آنجا
هم که کاری
هست، قراردادهای
سفید امضا و
موقتی، نفس
کارگران را
بریده است.
بنام حفظ
تولید و راه
اندازی چرخ های
اقتصاد،
بدترین شرایط
را بر کارگران
تحمیل کرده
اند. در این
میان وضعیت
زنان کارگر،
از این هم
اسفبارتر است
و کودکان کار
که دیگر هیچ!
اگر
انبوه
کارگران و مزد
و حقوق
بگیران، در مرز
فقر یا زیر "خط
فقر" زندگی می
کنند،
بسیارند تهیدستانی
که در زیر "خط
مرگ" قرار می
گیرند.
تهیدستانی
که همراه
کارگران در
زیر بار سنگین
و کمرشکن
گرانی، فقر
مستاصل
کننده، پول بی
ارزش، آب و
برق و گاز
گران شده، بهداشت
و درمان
و آموزش
خصوصی شده، و
شکاف طبقاتی دهان
گشوده،
له می شوند و
گاه مجبور می گردند
از این چنبره
شوم خود را
"رها" سازند: (به
مصداق « گر
بدین سان زیست
باید پست، من
چه بی شرمم
اگر فانوس
عمرم را به
رسوایی نیاویزم»)،
فقر،
اگر بیداد می
کند، اما در
میان بالائی
ها، تمرکز
ثروت ، به حد
سرگیجه آوری
رسیده است؛ "آقازادگان"
با پورشه های
وارداتی، فخر
می فروشند؛ "آقایان"
با غارت اموال
عمومی، روی
گنج قارون نشسته
اند؛ مدیران
شرکت های
وابسته به "حضرت
آقا" ،
"آستانه ها" ، "بنیادها" و "نهادها"
، یک شنبه، به
میلیادرهای
"نوکیسه"
تبدیل شده
اند. بدین سان
بخش اعظم
اقتصاد کشور،
خودمانی شده و
غارتگران ، نه
تنها از
پرداخت
مالیات معاف
اند، بلکه مالیات
و بیمه
کارگران و
زحمتکشان را بالا
نیزمی
کشند. کافی
است به غارت
سازمان تامین
اجتماعی
بنگرید. چنین
است که بار
فزاینده بحران و
فلاکت اقتصادی
را هر روز و هر
ساعت و با
هزاران ترفند
بر دوش اکثریت
محروم این
کشور ویران
شده تلمبار می
کنند.
اما،
تنها فقر نیست
که بیداد می
کند. استبداد
سیاه نیز، چکمه
های خون آلودش
را از گلوی
جامعه بر نمی
دارد. زندان
ها پر از
زندانی است؛
شکنجه های
وحشیانه
ادامه دارد؛ چوبه
های دار گسترده
تر شده است.
حتی انتقاد
های دبیرکل
سازمان ملل و
فرستاده ویژه
حقوق بشر این
سازمان در
امور ایران نیز
باعث می شود
تا مرخصی
نوروزی ۵۴
زندانی سیاسی
ـ عقیدتی لغو
شود. تیغ
سانسور نیز
همچنان
بُراست،
روزنامه ها،
حتی با یک کلمه
یا جملۀ خارج
از "خطوط
قرمز" تعطیل
می گردند و قلم
ها همچنان
شکسته می شوند؛
کانون
نویسندگان
ایران نمی تواند
مجمع عمومی اش
را برگزار
کند؛ فیلم های
تازه، اگر
اشاره ای به
مبارزات ضداستبدادی
سال 88 کرده باشند، از
دایره اکران
خارج می شوند.
در این
"یخبندان"
فقاهتی، سخن
گفتن و آزاد
سخن گفتن
مالیات سنگینی
دارد. حتی
دراویش و اهل
سنت، ملیت های
تحت ستم کشور و
شیعیان
دگراندیش نیز
از این قاعده
مستثنی
نیستند.
در
این کشور تنها
آزاد سخن گفتن
و آزاد
اندیشیدن، نیست
که مجازات
دارد؛ آزاد
زیستن، آزاد
نفس کشیدن و
آزاد پوشیدن
نیز تحمل نمی
شود. زنان
کشور در زیر
ساطور آپارتاید
جنسی از هر نوع فعالیت
اجتماعی
محرومند، حق
ورزش، حق
مسافرت، حق
پوشش آزاد، حق
انتخاب محل
تحصیل، حق
انتخاب رشته و
حتی حق داشتن
یا نداشتن فرزند
از آنجا سلب
شده است.
آنان، در نگاه
حاکمان رسمآ "کالای
جنسی" تلقی می گردند
تا به "تملک"
مرد درآیند و
وسیله "آرامش"
او باشند. با چنین
نگاه
بیشرمانه ای
است که نیمی
از جامعه ما
بسوی
"اندرونی" رانده
می شوند.
جوانان، این
امیدهای
فردای ایران در
چنبره بایدها
و نبایدهای
این
اشغالگران
وحشی
گرفتارآمده
اند؛ بدون
آینده ای
روشن، بدون
امکانات
تحصیل و کار
مناسب، بدون
امکانات
تفریح و بهره
جوئی از طراوت
جوانی؛ درگیر در
جنگی هر روزه
با پاسداران
شب ، اعصاب
شان سوهان زده
می شود.
ویرانی محیط
زیست کشور نیز
به جائی رسیده
است که آزاد
نفس کشیدن نیز
می تواند مرگ
آفرین باشد.
اما،
برای شکستن
این یخبندان،
مردم ما، بیکار
ننشسته اند.
در سالی که گذشت،
هر روزش، روز
رزم مردمی بود
که در برابر پاسداران
تحجر و شب
ایستادگی
کردند. آنجا
که "کاندیدای
اصلح حضرت
آقا" را به
زبانه دان
انداختند؛
آنجا که جلو
تخریب پارک
گیاه شناسی
نوشهر را گرفتند؛
آنجا که از
کوه شاه دفاع
کردند؛ آنجا
که برای نجات
"کارون"
زنجیرۀ انسانی
بستند؛ آنجا
که برای حفظ
بخش هائی از
هرمزگان به
خیابان ها
آمدند؛ آنجا
که برای دفاع
از دراویش
بیمار زندانی
فریاد
سردادند؛
آنجا که برای نجات
سازمان تامین
اجتماعی از
چپاول بیشتر
دست به اعتراض
زدند؛ آنجا که
برای دریافت
حقوق معوقه
شان دست از کار
کشیدند؛ آنجا
که جان باختن
دو زن زحمتکش
هنگام فرار از
شعله های آتش
را با خشمی
خاموش اما
انفجارآمیز
نگریستند؛
آنجا که برای
بازگشت
دانشجویان
ستاره دار و استادان
اخراجی و
اخراج
استادان ضد
دانش دست به
اعتراض زدند ؛
آنجا که از
حرمت انسانی
خود در کوچه و
خیابان دفاع
کردند و آنجا
جوانان غیور
کشور در
چهارشنبه
سوری، با ترقه
و فشفشه، شهرها
را به هوا فرستادند
تا مشت محکمی
بر دهان یاوه
گویانی بزنند
که این جشن
باشکوه
ایرانی را
"سنّت سیئه" می
نامند.
با
چهارشنبه
سوری چنین
شکوهمندی سال ۱۳۹۲
را به پایان
می بریم و سال ۱۳۹۳
را آغاز می کنیم.
با این آرزو
که تلاش های
همبسته ایرانیان،
تلاش کارگران ،
زحمتکشان و
تهیدستان،
زنان و جوانان
و مردمان ملیت
های تحت ستم
این کشور چند
ملیتی،
"یخبندان"
فقاهتی را در هم
بشکند و
"بهارآزادی و
برابری" را به
ارمغان
بیاورد. چنین
باد! بهارانه
و نوروز بر
شما مبارک
باد!
سرنگون
باد رژیم
جمهوری
اسلامی
زنده
باد آزادی!
زنده باد
سوسیالیسم!
هیئت
اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی ایران
(راه کارگر)
سه-شنبه
۲۷ اسفند ۱۳۹۲
برابر با ۱۸
مارس ۲۰۱۴