Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۵ برابر با  ۰۴ سپتامبر ۲۰۱۶
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۵  برابر با ۰۴ سپتامبر ۲۰۱۶
علم الهدی و فاطی موتوری

 

زیر پوست خبر

 

نگاهی به وضعیت زنان در جمهوری اسلامی

 در لابلای اخبار و گزارشات

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مستمری بگیر تامین اجتماعی هستم

آيت ا... علم الهدي:

خودم موسيقي گوش مي‌دهم

عضو شبكه‌هاي اجتماعي هستم

حقوقم ۲ ميليون و ۲۰۰ هزار تومان است

آرمان ـ   ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۴ شهريور

خطيب نماز جمعه مشهد با بيان اينكه نظرش درباره موسيقي از برخي مراجع بازتر است، گفت: ‌اگر بناست يك جريان هنري به عنوان هنر موسيقي وجود داشته و در معرض عموم قرار بگيرد، بايد براي آن سازوكاري درنظر بگيرند كه ابتذال نداشته باشد. از نظر ما كنسرت ابتذال دارد. آيت‌ا... سيد احمد علم‌الهدي در برنامه «بدون تعارف» كه از بخش خبري ۲۰:۳۰ پخش شد، درباره جمله‌اي از اظهاراتش كه من سياسي نيستم و تنها طلبه‌ام، درباره اينكه وظايف يك طلبه چيست؟ گفت: حداكثر كاري كه از تريبون نماز جمعه مي‌توان انجام داد نهي از منكر است. آنجا محل تحكم و اجبار نيست بلكه بايد حكم خدا و حدود الهي را يبان كرد. من نه قاضي‌ام، نه لشكري دارم و نه ارتشي. بلكه بنده يك طلبه‌ام. امام جمعه مشهد درباره علت مخالفتش با برگزاري كنسرت در اين شهر گفت: بنده به عنوان يك طلبه نظري دارم كه شايد از نظر برخي مراجع هم بازتر باشد. به شخصه برخي از موسيقي‌ها را گوش مي‌دهم. كنسرت در شكل جاري يك واقعيت ديگر است و آن عبارت است از اينكه ارائه موسيقي همراه با يك سلسله حركات و هيجانات مبتذل است. بروند در هر كنسرتي كه خواستند فيلم بگيرند و بگذارند جلوي مراجع كه آنها بگويند كه برگزاري كنسرت به اين شكل اشكالي ندارد. ما گفتيم اين حرام به حرمت امام رضا (ع) در مشهد انجام نشود. وي در پاسخ به اين پرسش كه شايد مردم مشهد با برگزاري كنسرت مشكلي نداشته باشند و برخي مي‌گويند شما جاي همه آنها تصميم گرفته‌ايد، گفت: عده‌اي در يكي از شبكه‌هاي اجتماعي فراخوان داده بودند كه براي مخالفت با ممنوعيت برگزاري كنسرت در مقابل كارگاه هاشميه جمع شوند. مگر در آن تجمع چند نفرحاضر شدند؟ علم‌الهدي ادامه داد: آيا مشكل جوان ما كه زن، زندگي، شغل يا درآمد ثابت ندارد، با رفتن به كنسرت حل مي‌شود؟

اعتراضم به ورزش زنان براي چند سال پيش بود

امام جمعه مشهد درباره اظهارات منتسب به وي درباره مخالفت با ورزش بانوان كه پس از كسب مدال برنز توسط كيميا عليزاده در شبكه‌هاي اجتماعي منتشر شد، گفت: اين اظهارات من براي چند سال پيش بود. زماني كه من نسبت به ورزش بانوان اعتراض كردم، برنده مسابقه يك زن ايراني بود كه لباس قرمز پوشيده بود و گريبانش باز بود و موهايش پريشان بود و داور هندي آمد مدال را به گردن او انداخت. اين مساله مربوط به سال قبل‌ها بود. وي درباره هنرمند مورد علاقه خويش نيز گفت: مرحوم سلحشور بر سر ما جا داشت. آقاي حاتمي‌كيا نيز فردي مثبت است كه به عنوان سرباز امام زمان است. نماينده ولي فقيه در خراسان رضوي ادامه داد: چند سال پيش از صداوسيما سريالي به نام سقوط يك فرسته پخش مي‌شد. در جلسه‌اي كه آقاي ضرغامي هم در آنجا حضور داشت به او گفتم كه نمي‌دانم كارگردان اين فيلم كيست اما حاضرم ثواب صد منبر را به او بدهم و او تنها ثواب آن سكانسي را به من بدهد كه دختر چادر خود را در مي‌آورد و سقوط مي‌كند. اثري كه اين سكانس مي‌گذارد بيش از صد منبر است.

ساختماني در تهران دارم

علم‌الهدي درباره اينكه آيا در مشهد ملكي براي خود دارد، گفت: من در مشهد نه منزل استیجاري دارم و نه شخصي. تنها يك ساختمان در شهر تهران دارم. وي با بيان اينكه در مجموع ۲۷ فرزند، نوه و نتيجه دارد، درباره اينكه آيا فرزندانتان آقازاده هستند، گفت: نه تنها آقازاده نيستند بلكه خانم‌زاده هم نيستند و هركدامشان دنبال كار خودشان هستند و كاري هم به من ندارند. خطيب نماز جمعه مشهد درباره ميزان حقوقش نيز گفت: من مستمري بگير سازمان تامين اجتماعي هستم كه اخيرا حقوق ماهيانه من به دو ميليون و ۲۰۰ هزار تومان رسيده است. علم‌الهدي درباره اينكه اظهارات او در جامعه التهاب ايجاد مي‌كند، اظهار كرد: زماني كه كار به مرحله منكر برسد من اعتراض مي‌كنم اما اين التهاب از بيان بنده نيست بلكه از كساني است كه اول و آخر آن را مي‌زنند و بعد شروع مي‌كنند به هجمه. وي در پاسخ به اين پرسش كه رابطه‌اش با شبكه‌هاي اجتماعي چگونه است، گفت: در برخي از شبكه‌هاي اجتماعي عضو هستم و فعاليت مي‌كنم. وي در پاسخ به اين پرسش كه به چه علت چند سال پيش دستور پاک کردن یک نقاشي را كه برخي جوانان مشهدي بابتش حدود ۶ ماه زحمت كشيده بودند و تصاويري از شاهنامه را كشيده بودند، داديد، گفت: اين مساله ارتباطي به بنده نداشت و به دستور مرحوم آيت‌ا... طبسي بود. از طرف ديگر هم به خاطر نقاشي نبود بلكه آنها روي ديوار متعلق به آستان قدس نقاشي شاهنامه كردند كه ايشان به آنها گفت شما چه حقي داشنتيد بدون هماهنگي با جريان فرهنگي آستان اين كار را انجام دهيد. خطيب نماز جمعه مشهد درباره اينكه گفته مي‌شود، وي فردي عصبي است، گفت: من اصلا عصباني نمي‌شوم و شايد اين برداشت غلط به خاطر تن صداي من باشد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آرمان ـ  شنبه ۱۳ شهريور۱۳۹۵ ـ کد خبر: ۱۶۲۴۱۱

۹ درصد از زنان پس از طلاق ازدواج نمی‌کنند

بیش از شش میلیون زن در جامعه در حال زندگی هستند که از همسران خود جدا شده و هنوز ازدواج مجدد نکرده اند. این تعداد از زنان علاوه بر مشکلات کلی و عمده طلاق مانند ترس و تنهایی، افسردگی، مشکلات ناشی از حضانت فرزندان، مشکلات مالی و... با مسائل دیگری مانند برچسب مطلقه دست و پنجه نرم می‌کنند. در شرایطی که مردان زیادی زندگی مشابه زندگی این زنان داشته‌اند، چرا باید نسبت ازدواج مجدد در این مردان نسبت به زنان ۹ برابر باشد؟ یکی از مشکلات رایج بعد از طلاق یا به هم خوردن نامزدی، مشکل در تصمیم گیری برای ازدواج دوم و نداشتن اعتماد به نفس برای انتخاب درست همسر و ترس از شکست دوباره در ازدواج دوم است. بسیاری از افراد بعد از شکست در انتخاب اولشان ازدواج نمی کنند زیرا از شکست دوباره می‌ترسند. تصمیم گیری برای ازدواج مجدد در افراد مطلقه باید عاقلانه و آگاهانه‌تر انجام شود. با این وجود طبق آمارهای موجود ۹۰ درصد از زنان پس از طلاق ازدواج نمی‌کنند. این در حالی است که ۹۰ درصد از مردان پس از طلاق مجددا ازدواج خواهند کرد. سال گذشته قائم‌مقام وزارت اعلام کرد که مردان پس از جدایی از همسر سابق ۹ برابر بیشتر از زنان جدا شده ازدواج می‌کنند.با تغییرات جامعه و در شرایط فعلی اما، بسیاری از زنان پس از طلاق، ولو اینکه فرصت ازدواج را از دست بدهند، حاضر به ازدواج با مردانی با فاصله سنی بالا نیستند. یکی از دلایلی که منجر شده تا آمار زنان مجرد پس از طلاق بالا برود نیز در همین موضوع نهفته است. قطعا هرچه جامعه به سمت مدرن‌شدن حرکت کند، سنت‌های فرهنگی تا حدی فروکاسته خواهند شد. البته نمی‌توان گفت که این مدرن‌شدن توانسته تاثیری برابر در جامعه گذاشته باشد؛ هنوز در بسیاری از مناطق کمتر توسعه‌یافته این سنت‌ها استمرار دارد. از سوی دیگر از نقش محیط زندگی فرد بر ازدواج مجدد او نمی توان غافل شد. در شهری مانند تهران و در برخی نقاط آن که مدرن‌تر هست، تغییرات فرهنگی و اجتماعی را در اشکال سریع‌تری می‌بینیم. مثلا در این مناطق زنان هستند که می‌توانند راحت‌تر ازدواج مجدد داشته باشند یا در ازدواج زن از مرد بزرگ‌تر است. این تغییرات در بسیاری مناطق دیگر مانند حاشیه‌های شهر تهران یا بیشتر نقاط شهرهای مختلف هنوز به نتیجه مشخص نرسیده است.

برچسب به زنان مطلقه

یک جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، درباره تعداد زیاد زنانی که بعد از طلاق نمی‌توانند ازدواج کنند نقش سنت‌ها و مدیریت اشتباه را پررنگ می‌داند.سعید معیدفر می‌گوید: به دلایل مختلف، برخی سنت‌های فرهنگی که در جامعه ما بوده و تا امروز استمرار داشته‌اند، حال تبدیل به یک مساله شده است. یکی از این سنت‌های فرهنگی ازدواج مردان با سن زیاد با زنان با سنی پایین‌تر از آنان است؛ این عرف که مرد باید با زنی ازدواج کند که فاصله سنی زیادی از او داشته باشد رایج بوده و پیش‌تر و در گذشته این فاصله سنی پنج سال در نظر گرفته می‌شد که حال به سه سال رسیده است. برعکس این روال، یعنی ازدواج زنی که از یک مرد بزرگ‌تر است در گذشته و حال غریب به محال بوده است. او با رجوع به چگونگی ازدواج مجدد در زمان گذشته اظهار کرد: در سنت فرهنگی ما، زنانی که یک بار طلاق گرفته‌اند بسیار کمتر فرصت ازدواج مجدد داشته‌اند. به این زنان برچسب می‌زدند و آنها برای ازدواج مجدد انتخاب نمی‌شده‌اند. اگر هم در مواردی زنی مطلقه ازدواج مجدد می‌کرد، این ازدواج مجدد در شرایطی بود که آن زن با شوهرش دو یا سه برابر ازدواج قبلی فاصله سنی داشت؛ اگر در ازدواج اول او از شوهرش پنج سال کوچک‌تر بود، در ازدواج دوم ۱۰ الی ۱۵ سال از شوهرش فاصله داشت.او گفت: به نظر می‌رسد که تغییر در سنت‌های فرهنگی نیازمند زمانی طولانی است. این تغییرات در کشورهای غربی و توسعه‌یافته نیز بوده و زمان زیادی گذشته که آنها را به مرور منسوخ کرده است. در ایران هنوز سابقه شروع تغییرات در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی به کشورهای توسعه‌یافته راه پیدا نکرده و ما همچنان نیازمند زمان در این زمینه هستیم.

خطر ازدواج‌های احساسی

علاوه بر این بسیاری از افراد بعد از شکست در انتخاب اولشان بیشتر به دنبال بیان عیب و ایرادهای نامزد یا همسر سابقشان هستند و به نقش و سهم خود و کم و کاستی هایی که در انتخاب همسر و زندگی مشترک داشته اند توجه چندانی نمی کنند. به اصطلاح بیشتر نقش قربانی و کسی که مظلوم واقع شده را ایفا می کنند و همین موضوع باعث می شود دوباره در انتخاب همسر دچار اشتباه شوند. همچنین بسیاری از افراد در ازدواج دوم برای فرار از تنهایی، فشارهای خانوادگی و اجتماعی یا رفع نیاز های عاطفی و مالی و... بدون در نظر گرفتن معیارهای مناسب فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد می دهند.ازدواج‌هایی که مبنای احساسی دارند ازدواج‌های پرخطری هستند؛ فردی که تنها برای فرار از شرایط موجود ازدواج می کند، کسی که فکر می کند دیر شده و سنش بالا رفته، فردی که به لحاظ احساسی هنوز درگیر رابطه قبلی است، فردی که معیارهای تناسب سنی، ظاهری، تحصیلی، اقتصادی، فرهنگی، اعتقادی، جایگاه اجتماعی، شغلی و حتی سلامت جسمی و روانی، طرف مقابل را نادیده می گیرد و فقط به ازدواج فکر می کند، به طور حتم در زندگی دوم خود نیز با مشکلات متعددی مواجه می شود. البته اگر ازدواج دوم با بررسی های لازم انجام شده باشد به اندازه ازدواج اول شانس موفقیت دارد.

فاصله زمانی کم بین طلاق و ازدواج دوم

اصلی ترین شرط موفقیت ازدواج دوم این است که فرد یک بازه زمانی قابل قبولی را پس از طلاق سپری کرده باشد. یکی از دلایل شکست در ازدواج دوم فاصله زمانی کم بین طلاق و ازدواج دوم است، چرا که هنوز مشکلات روحی و روانی فرد پابرجاست. به ندرت پیش می آید که طلاقی ناشی از اشتباه فقط یکی از زوجین باشد. مردها بعد از طلاق باید زمانی را در تنهایی سپری كنند تا احساس استقلال خود را به‌دست آورند و احساس كفایت داشته باشند؛ یعنی در موردی كه در طی فرایند جدایی، خلأ آن را احساس می كردند. مردها در این زمان به تفكر و سبك و سنگین كردن وقایع نیاز دارند تا دوباره در مورد خود احساس خوبی به‌دست آورند.به همین خاطر قبل از ازدواج دوباره، باید در روح خود جست وجو کنید تا ببینید که به جای رفتارهای اشتباه گذشته چطور باید رفتار کنید تا ازدواج دومتان دوام بیاورد.روان شناس ها می گویند لااقل شش ماه برای خلاص شدن از یک شکست عاطفی وقت لازم است. یادتان باشد اینکه شما طلاق قانونی را انجام داده باشید و اگر زن هستید دوره عده هم گذشته باشد به معنی این نیست که شما حتما آماده ازدواج دوم هستید. شما باید به این مرحله برسید که دیگر مرتب به ازدواج قبلی فکر نکنید، غم ناشی از طلاق هنوز به صورت پررنگ در زندگیتان حضور نداشته باشد و مدام نخواهید از همسر قبلی تان انتقام ذهنی بگیرید. اگر احساس می کنید برای رسیدن به این مرحله به زمان زیادی نیاز دارید، حتما با یک روان شناس مشورت کنید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آرمان ـ  شنبه ۱۳ شهريور۱۳۹۵ کد خبر: ۱۶۲۴۱۰

خانواده‌ها بر مدار ناپایداری

آرمان امروز- زهرا سلیمانی:‌

 با بررسی آمار ازدواج در دوره‌های مختلف باید به این امر اذعان داشت که در هیچ دوره ای میزان ازدواج در کشور ما به این شکل کاهش پیدا نکرده است و به همین دلیل مسئولان باید با همکاری کارشناسان و متخصصان امر چاره ای بیندیشند. میزان ازدواج در کشور به عنوان یک واقعه حیاتی به شرایط و مسائل گوناگونی بستگی دارد تا بتوان زمینه آن را به وجود آورد. چون دیگر ازدواج فقط به قبول یک پیوند و یک قرار داد اجتماعی محدود نمی شود، بلکه با افزایش چشم و همچشمی‌ها و توجه به ظواهر زندگی برخی افراد ازدواج را با رقابت و پلی برای برآورده شدن آرزوهایشان اشتباه گرفته و دستیابی به زندگی مرفه و خوشبختی را در تصاحب اتومبیل مدل بالا، مبلمان گران‌قیمت و خریداری منزل در بالای شهر می دانند!

زندگی برخی افراد در کشور ما بین سنت و مدرنیته مانده و همین مساله جوانان را با چالش های دوگانه رو به رو کرده است. برای مثال برخی از جوانان تشکیل زندگی را منوط به ایجاد شرایط از سوی خانواده‌ها یا برآورده کردن توقع های فزاینده از سوی همسر می دانند و برخی دیگر نیز به زیبایی ساختن زندگی در کنار یکدیگر باور دارند. در این بین گروهی هم هستند که از هر دوشیوه برای ادامه زندگی خود امتیاز کسب می کنند. یک ضرب المثل قدیمی است که می گوید: شیرینی هر ازدواجی را باید پنج سال بعد از تشکیل آن خورد. این جمله را کارشناسان حوزه اجتماعی، روانشناسان و... نیز تایید می کنند. با بررسی کم و کیف ازدواج و ثبت طلاق در کشور باید به این امر اذعان داشت که آسیب‌های اجتماعی در سال های نخست زندگی مشترک حساس تر است و همین امر نیازمند کسب مهارت و آموزش های ارتباطی موثر است. به دلیل مشکلات و ناملایمات زندگی از بعد اجتماعی، اقتصادی و... طبیعتا تشکیل زندگی نیازمند زیر ساخت ها و شرایطی است.

تسهیل ازدواج جوانان فقط در حد حرف

با اینکه در سال های اخیر از سوی مسئولان امر وعده‌های فراوانی درباره ازدواج آسان و ایجاد شرایط مناسب برای تسهیل ازدواج جوانان مطرح شده است، اما تاکنون بسیاری از این وعده‌ها فقط در حد حرف و حدیث مانده و هنوز جنبه عملی به خود نگرفته است. در کشور ما موضوع ازدواج، افزایش سن ازدواج و کاهش قابل توجه آن از معضلاتی است که مکررا به عنوان یک زنگ خطر و فراتر از آن یک بحران جدی از سوی برخی مسئولان و کارشناسان مطرح می‌شود. معضل اشتغال یکی از دلایل اصلی دشوار شدن ازدواج است. این امر باعث شده تا برخی از ازدواج به عنوان یک شوخی در شرایط کنونی اقتصادی یاد کنند. جوانانی که در صورت برخورداری از یک شغل نیم بند، باید هفت خوان رستم را طی کنند تا هزینه‌های کمرشکن رهن منزل، تهیه لوازم خانه و مراسم جشن عروسی را تامین کنند که آن هم به تعبیر جوانان باید سال‌ها با اقساط گوناگون در اندیشه پاس کردن چک‌ها و وصول مقروضات خویش به سر برند. با اینکه تاکنون طرح‌های متعددی مدنظر قرارگرفته تا شاید به واسطه آن رفتن به خانه بخت تسهیل شود، اما هر کدام از مصوبات و طرح‌های تعریف‌شده به نوعی تنها روی کاغذ و به صورت فرمایشی به تصویب رسیده اند که اگرغیر از این بود امروز ازدواج آسان به عبارت و واژه‌ای نمایشی تبدیل نمی‌شد. در این زمینه یک عضو کمیسیون اجتماعی مجلس درباره مشکلات ازدواج در کشور به «آرمان امروز» می گوید:‌ هم اکنون در کشور با مشکلاتی در حوزه جمعیت مواجه هستیم. از سوی دیگر هنوز مقدمات لازم برای ازدواج جوانان مهیا نشده است. جوانان امروز، پول، مسکن، امنیت شغلی و... ندارند. در این شرایط چگونه می توان انتظار ازدواج از آنها داشت؟ در قالب سیاست‌های حمایتی برخی مقدمات ازدواج از جمله پرداخت یک میلیون تومان از سوی کمیته امداد به زوج‌ها فراهم شده است، اما این مبالغ به هیچ عنوان مناسب و راهگشا نیست. برای مثال وام ازدواج در مجلس گذشته به ۱۰میلیون تومان افزایش یافت، اما هنوز به صورت کامل و فراگیر عملیاتی نشده است. عبدالرضا عزیزی می‌افزاید:‌ برای ازدواج مناسب جوانان باید مقدمات ازدواج از سوی نهادهای ذی ربط فراهم شود و در گام بعدی توجه به اشتغال جوانان باید مورد توجه قرار گیرد. به گفته او در اصل باید ابتدا مقدمات ازدواج جوانان مهیا شود و بعد از جوان انتظار ازدواج داشت؛ در صورت عدم وجود شرایط ازدواج چگونه می توان از جوان انتظار تشکیل زندگی را داشت؟ در اصل اگر برخی افراد وام های چندین میلیونی و میلیاردی را صاحب نشوند به نسبت می توان وام ازدواج را به جوانان پرداخت کرد. چندی پیش بخشنامه پرداخت وام۱۰میلیون تومانی ازدواج به بانک‌ها ابلاغ شد، اما تاکنون هیچ اقدامی از سوی این مراکز انجام نشده است. در مجلس گذشته بر سر تصویب وام ۱۰میلیون تومانی برخی از آقایان به دلیل اینکه بنده گفتم این وام عملیاتی نیست بر من خرده گرفتند، اما هم اکنون چند ماه از سال گذشته و مشکلات برای پرداخت وام ازدواج همچنان وجود دارد.

تغییر سبک زندگی، همچنان چالش برانگیز

برخی کارشناسان و جامعه‌شناسان معتقدند نمی توان صرفا عامل بالا رفتن سن ازدواج را در مسائل اقتصادی جست‌و‌جو کرد، بلکه تغییر سبک زندگی، فراز و نشیب‌ها و تحولات فرهنگی جامعه در طول دو دهه و به ویژه یک دهه اخیر آن‌چنان با سرعت و شتاب همراه بوده که بعضا هضم و باور برخی از مسائل همچون ازدواج را از سوی جوانان دشوار ساخته است. توقعات مهارناشدنی زوج‌ها، بالا رفتن انتظارات خانواده‌ها، رقابت‌ها و چشم و هم‌چشمی‌های ظاهری مزید بر علت شده تا این اتفاق خجسته را با مسیر پر سنگلاخی مواجه سازد که بسیاری عطایش را به لقایش ببخشند. در چنین شرایطی باید قوه‌مقننه و قوه مجریه با فوریت و جدیت تمام ورود کنند تا این مسیر دشوار،هموار و تسهیل شود، در غیر این صورت تبعات و عوارض این پدیده و بالا رفتن سن ازدواج،آن‌چنان مصیبت بار خواهد بود که دامنه پس لرزه آن و هزینه های مادی و معنوی تحمیل‌کننده آن بر جامعه فراتر از حد انتظار خواهد بود. در سال‌های اخیر با افزایش پرونده‌های طلاق‌های توافقی و حتی غیرتوافقی در اثر سوء برداشت‌های غیرمنطقی یکی از طرفین از وظایف خود در روابط زناشویی مواجه هستیم. در ضمن ماشینی شدن زندگی‌‌ها و کم شدن زمان استراحت زوج‌ها و بی‌‌توجهی به ارکان خانواده نیز از دلایل دیگر کم شدن روابط زناشویی و ایجاد نارضایتی طرفین یک زندگی مشترک است و همه این مسائل علت یک جدایی نیست، اما زمینه‌ساز این واقعیت تلخ اجتماعی است.

از تفکرات فانتزی تا واقعیت

مشکلات ازدواج فقط در قالب افزایش سن ازدواج، عدم دستیابی به شرایط مطلوب اقتصادی و... خلاصه نمی‌شود، بلکه در برخی مواقع وجود فانتزی‌های ذهنی افراد را در انتخابشان با چالش‌های فراوان رو به رو کرده است. این در حالی است که در یک دهه گذشته در فهرست دلایل اصلی طلاق زوجین گزینه مشکلات جنسی در روابط زوجین کمتر به چشم می‌خورد، اما این روز‌ها با نگاهی به گزارش‌های وکلا و به‌ویژه مشاوران مستقر در دادگاه‌های خانواده می‌توان مشکلات جنسی در روابط زوج‌ها را به عنوان یکی از دلایل اصلی طلاق در سال‌های اخیر برشمرد. در کشور ما مسائل جنسی به نوعی تابو بوده و هست و به دلیل ترس زوج‌ها از بیان آن و در میان بودن پای آبرو به گفته اکثر آنها معمولا دلایل طلاق در دادگاه‌ها ذکر نمی شود. لازم است ادبیاتی با توجه به عقاید مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و نظام سیاسی حاکم بر جامعه تدوین کرده و با لحاظ همه نیازهای خانواده بتوان جوابگوی نیازهای زوج‌ها در این زمینه بود. شاید بر این اساس است که در سال‌های اخیر کارشناسان حوزه خانواده بیش از گذشته بر آموزش‌ها در این زمینه تاکید می‌کنند؛ آموزش‌هایی که با توجه به فراگیر شدن ابزار‌های جدید ارتباطی و برخی آثار سوء که استفاده از این ابزار‌ها به وجود آورده‌اند باید با دقت بیشتری همراه باشد.

عامل۴۵درصد طلاق‌ها؛ عدم مهارت ارتباطی

هم اکنون ناتوانی جنسی، اعتیاد، بیکاری، درآمد پایین و نپرداختن نفقه از سوی شوهر علت اصلی درخواست‌های طلاق در دادگاه‌هاست که متاسفانه پس از دو تا چهار سال زندگی مشترک میان زوج‌ها و بیشتر توسط زوجه مسیر طلاق طی می‌شود. اما در این بین با بررسی پرونده های طلاق باید گفت که فقر مهارت‌های ارتباطی علت ۴۰ تا ۴۵ درصد طلاق‌هاست. علت دیگر عدم تناسب خصوصیات شخصیتی دختر و پسر است. به طور مثال مرد برون‌گرا نمی‌تواند با زن درون‌گرا زندگی مناسبی داشته باشد. سومین علت اختلافات بالینی افسردگی، اضطراب و وسواس هاست. همچنین علت دیگر مشکلات اقتصادی است. از سوی دیگر رفتارهای پرخطر مانند اعتیاد و دخالت‌های والدین از دیگر عوامل طلاق است. با توجه به اینکه طی سال های اخیر کلاس‌های گوناگونی از سوی برخی کارشناسان حوزه خانواده و مشاوران در زمینه ارتباط موفق با هدف توسعه و ترمیم روابط اجتماعی افراد به‌ویژه زوج‌ها تشکیل شده است، اما همچنان عدم توانایی در ایجاد ارتباط مناسب در ارتباطات به طور ملموسی قابل مشاهده است و این امر نیازمند توجه ویژه مسئولان امر برای آموزش مهارت زندگی و توسعه امر مشاوره در بین زوج هاست.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آرمان ـ  شنبه ۱۳ شهريور۱۳۹۵ کد خبر: ۱۶۲۴۱۳

تعداد زنان تنهای سالمند ۳ برابر مردان

فرید براتی سده*

سالمندان نیازهای روانی و عاطفی دارند که بخشی از آنها با ازدواج برطرف می شود. ازدواج یکی از اقداماتی است که باعث تکامل انسان می شود و از این حیث سالمندان با مردم عادی جامعه تفاوتی ندارند. وقتی سالمندان بتوانند نیازهای عاطفی شان را با فردی نظیر خودشان که از حیث سن و سال با آنها همانند است برطرف کنند، این در سلامت روحی و حتی جسمی آنها تاثیر شگرفی دارد و باعث افزایش امید به زندگی افراد می‌شود. در ازدواج سالمندان ضروریاتی وجود دارد که باید به آنها توجه شود. در درجه اول باید سالمندان با کسی هم و سن و سال خود و در شرایط مشابه با خودشان ازدواج کنند و نباید فاصله سنی بیشتر از یکی، دو سال بین زن و مرد سالمند برای ازدواج وجود داشته باشد. در برخی موارد یکی از طرفین نسبت به طرف مقابل خیلی جوان‌تر است و این می تواند آسیب رسان باشد. برای مثال برخی از مردان سالمند به دلیل تمول مالی دختران جوان را به عقد خود در می آورند که در گذشته این سبک ازدواج رایج تر بوده است. در گذشته شاید سبک زندگی عشیره‌ای و قبیله ای چنین مدل ازدواجی را جایز می دانست ولی در اجتماع شهری امروزه این ازدواج‌ها مطرود است. در ازدواج یک فرد سالمند با جوان دلایل و انگیزه های مختلفی دخیل است که انگیزه مادی اصلی ترین آنهاست و این از نظر بهداشت روانی و جسمی برای سالمند مناسب نیست. نکته دیگر در مورد ازدواج سالمندان این است که چون ازدواج سالمندان در سنین بالا صورت می‌گیرد انتظار شکست و اشتباه در آن کمتر است و انتظار می‌رود این ازدواج پایدار تر باشد و نکته سوم در مورد ازدواج‌های سالمندی که از همه موارد مهم تر است، تابو بودن ازدواج سالمندان است. برای مثال وقتی به فرد گفته می شود پدر یا مادر سالمند تو نیازمند ازدواج و تشکیل خانواده است به این گفتار با دید تمسخر آمیز نگاه می شود و کمتر کسی به ضرورت این مساله واقف است. باید روی این مساله کار فرهنگی شود تا تابوی آن شکسته شود. نباید به ازدواج دوباره سالمند با دید ننگ و عار نگاه کرد و باید در رسانه ها این فرهنگسازی صورت بگیرد. تصور عمده افراد در مورد سالمندان و به ویژه زنان سالمند آن است که این قشر نیازهای عاطفی ندارند، حال آنکه بسیاری از آنها از تنهایی رنج می‌برند؛ همین تصورات، ازدواج آنها را به تابویی تبدیل کرده که شکستن آن ضروری به نظر می‌رسد، زیرا تعداد زنان تنهای سالمند حدود سه برابر مردان تنهای سالمند است که احتمال افزایش این آمار در سال های آتی وجود دارد. تعداد زنان و مردان سالمند تنها در کشور رو به افزایش است. با وجود این، همان‌طور که عنوان شد تعداد زنان سالمند تنها حدود سه برابر مردان تنهای سالمند است.در حال حاضر شاهد آن هستیم که مردان سالمند راحت‌تر از زنان سالمند به ازدواج یا ازدواج مجدد اقدام می‌کنند. این درحالی است که ازدواج در دوران سالمندی همواره برای زنان با موانعی همراه بوده و در حال حاضر نیز ازدواج مردان سالمند در کشور بیش از چهار برابر ازدواج زنان سالمند است.به وی‍‍ژه در استان های محروم که دارای شاخص محرومیت بالا هستند تعداد زنان سالمند تنها بیشتر از مردان سالمند تنهاست.

رقم فرزندآوری سالمندان

به دلیل رشد روزافزون سالمندان تنها در کشور، معتقدیم ازدواج سالمندی، امر بسیار مثبتی است، اما مشروط برآنکه مردان سالمند با زنان سالمند ازدواج کنند، زیرا در صورت ازدواج مردان سالمند با زنان و دختران جوان که دارای اختلاف سنی زیادی با آنها هستند، شاهد نتایج بسیار منفی آن در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی و... خواهیم بود.ازدواج مردان سالمند با زنان و دختران جوان یک مساله فرهنگی است که باید در راستای آن فرهنگسازی صورت گیرد.این درحالی است که فرهنگ طبقه متوسط به بالای جامعه این مساله را نمی‌پذیرد، اما با توجه به آمار رسمی ثبت احوال کشور این مساله در چند استان کمتر برخوردار همچون سیستان و بلوچستان، بخش‌هایی از خراسان رضوی و خوزستان بیش از سایر مناطق کشور است.این مساله نشان دهنده آن است که ازدواج مردان سالمند با زنان و دختران جوان و سپس فرزندآوری آنان در مناطقی که به لحاظ ضریب محرومیت بالاتر بوده و تفکر سنتی در آن مناطق بیشتر حاکم است، بیشتر بوده و نیاز است در این مناطق توسط مسئولان محلی و کشوری فرهنگسازی جدی صورت گیرد. براساس آمار رسمی سازمان ثبت احوال کشور در سال گذشته میزان زاد و ولد سالمندان بالای ۶۰ سال بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ نوزاد و افراد بالای ۷۰ سال نیز حدود ۱۰۰ نوزاد بوده است.این رقم فرزندآوری سالمندان تامل‌برانگیز است، زیرا به هرحال نرخ مرگ و میر در میان افراد بالای ۶۰ سال بسیار بیشتر از جوانان است و هر لحظه امکان فوت آنها وجود دارد. به همین دلیل در صورت ادامه این روند شاهد افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار و ایتام در کشور خواهیم بود.

رفع هرگونه تبعیض سنی

امسال در روز جهانی سالمند شعار رفع هرگونه تبعیض سنی، به عنوان شعار سال انتخاب شد و بر این اساس نباید به نیازهای سالمندان به بهانه اینکه سنی از آنها گذشته بی توجهی شود. یکی از موارد تبعیض سنی علیه سالمندان بحث ازدواج است که بر این اساس برخی عنوان می کنند چون سالمند پا به سن گذاشته دیگر نباید به ازدواج فکر کند و حق زندگی سالم و با نشاط از او سلب می‌شود. نفس ازدواج در سنین بالا به دلیل پختگی‌ای که طرفین دارند باعث مراقبت بهتر طرفین از یکدیگر شده و منجر به حمایت درست و اصولی آنها از یکدیگر می‌شود. افراد سالمند بعد از ازدواج به نیازهای یکدیگر توجه کافی دارند. بحث مراقبت از سالمند دغدغه بسیاری از خانواده‌هایی است که سالمند تنها دارند؛ سالمندی که در اثر فوت شوهر یا زن تنها شده و نمی تواند به این روند ادامه دهد. در مورد سالمندان تنها بحث مراقبت بحثی جدی است در حالی که ما سالمندان تنهای کمی هم در کشور نداریم. تعداد زنان سالمند تنهای ما در حال حاضر رو به افزایش است و بهترین راهکار برای رفع این تنهایی ازدواج متناسب است. علاوه بر این، می توان به تقویت مراقبان سالمند پرداخت تا از طریق تربیت و به کار گیری نیروی مراقبت و پرستاران سالمند به کمک آنها شتافت. در کنار این دو راه برای مراقبت از سالمند، راهکار دیگری هم تحت عنوان تقویت خانواده و مراقبان داخل منزل وجود دارد و بر این اساس بهزیستی و سایر نهادهای حمایتی باید با حمایت و اختصاص بودجه به خانواده‌هایی که از سالمند تنهای خود مراقبت می کنند نیازهای آنها را برطرف کنند.

* رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پلیس گرگان ‹۴۰ دختر و پسر› را در مهمانی بازداشت کرد

در روزهای اخیر ۲۰ نفر در آمل، ۶۳ نفر در شیراز و ۶۰ نفر در سفره‌خانه‌ای در پارک جنگلی سرخه‌حصار، نزدیک تهران، برای شرکت در مهمانی‌های «مختلط» بازداشت شده‌اند.

دادستان گرگان اعلام کرده است که ماموران نیروی انتظامی ۴۰ دختر و پسر را در یک مهمانی در روستای زیارت استان گلستان بازداشت کرده‌اند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شرق ـ شماره ۲۶۵۳ - ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۱ مرداد

چطور مشاوره خانواده در ایران به‌صورت یک‌طرفه عمل می‌کند؟

روان‌شناسی زن‌ستیز در خدمت مردسالاری

رابعه موحد. روان‌شناس

http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=1082&pageno=12

 

سخن را می‌توان با نام‌بردن از سه اثر مهم و تکان‌دهنده مردسالاری در حوزه روان‌شناسی در دهه ٧٠ میلادی شروع کرد؛ نوشته‌هایی که صدای اعتراض علیه تبعیض درمانی در حیطه روانی بودند. صاحبان این آثار که خود دانش‌آموخته‌های روان‌شناسی در دهه ٦٠ میلادی بودند، شاهد تبعیض‌ها و نگاه فرودستی به زنان در اتاق‌های مشاوره و روان‌کاوی بودند؛ دورانی که معیار‌های سنجش سلامت روان برای زنان و مردان بسیار متفاوت بود، تا جایی که قدرت‌طلبی و بلندپروازی برای مردان عین سلامت و برای زنان حکم اختلال روانی را داشت. در این دوره بود که کتاب «زنان و دیوانگی» از فیلیس چسلر، مقاله «کلیسا، زن و کودک» اثر نائومی ویستن و مقاله «کلیشه‌های جنسیتی و قضاوت بالینی سلامت روان» از برورمن چاپ شد.

این آثار زمانی چاپ شدند که همه آثار و نوشته‌ها تحت‌تأثیر اندیشه‌های موروثی تبعیض‌گرایانه در حرفه سلامت روانی علیه زنان بود و همه شیوه‌های روان‌درمانی تحت‌تأثیر هنجارها و ارزش‌های سرکوبگری بود که در جامعه مردسالار جریان داشت. زنان و دیوانگی، نمایش مردسالاری در اتاق مشاوره بود. چسلر در این اثر نشان می‌دهد که چگونه روابط جنسیتی اجتماعی مشکل‌دار در روان‌درمانی و مشاوره هم جریان دارد و در جلسات روان‌درمانی سرکوب و تبعیض جامعه مردسالار بازتولید می‌شود؟ یعنی شرایط اجتماعی- خانوادگی و موقعیت زن در عرصه زندگی خصوصی و نیمه‌اجتماعی‌اش که موجب پریشانی و سرخوردگی او می‌شود. در اتاق روان‌شناس نیز دقیقا در انتظار مراجعان زن است؛ آن هم در مکانی که امید بهبود و التیام می‌رفته است. تنها رویکردی که پذیرای زنان و تجربیاتشان بود، در درمان‌های اومانیستی دیده می‌شد، آن هم اغلب فاقد حدومرزی برای تماس جنسی میان درمانگر و مراجعه‌کننده بود. آنها درحالی‌که از رشد و شکوفایی فردی زنان حرف می‌زدند، به رفتار جنسیتی مشابه با آنچه در جامعه روی می‌داد، ادامه می‌دادند.

در آن دوران مشاوره خانواده نیز در حال شکل‌گیری بود، اما عصاره این مشاوره‌ها را نیز سرزنش‌کردن مادران تشکیل می‌داد. زن مقصر اصلی همه مشکلات کودک و آشفتگی‌های خانواده قلمداد می‌شد، تضادی که میان خواسته‌ها و اهداف و علائق زنان و خواسته‌ها و انتظارات جامعه وجود داشت، زنان را با برچسب نابهنجاری و اختلال مواجه می‌کرد و نهایتا تجویز داروهای کرخت‌کننده نصیبشان می‌شد. قدرت در دست مردان بود و اعتراض و پریشانی زنان را که محصول موقعیت نابرابر آنها بود، بیماری فرض می‌کردند. خواسته‌هایی ساده مانند کارکردن در بیرون از خانه یا تن‌ندادن به زایمان‌های مکرر در ارزیابی سلامت روان، نشان از نبود سلامت روانی زنان داشت.

مقاله «کلیسا- زن- آشپزخانه» دومین اثر برابرنگر در روان‌درمانی بود. ویستین رواشناس آموزش‌دیده هاروارد بود. ویستین علم روان‌شناسی را به چالش کشید که چگونه تبعیض‌گرا و زن‌ستیز است. او گفت زنان در روان‌شناسی همان‌قدر مورد توجه قرار می‌گیرند که در سرکوبگرترین نوع فاشیسم. او نشان داد درحالی‌که تفاسیر مختلفی درباره رفتار زنان ارائه می‌شود، درواقع خود زنان کمتر مرکز مطالعه قرار می‌گیرند. او با مهارت بسیار نشان داد مثال‌هایی که درباره زنان زده شده چگونه به همه آنها تعمیم داده شده و به حکمی کلی در مورد همه زنان تبدیل و همه اینها ازسوی مردان مطرح شده است، بی‌آنکه زنان منبع اطلاعات و شواهد علمی باشند. تحقیقات او نشان داد زن بالغ دارای سلامت روانی، در چشم روان‌شناسان آن زمان در واقع بالغ محسوب نمی‌شدند و بلوغ و سلامت روان جزئی از خصوصیات مردانه محسوب می‌شد.

از زمان ظهور روان‌درمانی برابرنگر از دل درمان تبعیض‌گر دهه ٦٠ تا به امروز، این رویکرد دچار فرازونشیب‌های بسیار شده است و به زحمت اما با شهامت و ایستادگی، جای خود را در علم روان‌شناسی باز کرده است؛ چراکه این شیوه معتقد است صداهای به حاشیه رانده‌شده باید شنیده شود زیرا همین صداها منبع مهم‌ترین اندیشه‌ها است. این صداهای شنیده‌نشده در قرون متمادی نه تنها صدای زنان بلکه صدای اقشار پایین جامعه، رنگین پوستان، مهاجران، پناهندگان، معلولان، افرادی با تمایلات جنسی متفاوت و همه مردمی است که زیر دست‌وپای قدرت از اولین حقوق خود محروم شده‌اند. امروز جهت روان‌درمانی و مشاوره در جهان و مخصوصا در کشورهای رشدیافته جهان، براساس برابری انسان‌ها و درهم‌شکستن کلیشه‌های جنسیتی در تشخیص و درمان اختلالات روانی است؛ حتی اگر این درمانگران خود را رسما فمنیست تراپیست یا برابرنگر معرفی نکنند. زیرا آنان دریافته‌اند که این رویکرد مخصوص زنان نیست بلکه به زنان و مردان کمک می‌کند خود را از باورها و کلیشه‌های مردسالارانه آزاد کنند و خود را آگاهانه و دور از انسداد فکری ایجادشده در تربیت جنسیتی، به‌عنوان یک زن و یک مرد بازشناسند و بپذیرند.

ما کجای این تحول ایستاده‌ایم؟

در ایران امروز وضعیت درمان و مشاوره فردی و خانوادگی بی‌شباهت به دهه‌هاي ٥٠ و٦٠ میلادی در آمریکا نیست؛ چراکه وضعیت اجتماعی زنان، آشفتگی و سردرگمی بین سنت و مدرنیته ما بی‌شباهت به آن روزگار نیست. بتی فریدان در کتاب «رازوری زنانه» زندگی زنان دهه ٥٠ میلادی در آمریکا را ترسیم می‌کند که چگونه دختران تحصیلات دانشگاهی و دوران تحصیل را به امید و اشتیاق یافتن همسری ثروتمند و مناسب سپری می‌کردند و اصولا تحصیلات دانشگاهی راهی برای یافتن همسر مناسب بود. آنها بلافاصله وارد زادوولد می‌شدند و در همان سال‌های اولیه ازدواج، سرخورده متوجه می‌شدند که شوهرداری و بچه‌داری برای داشتن احساس خوشبختی و زندگی مفید کافی نیست. آنها متوجه می‌شدند خانه‌های بزرگ، همسر ثروتمند و بچه‌های زیبا نهایت خواسته همه زنان نبوده است. اما فرهنگ حاکم و مشاوره‌ها و توصیه‌های روان‌شناسان تشویق آنها به سازگاری و تطبیق خود با زندگی کسالت‌بار خانه‌داری و مادری، چنان قوی و سرسختانه به طبیعی‌بودن این نوع زندگی برای زنان سالم و سربه‌راه تأکید و تبلیغ می‌کردند که کمتر زنی جرئت نافرمانی از این اصول و قواعد را به دست می‌آورد؛ زیرا کیفر چنین طغیانی طردشدن و تنها ماندن بود. از طرفی، خارج شدن از محدوده تنگ جامعه‌پذیری جنسیتی که زنان و مردان را درجهت رسیدن به انتظارات جامعه تربیت می‌کرد، کار آسانی نبود و نیست. جامعه‌پذیری نیروی قدرتمندی است که از سال‌ها و حتی روزهای اول تولد فرد را درجهت داشتن رفتارهای از پیش تعیین‌شده آن جنس پیش می‌راند و از آنان می‌خواهد برای اینکه یک فرد سالم و نرمال باشند، بدانند که چگونه یک زن و چگونه یک مرد باشند؛ معیارهای کنار هم چیده‌شده مردسالاری برای دختر خوب و پسر خوب.

با نگاهی به وضعیت اجتماعی زنان روزگار ما کافی است که تأیید کنیم ما امروز در چنان موقعیتی هستیم و البته بی‌شک با تفاوت‌هایی که مولود فرهنگ و شرایط فرهنگی- تاریخی ماست.

ما زنان ایرانی در بستر شوره‌زار مردسالاری کهن‌سال جهان از مسير مستقیم منحرف شده‌ایم و برای کسب استقلال گام برداشته‌ایم. شرایط مختلف و پیچیده دوران و تلاش و آگاهی‌مان راه تحصیل و کار و رشد را برای ما گشود یا شاید بهتر است بگوییم نتوانست آن را مسدود کند. اما قوانین انعطاف‌ناپذیر، تمامی قدرت خود را به‌کار گرفت تا از استقلال فکری زن جلوگیری کند و همچنان خانه‌داری را اصلی‌ترین وظیفه زن در زندگی‌اش در باور مستعد زن ایرانی برویاند. چنان‌که مادران شاغل یا هر زنی که خواسته‌هایش اندکی متمایل به امیال شخص خود شود، نتواند بدون عذاب‌وجدان زندگی کند و با این تردید زندگی کند که آیا با تحصیل و اشتغال حق فرزندان خود و حتی همسر خود را نادیده گرفته است؟ و آیا اگر خود را صددرصد وقف زندگی مشترک نکنند، خیانتی بزرگ مرتکب شده‌اند؟ زنان آموخته‌اند خود را با نگاه مردسالاری ببینند و آنجا که بخواهند نگاه واقعی خود را داشته باشند، دچار تنش‌های خانوادگی می‌شوند. ازاین‌رو امروز جامعه ما بیش از هر چیزی نیازمند متخصصان علوم انسانی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی است تا در سپری‌شدن این بحرانِ «یا این یا آن» یا «هم این هم آن»، زنان و خانواده‌ها را یاری کند. ما زنان، در زندگی خود و اطرافیان‌مان الگوهای درست و پخته‌ای را که راه زندگی مستقل را یافته و مسیر خروج از بحران‌های تعامل و تقابل با قوانین زن‌ستیز را پیدا کرده و به کار بسته باشند، نداریم یا به‌ندرت دیده و شنیده‌ایم. پس به دفترهای مشاوره و روان‌درمانی و توصیه‌ها و رهنمودهای جامعه‌شناسنان نیاز پیدا می‌کنیم. در این دفاتر چه توصیه‌هایی در انتظار ماست تا التیام زخم‌های دیرین باشد؟ و صدالبته توصیه‌هایی نه‌فقط برای زنان، بلکه برای مردان سردرگم هم دارد. گاه این اثبات به قیمت سرکوب همه نیازهای روحی و روانی آنها تمام می‌شود. امروز مردان جامعه ما نیز از بار غیرمنصفانه سنت خسته شده‌اند. «مرد باید...»، «مرد باید...» آنها را به اندازه زنان، سرخورده و پریشان کرده است. اکثریت دختران و پسران جوان و تحصیل‌کرده در ابتدای ازدواج‌شان به یک سؤال ساده فکر نمی‌کنند و آن این سؤال است که «چه نوع ازدواج و خانواده‌ای می‌خواهند تشکیل دهند؟» سنتی یا مدرن به معنی برابرنگر؟ زیرا هرکدام راهی مجزاست و وظایف و آگاهی‌ها و ظرفیت‌های متفاوت می‌طلبد.

در مشاوره‌های پیش از ازدواج، چه بینشی به جوانان داده می‌شود؟ چند درصد این مشاوره‌ها بدون تأکید و تقویت بر نقش‌های سنتی و قالبی دیروز، جوانان امروز را راهنمایی و آماده چالش‌های بزرگ زندگی مشترک می‌کنند؟ چند تعریف مدرن و درست از ازدواج از این مشاوره‌ها حاصل می‌شود به جز تولید و بازتولید مردسالاری و ازدواج رئیس- مرئوسی گذشته؟ تعریف‌هایی که عملا در بستر زندگی امروزی نه‌فقط پاسخ‌گوی نیاز جوانان نیست، بلکه باعث سردرگمی و ازهم‌گسیختگی زودهنگام ازدواج‌ها و حتی دوستی‌های آنها می‌شود. متأسفانه در دنیای مشاوره روان‌شناسی رایج، مشاوران متناسب با فرهنگ حاکم یا عقیده و باورهای شخصی خودشان عمل می‌کنند. نگاه جنسیتی به زن که نگاه حاکم و قوی‌ای در فرهنگ ماست، در دفاتر مشاوره ‌هزار بار به شکل ظاهرفریب و مدرن تقویت و تشویق می‌شود و مخرب‌تر بر زندگی خانواده‌های ایرانی هجوم می‌آورد، زیرا مردم به توصیه‌های مشاور و متخصص اعتماد می‌کنند. آنها روان‌شناس را به‌عنوان مرجع قابل اعتماد می‌پذیرند و طبق توصیه‌هایش عمل می‌کنند. توصیه‌های غالب در این مراکز، توصیه به تحمل، بردباری، گذشت از خواست‌های شخصی، تن‌دادن به سلیقه‌های مختلف شوهر و حفظ زندگی مشترک به هر بهایی است. خانم دکتر (استاد دانشگاه) ٦٠ساله‌ای می‌گوید وقتی به یکی از مشاوران سرشناس تهران مراجعه کردم و درباره ازدواج دوم همسرم حرف زدم، با لحن توهین‌آمیزی به سر تا پای من اشاره کرده و گفت: «تو با این هیکل و قیافه، توقع داشتی همسرت را نگه داری؟ برو جراحی... و... بکن و همسرت را پس بگیر». خانم دکتر دیگری، پس از ٢٥ سال زندگی مشترک وقتی از تنوع‌طلبی‌های بی‌حدومرز همسرش با روان‌شناسی که از آمریکا فارغ‌التحصیل شده، صحبت کرده است، به او توصیه می‌شود «تو همسرش هستی و وظیفه داشتی همه فانتزی‌های او را برآورده کنی تا او جایی دیگر آنها را جست‌وجو نکند». و نقل‌قول‌های بسیاری از مشاوران را می‌توان شنید که همه نگاه فرودستی به زنان دارند و دلیل زندگی‌های ناموفق، طلاق، اختلالات روانی شوهر، خیانت شوهر،چند همسری، اختلالات روانی یا آموزشی فرزندان را به دلیل کوتاهی زنان در ایفای نقش زنانگی می‌دانند. در دوره‌ای که زنان به اندازه کافی دچار سردرگمی در هویت‌یابی خود به‌عنوان انسان هستند، زمانه‌ای که فرهنگ سرمایه‌داری مصرف‌گرا ما را به‌عنوان ابژه لذت به سوی مسابقه‌ای افسارگسیخته می‌کشاند و نهایت موجودیت و کمال‌جویی ما را به‌عنوان یک زن در محدوده تنگ زیبایی و زیبایی و زیبایی به بند می‌کشد، در مؤسسات و دفاتر مشاوره سمینارهای رایگان آموزش دلبری برای زنان برگزار می‌شود؛ «چگونه مردان را عاشق خود کنید؟!» و در سوی دیگر، فرهنگ سنت‌گرای ما نهایت رشد و کمال ما را در ایثار و مادری و خانه‌داری می‌داند. جای علوم انسانی چه خالی است که راه و جهت را نشان دهد. ما به یک جنبش انسان‌مدار روان‌شناسی که جنسیت را حاکم بر درمان نداند، نیازمندیم تا راه تفکر سالم و همه‌جانبه را پیشِ‌روی مشتاقان راه بگشاید و راه رشد را خدشه‌دار نکند. امروزه دستگاه‌های جنسیتی‌شده به اشکال مدرن جامعه را در حالتی ایستا نگه داشته‌اند، دانشگاه‌ها که ظاهرا نماد رشد و ترقی هستند، به جای عطر تحقیق و مطالعه علوم انسانی، بوی تبلیغات جنسیتی می‌دهند. يك دانشگاه غيردولتي برای پذیرش دانشجو، تصویر زنِ در حال آشپزی را که با لپ‌تاپ و کتاب به شکل غیرحضوری درس می‌خواند تا از وظایف زنانگی خود کوتاهی نکند، تبلیغ می‌کند. صداوسیما در برنامه‌هایش از مستقل‌شدن زن مانند تابو حرف می‌زند و آقایی که درباره صلاح خانواده مشاوره می‌دهد، می‌گوید زنان کار کنند اما حقوق خود را به شوهران خود بدهند. زنان مبادا به حاصل دسترنج خود دست‌درازی کنند چون شوهر مصلحت خانواده را بهتر می‌داند. مجلات خانواده و مثلا اجتماعی، سرشار از توصیه‌های ایمنی برای زنان است تا به روش‌های مادربزرگان خود، از همسران خود مراقبت کنند تا زنان دیگر آنها را ندزدند. ما با این همه زنان تحصیل‌کرده، در جدول شکاف جنسیتی در بین ١٤٥ کشور، رتبه ١٤١ را دارا هستیم؛ یعنی فقط وضعیت چهار کشور بدتر از وضعیت ماست. در ایران، از هر چهار زن تحصیل‌کرده فقط یک زن شاغل است؛ بقیه خانه‌داری می‌کنند و همه عمر برای رسیدن به درجه خانمِ همه‌چیزتمام تقلا می‌کنند و مسئولیت گذران زندگی‌شان بر دوش مردان است. این آمار دو رو دارد؛ از طرفی وضعیت زنان است و نبود استقلالشان و از طرفی، وضعیت مردان با این‌همه بار که قوانین سنتی بر دوش‌شان گذاشته است و برای سبک‌ترکردن بارشان، راه‌هایي را هم برایشان باز گذاشته است؛ تا خانه مکانی برای خالی‌شدن از تنش‌ها و سختی‌های زندگی باشد، تا رئیس باشند و ستم رواشده بر خودشان را با ستم بر همسر خود جبران کنند. این واقعیت ‌انکارنشدنی‌ای است که مردسالاری مردان را هم به اندازه زنان استثمار و تضعیف و زندگی انسانی را از آنان دریغ می‌کند و متأسفانه هنوز هم جامعه امروز ما دست‌دردست متخصصان علوم انسانی‌اش، با تبلیغ تربیت جنسیتی سعی در تداوم این روند دارند. کانت در تعریف روشنگری می‌گوید: «روشنگری یعنی به درآمدن از نبود بلوغ خودخواسته، از ناتوانی حاصل از فقدان اراده یا شهامت برای به‌کاربردن فهم خود بدون راهنمایی دیگری. شهامت استفاده از فهم خود را داشته باش». کانت می‌گوید: «تن‌آسایی و بزدلی، توجیه این واقعیت است که انبوه عظیمی از مردم (زنان) بی‌اختیار زیر سلطه یک قیّم قرار می‌گیرند که وظیفه خود را سرپرستی آنها می‌دانند. روشنگری کلی یک جامعه، مستلزم پایان‌دادن به چنین قیّومیتی است». آیا انبوه زنان تحصیل‌کرده ما واقعا میل به اشتغال و استقلال ندارند؟ چند درصد این زنان به علت مخالفت شوهران خود خانه‌نشین شده‌اند و توصیه‌های ایمنی جامعه و حتی روان‌شناسان برای آنان حفظ ساختار خانواده و تسلیم بوده است. چند درصد زنان به خاطر وجود فساد جنسیتی در ادارات به جای آموختن روش درست مبارزه، به خانه‌ها پناه برده‌اند و از فکر استقلال منصرف شده‌اند؟ آیا جز این است که بسیاری از زنان تجربه تلخی از پیشنهادهای بی‌شرمانه از طرف مردانی دارند که مسئول راه‌اندازی کارهایشان هستند؟ مردان یا تفکر مردانه در جامعه مردسالار، جامعه را برای خود قرق کرده، مشاغل و موقعیت‌های کاری را برای زنان ناامن می‌کنند و خود دقیقا به علت ناامنی، دختران و زنان را از بودن در آن فضا منع می‌کنند. چرخه معیوب عجیبی به وجود می‌آید که هم علوم انسانی، هم انسان‌های دارای قوه تعقل و تفکر را به کمک می‌طلبد. راستی چه زمانی این سیل عظیم زنان وابسته راه استقلال را در این جامعه خواهند یافت؟ به گفته سیمون دوبوار، آیا این روش زندگی برای زنان به یک تن‌آسایی مزمن تبدیل نشده است؟ آیا همین شیوه زندگی نسل‌های متمادی برای زنان طبیعی‌بودن چنین گذرانی را ترسیم نکرده است؟ ما به روشی از زندگی تن می‌دهیم که در روزهای خوش زندگی رضایت‌بخش و بی‌عیب به نظر می‌رسد و به قول عوام در خانه‌هایمان با خواب‌های تا دم ظهر، خانم‌بودن را مزمزه می‌کنیم. وامصیبتا و فریاد از ستم و قوانین مردسالار در ازدواج و طلاق. روزی فرا می‌رسد که زندگی بر وفق مراد نمی‌چرخد؛ وقتی که مرد خانه هوس مرد‌شدن و استفاده از حقوق دیگر خود را می‌کند با استفاده از قوانینی که یکی از آنها قیمومیت و سرپرستی زن و فرزندانش بوده است و ما هیچ اعتراضی به آن نداشتیم. زندگی ما پر از چرخه‌های معیوب است و جای علوم انسانی در آن خالی است.

گذشته از این وضعیت نامناسب در رسانه‌ها و مشاوره‌ها، یکی از معضلات دنیای مشاوره درحال‌حاضر تریبون‌های تجاری ماهواره‌ای است که مخرب‌تر از رسانه‌های داخلی عمل می‌کند،؛ چراکه مردم بار دیگر متأسفانه آنها را به‌عنوان متخصصانی که در خارج تحصیل کرده‌اند و مسائل روز را بهتر تحلیل می‌کنند، نگاه می‌کنند و توصیه‌هایشان را جدی‌تر می‌گیرند. کانال‌های مختلفی برنامه‌های مشاوره و تحلیل مسائل خانواده پخش می‌کنند و جالب است که این برنامه‌ها همه زن‌ستیز و مردسالارانه است؛ البته توصیه‌ها و شیوه‌های مردسالاری امروزه بسیار ظریف و باملاحظه به کار می‌رود؛ آن‌قدر ماهرانه که هیچ بویی از ماهیت واقعی خود نداشته باشد که فریب‌کار است. مثال بارز برای این ظرافت تغییر کلمه «ضعیفه» به «خانم» با همه بار منفی آن در «خانم‌ها مقدم‌اند» است. نبود جايگاه‌هاي قابل اعتماد، مردم را به سوی جذب و کاربرد توصیه‌های مخرب ماهواره‌ای سوق داده است و این نه نشان پیشرفت و دستیابی به منابع مفید و ارزشمند، بلکه خوکردن به توصیه‌های تجاری روان‌شناسی است که جای تأسف بسیار دارد و جای خالی و کوتاهی و احساس مسئولیت واقعی روان‌شناسان و کلا متخصصان علوم انسانی در داخل را گوشزد می‌کند.

http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=1082&pageno=12

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آرمان ـ چهارشنبه ۱۳ مرداد۱۳۹۵

توقف اعلام آمار طلاق!

آرمان- زهرا سلیمانی: «آمار طلاق به اندازه کافی بیان شده است و ارائه آمار صرف دردی را دوا نمی‌کند.» این اظهار نظر را روز گذشته مدیر کل اطلاعات و آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور در حالی انجام داده است که آمار‌های منتشر شده درباره طلاق از روند افزایشی این آسیب اجتماعی در سال‌های اخیر حکایت دارد. کارشناسان مسائل اجتماعی بر این باورند که گام اول برای کنترل و کاهش یک آسیب اجتماعی داشتن آمار شفاف و به روز است. با وجود این، دادن آمار در ایران همواره با چالش‌هایی رو‌به‌رو بوده و به نظر می‌رسد همین چالش‌هاست که حالا مسئولان ثبت احوال را بر آن داشته تا از دادن آمار طلاق خودداری کنند. روز گذشته همزمان با اعلام این خبر رئیس سازمان بهزیستی از کنترل روند افزایشی طلاق خبر داد؛ موضوعی که اگر واقعا صحت داشته باشد در صورت نبود آمار و ارقام به روز و دقیق مورد شک و بد گمانی قرار می گیرد.

بر اساس آمار مندرج در سایت ثبت احوال در سال گذشته۱۶۳هزار و ۷۶۵ طلاق در کشور ثبت شده است. افزایش روند رو به رشد طلاق در مقابل کاهش ازدواج نگرانی ها را در کشور افزایش داده است، به گونه ای که برخی از پژوهش ها ثبت ۱۹ طلاق در هر ساعت را نشان داده است. با بررسی علت های طلاق می توان به این امر اذعان داشت که در کشور ما مشکل طلاق وجود ندارد، بلکه مشکل اساسی ما ازدواج است، چرا که در سال های اخیر ازدواج ها با تجمل گرایی و زیاده خواهی همراه شده است. در واقع معضل اصلی در کشور ما نبودن یک فرهنگ صحیح برای ازدواج است. ازدواجی که با چانه‌زنی شروع می شود آخر آن هم به طلاق می انجامد. با اینکه هر یک از سازمان های مسئول برای کاهش میزان طلاق در کشور اقداماتی انجام می دهند، اما انگار گره کور طلاق در کشور به این اشکال باز شدنی نیست.

اعلام آمار طلاق دردی را دوا نمی کند

روز گذشته مدیرکل اطلاعات و آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور با بیان اینکه از این پس آمار طلاق در کشور را اعلام نمی‌کنیم، گفت: آمار طلاق به اندازه کافی بیان شده است و ارائه آمار صرف دردی را دوا نمی‌ کند. علی اکبر محزون افزود: یکی از دلایل بیان آمار اطلاع‌رسانی به خانواده‌ها درباره اتفاقات در سطح کلان است، علاوه بر آن، این افراد متوجه می‌شوند که تصمیم‌های فردی آنها چه تاثیری می‌تواند بر وضعیت کشور بگذارد. او با بیان اینکه برنامه‌ریزان یکی دیگر از گروه‌های هدف ما محسوب می‌شوند، اظهارکرد: برنامه‌ریزان باید از آمار اطلاع یابند و می‌توانند اقدامات عملی را بر اساس آمار در دستور کار خود قرار دهند. تاکنون در زمینه آمارطلاق به اندازه کافی هشدار داده شده است. محزون افزود: تکرار مکررات ممکن است آسیب به وجود آورد و ما از آن پرهیز می‌کنیم. هر وقت کارهای عملی در زمینه کاهش طلاق انجام شود، ما هم اثربخشی برنامه‌ها را به اطلاع رسانی می کنیم. به گزارش ایسنا، او گفت: با توجه به آنکه به سامانه ثبت اسناد متصل شده‌ایم می‌توانیم در لحظه اطلاعات ازدواج و طلاق را مبادله کنیم. چندی پیش نیز شهلا کاظمی پور، جمعیت شناس از روند آماردهی درباره ازدواج و طلاق در کشور انتقاد کرد و گفت: آماری که درباره ازدواج و طلاق از سوی سازمان ثبت احوال منتشر می شود، آمار خام است و براساس همین آمار خام نتیجه گیری می‌کنند که طلاق زیاد و یا ازدواج کم شده؛ این درحالی است که این مقایسه واقعیت را به طور صحیح نشان نمی دهد.

کنترل روند افزایشی طلاق

همزمان رئیس سازمان بهزیستی کشور با اشاره به تغییر سبک زندگی و ساختار جوامع، اظهار کرد: این شرایط باعث روند رو به رشد آسیب‌های اجتماعی در کشور شده است. انوشیروان محسنی بندپی ادامه داد: سازمان بهزیستی به عنوان یک نهاد تخصصی با حدود ۲۲ هزار نفر نیروی متخصص برنامه‌هایی برای پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و معلولیت‌ها تعریف کرده است. معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی با بیان اینکه سازمان بهزیستی در دولت تدبیر و امید چهار راهبرد اساسی را برای استفاده بهتر از بدنه کارشناسی سازمان به منظور پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و معلولیت‌ها تعریف کرده است تاکید کرد: یکی از مهم‌ترین این راهبردها در زمینه آسیب‌ های اجتماعی اعتیاد و طلاق است. محسنی بندپی افزود: در بحث اعتیاد، برنامه اصلی ما پیشگیری با رویکرد اجتماع محور است. او طلاق را از دیگر آسیب‌های اجتماعی مهم در کشور دانست و بیان کرد: خوشبختانه روند و سیر افزایش طلاق که در چند سال اخیر شاهد آن بودیم، کنترل شده است. به گفته رئیس سازمان بهزیستی کشور میزان طلاق در ۹ماهه اول سال ۹۳ در کشور ۱۹ طلاق در هر ساعت بود که این عدد در مدت مشابه سال ۹۴ به ۱۸ طلاق در هر ساعت کاهش پیدا کرده است. به گزارش ایسنا، محسنی بندپی یادآوری کرد: برای کاهش آمار طلاق در کشور از سه هزار و۹۰۰ مدرس آموزش دیده، یک هزار و ۶۰۰مرکز مشاوره و ۲۴۷ مرکز کاهش طلاق استفاده می‌کنیم.

امیدواریم آمار طلاق همچون آمار اعتیاد نشود

رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی کشور درباره اینکه از این پس سیاست های سازمان ثبت احوال درباره اعلام آمار طلاق تغییر کرده است به «آرمان» می گوید‌: تا چندی پیش افراد می توانستند بدون هیچ جنجال و

فضا سازی به آمار طلاق مندرج در سایت سازمان ثبت احوال دسترسی داشته باشد، این در حالی است که عدم اعلام این مساله بروز چندگانگی درباره میزان طلاق در کشور را به دنبال دارد. یکی از تبعات این اقدام را می‌توان بروز اخبار چند گانه از سوی سازمان‌های مربوطه درباره مساله طلاق بر شمرد. کوروش محمدی می‌افزاید: برای مثال هم اکنون در حوزه اعتیاد به دلیل عدم دستیابی به آمار مناسب و دقیق، هر یک از نهادهای مسئول به ارائه آمارهای گوناگونی می پردازند. این چندگانگی درباره جمعیت معتادان کشور باعث عدم موفقیت در برنامه ریزی برای مدیریت این آسیب در کشور شده است. طبیعتا این اقدام سازمان ثبت احوال نیز می تواند آسیب زا باشد. در واقع این تصمیم گیری با روح کاهش آسیب در تضاد است. به گفته او با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری و حساسیت ایشان در حوزه آسیب های اجتماعی و ورود دستگاه ها و بخش‌ها در حوزه آسیب‌های اجتماعی می‌توان این اقدام سازمان ثبت احوال را در تضاد با اهداف جامعه دانست. در اصل اگر قرار باشد مسئولان به شکل آنلاین به این آمارها دسترسی داشته باشند و در مقابل، پژوهشگران، منتقدان و رسانه ها به عنوان چشم بینا و گوش شنوای جامعه به این اطلاعات دسترسی نداشته باشند، طبیعتا همان اختناق خبری در حوزه اعتیاد در دیگر مسائل آسیب های اجتماعی نیز بروز می کند. رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی کشور با بیان اینکه با عدم ارائه اطلاعات صحیح درباره طلاق بر شدت اخبار کذب و نادرست افزوده می شود، می افزاید: ‌بی شک این امر در سایت‌های خبری و خبرگزاری ها بروز خواهد کرد. اگر در حوزه های مختلف آسیب های اجتماعی کشور آمار و اطلاعات به طور شفاف برای عامه مردم بازگو شود طبیعتا این امر می تواند در بروز حساسیت نسبت به آسیب های اجتماعی در جامعه تاثیر گذار باشد.

---------------------

شرق ـ شماره ۲۶۴۶ -  چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵  

مدیرکل اطلاعات و آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال از توقف انتشار آمار طلاق خبر داد

آمار طلاق «محرمانه » می‌شود؟

شهرزاد همتی: «آمار طلاق به اندازه کافی بیان شده است و ارائه آمار صرف دردی را دوا نمی‌کند». این جمله‌ای است که علی‌اکبر محزون، مدیرکل اطلاعات و آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال، بیان کرده است. گفت‌وگویی که با تیتر توقف اعلام آمار «طلاق» از سوی سازمان ثبت احوال، بر روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت. علی محزون در این گفت‌وگو افزود: یکی از دلایل بیان آمار، اطلاع‌رسانی به خانواده‌ها درباره اتفاقات در سطح کلان است؛ علاوه بر آن، این افراد متوجه می‌شوند تصمیم‌های فردی آنان می‌تواند چه تأثیری بر وضعیت کشور بگذارد. برنامه‌ریزان باید از آمار اطلاع یابند و می‌توانند اقدامات عملی را براساس آمار در دستور کار خود قرار دهند. تاکنون در زمینه آمار طلاق به اندازه کافی هشدار داده شده است؛ تکرار مکررات ممکن است آسیب به وجود آورد و ما از آن پرهیز می‌کنیم. هر وقت کارهای عملی در زمینه کاهش طلاق انجام شود، ما اثربخشی برنامه‌ها را به اطلاع می‌رسانیم.

هرچند محزون در سخنانش عملا سخنی از توقف اعلام آمار طلاق نیاورده است، اما تلویحا می‌توان فهمید از حالا به بعد آمار طلاق در کشور «محرمانه» تلقی می‌شود. این در حالی است که در شهریور سال ٩٣، کمیسیون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات که در زمان دولت اصلاحات تدوین شده بود، ازسوی حسن روحانی ابلاغ شد؛ به موجب این قانون که ۲۳ بند دارد، باید رسانه‌ها و مردم در دسترسی به اطلاعاتی که جنبه محرمانه و سری ندارند، آزاد باشند و به آنها دسترسی داشته باشند. درهمین‌حال کامبیز نوروزی، حقوق‌دان و کارشناس رسانه، در گفت‌وگو با «شرق»، با بررسی صحبت‌های علی اکبر محزون که در رسانه‌ها منتشر شده بود، بیان کرد: «متأسفانه من در مصاحبه‌ای که از مدیرکل اطلاعات آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال دیدم، مطالبی که ایشان گفتند، هم با موازین کارشناسی و علمی سازگار نیست و هم با حقوق مردم برای آگاهی از آنچه که در کشور اتفاق می‌افتد. آن چیزی که من از مصاحبه ایشان فهمیدم، این است كه سازمان ثبت احوال، ازاین‌پس رسم ندارد آمارهای طلاق را برای اطلاع عموم منتشر کند؛ بلکه به نظر می‌رسد سازمان ثبت احوال قصد دارد که ازاین‌پس آمارهای طلاق را فقط به طور خصوصی به مراکز خاص اعلام کند. به عبارت دیگر از فحوای کلام ایشان این‌طور استنباط می‌شود، سازمان ثبت احوال که از سازمان‌های وابسته به وزارت کشور است، به‌نوعی عملا می‌خواهد آمار طلاق محرمانه تلقی شود». وی افزود: «اولا از نظر حقوقی گردش اطلاعات یکی از حقوق ملت است، این اطلاعات ابعاد و جنبه‌های مختلف دارد. درحال‌حاضر قوانین مختلفی در این زمینه حاکم است، از جمله دسترسی آزاد به اطلاعات و همچنین قانون ارتقای فرامتن اداری که دستگاه‌ها را موظف به انتشار اطلاعات می‌کند. تنها موردی که دستگاه‌ها نمی‌توانند اطلاعات را منتشر کنند، مربوط به بخش‌های امنیتی، نظامی و اطلاعاتی کشور است. این اطلاعات قاعدتا محرمانه و طبقه‌بندی‌شده تلقی می‌شوند؛ اما سایر اطلاعات را متأسفانه دستگاه‌های دولتی به شکل غیرموجهی پنهان می‌کنند. هم اطلاعات اقتصادی و هم اجتماعی در دستگاه‌های دولتی به نوعی دفن می‌شوند و این خلاف حقوق ملت است». نوروزی تصریح کرد: «این پنهان‌کاری با حق دسترسی آزاد به اطلاعات برای ملت، کاملا ناسازگار است. من تعجب می‌کنم که یکی از شعارهای این دولت حقوق شهروندی است؛ اما یک دستگاه وابسته به قوه‌مجریه یعنی وزارت کشور و سازمان ثبت احوال که وابسته به آن است از انتشار یک آمار ساده ممانعت به عمل می‌آورد. شاید در نزدیک به ٨٠ سال که از تشکیل سازمان ثبت احوال می‌گذرد، این برای اولین‌بار است سازمان ثبت احوال، یکی از آمارهای مهم اجتماعی را از دسترس مردم دور می‌کند و عملا بدون اینکه واژه «محرمانه» را بر زبان بیاورد، آن را محرمانه می‌کند. این اتفاق یک اتفاق تاریخی است. آمارهای طلاق نه جنبه امنیتی دارند و نه جنبه نظامی؛ آمارهایی هستند که در سطح جامعه، کارشناسان مختلف و متخصصان آسیب‌های اجتماعی از این اطلاعات بهره‌برداری می‌کنند». این کارشناس رسانه خاطرنشان کرد: «در مصاحبه آقای محزون، جمله‌ای آمده که این جمله درخور توجه است. ایشان گفته‌اند برنامه‌ریزان باید از آمار اطلاع پیدا کنند و می‌توانند اطلاعات عملی را براساس آمار در دستور کار خود قرار دهند. این یعنی به غیر از برنامه‌ریزان و کارکنان دولت، بقیه مردم نسبت به این آمار غریبه هستند. این در حالی است که همین برنامه‌ریزان اگر می‌توانستند درست برنامه‌ریزی کنند، الان ما هیچ‌یک از این مشکلات اجتماعی را نداشتیم. این چه نوع حقوق شهروندی است که دولت شعار آن را می‌دهد؟ علاوه بر این با این روش، دولت خودش را عملا از مشارکت عمومی کارشناسان محروم می‌کند. دولت به جای آنکه با پنهان‌کاری بر مشکلات اجتماعی ما سرپوش بگذارد، قدرت و کارشناسی خود را افزایش دهد و سخن کارشناسان را بشنود. مشارکت عمومی در تحلیل مسائل را به یاری بطلبد، نه اینکه همه جامعه را با مسائل جامعه بیگانه کند. فحوای کلام این مصاحبه این است که آمار طلاق ازاین‌پس محرمانه است. آقای محزون هرچند در مصاحبه خود واژه محرمانه را به کار نبرده‌اند اما آنچه فهمیده می‌شود، این آمار محرمانه خواهد بود. اطلاعاتی منتشر نشده است که آیا روال قانونی برای محرمانه‌بودن آمار طلاق انجام شده است یا نه. اگر این روال طی نشده باشد،

پنهان کردن این آمار غیرقانونی است و در مدت چند دهه تاریخ فعالیت مرکز ثبت احوال، این اولین‌بار است که چنین اتفاقی می‌افتد». با وجود این علی‌اکبر محزون، در گفت‌وگو با «شرق»، با رد خبری که به نقل از او منتشر شد، بیان کرد: «این تیتر با متن خبر سنخیت ندارد. ما در متن گفتیم به اندازه کافی این آمار بیان شده و الان منتظریم برنامه‌هایی که در این زمینه لازم است انجام گیرد،‌ تدوین شود و حتی گفته‌ایم متناسب با برنامه‌ها نتایج را به اطلاع عموم خواهیم رساند. طبعا نتیجه به‌دست‌آمده به آمار طلاق نیز خواهد رسید. ما توضیح می‌دهیم که آیا این آمار مناسب بود یا نه». او همچنین در پاسخ به این سؤال که پس سازمان ثبت احوال پنهان‌کردن آمار طلاق را از مردم تکذیب می‌کند، افزود: «اگر بخواهیم این‌طور به ماجرا نگاه کنیم، در دوره‌ای این آمار بیان نمی‌شد و ما هم نمی‌خواستیم قبح طلاق شکسته شود؛ اما ما این موضوع را نداریم و چون این مسئله جدی است، از چند سال پیش در حال بررسی و شکافتن این موضوع هستیم». او همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا در پایان سال جاری آمار طلاق ارائه خواهد شد نیز افزود: «صد در صد؛ سخنگوی آمار، آمار سال ٩٤ را نیز در ابتدای سال جاری اعلام کرد. چیز پنهان‌کردنی وجود ندارد و در سایت هم هست. این آمار را پژوهشگران و نویسندگان و محققان نیاز دارند و بدون آن نمی‌توانند به تحلیل درست برسند؛ ولی وقتی آن را می‌خواهیم رسانه‌ای کنیم، باید به‌صورت هدف‌دار این اتفاق بیفتد؛ یعنی متناسب با برنامه تدوین‌شده، آمار داده می‌شود. ممکن است برنامه تدوین‌شده بخواهد دو سال یک بار آمار بدهد و ما مدام رصد خواهیم کرد و آن چیزی را که لازم است به عموم اعلام می‌کنیم». مدیرکل اطلاعات و آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال در پاسخ به این سؤال که به قانون گردش اطلاعات چقدر اعتقاد دارید نیز افزود: «بحث بر سر همین است، یکی از اصول ده‌گانه آمارهای رسمی، دسترسی آزاد به اطلاعات است؛ اما گاهی این دسترسی آزاد با مسائل اجتماعی گره می‌خورد. وقتی این انتشار یک موج و جریان اجتماعی ایجاد می‌کند، باید آن را کنترل کنیم؛ دسترسی به اطلاعات وجود دارد و روزبه‌روز هم این آمار در سایت به‌روز می‌شود». پیش‌ازاین نیز از سوی سردار احمدی‌مقدم، فرمانده سابق ناجا، اعلام آماری مانند آمار میزان تجاوز در کشور ممنوع اعلام شده بود. گفتنی است هیأت وزیران به‌دنبال بند ١١ منشور اخلاقی دولت تدبیر و امید و پیرو تأکیدات منشور حقوق شهروندی و با هدف شفاف‌سازی فضای فعالیت‌های دولتی و عمومی، پاسخ‌گوکردن دولت و نهادهای عمومی، فراهم‌کردن زمینه‌های انتخاب آگاهانه، ایجاد بستر نظارت عمومی و کشف و مقابله با فساد و واسطه‌گری و کاهش رفت‌وآمدهای غیرضروری، مؤسسات خصوصی و عمومی مشمول قانون و آیین‌نامه را موظف کرده است ذخایر اطلاعاتی خود را از سال اول ابلاغ مصوبه به‌تدریج در سه سال به‌صورت رقومی تبدیل و در دسترس کاربران قرار دهند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــت

شرق ـ شماره ۲۶۴۷ -  پنج شنبه ۱۴ مرداد۱۳۹۵   

گفت‌و‌گو با نیره توکلی درباره مشوق‌های فرزندآوری در ایران

فضاهای شهری برای زنان باردار امن نیست

نگار حسینی

زن‌های طبقه متوسط شهرنشین جدید این‌روزها به‌سختی زیر بار فرزندآوری می‌روند. درواقع به‌ نظرمی‌رسد فرزندآوری را به‌مثابه بار می‌بینند. گویی آنها تصور می‌کنند جامعه هیچ‌ حمایتی از آنها نمی‌کند و به‌اندازه کافی برای فرزندآوری آنها، امنیت فراهم نمی‌کند. با «نیره توکلی»، جامعه‌شناس، درباره دلایل بی‌توجهی زنان امروزی به فرزندآوری گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

 

  در سال‌های اخیر کاهش فرزندآوری در ایران نگرانی‌هایی به‌دنبال داشته است. به اعتقاد شما وضعیت کنونی جامعه ایرانی و دورنمای آن بابت پیامدهای کاهش موالید چگونه است؟

ابتدا باید ببینیم وضعیت ما در این حوزه چگونه است و اساسا آیا با بحران رشد جمعیت مواجه هستیم یا نه. واقعیت این است که جمعیت کنونی ایران حدود ٨٠‌ میلیون است. برای داشتن تجدید نسل به شکل کامل - به این شکل که هر زن، دختری به دنیا بیاورد که نقش فرزندآوری را به‌عهده بگیرد- قاعدتا باید میزان رشدی در حدود ٣\٢ داشته باشیم. اما آمارها نشان می‌دهد اکنون میزان رشد جمعیت ٣\١ است. براین‌اساس می‌توانم بگویم شرایط بحرانی است؛ به‌علاوه ‌به‌زودی در جامعه ایرانی با پدیده پیرسالی جمعیت مواجه می‌شویم. در ١٠ سال آینده به‌ازای هر ١٠ خانوار، هفت سالمند خواهیم داشت. این یعنی برای نگهداری از سالمندان نیروی کمی وجود خواهد داشت و سالمندان به‌حال خود رها خواهند شد. باید توجه داشت در حال حاضر اگر مدیریتی از طرف فرزندان برای نگهداری از سالمندان صورت می‌گیرد؛ آن زمان یکسره سازمان‌های خارج از خانواده باید این مهم را به عهده بگیرند که البته همه ما می‌دانیم زیرساخت‌های آن فراهم نیست. بحران دیگر این ‌است‌ که در سال ١٤٨٠ یعنی ٨٥ سال دیگر، به جمعیت ٦٠‌میلیون‌نفری می‌رسیم. حالا چرا پدیده سالمندی مشکل ایجاد می‌کند؟ در پاسخ باید گفت؛ علاوه بر اینکه این پدیده بر نیروی مولد فشار می‌آورد و هزینه‌های اضافی برای نگهداری سالمندان ایجاد می‌کند، اصولا سالمندی شکلی از کم‌توانی با خود دارد که فضای شهرها برای مراقبت و حمایت از این قشر مناسب نیست. کم توان به این معنا که از انجام بسیاری از کارها عاجز است. به‌طورکلی جامعه برای سالمند، کم‌توان و معلول به‌هیچ‌وجه امکانات مناسبی ندارد. این در حالی است که در دیگر کشورها چنین امکاناتی مهیاست؛ بنابراین اگر یک سالمند در این جامعه امکانات شخصی نداشته باشد، نمی‌تواند از پس مسائل بربیاید.

  به نظر می‌رسد بخش درخور‌توجهی از سرنخ ماجرای کاهش موالید را باید در زنان جست‌وجو کرد. امروزه کمتر می‌توان زنی سراغ گرفت که درباره بچه‌دارشدن با اطمینان سخن بگوید. چرا زنان امروزی به‌ویژه زنان طبقه متوسط شهرنشین از فرزندآوری حذر می‌کنند؟

برخی معتقدند چون زن‌ها عصیانگر شده‌اند تن به ازدواج نمی‌دهند؛ به‌علاوه ازدواج دوستانه تهدیدی برای رشد جمعیت است و اینکه زن‌ها بچه‌دار نمی‌شوند چون اخلاق و ارزش‌های خانوادگی از میان رفته است. راهکارهایی هم که نشان می‌دهند، به وام ازدواج، موعظه‌، پند و نصیحت به زنان محدود می‌شود. اما باید توجه داشت موضوع بسیار ریشه‌ای‌تر از این است. وقتی با پدیده کاهش باروری مواجهیم بی‌بروبرگرد باید بدانیم پای طبقه متوسط در میان است. چرا؟ چون اولا در جامعه ایران هیچ معادله‌ای را نمی‌توان بدون لحاظ‌کردن طبقه متوسط شهری جدید درنظر گرفت. این طبقه در تمام فعل و انفعالات اجتماعی تعیین‌کننده است. از انتخابات بگیرید تا باقی تحرکات جامعه، این طبقه دخیل است. من فکر می‌کنم طبقه متوسط است که تن به فرزندآوری نمی‌دهد؛ اما باید پرسید چرا؟ پاسخ روشن است؛ هزینه‌های فرزندآوری برای خانواده‌های طبقه متوسط به‌شدت بالاست؛ البته، این هزینه برای تمام طبقات اجتماعی بالاست، اما طبقه بالا می‌تواند از پس این هزینه‌ها برآید. در طبقه فرودست، که پایین‌ترین اقشار اجتماع و کارتن‌خواب‌ها یا حاشیه‌نشینان را در بر می‌گیرد، بابت اینکه به فرزند به‌چشم نیروی کار نگاه می‌کند یا اساسا فرزندآوری را از فرط استیصال بدون برنامه و آینده‌نگری یا آموزش و امکانات برای تنظیم زادوولد و بدون تفکر انجام می‌دهد، ممکن است زادوولد بالا باشد. البته، درباره این گزاره که اعضای طبقه متوسط بچه‌دار نمی‌شوند، ممکن است از نظر آماری داده‌های معتبری وجود نداشته باشد. یعنی پژوهشی به تفکیک طبقات درباره فرزندآوری صورت نگرفته باشد؛ اما به مدد روش مشاهده مشارکتی که یکی از روش‌های پژوهشی ژرفانگر و بیشتر مردم‌شناختی است و در مقام آدم‌هایی که در این جامعه زندگی می‌کنیم، می‌بینیم طبقه متوسط غم نان دارد. این بدان معناست که بچه‌داری ایده‌آل با معیارهای طبقه متوسط و خواست‌ها و مطالبات آن هماهنگ نیست. یعنی همچنان مشکل مسکن وجود دارد، مشکل تحصیلات، شهریه، حمل‌ونقل و...؛ اما اینها تمامی علل را دربرنمی‌گیرد. طبقه متوسط شهری ایرانی، با نگرش مترقی خود سرمایه اصلی جامعه مدنی است. موضوع اساسی درباره طبقه متوسط این است که زن‌ها و دختران این طبقه با آرمان استقلال اقتصادی بار می‌آیند. یعنی، برخلاف ٥٠ سال پیش که خانواده‌ها دخترانشان را نان‌خور اضافی می‌دانستند و در اولین فرصت آنها را شوهر می‌دادند و دختران ناچار بودند تحت هر شرایطی ازدواج کنند و به زندگي ادامه دهند، طبقه متوسط امروز دخترانش را برای زندگی بهتر و استقلال اقتصادی تربیت می‌کند.

باید بدانیم زن‌ها در ٢٠٠ سال اخیر از دوراهی یا زن‌خانه باشیم یا شاغل، گذر کرده‌اند. چون با مایه‌گذاشتن از خود توانسته‌اند با خانواده و بازار کار تعادل ایجاد کنند. حتی مادران شاغل در تربیت کودکان بهتر عمل می‌کنند. در جامعه امروز ایران تعادل میان این دو حوزه برای زنان به هم خورده است و این چیزی است که برای متعادل‌کردن آن باید اقدامات جدی انجام داد.

  با این اوصاف، به اعتقاد شما وعده‌هایی مانند کم‌کردن ساعات کار یا افزایش مرخصی زایمان نمی‌تواند مشوقی برای فرزندآوری در ایران باشد؛ چنان‌که نتوانسته است.

بسیاری تصور می‌کنند که اگر ساعات کار زنان را کم کنند یا مرخصی زایمان را برای آنها طولانی‌تر کنند، می‌تواند سودمند باشد. واقعیت این است که چنین اقداماتی عکس خود عمل می‌کنند. مگر زنان شاغل دولتی چقدر داریم؟ باید بدانیم که بخش خصوصی هرگز زیر بار چنین مواردی نمی‌رود.

  به نظر می‌رسد این مختص جامعه ایران نیست. گو اینکه آماری هست مبنی‌بر اینکه هرساله در انگلستان ۵۴‌ هزار زن باردار یا تازه‌‌فارغ‌شده مجبور به ترک کار می‌شوند.

بله، دقیقا، اما می‌بینیم که طبقه متوسط ایرانی که در داخل ایران بچه‌دار نمی‌شوند، در کشورهای دیگر به سرعت اقدام به فرزندآوری می‌کند. به نظر می‌رسد که در آن جوامع فرزندآوری با مزایایی همراه است و این همان مزایایی است که زنان غربی هم بابت آن بچه‌دار می‌شوند. با این روند در ایران با این پدیده مواجهیم که نسل بعد از سال ٥٧، زیر بار بچه‌دارشدن نمی‌روند و پدیده تک‌فرزندی و بی‌فرزندی و تجرد قطعی بسیار رایج است. باز هم تأکید می‌کنم با موعظه و کم‌کردن ساعت کار چیزی تغییر نمی‌کند. در کشورهایی که برای فرزندآوری و در کنار آن ارتقای شغلی و استقلال اقتصادی و توسعه سرمایه انسانی زنان اهمیت قائلند، مسئولیت نگهداری از فرزندان میان زن و مرد تقسیم می‌شود. مثلا، در برخی کشورها به پدران هم برای نگهداری از فرزندان مرخصی پس از تولد بچه تعلق می‌گیرد.

  چرا طبقه متوسط ایرانی از فرزندآوری داخل ایران وحشت دارد؟

چون برای زن و دختر امروزی استقلال شغلی مهم است به‌علاوه حمایت‌های قانونی از زنان اصلا وجود ندارد. در بخش خصوصی، زنی که بخواهد رستوران بزند، باید یک شریک مرد معرفی کند. قوانین نابرابر دیگری هم در ارث وجود دارد. قوانین ارث اساسا برای این بوده که مردها از زن‌ها حمایت کنند. می‌خواهم بپرسم چقدر حمایت صورت می‌گیرد؟ دختری که ازدواج نمی‌کند، آیا از حمایت برادرش برخوردار می‌شود؟ یعنی وقتی قانونا دخالت می‌کنیم و می‌گوییم که به مردان بیشترین پول را می‌دهیم، در مورد حمایت مردان از زنان پیگیری می‌کنیم؟ کسی بررسی می‌کند که چند درصد زن‌های سالمند به حال خود رها می‌شوند یا از سوی فرزند دختر بدون حمایت نگهداری می‌شوند؟ آیا برای نگهداری و پشتیبانی مالی از مادران سالمند برای فرزندان ذکور الزامی قانونی وجود دارد؟ از طرف دیگر حق حضانت و سرپرستی فرزند یکی از موانعی است که اجازه نمی‌دهد زنان به فرزندآوری بیندیشند. مگر می‌شود از زنی با تفکر امروزی انتظار داشت که با ازدواج، بخشی از حقوق خود را از دست بدهد و تن به ارتباطی دهد که زندگی‌اش و تصمیماتش برای زندگی را از اراده او خارج کند؟

  بله، این یک بخش ماجراست. بااین‌حال به نظر می‌رسد دلایل دیگری نیز وجود دارند. در گفت‌وگو با زنان طبقه متوسط که بارداری را تجربه کرده بودند، این مورد را به‌وفور می‌توان دید که در خانواده هسته‌ای امروز به نظر می‌رسد زنان باردار احساس وانهادگی می‌کنند. آنها حس می‌کنند کسی از آنها حمایت نمی‌کند و حال آنها از سوی جامعه درک نمی‌شود. این در حالی است که در گذشته زن‌های باردار دایره گسترده‌ای از زنان را در کنارشان داشتند که به آنها توجه  و از آنها حمایت و مراقبت می‌کردند.

خانواده گسترده دیروز برخی عملکردهای حمایتی را برعهده داشت. باید توجه داشت که ما در دوران‌ گذار هستیم. خانواده گسترده قبلی از میان رفته و خانواده امروزی حمایت‌های لازم را برای فرزندآوری ندارد. خانواده هسته‌ای امروز به نهادها و نظارت‌ها و کمک‌هایی نیاز دارد تا بتواند کارکردهایش را بهتر انجام دهد. امروزه مسائل عینی بی‌شماری در برابر زنان باردار به چشم می‌خورد و آنها با تهدید‌های بسیاری مواجهند. علاوه‌بر نبود حمایت‌ قانونی، ما با فضاهای شهری ناامن برای زنان، افراد کم‌توان، کودکان و سالمندان مواجهیم. باید توجه داشت که هر انسانی ممکن است در طول زندگی خود کم‌توان شود؛ مثلا، شکستگی دست و پا. بارداری نیز از تحرک و فعالیت‌های عادی زنان می‌کاهد و ممکن است به‌نوعی آنها را کم‌توان کند. زن‌های باردار یا بچه‌دار، از لحاظ حرکت و آسیب‌پذیری در شرایط ناامن، وضعیت حساس‌تری دارند. در جنگ و زلزله آسیب‌پذیرترین‌ها زن‌ها و بچه‌ها هستند. میزان نگرانی‌ها برای زن‌های بچه‌دار بیشتر است.

واقعیت این است که در شهر تهران پیاده‌رو نداریم. چرخ‌های کوچک در تهران و شهرهای بزرگ ما از حرکت بازایستاده‌اند. چرخ‌های کالسکه، زنبیل خرید و چمدان در شهر نمی‌چرخند. به‌شدت به ماشین وابسته‌ایم. بچه‌ها در گذشته در فضای شهری بازی می‌کردند. امروز اما بچه‌های مدرسه‌ای را بیرون در خیابان نمی‌بینیم. خانواده‌ها لازم است ١٢ سالِ تحصیلی بچه‌ها را ببرند و بیاورند و مخارج سنگین تقبل کنند. یکی از بدترین فجایع، شمال شهر تهران است. همچنان درختان قطع می‌شوند و مجتمع و مرکز خرید ساخته می‌شود. تمام پیاده‌رو تا مدت زیادی اشغال می‌شود. فرض کنید زن بارداری بخواهد شب بخوابد؛ با صدای ساخت‌وساز شبانه مگر ممکن است؟ ما درحال‌حاضر برای زن باردار فضای امن و آسایش نداریم. مبلمان شهری برای استراحت زن مهیا نیست. مادران نمی‌توانند کالسکه بچه را بیرون ببرند. زن باردار یا بچه‌دار باید با ماشین بیرون بیاید تا امن باشد. فرض غلط طراحان شهری این است که جای زن باردار در خانه است. بنابراین، دستشویی و فضای سبز کافی و دیگر امکانات رفاهی در شهرهای ما وجود ندارد. اگر پیاده‌رو هم باشد، یا در تصرف موتورسواران است یا برج‌سازان. مادرشدن هزینه بسیاری دارد و شما را خانه‌نشین می‌کند.

در فضاهای شهری شاهدیم به‌جای اینکه به مادران و زنان باردار بیشترین امنیت داده شود، به برج‌سازان امنیت می‌دهند. حق شهروند به شهر چه برای زن‌ها و چه برای سایر شهروندان رعایت نمی‌شود. کسی که بار داشته باشد، چادر داشته باشد، حامله یا بچه‌دار باشد، باید از درِ خانه سوار تاکسی شود. معابری که عبور امن باشد را خراب می‌کنند و افراد ناچارند از پل‌های هوایی رد شوند. تهران شیب زیاد دارد اما می‌شود شیب‌ها را برای کم‌توان‌ها ساده کرد. اما پیوسته شاهد حذف و تخریب و پله‌دار و شیب‌دارکردن و ناامن‌کردن پیاده‌روها هستيم. برای مثال، پیاده‌روی سعدآباد، پیش از ساخته‌شدن ارگ تجاری تجریش عریض و هموار بود. اکنون پس از سال‌ها اشغال برای ساختمان‌سازی پله‌دار و شیب‌دار شده و فقط نقش تزیینی پیدا کرده است. مشکل پیاده‌روها را باید حل کرد. این موضوع بسیار جدی است.

  به این اشاره کردید که زنان باردار و مادران ناچار می‌شوند از درِ خانه تاکسی سوار شوند یا با اتومبیل شخصی تردد کنند. بخش درخور توجهی از زنان این شهر چنین امکان مالی‌اي در اختیار ندارند. حمل‌ونقل عمومی برای این دسته چگونه است؟

علاوه بر پیاده‌روها، حمل‌ونقل شهری برای مادران و زنان باردار بسیار حقارت‌بار است. کافی است به اتوبوس‌ها نگاه کنید. فقط یک‌سوم فضای اتوبوس‌ها بران زن‌هاست که در همان ایستگاه اول پر می‌شود. در اتوبوس‌های کشورهایی که به زنان و مادران واقعا احترام می‌گذارند زن‌ها جای خاصی برای کالسکه و حتی دوچرخه در اتوبوس دارند و اولویت با آنهاست. شهرداری چنین چیز ساده‌ای را در نظر نگرفته است. هیچ سکویی برای اینکه دسترسی به فضای اتوبوس برای افراد، ساده شود در نظر گرفته نشده است و این برای زنان باردار و بچه‌دار دشوارتر است. به صورت قطعی متروهای جدید برای افراد کم‌توان و مسافران دارای بار، مانند زنبیل خرید و چمدان، طراحی نشده است. پله‌برقی‌ها بسیار ناکافی است و در بسیاری مواقع کار نمی‌کند؛ با کالسکه نمی‌شود از پله‌برقی عبور کرد. الان مترو به فرودگاه امام وصل می‌شود، اما آیا مسافری با چمدان می‌تواند از آن استفاده کند؟ جهانگردی و گردشگری نمی‌تواند با این امکانات پا بگیرد. چاره‌ای به‌جز استفاده از تاکسی و آژانس نمی‌ماند؛ به‌ویژه در پایانه‌های مسافری. در برخی کشورها، مانند نروژ، حتی برای دوچرخه‌ها پله‌برقی نصب شده که دوچرخه‌سواران بتوانند سربالایی‌ها را با پله‌برقی بالا بروند. برای افراد معلول و همراه یا پرستارشان کرایه اتوبوس و مترو مجانی است. برای دانش‌آموزان نیز هزینه حمل‌ونقل با وسایل همگانی رایگان یا نیم‌بهاست؛ اما در شهرهای ما، براي زنان باردار و بچه‌دار و دیگر افراد کم‌توان تسهیلاتی برای استفاده از وسایل عمومی، چه از لحاظ قیمت و چه از لحاظ راحتی استفاده در نظر گرفته نشده است.

  با توجه به مسائل ناشی از رشد منفی جمعیت، چه اقداماتی لازم است انجام شود تا به تبعاتِ این معضل گرفتار نشویم؟

در یک جمله می‌توان گفت «ایجاد فضای امن و آسایش در فضای شهری». مبارزه با آلودگی هوا، حفظ و گسترش فضای سبز و بوستان‌ها؛ ایجاد تعادل میان مسئولیت‌های فرزندآوری و امنیت اقتصادی و شغلی. اگر بهشت را زیر پای مادران نمی‌گذاریم، فضاهای شهری را برای آنها تبدیل به جهنم نکنیم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©