حمله
ای محافظه
کارانه ، مکثی
استراتژیک
چالش
دوگانه چپ
برزیل
گیلرمه
بولُس(Guilherme Boulos)
مسئول
همانگی جنبش
کارگران بی
سرپناه در برزیل
برگردان:
عاطفه
اولیایی
۳۱
اوت ۲۰۱۶،
سنای برزیل
رأی به اخراج
خانم دیلما
روسف داد.
رئیس جمهور
جدید، میشل
تمر محافظه
کار می تواند
دچار سرنوشتی
مشابه شود. و
اما چپ در
برابر چالشی
دوگانه قرار
دارد: علیرغم
حمله ی محافظه
کاران،
اعتبار چپ
افزوده می
شود. در زیر
تحلیل رهبر
یکی از جنبش
های اجتماعی
اصلی را می
خوانید.
از سال
۲۰۰۲، پس از
چهاردور
انتخابات
رئیس جمهوری
که به پیروزی حزب
کارگران ( PT)
منتهی شدند،
محافظه کاران
موفق به
بازسازماندهی
خود به منظور
سرنگونی
دیلما روسف و
جایگزینی اش
توسط معاون
ریاست جمهوری
سابق، میشل تمر
شدند. علیرغم
مشکلات قضایی
اش(۱)، این حزب چنانچه
دچار
اشتباهاتی
نشده بود، ،
مانور محافظه
کاران چندان
آسان نمی بود.
عدم فعالیت
لازم برای
اتحاد مردمی و
به جنبش
کشاندن جامعه
، اتحاد مکرر
با بخش هایی از
راست ( که به
سرنگونی این
حزب کمر
بستند)، و دامن
زدن به
نارضایتی
مردم با
پاسخگویی به
مشکلات با اخذ
سیاست ریاضت
اقتصادی.(۲)
چنین اشتباهاتی
فرصت پاگیری
مقاومتی در
خور حمله سخت
محافظه کاران
را بوجود
نیاورد.
میشل
تمر، به محض
به قدرت
رسیدن، بدون
اتلاف وقت
شروع به کار
کرد:
لیبرالیسم
افسارگسیخته
اقتصادی،
محافظه کاری
شدید سیاسی.
اولین تصمیمات
وی، از هم
اکنون به پس
روی اجتماعی
بی سابقه ای
در تاریخ اخیر
این کشور دامن
زده است. ساخت
دولتش به
روشنی بی
تفاوتی به
تنوع و بی طرفی
را آشکار می
کند. هیج زن و
هیچ سیاهی در
آن جای ندارند
و در عوض، فقط
مردان سفید
پوست و سالمندان
الیگارشی
منطقه ای که
تعداد بسیارشان
مشکوک به فساد
اند. وزرای حقوق
بشر و یا
اصلاحات
اقتصادی
ناپدید شدند و
اگر به خاطر
اعتراضات
هنرمندان، بی
تفاوت به حذف
دیگر وزارت
خانه ها، علیه
بر کناری
مراکشی های(Portefeuille ministériel = maroquins) دیگر
نبود، وزیر
فرهنگ نیزبه
آسانی
دچارهمان
سرنوشت می شد.
برنامه
آقای تمر که
مورد حمایت
بانک ها و
شرکت های بزرگ
است هرگز به
رأی گذاشته
نشد. قبل از
تآکید به باز
گذاشتن دست
دوستانش،
رئيس جمهور
برزیل در
برابر حامیان
برزیلی اش
وعده داد :« در
انتخابات
مجدد [خود]
شرکت نخواهد
کرد»،سپس
تآکید کرد که
مقام ریاست
جموری، دست وی
را در « تعیین
ارجحیت و
انطباق لازم
بودجه آزاد
خواهد
گذاشت.(۳)» . به
زبان دیگر،
چنان مصمم
وانمود خواهد
کرد که از
پرداخت هزینه
سیاسی آنچه
برمردم تحمیل
می کند، جان
بدر خواهد
برد.
زمان
رودررویی
PEC 241سرمایه
گذاری در بخش
عمومی را به
مدت بیست سال
متوقف خواهد
کرد و به
همراه آن، تا
سال ۲۰۳۷،
دولت مرکزی
فقط به میزان
تورم، هزینه
خواهد کرد و
بدین شکل، بر
خلاف رشد
جمعیت،افزایشی
واقعی را
منعکس نخواهد
کرد. در سطح
بین المللی،
هرگز چنین
کاهشی در
خدمات عمومی و
برنامه های
اجتماعی دیده
نشده است.
فیلیپ
آلستون، گزارشگر
ویژه ی ملل
متحد در زمینه
فقر مفرط و حقوق
بشر، در ۹
دسامبر ۲۰۱۶،
در مورد پیامد
های چنین
سیاست هایی
هشدار داده
بود. بهانه ی
قدرت: اضطرار
حل مشکل کسری
بودجه و
بازپرداخت
بدهی دولتی.
این بدهی
دولتی که از
سال ۲۰۱۴ رو
به افزایش
بوده است، بیش
از ٪۶۶ از
تولید ناخالص
داخلی ( PIB)
نبود یعنی به
میزانی کمتر
از اتحادیه ی
اروپا. در ۱۳
دسامبر ۲۰۱۶،
مجلس و سنا 241PEC
را تصویب
کردند.
اصلاحات
برنامه های
تأمین
اجتماعی به
همین اندازه
نگران کننده
است. آقای تمر
با الهام ازبرنامه
ی خانم روسف (
که بنوبه خود
عقب گردی در حقوق
مدنی بود) ،
نسخه ای شدید
تر از آن را
مطرح ساخت.
جزئیات این
طرح هنوز به
کنگره ارايه
نشده است ،
اما بالا بردن
سن بازنشستگی
به ۶۵ سال در
برنامه است.
در حال حاضر،
در صورت انباشت
لازم سابقه
کار، بدون این
محدودیت سنی،
می توان
بازنشسته شد.
در برخی مناطق
کشور، امید زندگی
به ۶۵ سال نمی
رسد.
سومین
بلند پروازی:
انعطاف قانون
کار و کاهش «هزینه»
نیروی کار.
چگونه؟ با
برون سپاری در
تمام بخش های فعالیت
اقتصادی و
غالب ساختن
الویت
مذاکرات بنگاه
های تولیدی بر
قانون کار.
این مورد هم اکنون
در مجلس مورد
مطالعه است و
به موجب آن قرار
دادهای غیر
قانونی بین
کارگر و
کارفرما به محض
بسته شدن،
قانونی است.
مجموعه
ی این
پیشنهادات که
دیلما روسف در
ابتدا با شک و تردید
به آن برخورد
می کرد،
نهایتا
نخبگان
اقتصادی را در
برکناری وی
(که هدف دست
راستی های
مجلس بود)،
متفق ساخت.
آیا این خود
روسف نبود که
در سال ۲۰۱۵،
به منظور آرام
ساختن راست،
پایه های
تغییرات
ساختاری و برنامه
های تأمین
اجتماعی را
نریخته بود؟
اما حسابش غلط
از آب در آمد و
باعث تشدید
رکود و عدم
رضایت مردم
گشت؛ شرکت ها
و بانک ها نیز
که روسف را به
اندازه ی کافی
مصمم
نیافتند،
میشل تمر را
به وی ترجیح
دادند.
برکناری
روسف پایان یک
چرخه را در
برزیل رقم می
زند. به مدت
سیزده سال،
حزب کارگران
با پی ریزی
«نوعی نظم»،
موفق به
دستیابی به
پیشرفت های
اجتماعی و
بهبود زندگی
فقرا، بدون
تهدید منافع
تروتمند ان
شده بود. فقر
عقب نشینی و
سود و منافع
به طور جهشی
صعود می کرد.
به این شکل،
لولا دو
سیلوا، سیاست
مصالحه را پی
ریخت.
«طبقه
ی پائینی»
جامعه از
سیاست بازـ
گرداندن
حداقل
دستمزد، تضمین
قدرت مصرف
کارگران،
برنامه های
مبارزه علیه
فقر ، دسترسی
به دانشگاه،
مسکن و بهداشت
بهره ور شده
بود. « طبقه ی
بالا» نیز از
اعتبارات
دریافتی از
بانک ملی
توسعه
اقتصادی (BNDES)
و معافیت های
کلان مالی
برخوردار شده
و امتیازات
تاریخی اش
هرگز مورد
سؤال قرار
نگرفت. نه
درآمد
مالیاتی که به
زحمت
بازتوزیع می
شود، و نه
تمرکز مالکیت
زمین و شهری
تغییری
نکردند. سیاست
حزب
کارگرعبارت
ازآزاد ساختن
مازادی بود که
متضمن
بازپرداخت
بدهی طبقه ی
حاکم شد و
هرگز اعتراضی
به دست اندازی
بخش خصوصی به
رسانه ها نکرد
وتصمیم به
ریشه کن کردن
فسادی که چرخ
های نظام
سیاسی موروثی
را روغنکاری
می کرد، نگرفت
(۵).
این
توافق که همچو
قراردادی «به
نفع هر دو طرف» ارائه
شده بود، بدون
وجود رشد
اقتصادی ممکن
نمی بود. این
رشد چشمگیر
(به طور متوسط
۴ درصدی تحت
دو دوره حکومت
« لولا» ) به طور
مشخص به دلیل
شرایط مساعد
بین المللی رخ
دادند: افزایش
قیمت مواد
اولیه و توسعه
ی چین. چنین
اوضاعی
افزایش ذخیره
ارزی را دامن
زده و سرمایه
گذاری های
اجتماعی را
بدون اصلاحات
ساختاری ممکن
ساخت. لیکن این
مدل با بحران
۲۰۰۸ و تغییر
شرایط بین
المللی از هم
پاشید. در
۲۰۰۹، سیاست
ضد نوسانی (anticyclic) لولا در
ابتدا موفق به
حفظ رشد و به
تعویق انداختن
فاجعه شد. اما
در ۲۰۱۴، یعنی
تحت حکومت خانم
روسف، علائم
ضعف توافق « به
نفع دو طرف»
آشکار شد.
محدوده مانور
برای حفظ
توافق تنگ تر
می شد و پاسخ
خانم روسف
یعنی سیاست
ریاضت
اقتصادی،
بحران را
تسریع کرد. تظاهرات
۲۰۱۳ (۶) به این
توافق که ضامن
غلبه ی حزب کارگران
بود، پایان
داد. عملیات
مبارزه علیه فساد
تحت عنوان « Lava Jato « ( شستشو با
فشاربالا)
تصویر حزب
کارگر را تیره
و قابلیت
سرمایه گذاری
شرکت ملی نفت
پتروبراس و سایر
شرکت های بزرگ
را کاهش داد.
در حالی که نیرو
های راست
متشکل می
شدند، دولت از
قدرت خود در
مجلس ساقط شد.
افتضاح
استراتژیک
حزب کارگر و
از هم پاشی
نهادی آن دیگر
کاملا آشکار
بود.
این
وضعیت، چپ
برزیل و جنبش
های اجتماعی
را دچار
مشکلات می
کند. کجروی
حزب کارگران،
اردوی
مترقیان را
دچارنابسامانی
و حمله ی محافظه
کاران و
لیبرال ها را
تسهیل نمود.
آبروریزی های
فساد وجهه
اخلاقی چپ را
در نظر مردم مخدوش
کرد. در این
میان ناتوانی
حزب از انتقاد
از خود جدی و
یا سنجش ضعف
استراتژی اش،
به شدت بحران
دامن زد.
حزب
کارگران به
مدت سی و پنج
سال، نیروی
غالب چپ برزیل
و محل تقاطع
جنبش های
اجتماعی و بخش
های مترقی
بوده است.
امروزه در
ایفای این نقش
دچار ضعف شده
است، ولی این
به معنای
نابودی آن
نیست. لولا د
سیلوا هنوز از
قدرت بالایی
در میان مردم
برخوردار است.
علیرغم آن که
موضوع لینچ
قضایی ـ رسانه
ای شد، در
انتخابات
آینده، بدون
شک بهترین
برنامه را
ارايه می دهد.
بدون شک از
پویایی و
قابلیت بسیج
حزب کاسته شده
است. حزبی است
قدیمی.
در
شرابطی که هیچ
حزبی قدرت پر
کردن خلأ حزب
کارگر را
ندارد، واکنش
چپ چه خواهد
بود؟ البته
خبر از مقاومت
هایی مهم علیه
241PEC و فساد
رهبران سیاسی
شنیده می شود.
رنان کالریوس،
رئیس سنا مجرم
به استفاده
نابجا از منابع
عمومی شناخته
شده است و این
خود هیزم به
آتش خشم مردم
افزود. جنبش
کارگران بی
سرپناه (MTST)
در شهر های
بزرگ موفق به
بسیج مردم شده
است. در زمینه
ی سیاسی، حزب
سوسیالیسم و
آزادی (PSOL) با
آن که در
اقلیت است،
گروهی از
نمایندگان مبارز
پارلمان ،
منشعب از حزب
کارگر را گرد
هم آورده است.
با این حال
این ها
هنوزتبدیل به
جریانی
راهکردی نشده
اند.
بنا بر
این مترقیان
با دو مشکل
بزرگ روبرو هستند.
یکم یافتن
توان گسترده
ساختن
تظاهرات علیه
حکومت آقای
تمر است که
وابستگی به
قابلیت اتحاد
نیرو های
اجتماعی و
تفهیم الزام
بالای این
حملات به
کارگران دارد.
دوم: ایجاد
اردوی سیاسی
جدید با توجه
به این که
دوران توافق به
سر آمده است.
در شرایط فعلی
هیچگونه پیشرفت
اجتماعی بدون
رودر رویی
امکان پذیر
نیست. نخبگان
و دست راستی
ها این امر را
درک کرده اند.
چه
راهکردی ضامن
عدم بهره
برداری از نا
رضایتی مردم ـ
که توسط بحران
شدید تر شده ـ
از جانب «راستی
تازه » که در
سطح بین
المللی تحت
عنوان «
بیرونیان»
[همچنان که در
آمریکا ـ
ترامپ ـ و
فرانسه ـ لوپن
ـ] شکل گرفته
است ، خواهد
بود؟ بنا بر
این باید به
رادیکالیسمی که
چپ با رسیدن
به قدرت،
آگاهانه کنار
گذاشت، بازگشت.
رادیکالیسمی
دمکراتیک: با
هدف اشتراک
سیاسی و
نمایندگی
تنوع برزیلی.
رادیکالیسم استراتژیک:
برنامه ای
بلند
پروازانه برای
دگرگونی
اجتماعی تا
امیدها جان
دوباره گیرند.
تغییر نظام
سیاسی و
الگویی کارآ،
اصلاح رسانه
ها. نه شکل
نهادینه ای و
نه زمان تشکیل
این اردو هنوز
روشن نیست،
لیکن ضرورتش
آشکار است.
١-
Lire Laurent Delcourt, « Printemps trompeur au Brésil », Le Monde
diplomatique, mai 2016.
٢-
Lire Breno Altman, «Virage à droite pour le Parti des travailleurs », Le Monde diplomatique, avril
2015.
٣-
Folha de São Paulo, 30 juillet 2016.
٤-
مقاله « بیلان
اجتماغی لولا
چیست ؟ »،
لوموند دیپلماتیک
سپتامبر ٢٠١٠ http://ir.mondediplo.com/article160...
٥-
Lire Lamia Oualalou, «Au Brésil, “trois cents voleurs avec
des titres de docteur”», Le
Monde diplomatique, novembre 2015.
٦-
Lire Janette Habel, «Un pays
retrouve le chemin de la
rue », Le Monde diplomatique, juillet 2013.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته
از:«لوموند
دیپلماتیک»
http://ir.mondediplo.com/article2670.html