سرکوب
فرسایشی حساب
شده رژیم و
ضرورت مقابله سازمان
یافته با آن
رضا
سپیدرودی
نگاهی
به شیوه سرکوب
رژیم در مورد فعالین
جنبش کارگری ( و
البته نه فقط فعالین
کارگری، که عموم
فعالینی که جمهوری
اسلامی رشد فعالیت
های آنان را برای
موجودیت خود مخاطره
آمیز می بیند) دو
واقعیت را روشن
می کند. اول این
که برای تقریبا
همه فعالین شناخته
شده پرونده سازی
می کنند؛ به نحوی
که بسیاری از فعالین
مجبور باشند دائم
در مسیر رفتن به
دادگاه بوده؛ به
قید وثیقه آزاد
باشند، و یا دائما
خطر زندان، دستگیری
و شکنجه از سوی
نیروهای اطلاعاتی
را بالای سر خود
آویزان ببینند.
دستگاه امنیتی
از این طریق سعی
می کند بدون پرداخت
هزینه غیر ضروری
در دستگیری فله
ای فعالین کارگری،
و رویارویی با
موج اعتراض
جهانی، و بدون
زمینه دادن به
ایجاد حرکت
های نیرومند پایدار
حمایتی در
داخل و خارج
از کشور، در عین
حال هزینه مخالفت
علنی و سازماندهی
علنی خواست های
کارگری را در
داخل کشور بالا
نگاه دارد و همین
تهدید دائمی به
زندان و شکنجه
بر اساس پرونده
های ساخته شده
را به عنوان یک
اهرم بازدارنده
در نزدیکی
فعالین
کارگری به
اعتراضات
کارگری در واحدهای
مختلف تولیدی به
کار بگیرد.
دوم این که
فعال کردن پرونده
های ساخته شده
برای فعالین نه
با محتوای پرونده
ها که، اغلب واهی
و اتهام زنی صرف
است، بلکه بر اساس
موقعیت خود رژیم
صورت می گیرد.
رژیم هر زمان
موقعیت خود را
لرزان تر می
بیند در واکنش
به خطر شکل
گیری
اعتراضات
گسترده، یا
برای جلوگیری
ازغیرقابل
کنترل شدن
اوضاع در حوزه
ای معین، بازداشت
ها را شدت می
دهد و پرونده
های ساخته شده
را به اجرا می
گذارد. در واقع
دستگاه سرکوب رژیم
براساس یک نقشه
حساب شده، نوعی
سرکوب فرسایشی
درازمدت را نسبت
به فعالین کارگری
به کار می گیرد و
همزمان با آن
همه ابزارهای
جانبی سرکوب
را نیز مورد
بهره برداری
قرار می دهد:
از تهدید
اعضای
خانواده تا
اخراج از کار.
هدف این است
که فعال
کارگری دچار
سرخوردگی شود
و فعالیت های
خود را ترک
کند، یا راهی
خارج از کشور
شود و از
ارتباط با
کارگران
ناراضی دست
بردارد، یا
زندگی برایش
به یک جهنم
واقعی تبدیل
شود که در آن
زندان و بیرون
از زندان
چندان تفاوتی
با هم نداشته
و همه جا با سایه
شوم سرکوب و
تهدید روبرو
باشد.
رژیم
اکنون در
شرایط محاصره
قرار گرفته
است. تحریم
های اقتصادی
دست در دست
فساد، بی
برنامه گی و
رانت خواری،
شکست برنامه
برچیدن
یارانه ها،
رشد دائمی قاچاق
و بازار سیاه،
سقوط هفتاد
درصدی ارزش
ریال در برابر
دلار که رسیدن
نرخ تورم به 40
درصد و شکل
گیری احتکار
از جمله نتایج
اولیه آن است،
بیش از هر
زمان وضع
کارگران و
زحمتکشان را
وخیم تر کرده
است. بحران
دستمزدهای
معوقه پا به
پای ورشکستگی
کارخانه ها و
بیکاری کارگران
رو به گسترش
است. در چنین
شرایطی رژیم در
مورد جنبش
کارگری نیز به
فعال کردن
پرونده های
فعالین
کارگری رو
آورده است.
تازه ترین نمونه
از این برخورد
جنایتکارانه
را این هفته
در تبریز در
قبال فعالین
کارگری شاهرخ زماني،
محمد جراحي، و
فعالین
دانشجویی نیما
پوریعقوب و ساسان
واهبی وش شاهد
بودیم. آنها
را به شیوه
تقریبا
ناگهانی برای
اجرای احکام
صادره
بازداشت
کردند.
واقعیت این
است که با
شیوه سرکوب
فرسایشی برنامه
ریزی شده
دستگاه
اطلاعاتی و
امنیتی رژیم بدون
برنامه ریزی
درازمدت و
ایجاد نهاد یا
نهادهای
منعطفی به
همین منظور
نمی توان
مقابله کرد.
چنین نهادی
باید بتواند
پا به پای روش
های اجرایی
سرکوبگران،
دفاع از
فعالین
کارگری اسیر
را بی توجه به
خاستگاه فکری
و تعلق صنفی و
گروهی آنان در
کانون توجه گذاشته
و همین دفاع
را ماده اصلی
برنامه کار
خویش قرار
دهد. چنین
نهادی تقریبا
محال است بی
وظیفه بماند،
زیرا اگر چه
بخشی از فعالین
کارگری را بعد
از یک دور
آزار و شکنجه
جسمی و روانی
و پرونده سازی
به قید وثیقه
سنگین "آزاد"
می کنند تا
آنها را به
صورت گروگان
های آینده
همچنان در
اختیار خود
داشته باشند،
اما تقریبا
همزمان تعداد
دیگری را به
زندان می
برند.
تجربه
تشکیل کمیته
های اقدام
نشان می دهد
که ظرفیت های
بهره برداری
نشده برای این
شکل از حمایت
و همیاری
انسانی،
صنفی، طبقاتی وجود
دارد که اگر
با ظرافت و
منطبق با
توازن قوا
فعال شود، می
تواند در کاهش
هزینه فعالیت
های کارگری
کمابیش موثر
واقع شود و از
این طریق
شرایط را برای
ادامه فعالیت
کارگری و
جلوگیری از
گسست های
دردناک و پر
هزینه بهبود
بخشد.
جمعه
۳۰ دی ۱۳۹۰ برابر
با ۲۰
ژانويه ۲۰۱۲