با
زندگی به جنگ
مرگ میرویم!
سپیده
قلیان
وضعیت
جنگی است. پشت
دیوارهای
بلند و سیمهای
خاردار این
جبهه، ما زنانی
هستیم که هر
روز اسامی
اعدامیان را
زمزمه میکنیم
و به آینده
نگاه میکنیم.
حکم اعدام
پخشان عزیزی،
زنی که روزگاری
پناه کودکان
جنگزده بود،
تایید شده
است. از این
پس، بند ما زنی
دارد که هر لحظه
ممکن است
نبودنش به قصهای
تلخ و زخمی عمیق
بر وجدان ما و
شما بدل شود.
پخشان،
نماد عشق به
انسانیت است.
اما اکنون او
در برابر مرگی
ایستاده که نه
از عدالت که
از کینه و
انتقام
سرچشمه گرفته
است. همان مرگی
که جمهوری
اسلامی به کمک
بشار اسد، برای
هزاران انسان
بیگناه در
سوریه رقم زد
و حالا همان
داس خونین را
دوباره به جان
فرزندان این
خاک انداخته
است.
اما
اینجا تنها
قصه یک فرد نیست.
اینجا
داستان ما همه
است. قصهی
پخشان با قصه
همه ما گره
خورده است، با
قصهی مادران
چشمانتظاری
که رد خون
فرزندانشان
در خیابان
است، با قصه
مردمانی که
«زندگی» آرزویشان
شده است.
جمهوری
اسلامی میخواهد
ما را از هم
جدا کند، قصههای
ما را پراکنده
کند و ما را به
گوشههای
انزوا براند.
اما ما میدانیم
که امید، در
گره خوردن همین
قصههاست، در
بافتن یک زنجیره
محکم از دردها
و مقاومتها،
از اشکها و ایستادگیها.
ما
نمیتوانیم و
نمیخواهیم
ساکت بمانیم.
اگر امروز صدایمان
را بلند نکنیم،
فردا نوبت قصه
دیگری خواهد
بود. میخواهیم
که این زنجیره
را قویتر کنید.
نگذارید قصه
پخشان، قصهای
بیپایان از
حسرت و سکوت
باشد. صدای او
باشید، قصه او
باشید.
باید
با «زندگی» به
جنگ «مرگ» رفت.
از زندگی زنجیری
بسازیم، در
مقابل هر حلقه
از طناب دار.
دست من را میگیری
که حلقهی بعدی
زنجیر باشی؟
بند
زنان زندان اوین
۲۲ دیماه ۱۴۰۳
...........................
ژن
ژیان ئازادی
نقشهای
است برای زنده
ماندن
در
سرزمینی که
مرگ را به
قانون بدل
کرده است
سپیده
قلیان
سپیده
قلیان زندانی
سیاسی محبوس
در زندان اوین
تهران، با
انتشار نامهای
با موضوع
محکوم کردن تایید
حکم اعدام
پخشان عزیزی میگوید؛
" آنها از صدای
این زنان میترسند،
چون میدانند
صدایی که از یک
قرن ستم
برخاسته،
پژواکش در خیابانها
شنیده شده
است. آنها میدانند
«ژن، ژیان،
ئازادی» یک
شعار نیست؛
زنجیریست که
به هم گره
خورده، دستها
را به دستها،
و صداها را به
صداها وصل
کرده است."
"، ژیان،
ئازادی" نه یک
شعار، بلکه یک
زخم باز است؛
زخمی که بر تن
این سرزمین
مانده، اما هر
بار از دل
همان زخم،
زندگی روییده
است. این سه
واژه، از
کُردستان
برخاست و به خیابانها،
به دهانها، و
به قلبها رسید
نه بهعنوان
کلمه، که بهعنوان
ضربان. این
شعار، نقشهای
است برای زنده
ماندن در سرزمینی
که مرگ را به
قانون بدل
کرده است.
مرگاندیشان
میخواهند
طنابهای دار
را به گلوی این
سه واژه بیندازد؛
نه فقط برای
کشتن دو زن،
بلکه برای بریدن
ریشههای
آزادی. وریشه
مرادی و پخشان
عزیزی، دو زن
کُرد، امروز
مبارزان
آشکاری هستند
که نامشان بر
لبهای ماست،
اما سایه
اعدام، بر سر
همه ما سنگینی
میکند.
آمران
و ماموران
مرگ، به جنگ
خورشید و نور
رفتهاند. میخواهند
کوهها را خم
کنند و آبها
را از جاری
شدن بازدارند.
غافل از آنکه
ریشههای
بلوط همیشه زیر
خاک زندهاند
و از خاکهای
خونخورده این
سرزمین نیرو میگیرد.
آنها از صدای
این زنان میترسند،
چون میدانند
صدایی که از یک
قرن ستم
برخاسته،
پژواکش در خیابانها
شنیده شده
است. آنها میدانند
«ژن، ژیان،
ئازادی» یک
شعار نیست؛
زنجیریست که
به هم گره
خورده، دستها
را به دستها،
و صداها را به
صداها وصل
کرده است.
مرگآفرینان
تلاش میکنند
چهره کریه
خود را پشت
صورتکهای
ساختگی پنهان
کند. خط میدهند،
ترس میپاشند،
تا صدای این
زنجیره را
بشکنند. اما
ما میدانیم
که فاصله
گرفتن از خط
حکومت کافی نیست.
ما باید صدای
خود را به فریاد
بدل کنیم. باید
کاری کنیم تا
همه بشنوند که
ما مرگ را نمیپذیریم.
وریشه
و پخشان باید
زنده بمانند.
آنها شریانهای
این زنجیرهاند.
این جنگ برای
زندگیست که
از کوهستانهای
کردستان تا
دشتهای
بلوچستان، از
خیابانهای
آذربایجان تا
روستاهای
خوزستان، دستها
را به هم وصل
کرده است.
سپیده
قلیان|۲۲دی۱۴۰۳|زندان
اوین
.............................................
برای
پخشان عزیزی
هستی
امیری
«سلام
خانوم پ
چندباری
نوشتم و پاک
کردم. آخر خوب
میدانم
مسئله برای تو
اصلا شخصی نیست.
آدمی که ژن، ژیان،
ئازادی را زیسته
است زیر سنگینترین
احکام و سختترین
لحظات هم مسیر
را به دیگران
نشان میدهد.
با یک کتاب،
با یک گفتگو، یک
چایی یا یک
غذا.
خانوم
پ، اینجا یکبار
گفتم که تو
ابدا مسئله
اعدام را شخصی
نکردی و اجازه
ندادی نامت را
فریاد بزنیم.
اعدام را به
طور کلی مسئله
کردی. خوب یاد
گرفتم که حتی
اگر عزیزترین
رفقایت هم زیر
حکم اعدام
باشند، باید
کمی فاصله بگیری
و ساز و کارهای
سرکوب را عیان
کنی. از تو خوب یاد
گرفتم. تویی
که زندگیات
مرزها را
درنوردید و
تنها از دل
خانه امن خود
علیه نسل کشی
و جنگ ننوشتی،
کوله بارت را
برداشتی تا
وسط میدان باشی.
چرا که نجات
جان یک آدم،
لبخند یک آدم یا
قصه یک آدم هم
در جنگ مهم
بود.
تو
خودسوزی زنان
را دیدهای،
تو آوارگی و
بمب و داعش را
دیدهای، علیه
آن ایستادی و
من فکر میکنم
پس انسان تا
انتها میتواند
بر باورهایش
زندگی کند. حتی
اگر جهان علیهاش
ایستاده باشد.
خانوم
پ
من
فکر میکنم تخیل
تمام ماجرا
باشد، قبل از
تمام آن کلمات
و تئوری. قبل
از هر چیزی،
عشق هم از همین
تخیل زاییده
خواهد شد.
مبارزه از تخیل
جان میگیرد و
تو خوب میدانی
عشق و مبارزه
و تخیل یعنی
چه. از تو یاد
گرفتم تخیل را
همیشه زنده
نگه دارم. یاد
گرفتم تخیل
تمام ماجراست.
در
تخیلام این
روزها آزادی
تو و وریشه را
دوره میکنم.
آن لحظه که
خبر میدهید
آزاد شدید. تخیل
از آن هم پیش میرود
تا سنه، تا مریوان،
تا کرکوک، تا
دیاربکر. تو
خود میدانی تخیل
ژن ژیان ئازادی
را. تو با رقص و
آواز از زندان
خواهی آمد. خواهرت،
همرزمانت و
جلوتر از همه
پدرت ایستاده
است، پشت سر
برادرانت.
خانوم
پ آدم بعد از
آن که شاهد
خودسوزی و
خودکشی و بریدن
سر توسط داعش
و جنگ شد،
چطور تخیل را
حفظ کند؟
اگر
امروز بیرون
زندان بودی این
تخیل تو را
کجا میبرد؟
فلسطین؟
کوبانی؟
زاهدان؟
خانوم
پ
چراغ
این سرزمین، این
خاورمیانه، این
جهان اگر هنوز
امیدی به
روزهای رهایی
داشته باشد تو
و امثال تو
چراغش را روشن
نگه داشتهاید.
وقتی
آن زندان را
ترک کردم به
خودم به تو به
تمام عزیزانم
قول دادم تا
سوختن آخرین
چوبه دار، آخرین
گیوتین مدرن
دستانتان را
رها نکنم.
آدمی
وقتی با کسی
فریاد میزند
سر برود جان
برود آزادی
هرگز نرود مگر
میتواند تخیل
را فراموش
کند.»
.........................
برای
پخشان عزیزی
سروناز
احمدی
«اینجا معنی
اسمت برای کسی
سؤال شده.
دوباره یادم میآید.
پایین پلههای
اتاق سیگارم،
توی سرما،
آخرِ شب و
مغلوب موج
سهمگینی دیگر
که غرقم نمیکند.
تو میآیی و
نمیروی. چون
عادت نداری یعنی
اصلا نمیتوانی
تنها بگذاری
کسی را که در
انتهای شب مییابی.
آخر قانونش را
خوب میدانی.
آسمان را که
ستاره هم
بپوشاند،
خورشید هم که
طلوع کند، چرخ
گردون هم که
صدها بار بچرخد،
شبِ آدمِ تنها
در این "خاورمیانه"ات
سپیدی به خودش
نمیبیند. میپرسی
"چی مینویسی؟"
برایت میخوانم
که "اینجا آدم
فقط با
خاطرات،
دوستان و شعر
میتواند از میان
میلهها عبور
کند". لبخند میزنی
و میگویی "میدونی
پخشان یعنی چی؟"
باید خودم میفهمیدم.
باید خودم از
آن سربند
محکمت میفهمیدم.
باید خودم از
عشقِ توی
چشمهات به
بلوطهای
کردستان میفهمیدم.
باید از همین
که جمع صنوبر
و قامت سروی میفهمیدم.
چیست که اینها
همه هست و
تماما پایدار
است و مقاوم و
بهبندناکشیدنی؟
لبخند میزنی
و میگویی
پخشان یعنی
شعر.»
...................................
بیانیه
تشکل های
مستقل
در
محکومیت حکم
اعدام پخشان
عزیزی
فریاد
علیه اعدام های
ضدبشری، قرون
وسطایی و بغایت
ارتجاعی،
فرزندان
زندانی و
محکومان زیر
حکم را رساتر
از پیش سر دهیم
و به دفاع
قاطعانه از
جانهای بیگناه
برخیزیم..
«فرجام
خواهی پخشان
عزیزی در دیوان
عالی کشور رد
شد و حکم
اعدام ایشان
تأیید گردید.»
این
خبری تأسف بار
بود که امیر
رئیسیان وکیل
پخشان عزیزی
منتشر کرد. ایشان
می گوید: «به هیچکدام
از ایراداتی
که در رابطه
با پخشان مطرح
شده بود، از
سوی دیوان عالی
کشور پاسخی
داده نشده و
با ایرادات این
پرونده من
جمله ایرادات
شکلی و ماهوی
بی توجهی شده
، به مدارک و
مستنداتی که
نشان می داد
پرونده پخشان
مستعد صدور
حکم اعدام نیست
و فعالیت ایشان
در شمال سوریه
در اردوگاه
آوارگان
شنگال و سایر
اردوگاه های
آوارگان جنگ
داعش فعالیت
مسالمت آمیزی
بوده که اساسا
سویه سیاسی
نداشته و حول
محور امداد
رسانی به
تهاجمات داعش
بوده است، هیج
توجهی نشده
است.» چشم بستن
قضات پرونده
در شعبه ۲۶
دادگاه
انقلاب تهران
و شعبه ۳۹
دیوان عالی
کشور بر واقعیات،
بیان گر عزم و
اراده بی
دادگاهی است
که حکم را بر
سلب حق حیات
از پخشان عزیزی
صادر کرده
است.
پخشان
عزیزی تاوان
تعهد داشتن به
حقوق انسانی
مردم ستم دیده
ای را می
پردازد که از
هر سو مورد
تعرض گروه های
ارتجاعی
داعش، ارتش
ترکیه و همپیمانان
غربی و ناتو و
حاکمیت سوریه
و روسیه و
سپاه قدس قرار
داشتند. پخشان
عزیزی با حضور
خود در شمال
سوریه در
اردوگاه
شنگال و سایر
اردوگاه ها به
پرستاری و
امدادگری
آوارگان
شتافت تا با
کمک های انسان
دوستانه،
دردها و زخم
های وارد شده
بر تن و جان و
روان زنان،
کودکان و مردم
مظلوم و آسیب
دیده کرد را
التیام بخشد.
او نه با سلاح
مرگ بار که با
دستان پرتوان
و دلی آکنده
از مهر و عشق
به همنوع، به
آسیب دیدگان
جنگ یاری می
رساند و بر
تنفر از جنگ و
خون ریزی و
توسعه طلبی،
بر آرامش مردم
تأکید داشت.
اکنون دادگاه
های جمهوری
اسلامی و قضات
میر غضب آن
حکم برآن داده
اند که قلبی
که برای توده
های زحمتکش
کرد می تپد از
تپش باز دارند
و پخشان عزیزی
را به دلیل یاری
رساندن و ایستادن
کنار مردم
اعدام کند.
از
سوی دیگر صدور
چنین احکام
ظالمانه ای که
بویژه پس از خیزش
بزرگ ۱۴۰۱
و زن، زندگی،
آزادی، شتاب بی
وقفه ای گرفته
است، لبه تیز
خود را با بیشترین
سرکوب های وحشیانه
و خشونت بار
علیه زنان
فعال زحمتکش
نشانه رفته
است، تا با
پرونده سازی
های واهی و
سناریو نویسی
های دروغین
امنیتی، بر
اعتراضات و خیزش
ها و برآمدهای
خیابانی و
تشکل یابی
توده های به
جان آمده،
مانع ایجاد
نماید.
سرکوبگران
حاکم که در
عرصه های رویارویی
مستقیم با
مردم، با نیروی
قاطع، فعال و
بپاخاسته
زنان و دختران
جوان علیه
ستم،تبعیض و
استثمار،
مواجه گردیدند
که علیرغم حجم
عظیمی از
کشتارهای خونین،
ساچمه آجین
نمودن پیکر و
چشمان
فرزندان دلیر
مردم، و
بازداشت های
گسترده و
احکام زندان و
حبس های طویل
المدت و اعدام
آنان، پا به
پس ننهادند و
همچنان در
تمامی عرصه های
زندگی اجتماعی
حضوری فعال و
معترضانه
دارند. پس به
زعم خودشان و
منطق سرکوب
شان، باید ریشه
و پتانسیل
بالای زنان
مبارز و زندانیان
سیاسی را از بیخ
خشکانه شود و
در نهایت
سرکوب و ایجاد
رعب در کل
جامعه را نیز
در همین راستا
تحقق پیدا
کند. افزایش
تعداد اعدام
ها و سرعت
دادن به آن در
زندان ها و
گردن گیری از
زنان برای بر
پا کردن چوبه
های دار ، در
چنین بستری
قابل درک است.
تشکل
های مستقل
امضا کنندگان
این بیانیه
صدور حکم
اعدام برعلیه
پخشان عزیزی،
مهدی حسنی،
بهروز احسانی
و سایر زندانیانی
که زیر حکم
ظالمانه
اعدام هستند
را محکوم می
کنند و همه
تشکل ها،
فعالان و مردم
زحمتکش را به
دفاع از ایشان
فرا می
خوانند.
۲۲
دی ماه ۱۴۰۳
سندیکای
کارگران نیشکر
هفت تپه
گروه
اتحاد
بازنشستگان
کمیته
هماهنگی برای
کمک به ایجاد
تشکل های
کارگری
کارگران
بازنشسته
خوزستان
......................................
در
اعتراض به
صدور حکم
اعدام
پخشان
عزیری، وریشه
مرادی
و
تمام فرزندان
این سرزمین
«مردم
مبارز ایران
نیک
آگاهید، در ایران
تحت حاکمیت
جمهوری اسلامی
ایران، هرگاه
حکومت مستبد
با چالش های
جدی و افول
اقبال خود در
داخل و خارج ایران
در طول حاکمیت
۴۵
ساله خود
مواجه شده بر
سرعت ماشین
اعدام خود
افزوده است.
پخشان
عزیزی مددکار
انساندوستی
که روزی یاری
رساننده
آوارگان
اردوگاههای
شنگال و سوریه
از دست داعش
بوده ،حکم
اعدام او در بیدادگاه
حکومت داعشی
جمهوری اسلامی
ایران، تایید
شده است.
ما
فعالان حقوق
زنان، فعالان
مدنی، فعالان
سیاسی و
خانوادههای
دادخواه
اعلام می داریم
جمهوری اسلامی
در روزهای پایانی
حکمرانی خود
قرار گرفته
است، حکومت
استبدادی که
ناتوان در تامین
نیازهای اولیه
و اساسی(برق،
آب و گاز) است،
با توحش میخواهد
حکم اعدام و
قتلهای
حکومتی را
اجرا نماید.
بیدادگاههای
حکومتی احکام
اعدام و اجرای
آن را در چنین
برهه تاریخی
ابزاری برای
سرکوب و کنترل
جامعه برگزیدهاند
و جبران شکستهای
منطقهای و
ثبات قدرت خود
را در ایجاد
رعب و کنترل
جامعه با صدور
احکام اعدام دیدهاند.
روند
تصاعدی احکام
اعدام و اجرای
آن نشان از
هراس و وحشت
حاکمان فعلی
از پیشروی
جامعه و تهکشیدن
سرمایههای
اجتماعی آنان
است.
ما
ضمن مخالفت با
حکم اعدام
پخشان عزیری،
وریشه مرادی و
تمام فرزندان
این سرزمین،
اعلام میداریم
امروز زمان
آمدن به کف خیابان
برای توقف ماشین
اعدام است.
این
بار دیگر
مرعوب (طبیعیسازی)
نشویم و سرفصل
تازهای از
مبارزه آزادیخواهانه
را با ایستادن
در مقابل اقلیت
جمهوری اسلامی
ایران آغاز کنیم.
بار
دیگر همچون
شهریور ۱۴۰۱
سکوت را بشکنیم.
پیروزی
از آن ماست،
زندهباد
زندگی، نه به
اعدام
دادخوازانی
کوردستان
فعالین
حقوق زنان
سنندج
اتحاد
زنان کردستان
(یهکیهتی
ژنان
کوردستان)
..............................................................
سنندج
اعتراض
خانوادەهای
دادخواە
سنندج بە حکم
اعدام
پخشان
عزیزی و وریشە
مرادی
مادر
جانباختە آریان
خوشگوار ضمن
اعتراض بە حکم
غیر قانونی
اعدام پخشان
عزیزی و وریشە
مرادی خواستار
لغو این حکم
ناعادلانە
شدند، همچنین
از سازمان های
حقوق بشر
درخواست پشتیبانی
از این دو
فعال محکوم بە
اعدام را
دارند.
آریان
خوشگوار از
جانباختگان
جنبش انقلابی
ژن ژیان ئازادی
است کە در روز
٢٦ آبان ١٤٠١
زیر شدید ترین
ضرب شتم با
سلاح سرد و
گرم مجروح شد
و بعد از چند
ماە در کما
بودن در
اسفندماە
١٤٠١ جانباخت.
................................................
سنندج
اعتراض
خانوادەهای
دادخواە
سنندج بە حکم
اعدام
پخشان
عزیزی و وریشە
مرادی
مادر
جانباختە رضا
کاظمی ضمن
اعتراض بە حکم
غیر قانونی
اعدام پخشان
عزیزی و وریشە
مرادی
خواستار لغو این
حکم ناعادلانە
شدند، همچنین
از سازمان های
حقوق بشر
درخواست پشتیبانی
از این دو
فعال محکوم بە
اعدام را
دارند.
رضا
کاظمی از
جانباختگان
جنبش انقلابی
ژن ژیان ئازادی
است کە در روز
سی آبان ١٤٠١
با
شلیک مستقیم نیروهای
سرکوبگر رژیم
در پی
اعتراضات در
موچش از توابع
کامیاران بە
شدت زخمی شد و
در شش آذر ماە
در یکی از بیمارستان
های شهر سنندج
جانباخت.
..................................................
ضرورت
مخالفت
معلمان با حکم
اعدام
به
بهانه تایید
حکم اعدام
پخشان عزیزی،
مهدی حسنی و
بهروز احسانی
جعفر
ابراهیمی
این
نوشته خطاب به
معلمانی است
که با اعدام
مخالفاند،
بهویژه
معلمان پیشرو
و آگاهی که
همواره با
هرگونه خشونت
و سرکوب
مقابله میکنند
و تلاش دارند
در ساختار
سرکوبگرانه
نظام آموزشی و
مدرسه نقش
سرکوبگر ایفا
نکنند. این
معلمان وظیفه
دارند در
برابر بالاترین
سطح خشونت در
جامعه، یعنی
خشونت ساختاری
و هدفمند
مانند اعدام،
سکوت نکنند و
علیه آن موضعگیری
کنند. چگونه میتوان
مخالف خشونت
در مدرسه بود
اما در برابر
خشونت در
جامعه سکوت
کرد؟
هیچکس
بهتر از
صادرکنندگان
حکومتی احکام
اعدام نمیداند
که اعدام نهتنها
عملی
بازدارنده نیست،
بلکه ابزاری
برای سرکوب و
کنترل جامعه
است. هدف این
نوشته
پرداختن به
چرایی مخالفت
با اعدام نیست،
بلکه تأکید بر
این است که
گسترش اعدام
تنها به حکومت
محدود نمیشود،
بلکه عوامل دیگری
نیز در آن نقش
دارند.
در ایران،
اعدام به
ابزاری تبدیل
شده که حکومت
از آن برای
تثبیت قدرت و
سرکوب جامعه
بهره میبرد.
همگان آگاهاند
که مبانی حقوقی،
قضایی،
بازدارندگی و
حتی دینی
اعدام امروز
با چالشهای
جدی مواجه
است. با این
وجود، حکومت
با استفاده از
اتهامات
گوناگون و
بهانههای مختلف،
به صدور احکام
اعدام ادامه میدهد.
این روند بهویژه
در ماههای اخیر
شدت گرفته
است. صدور
احکام اعدام
برای زندانیان
سیاسی و عقیدتی
و همچنین برای
زندانیانی با
جرایمی نظیر
مواد مخدر،
قتل و سرقت،
نشان از آن
دارد که هدف
اصلی حکومت، ایجاد
رعب و کنترل
جامعه است.
طبق
آخرین آمار،
دستکم ۵۴
زندانی سیاسی
و عقیدتی به
اعدام محکوم
شدهاند. در عین
حال، در
پنجاهمین
هفته کارزار
«سهشنبههای
نه به اعدام»،
احکام اعدام
برخی زندانیان
سیاسی نظیر
پخشان عزیزی،
مهدی حسنی و
بهروز احسانی
تأیید شده
است. این
زندانیان در
کنار دیگر
محکومان قرار
دارند که اجرای
احکامشان قریبالوقوع
است. اما
مسئله تنها به
حکومت محدود
نمیشود؛
سکوت جامعه در
برابر این
سرکوب نیز نقش
مهمی در
استمرار این
روند دارد.
جامعهای که
در برابر
اعدام بیتفاوت
است، عملاً با
این خشونت
همراهی میکند.
علاوه
بر حکومت و
جامعه، بخش دیگری
نیز در گسترش
اعدام نقش
دارد؛ افرادی
که خود را
فعال حقوق بشر
یا مخالف
اعدام معرفی میکنند
و از این
عنوان برای
کسب اعتبار و
منافع شخصی
بهره میبرند.
واقعیت این
است که اگر
زندانی وجود
نداشته باشد یا
مبارزهای
شکل نگیرد، این
افراد موضوعی
برای دفاع
نخواهند داشت.
متأسفانه،
برخی از این
افراد نهتنها
در برابر
اعدام سکوت میکنند،
بلکه با
برخورد گزینشی
و به حاشیه
راندن برخی
محکومان،
عملاً به تقویت
سرکوب کمک میکنند.
این گروه که
حقوق بشر را
به صنعتی
سودآور تبدیل
کردهاند، با
سکوت گزینشی یا
تمرکز بر
موارد خاص،
نقش مؤثرتری
در بیعدالتی
نسبت به مردم
عادی دارند.
گویی از نگاه
آنان، برخی
افراد مستحق
حمایت نیستند،
مگر آنکه با
عقاید یا
اهداف آنان
همسو باشند.
برای
مخالفت مؤثر
با اعدام، باید
این رویکردهای
گزینشی و
منفعتطلبانه
را نقد و افشا
کرد. وظیفه ما
این است که از
هرگونه تفکیک
عقیدتی، سیاسی،
ملیتی و جنسیتی
در موضوع
اعدام فاصله
بگیریم و با
هر شکلی از
اعدام مخالفت
کنیم. بدون
شک، همانطور
که زندانیان
اعتصابی در
کارزار «سهشنبههای
نه به اعدام»
تأکید کردهاند،
تنها راه توقف
ماشین اعدام،
اتحاد و عمل
جمعی است.
اگرچه این مسیر
دشوار است،
اما با کنار
گذاشتن
رفتارهای
فرقهگرایانه
و اتخاذ رویکردی
انسانی و جمعی،
میتوان به نتیجه
رسید.
این
مسئولیت، بهویژه
بر دوش معلمانی
است که وظیفه
خود را فراتر
از اجرای
بخشنامهها و
برنامههای
درسی
سرکوبگرانه
تعریف کردهاند.
آگاهیبخشی
به جامعه و ایجاد
اتحاد برای
مقابله با
اعدام، بخشی
از مسئولیت
انسانی و
اجتماعی آنان
است. تنها با این
رویکرد میتوان
به ساختن
جامعهای عاری
از خشونت و
سرکوب امید
داشت.
.....................................................
حربه
اعدام دیگر
دردی از ولایت
فقیه فرتوت
درمان نمیکند
نامه
زندانیان سیاسی
محبوس در
زندان
قزلحصار،
در
اعتراض به تأیید
احکام اعدام
پخشان
عزیزی، بهروز
احسانی و مهدی
حسنی
بار
دیگر حاکمیت
پوسیده و
فرتوت با نزدیک
شدن به پرتگاه
سرنگونی، به
زعم خود برای
اجتناب از آن
به اعدام و کشتار
بیشتر مبادرت
میورزد تا
جامعه به جان
آمده را مرعوب
خود سازد و به
عقب براند، جدیدترین
گواه این مدعا
هم تایید حکم
اعدام سه
زندانی سیاسی
پخشان عزیزی، بهروز
احسانی و مهدی
حسنی توسط دیوان
عالی قضاییه
جلادان رژیم
است؛ در شرایطی
که بیش از ۵۰
تن دیگر از
زندانیان سیاسی_عقیدتی
و هزاران
زندانی با
جرائم عمومی
را هم در صف
اعدام نگه
داشته است.
ولی
فقیه جنایتکار
که همه احکام
اعدام با تایید
و نظارت (و
اساسا به
دستور او)
صورت میگیرند،
گمان میکند
با موج کشتار
و اعدام میتواند
مردم به جان
آمده را مرعوب
و به سکوت وا
دارد. ولی این
آخرین و اصلیترین
حربه سرکوب (یعنی
اعدام) هم دیگر
دوای درد بیدرمان
او نخواهد
بود؛ همانطور
که روحیه
پدران و
مادران را بر
سر مزار عزیزانشان
دیدهایم،
حال روحیه
محکومان ایستاده
بر چهار پایههای
اعدام را هم
شاهدیم کما اینکه
این سه عزیز
زندانی سیاسی
محکوم به
اعدام خود برای
نجات جان
محکومان
اعدامی از
اعضای کارزار
“سهشنبههای
نه به اعدام”
بوده و هستند
و این بدان
معنا است که
اعدام هم دیگر
کارایی خود را
از دست داده و
چه بسا خود
جرقههایی بر
بشکه باروت ایرانِ
در حال انفجار
باشند و عبای
ولی فقیه و کل
نظام پوشالیش
را به آتش
بکشد.
با این
همه ما زندانیان
سیاسی در
زندان
قزلحصار، ضمن
محکوم کردن این
احکام اعدام
از هم وطنان
آزاده با هر
چه که در توان
دارند و از کلیه
مجامع بین
المللی و حقوق
بشری ، بویژه
شورای حقوق
بشر و گزارشگر
ویژه خواستار
اقدامی عاجل
برای نجات جان
این سه زندانی
هستیم.
زندانیان
سیاسی امضا
کننده در
زندان
قزلحصار: سعید
ماسوری، سپهر
امام جمعه،
محمد شافعی، میثم
دهبان زاده و
لقمان امین
پور
دی
ماه ۱۴۰۳»
............................................................................
خواهان
لغو کلی
مجازات غیر
انسانی و
ارتجاعی
اعدام هستیم
بیانیه
جمعی از زندانیان
سیاسی در
مخالفت با
اعدام
در
حالی که نظام
سیاسی حاکم بر
ایران با
تداوم سیاستهای
بحرانزای
داخلی و خارجی،
وضعیت
دهشتناکی را
برای مردم ایران
ایجاد کرده
است، راه حل
را در تشدید
سرکوبها در
حوزههای
اجتماعی و سیاسی
و فرهنگی جستوجو
میکند.
حاکمیت
که نگران شکلگیری
جنبشهای
اعتراضی دیگری
است، تلاش میکند
با افزایش بیسابقه
مجازات
اعدام، سایه
وحشت و هراس
را بر جامعه
نگه دارد. به
گونهای که با
اعدام بیش از ۱۰۰۰
نفر، حدود ۷۵
درصد اعدامهای
صورت گرفته در
جهان در سال ۲۰۲۴
سهم مردم ایران
شده است.
در
تازهترین
مورد حکم
اعدام سه
زندانی سیاسی
پخشان عزیزی،
بهروز احسانی
و مهدی حسنی
در دیوان عالی
تایید شده و بیم
آن میرود که
این احکام
اجرا شود.
لذا
ما جمعی از
زندانیان سیاسی
با محکومیت
اصل مجازات
اعدام، آن را
نمونهای از
قتل عمد حکومتی
تلقی کرده و
خواهان لغو کلی
این مجازات غیر
انسانی و
ارتجاعی هستیم.
ضمنا
با اعلام حمایت
و پشتیبانی
خود از سه
زندانی سیاسی
پخشان عزیزی،
بهروز احسانی
و مهدی حسنی،
از مردم ایران
و همچنین
مجامع و
سازمانهای بینالمللی
به ویژه
نهادهای فعال
در حوزه حقوق
بشر میخواهیم
که در راستای
نجات جان
زندانیان سیاسی
که با خطر حکم
اعدام روبهرو
هستند و همچنین
لغو کلی
مجازات
اعدام، از
تمام ظرفیت
خود برای
اقدامات موثر
استفاده نمایند.
اسامی
امضاکنندگان:
۱- زرتشت
احمدی راغب
۲- حسین
استاجی
۳- شیوا
اسماعیلی
۴- رضا
اکبری منفرد
۵- سپهر
امام جمعه
۶- لقمان
امین پور
۷- سیامک
امینی
۸- محمود
اوجاقلو
۹- گلرخ
ایرایی
۱۰- محمد
آشتیانی عراقی
۱۱- شهریار
براتی نیا
۱۲- وحید
بنی عامریان
۱۳- یدی
بهاری
۱۴- سکینه
پروانه
۱۵- مرتضی
پروین
۱۶- محمدحسن
پوره
۱۷- حسین
پیری
۱۸- محمد
تقوی
۱۹- فروغ
تقی پور
۲۰- عیسی
چولاندیم
۲۱- احمدرضا
حائری
۲۲- محمد
حبیبی
۲۳- ناهید
خداجو
۲۴- نسرین
خضری جوادی
۲۵- شاهرخ
دانشورکار
۲۶- میثم
دهبان زاده
۲۷- مهران
رئوف
۲۸- رضا
رضایی
۲۹- کامران
رضایی فر
۳۰- داود
رضوى
۳۱- خسرو
رهنما
٣٢- خشايار
سفيدى
۳۳- حمزه
سواری
۳۴- محمد
شافعی
۳۵- شیوا
شاهسیاه
۳۶- حسین
شنبه زاده
۳۷- حسین
شهسواری
۳۸- مولود
صفایی
۳۹- زهرا
صفایی
۴۰- سپهر
ضیایی
۴۱- فاطمه
(حوریه) ضیایی
آزاد
۴۲- هومن
طاهری
۴۳- جمشید
عزیزی
۴۴- بابک
علیپور
۴۵- مرضیه
فارسی
۴۶- نصرالله
فلاحی
۴۷- الهه
فولادی
۴۸- پویا
قبادی
۴۹- آذر
کوروندی
۵۰- اسماعیل
گرامی
۵۱- سعید
ماسوری
۵۲- رضا
محمدحسینی
طامه
۵۳- محمد
علی محمودی
۵۴- امیرحسین
مرادی
۵۵- بابک
مرادى
۵۶- وریشه
مرادی
۵۷- علی
معزی
۵۸- فرزاد
معظمی گودرزی
۵۹- جواد
منبری
۶۰- ابوالحسن
منتظر
۶۱- محمد
نجفی
۶۲- طاهره
نوری
۶۳- حورا
نیک بخت
۶۴- اسدالله
هادی
۶۵- علی
هارون الرشیدی
۶۶- مریم
یحیوی
۶۷- میریوسف
یونسی
۶۸- علی یونسی
......................................
«هرکس
در برابر این
فاجعه
«اعدامها»
و
تاراج «حق
زندگی»
شهروندان
توسط
استبداد سکوت
کند،
با
آمران و
عاملان این
اعدامها
همدست است»
احمدرضاحائری
زندانی سیاسی
محبوس در زندان
قزلحصار ضمن
اظهار تأسف
نسبت به سکوت
جامعه نخبگانی
اعم از سیاسی،
فرهنگی و....در
مواجهه با
فاجعه اعدامها:
«طبق
آخرین تماسهای
تلفنی که
احمدرضا حائری
با دوستانشان
داشتهاند،
اظهار داشتند:
« بر اساس آخرین
مذاکراتی که
با مقامات
زندان داشتهایم،
ظاهرا رؤسای
ارشد سازمان
زندانها
هنوز بر گرفتن
واحد چهار از
زندان
قزلحصار و
دادن آن به
زندان کرج
اصرار داشته و
حتی بخشی از
محوطه واحد
چهار را برای
این کار فنسکشی
کردهاند.»
احمدرضا
حائری در این
گفتگوها ضمن
اظهار تأسف
نسبت به سکوت
جامعه نخبگانی
اعم از سیاسی،
فرهنگی و....در
مواجهه با
فاجعه اعدامها
و رکوردشکنی
حکومت در
ارتکاب این
جنایتها علیه
«حق زندگی»
هموطنان
زندانی، تأکید
کردند:
«علاوه بر
فجایع گفته
شده در نامه
اخیر؛ حدود ۳هزار
زندانی سیاسی،
موادمخدر و
زندانیانی با
اتهامات دیگر
از جمله چهار
زندانی عقیدتی
اهل سنت بلوچ
که تازگی به
واحد چهار
منتقل شده و
حکم اعدام قطعی
دارند، جانشان
در معرض خطر
جدی است، هرکس
در برابر این
فاجعه «اعدامها»
و تاراج «حق
زندگی»
شهروندان
توسط استبداد
سکوت کند، با
آمران و عاملان
این اعدامها
همدست است،
باور من این
است که تکاپوی
دستگاه سرکوب
حکومت برای
اجرای حکم
اعدام خانم
#پخشان_عزیزی
، یا آقایان
#مجاهد_کورکور
، #مهدی_حسنی ،
#بهروز_احسانی
و دهها زندانی
سیاسی دیگر،
با تأیید این
احکام در دیوان
عالی، نتیجه
سکوت در برابر
اصل مجازات
اعدام به
عنوان مجازاتی
غیرانسانی و
قرون وسطائی
است.
بر
همه ماست که
فارغ از
باورهای سیاسی
و عقیدتیمان،
مراقب باشیم
که با درگیر
شدن در مسائل
حاشیهای و
جدلهای بیحاصل
درباره گذشتههای
دور و...در زمین
استبداد بازی
نکنیم، و کوشش
اصلیمان را
بر کند کردن و
در آخر شکستن
تیغه سلاح اصلی
استبداد برای
تداوم سرکوب
که همان اعدام
است، متمرکز
کنیم. امری که
تنها در سایه
مبارزه مستمر
علیه این
مجازات غیرانسانی
به دست خواهد
آمد.
آقای
حائری در بخش
دیگری از گفتگوها
به آمار جدیدی
از زندانیان
اهل سنت که به
نام و به
اتهام عضویت
در داعش و دیگر
گروههای سلفی
در معرض اعدام
هستند، اشاره
کرده و گفت :« در
شهریور سال
گذشته که ما
را به قزلحصار
آوردند کمتر از
ده زندانی با
اتهام ارتباط
با داعش در این
زندان نگه
داشته میشد،
اما اکنون بیش
از پنجاه نفر
از هموطنان
اهل سنت و
تعدادی از
مهاجران
افغانستانی
را با اتهام
همکاری با
داعش و دیگر
گروههای سلفی
در واحد دو
قزلحصار
زندانی کردهاند،
که همگی در
شرایطی هستند
که هیچ اطلاعی
از روند رسیدگی
به پروندههای
آنها نداریم و
در خطر اعدام
قرار دارند،
آقایان که
سالها پیش در
خارج از ایران
مدعی پایان
داعش شدند،
اکنون چگونه
است که در عرض یک
سال تعداد
زندانیان
در زندانهای
خودشان با
اتهام همکاری
با داعش پنج
برابر شده
است؟ قدر مسلم
این است که بسیاری
از این افراد
زندانی عقیدتی
بوده و قربانی
دادرسیهای غیرمنصفانه
شدهاند، و باید
رسیدگی به
پروندههای
آنها با حق
انتخاب وکیل
انتخابی
انجام شود، نه
در پستوهای
دادگاه
انقلاب! ما
اگر دادرسی
منصفانه را حق
میدانیم، نمیتوانیم
این حق را از هیچ
شخصی حتی با
اتهامی چون
همکاری با
داعش دریغ کنیم.»
۲۱ دی ۱۴۰۳
.....................................