گزارش و گفتار رادیو راه کارگر روز چهارشنبه ۲ دی ۱۳۸۸ و ۲۳ دسامبر ۲۰۰۹ به دنبال اعلام مرگ آیت الله حسینعلی منتظری مرجع سرشناس شیعیان در سن هشتاد و هفت سالگی در قم در اثر بیماری, اجتماعات خودجوش سوگواری معتقدان, پیروان و علاقه مندان وی در نخستین ساعات پس از انتشار خبر به اجتماعاتی اعتراضی علیه حکومت و بویژه ولایت فقیه و شخص خامنه ای تبدیل شد. در تهران, نجف آباد و قم مردم به خیابان ها ریختند تا ضمن سوگواری برای این روحانی مغضوب حکومتی, نفرت و انزجار خود را از دستگاه ولایت مطلقه فقیه که آقای منتظری را سالها در حسر خانگی به اسارت کشیده بود, ابراز کنند. رژیم قبل از مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری، تمامی مطبوعات را تحت کنترل همه جانبه قرار داد تا از چاپ عکس های وی خودداری ورزند . برای مقابله با گسترش حضور مردم در مراسم تشیع و تدفین پیکرش از ورود صدها اتوبوس حامل عزاداران از سراسر ایران و بویژه از شهرهای نجف آباد, همدان, تبریز, زنجان و سایر شهرهای آذربایجان شرقی به قم جلوگیری نمود و به استقرار گسترده نیروهای ضد شورش در قم مبادرت کرد. با وجود همه این مانع تراشی ها مراسم خاک سپاری حسینعلی منتظری درمیان ازدحام جمعیت طرفداران وی در خیابان ها ی این شهر صورت گرفت. جمع کثیری از شخصیت های سیاسی, مذهبی, دانشگاهیان و همچنین نهادها و تشکل های مختلف پیام های تسلیت به مناسبت مرگ آقای منتظری انتشار دادند. خامنه ای نیز پیام تسلیتی زهرآلود انتشار داد که در آن به تلویح قائم مقام پیشین خمینی را بازنده "امتحان دشوار" اواخر عمر خمینی اعلام داشت تا از این طریق هم بر ظلمی که به دستور خودش بیش از یک دهه بر آیت الله منتظری با حصر خانگی او رفت صحه بگذارد و هم قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان خونین 67 به دستور خمینی را مورد تایید قرار دهد. در واکنش به همین پیام تسلیت خامنه ای جمعیتی که در میدان محسنی تهران گرد آمدند, شعار دادند: تسلیت کینه ای / نمی خوایم ، نمی خوایم . در قم, در حین مراسم خاکسپاری زمانی که از بلند گو اعلام شد که پیام خامنه ای قرائت می گردد ، مردم یکپارچه دیکتاتور را هو کردند و شعار مرگ بر دیکتاتور سر دادند. مردم فریاد زدند : مرگ بر دیکتاتور / مرگ بر دیکتاتوراین ماه ماه خون است / فاشیست سرنگون است این ماه ماه خون است / یزید سرنگون است در شهر قم جمعیت سوگوار و معترض در واکنش به امنیتی کردن شهر و گسیل هزاران سپاهی و بسیجی به خیابان ها شعار دادند : این همه لشکر آمده / ظلم و ستم سر آمده شعارهای دیگری نیز که صراحتا نشانه درآمیختگی سوگواری و نفرت از استبداد بود از سوی مردم سر داده شد. در نجف آباد زادگاه آیت الله منتظری مردم شهر از زن و مرد , پیر و جوان و دختران و پسران شعار می دادند : دیکتاتور بداند / منتظری زنده است ، مرجع پاینده است منتظری منتظری راهت ادامه دارد/ حتی اگر دیکتاتور بر ما گلوله بارد برخی از شعارها با وجود آن که ظاهرا ارتباط مستقیمی با دیکتاتوری و خامنه ای نداشته اند, متضمن انتقادی گزنده از نظام جمهوری اسلامی بوده اند. از جمله در میدان محسنی سوگواران معترض از سر شب تا پاسی از صبح با شمع هایی در دست شعار "منتظری مظلوم / آزادیت مبارک "سردادند تا بگویند مرگ در نظامی که زندگی را به جهنمی تحمل ناپذیر تبدیل کرده ست, حتی برای یک روحانی سرشناس شیعه و مرجع تقلید یک نوع آزادی است. آیت الله منتظری نه فقط از جهت اعتقادی در میان پیروانش, بلکه اساسا به سبب ایستادگی اش در برابر خمینی و مخالفت با کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 67 و فاش کردن این موضوع و برکناری از قائم مقامی خمینی مورد توجه قرار گرفت. در حالی که روحانیت حاکم به رهبری خمینی برای حاکم ماندن از دست زدن به هیچ جنایتی فرو نگذاشت, آیت الله منتظری به خاطر ناروا دانستن کشتار انسان های بی گناه در اوج اقتدار, با علم به بیماری خمینی و مرگ قریب الوقوع او از قدرت خدای گونه ولایت عظمایی و جانشینی خمینی چشم پوشید و بر سر قتل عام زندانيان سياسی در تابستان 67 با استاد و معلمش خمينی درافتاد و عطای قدرت را به لقای انسان ماندن بخشيد. او سپس تا آنجا پيش رفت که رسما با بازنگری قانون اساسی و افزودن لفظ مطلقه به "ولايت فقيه" در قانون اساسی به مخالفت برخاست و رسما آن را "از مصاديق شرک" دانست و گفت:"باور دارم که حتی پيامبر اکرم نيز از حق ولايت مطلقه برخوردار نبوده و ولايت مطلقهی فقيه را از جمله مصاديق بارز شرک ميدانم." آیت الله منتظری با وجود حصر خانگی بارها نظام جمهوری اسلامی را نامشروع دانست و حق اعتراض مردم به ستمگران را مورد تایید قرار داد. سرنوشت وی که از بنیان گذاران نظام جمهوری اسلامی بود, با وجود حفظ باورهای مذهبی اش و با وجود ضدیت آشکار این باورها و اعتقادات با موازین حقوق بشر, به نوعی سرنوشت هیولایی به نام نظریه ولایت فقیه هم به شمار می رود. او اگر چه به این نظر در نظر وفادار ماند, اما در عمل در برابر پیامدهای ضدانسانی فاجعه انگیز و شریرانه این نظریه تاب نیاورد و حاضر نشد مظلومیت انسان بی حق را قربانی جزمیت فکری و نظام اندیشه گی مذهبی ی بنیادگرایانه خویش سازد. چنین شد که بخش مهمی از سه دهه آخر زندگی او با اعتراض برضد نظامی گذشت که خود مبانی نظری شکل گیری آن را ساخته بود و نه فقط دهه های پایانی زندگی اش که حتی مرگش نیز به اعتراضی وسیع علیه همان نظام تبدیل شد. اعتراضی که هنوز ادامه دارد.
|