کنگره دهم راه کارگر

آرمانگرائی و تخیل یا برنامه و سیاست؟

                                                                                                                محمد اعظمی 

 

 

کنگره دهم سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر)  به نام کنگره " البرت سهرابیان " برگزار گردید. این کنگره چهار مساله در دستور خود نهاده بود: 1 – بحث سیاسی و قطعنامه ها 2 – گزارش کمیسیون مشکلات و معضلات تشکیلاتی منتخب کنگره نهم 3 – گزارش عملکرد کمیته مرکزی و کمیته های زیر مجموعه آن 4 – انتخابات کمیته مرکزی و کمیسیون نظارت مرکزی.

 چه پیش از کنگره و چه در جریان کنگره و چه در متن گزارش کنگره که به امضای روابط عمومی راه کارگر تحت عنوان " اطلاعیه مطبوعاتی "  منتشر شده است، نظری مغایر و یا مخالف تصمیمات کنگره منعکس نشده است. از مصوبات نیز فقط یکی از چهارمساله در دستورآن یعنی بحث سیاسی و قطعنامه ها به صورت سه سند جداگانه منتشر شده است. در گزارش کنگره روشن نیست که آیا نظر دیگری در میان اعضای راه کارگر وجود داشته است یا نه و حتی گفته نشده است که این اسناد با پشتوانه آراء چند در صد از اعضای شرکت کننده در کنگره به تصویب رسیده اند. نوع انعکاس کنگره قبل از آنکه روش کار یک سازمان چپ مدرن را تداعی کند، بیشتر شیوه ها و روش های منسوخ شده  احزاب کمونیستی سابق  را زنده می کند که مصوباتی به اتفاق آراء داشتند. برای نمونه دررابطه با موضوع سوم در دستوراین کنگره یعنی" گزارش کمیسیون مشکلات و معضلات تشکیلاتی منتخب کنگره نهم "  نه تنها سخنی از مشکلات به میان نیاورده اند و نگفته اند که این معضلات در چه حوزه ای قرار داشته است، بلکه اساسا هیچ گزارش و سندی از کنگره نهم منتشر نکرده اند. به نظر می رسداین کنگره نتوانسته است حتی یک مصوبه قابل انعکاس داشته باشد، به این دلیل ساده که طبق رسم راه کارگرمی بایست گزارشی هر چند کلی از مصوبات کنگره پیش از این منتشر می کردند. توجه به این سکوت بدین خاطر اهمیت دارد که راه کارگر در کنگره نهم ، سیاست های متناقض خود را به سود سیاست های خیال پردازانه دگرگون نمود و جریان کاملا وحدت گریز آن، میدان دار شد. پس از این کنگره بود که راه کارگر سیاست های ائتلافی خود را تغییر داده و از حرکات مشترک برای آزادی و دموکراسی، کنار کشید و انزوا برگزید. با کمال تاسف امروز راه کارگر به این انزوا می نازد و با این تنهائی نرد عشق می بازد. ( 1 )

مکث روی شیوه  برگزاری کنگره این جریان از این رو مهم است که راه کارگر خود را یکی از جریانات مدافع پیگیر آزادی های سیاسی می داند. این جریان که در حرف از "آزادی  بی قید وشرط عقیده، بیان، مطبوعات، اخبار و اطلاعات، اجتماعات، اعتصابات، ... " ( 2 )  برای مردم ایران حاضر نیست قدمی پس بگذارد، برای اعضای خود که با هزار شرط و شروط عضو شده اند، در حوزه نظرخط قرمز می کشد وآزادی بیان و عقیده شان را نمی پذیرد.  راه کارگر که به درستی چنین قاطع علیه آزادی ستیزی جمهوری برآشفته می شود، روشن نیست چرا   بحث و اندیشه یاران خود را به زنجیر می کشد. از نظر راه کارگر" آزادی مباحثه و انتقاد از سیاستها و تصمیمات سازمانی در چهارچوب برنامه و اساسنامه سازمان" ( 3 )  مجاز است. بدین ترتیب عضوی که بخواهد اندیشه اش  را از چارچوب برنامه و اساسنامه فراتر برد،  تمرد کرده  تنبیه می شود.

غیر قابل دفاع بودن این نظر، راه کارگر را واداشته است تا اصلاحیه ای بر این اصل وارد نماید. از اینرو در کنگره اول خود تصویب نمود که " مقید بودن به چهارچوب برنامه و اساسنامه در مباحثات نظری در شرایط کنونی کنار گذاشته شود و بجز اعتقاد به سرنگونی  رژیم جمهوری اسلامی از طریق یک انقلاب توده ای، چهارچوبی برای مباحثات وجود نداشته باشد" ( 4 )  این اصلاحیه نشان می دهد که در اعماق فکر مدافعان این اندیشه هنوز تغییری ایجاد نشده است. از نظر اینان  فعلا و موقتا بحث و انتقاد می تواند از چارچوب برنامه و اساسنامه فرا تر رود، اما در شرایط دیگر، باز بحث و انتقاد می بایست در چارچوب برنامه و اساسنامه به زنجیر کشیده شود. افزون براین طبق این اصلاحیه، خط قرمز برای اندیشه خذف نشده، بلکه محدوده اش تغییر کرده است. هنوزاین دوستان عزیز در شرایط کنونی خط قرمزرا برای سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق یک انقلاب توده ای  ضروری می بینند. این خط قرمزدر اساسنامه راه کارگر مورد تاکید قرار گرفته است.

با این اساسنامه هیچ راه کارگری حق ندارد حتی فکر کند که این رژیم ممکن است در شرایطی زیر فشار مردم به طرق دیگری کنار گذاشته شود. با این مصوبه نفس اندیشیدن به رفراندم و بحث در این باره برای اعضای آن، ضابطه شکنی است و تنبیه را در پی خواهد داشت. البته در فاصله هر دو سال، اعضای راه کارگرحق دارند سه ماه، در دوره تدارک کنگره، از آزادی عقیده و بیان که راه کارگر به مردم وعده داده است، برخوردار شوند ولی فقط هر دو سال سه ماه نه بیشتر. اما در این سه ماه باز بحث در باره چگونگی سرنگونی حکومت ممنوع است.

با چنین فکری است که این دوستان به خود حق می دهند که کنگره نهم خود را که خط سیاسی راه کارگر را دگرگون نمود، به سکوت و بدون گزارش برگزار کنند. عادت به این اندیشه است که نیروی این جریان را به طغیان نمی کشاند. پرسیدنی است که اگر مردم ایران حق دارند از آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان بهره مند باشند،  چرا اعضای راه کارگر می بایست در سازمان خودشان از این حق محروم شوند. فکری که امروز این حق را از هم سنگران خود بگیرد منطقا نمی تواند در ایران آزاد فردا اگر بر قدرت تکیه زند، اندیشه اش را به مردم تحمیل نکند و آزادی در قانون اساسی را مشروط  و مقید به مصالح و منافع وچارچوب برنامه خود ننماید.

با چنین درکی از دموکراسی است که این جریان کنگره نهم خود،  که خط مشی سیاسی راه کارگررا دگرگون نمود، به سکوت و بدون گزارش برگزار کرد. عادت به این اندیشه است که نیروی راه کارگر را برای پرواز آزادانه اندیشه اش به طغیان نمی کشاند.  

مشکل کنگره راه کارگرتنها محدود به شیوه غیر دموکراتیک مناسبات درونی و بیرونی اش نمی شود. این جریان سه سند منتشر کرده است که هر کدام دارای اشکالات عدیده ایست. کلی گوئی و ابهام و تناقض از مشخصه های اصلی آنهاست. توضیح این مساله، موضوع یادداشت کنونی است: 

" اوضاع سیاسی و وظایف ما " نخستین موضوع در دستور کنگره بوده است که بنا به گزارش روابط عمومی راه کارگر بیشترین بحث را در طول زمان کنگره، به خود احتصاص داده است. این سند در دو بخش تنظیم شده است. دربخش نخست نوشته، احکامی انعکاس یافته است بسیار کلی و مبهم و در مواردی نا دقیق پیرامون اوضاع سیاسی ایران  ودر بخش دوم، بجای پرداختن به وظایف ناشی از اوضاع سیاسی ، این سند در جهت استراتژی راه کارگر که آنرا " مبارزه از امروز برای سوسیالیسم " نام نهاده، به اهدافی کلی اشاره نموده است که جدا از درستی و یا نادرستی آنها، هم امروز می تواند مورد تاکید قرار گیرد وهم پانزده سال پیش پرداختن بدانها ممکن بود وهم در آینده می تواند مورد  تاکید باشند.

 بحث در اینجا روی صحت و سقم آنها نیست. ارتباط آنها با سند سیاسی وقرار گرفتنشان در بخش وظایف و به جای وظایف زیر سئوال است. پرسش این است که اوضاع سیاسی ایران چرا بررسی شده است؟  اگر از بررسی اوضاع سیاسی درسی و نتیجه ای حاصل نشود، این بررسی به چه کار می آید و به چه منظوری زحمت تنظیم کشیده اید؟ آیا از بررسی اوضاع سیاسی  "  راه کارگرهموار کردن راه همگرائی و متحد کردن هواداران سوسیالیسم" (5 ) را نتیجه گرفته و آنرا پیگیری می کند؟

 " تحکیم پیوند ارگانیک با جنبش ضد سرمایه داری جهانی" ( 6 )  که هدف دیگر سند سیاسی است چه ارتباطی با روی کار آمدن احمدی نژاد و اوضاع سیاسی پس از به قدرت رسیدن او دارد؟  آیا اگر معین بر کرسی ریاست جمهوری تکیه می زد این وظیفه زمین نهاده می شد؟ اساسا اشاره به اوضاع سیاسی چه مشکلی از شما گشوده و راهنمای کدام بخش از وظایف شمابوده است؟

سند سیاسی راه کارگر برخلاف عنوان آن وظیفه ای روشن نکرده است فقط به اهدافی اشاره دارد که تقریبا هیچ ارتباطی  با نتیجه بررسی این جریان ازاوضاع سیاسی ندارد.  

دومین سند مصوبه کنگره راه کارگر با عنوان" استراتژی و مبانی تاکتیک های ما در مبارزه با جمهوری اسلامی " ( 7 ) منتشر شده است. در بند نخست این سند که عصاره وجوهر اصلی فکر راه کارگر را به روشنی بازتابانده است، چنین می خوانیم:

 " 1 – سازمان ما برای آلترناتیو سوسیالیستی در برابر جمهوری اسلامی مبارزه می کند. جایگزینی جمهوری اسلامی با خود حکومتی اکثریت استثمار شونده و مزد و حقوق بگیر، استراتژی ما در مبارزه با جمهوری اسلامی است." ( 8 )

بر اساس این حکم راه کارگر جایگزین کردن سوسیالیسم بجای جمهوری اسلامی را استراتژی خود می داند و برای عملی کردن آن مبارزه می کند. از نظر این جریان وضعیت جامعه در سطحی است که امکان استقرار سوسیالیسم یعنی " خودحکومتی اکثریت استثمارشونده و مزد و حقوق بگیر" وجود دارد. یعنی " انتقال مالکیت خصوصی وسایل تولید و مبادله به مالکیت اجتماعی" و " تبدیل جامعه سرمایه داری... به جامعه ای که در آن ، تکامل آزادانه هر فرد، شرط تکامل آزادانه همگان باشد" بر ویرانه های جمهوری اسلامی دست یافتنی است. البته " دستیابی طبقه کارگر به حاکمیت سیاسی، نخستین شرط برقراری سوسیالیسم " ارزیابی شده است. ( 9 )

 بدین ترتیب راه کارگر بر این باور است که برای کسب قدرت سیاسی شرط نخست آن، آمادگی سیاسی طبقه کارگر است. حال ببینیم این رفقا چه درکی ازوضعیت این نیروی اجتماعی دارند. راه کارگر در سند اوضاع سیاسی و وظایف ما ارزیابی خود را از آمادگی سیاسی این نیرو چنین بیان داشته است:

" ضعف بزرگ مبارزه نیروی کار و زحمتکشان در سطح سیاسی است. پیگیری مطالبات سیاسی و آزادیخواهانه در جنبش عمومی نیروی کار در حد انتظار نیست ... آنچه به وضوح دیده می شود فاصله افتادن بین نان و آزادی در درون جنبش نیروی کار است "

با این ارزیابی ازمیزان آمادگی نیروی کار و زحمت، روشن نیست چگونه می خواهند در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی، سوسیالیسم بسازند. به خصوص اینکه راه کارگر سرنگونی حکومت را هم چندان دور از دست نمی پندارد. از زمان قدرت گیری جمهوری اسلامی بارها از جمله در جریان جنبش دانشجوئی در سال 1378 راه کارگر شرایط عینی انقلاب را آماده ارزیابی کرده است. بنابراین، از دید این دوستان امکان سرنگونی جمهوری اسلامی هم در گذشته وجود داشته و هم قاعدتا در آینده نزدیک قابل تحقق است. کسی که سوسیالیسم را جایگزین جمهوری اسلامی می خواهد، منطقا خود بایدآمادگی مشارکت در ساختن بنای آنرا داشته باشد و شرایط را نیزمی بایست آماده ببیتد. آیا این شرایط و این آمادگی قابل رویت هست؟ اگر نیست طرح آن به عنوان یک پروژه خطاست. آلترناتیو جمهوری اسلامی یک آرمان ذهنی نیست، یک واقعیتی است که می بایست مختصات آن مشخص ونشانه های آن نه در ذهن، بلکه در جامعه قابل لمس باشد.

سوسیالیسم  لازمه اش تکنولوژی وصنعت پیشرفته، نیرو و کادر آزموده وفنی، علم و دانش، و سطحی از رشد فرهنگی است. سوسیالیسم را با اراده و زور نمی توان بنا کرد. آنان که چنین سوسیالیسمی ساختند، حاصلی ازآن، برنداشتند. معلوم نیست این دوستان امروزبا کدام سازمان سیاسی و کدام نیروی آماده طبقاتی چنین طرحی را در ذهن خود ساخته اند. سازمان راه کارگرنه خود در قد و قواره ای است که چنین ادعائی بر زبان راند و نه همه سازمانهای چپ با همدیگر چنین وزنی دارند که اکنون بتواننداز عهده چنین کاری برآیند. در رابطه با عدم آمادگی  نیروی طبقاتی نیز پیش از این سخن گفتیم. البته راه کارگر ادعا کرده است که " مبارزه از امروز برای سوسیالیسم به این معنا نیست که ضرورتا ما شرایط و موازنه نیروها را هم اکنون برای  تحقق آلترناتیوسوسیالیستی در برابر جمهوری اسلامی مساعد ارزیابی میکنیم، بلکه به این معناست که این استراتژی مستقیما و بلا فصل در دستور است" ( 10 ) این جمله بافی های مبهم هیچ چیز را تغییر نمی دهد بجز اینکه روشن می کند که دوستان ما با وجود اینکه شرایط رابرای استقرار سوسیالیسم چندان هم آماده نمی بینند اما چون تحقق آن و پیشروی به سوی آن را خود جدی نمی گیرند، ضرورتی هم به دیدن شرایط جامعه و تکیه بر واقعیات  پیدا نمی کنند. این دوستان سیاست کردن  را با خیال بافتن یگانه انگاشته اند. ااین جریان طرح های ذهنی را برای تحقق آرمانهای خود کافی پنداشته است. در جامعه ای که متهمان به قتل و دزدی به جای محاکمه، بر مسند وزارت و وکالت و ریاست جمهوری قرار می گیرند، یک نفر برای تمامی مقدرات کشور نصمیم می گیرد و جامعه ازآن آگاه است اما سیستم استبدادهنوزپا برجاست ، در جامعه ای که یک آخوند فریب کار می تواند هزاران نفر را علیه منافع خودشان به میدان کشاند، تشکل های سیاسی و صنفی با دوامی در آن وجود ندارد، صنایع و تکنولوژی اش قابل عرضه و رقابت نیست، فرهنگ خشونت بالاست و.... بالاخره آنان که معمار و نیروی کار ساختمان سوسیالیسم اند نه خود منسجم و نیرومندند و نه  متحدان قابل توجهی در سطح جهان دارند و بدتر اینکه جهان سرمایه داری را نیز در برابر خود دارند، چگونه می توان بر ویرانه های جمهوری اسلامی سوسیالیسم ساخت؟ این طرح ها اگر  ذهنی گری نیست پس چیست؟ رفقای عزیز به جملات مبهم خود را نیاویزید. این جملات به جای تسهیل در کارهایتان زنجیر می شوند به دست و پایتان.   جمله دوپهلوی:  شرایط و موازنه نیروها را برای تحقق سوسیالیسم ضرورتا مساعد ارزیابی نمی کنیم، برای چه آورده اید. اگر ارزیابی شما این است که شرایط استقرار سوسیالیسم آماده نیست، سوسیالیسم نسیه را چگونه می خواهید جایگزین جمهوری اسلامی کنید. اگر شرایط را برای استقرار سوسیالیسم مساعد می دانید وظیفه دارید شرایط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آن را به دیگران از جمله به آن اکثریتی که قراراست سوسیالیسم را با کارشان بسازند، توصیح دهید. با جمله های کلی  و مبهم " مبارزه از امروز برای سوسیالیسم " چگونه قادرید از زیر سئوالاتی که در رابطه با طرح شما به اذهان خطور می کند فرار کنید. مگر نیروئی وجود دارد که سوسیالیسم را قبول داشته باشد اما از امروز نخواهد برای تحقق آن مبارزه کند؟ هر نیروئی که اهدافی مد نظر دارد، از امروز برای آن مبارزه هم می کند. گفتن این مساله هنر نیست. مساله این است که امروزشما دوستان گرامی قصد بنا کردن ساختمانی را دارید که نه نقشه آن وجود دارد ونه مکان و مصالح آن آماده است و نه معمار آن متولد شده است. میبایست توجه کنیم که هراقدام ما برای سازمانیابی جنبش های اجتماعی و برای آزادی و دموکراسی، قدمی است  در خدمت پی ریزی بنای سوسیالیسم. برای ساختن این بنا راه درازی در پیش داریم.  ساختن آن بر ویرانه های جمهوری اسلامی واقعی به نظر نمی رسد. نیروی سازنده آن و امکانات آن دردسترس نیست. نباید طرحی ریخت که به ساختمان آن در آینده نیز آسیب رسد. آرزوی من این است که هرچه سریعتر این راه پیموده شود. اما مبنی کردن آرزو برای اتخاذ سیاست، بی خردی است. یک نیروی سیاسی که چنین کند، مردم به چشم خیال پرداز به او می نگرند. البته یک محفل مطالعاتی یعنی تجمعی که قصد سیاست ورزی نداشته باشد می تواند چنین بیاندیشد. به این دلیل که نقشی در تغییرقدرت سیاسی برای خود قائل نیست. اما یک سازمان سیاسی نمی تواند ارزش های نظری خود را جایگزین واقعیت ها کند. آلترناتیو با مصالح واقعی ساخته می شود، آنرا به سهم خویش با ذهنی گری بر سر مردم خراب نکنیم.

سومین سند منتشر شده " در باره ائتلاف با نیروهای غیر سوسیالیستی" ( 10 ) است. این سند خواسته است خط مشی راه کارگر را برای ائتلاف با غیر سوسیالیست ها روشن کند. اما آنچه که در آن به چشم نمی خورد سیاستی است برای کار مشترک. راه کارگردر این سند نقش معماری را بازی می کند که برای نساختن ساختمان نقشه داده است. روشن نیست چرا این قطعنامه صادر شده است. در این قطعنامه حرف ها بخشا کلی و متناقض است، آنجا هم که مشخص می شود، در باره حط مشی راه کارگر است برای ائتلاف نکردن با نیروهای غیر سوسیالیست.

این قطعنامه که باهدف منسجم تر کردن منطق سیاست های ائتلافی راه کارگرارائه شده است، ابتدا برای توضیح منطق کلی ائتلاف چپ با جریانهای غیر سوسیالیستی دو سئوال را طرح و از آن نتیجه می گیرد که نمی بایست در ائتلاف  جبهه ای شرکت نمود. پس از رد کردن اتحاد جبهه، به سراغ ائتلاف چپ با نیروهای غیر سوسیالیست در شرایط مشخص رفته است، در این عرصه نیز به دلیل ضعف چپ، ائتلاف در شرایط مشخص کنونی را مردود اعلام می دارد. و در انتهای قطعنامه به سیاست های موردی می پردازد و به عنوان حسن ختام نگرانی خود را از شرکت در حرکاتی که آنرا ائتلاف جنبشی نامیده ، ابراز داشته است. این فشرده قطعنامه ای است که راه کارگردر آن مشی خود را برای ائتلاف نکردن با غیر سوسیالیست ها اعلام کرده است. برای داوری دقیق تر، نظرتان را به احکام خود قطعنامه جلب می کنم:

قطعنامه منطق کلی ائتلاف چپ با جریانهای غیر سوسیالیستی را با دو سئوال چنیین تشریح می نماید:

" سئوال اول این است که آیا چپ اصلا می تواند با نیروهای غیر سوسیالیست وارد ائتلاف، همکاری و همراهی بشود؟ پاسخ این سئوال قطعا مثبت است. زیرا مخالفت اصولی با هر نوع ائتلاف میان این دو مسلما چپ را به انزوا و فلج شدگی می کشاند"

براساس این حکم، چپ قطعا می تواند با غیر سوسیالیست ها ائتلاف کند. چون مخالفت اصولی با هر نوع ائتلاف، چپ را فلج می کند. و این به ضرر چپ و طبقه کارگر است.  اما برای اینکه پاسخ به سئوال اول خوب فهم شود و درک کنیم که این دوستان تا چه اندازه احکام خویش را جدی می گیرند سئوال دوم بلافاصله اینگونه طرح شده است:

" سئوال دوم این است که آیا ائتلاف میان طرفداران سوسیالیسم و نیروهای غیر سوسیالیست، خواسته یا نا خواسته به حاشیه رانده شدن پیکارهای طبقاتی ... نمی آنجامد؟ پاسخ این است که آری در غالب موارد چنین ائتلاف هائی پیکارهای طبقاتی را به حاشیه می‌راند و خواسته یا نا خواسته در سطوحی به آشتی طبقاتی می آنجامد و آشتی طبقاتی در جامعه طبقاتی همیشه به ضرر طبقه کارگر و چپ می انجامد"

بدین ترتیب براساس ادعای این سندهم ائتلاف کردن با غیر سوسیالیست ها به ضرر طبقه کارگر است و هم ائتلاف نکردن. پس تکلیف طبقه کارگر نگون بخت چیست ؟ سند برای این تناقض به زعم خود راه حلی اینگونه یافته است:

 " طرفداران سوسیالیسم باید از شرکت در هر نوع بلوک طبقاتی، یا ائتلاف عمومی سیاسی و پایدار ( یعنی  " جبهه" سازی های رایج) با جریان های غیر سوسیالیست خوداری کنند و به آشتی طبقاتی میان بهره کشان و کارگران و زحمتکشان ( حنی به صورت موقت) تن ندهند"

این پاسخ تکلیف حکم اول سند را که می گوید " مخالفت اصولی با هرنوع ائتلاف میان این دومسلما چپ را به انزوا و فلج شدگی می کشاند " روشن نمی کند. مگر اینکه دست به دامان توجیه شوند و بگویند مخالفت آنها ازنوع مخالفت های اصولی نیست!!

تا اینجا این دوستان گرامی از زاویه منطق کلی ، ائتلاف با غیر سوسیالیست ها را رد کرده اند. از این پس سند وارد " شرایط مشخص ائتلاف میان چپ و جریانات غیر سوسیالیست در چشم انداز کنونی میدان سیاست ایران " می شود. تنظیم کنندگان سند بار دیگر نظر خود را به صورت پرسش و پاسخ بدینگونه روشن می کنند:

" سئوال این است که در شرایط کنونی ضعف چپ، قاعدتا چه نیروئی شرایط ائتلاف را تعیین می کند، چپ یا نیروهای غیر سوسیالیست؟ "

جوهر وهسته اصلی پاسخ آنان چنین است:

" پاسخ به سئوال بالا باید چنین باشد که در اوضاع کنونی شرایط ائتلاف با غیر سوسیالیست ها را ما تعیین نمی کنیم آنها هستند که تعیین می کنند. بنابراین ..... باید روی تقویت جنبش سوسیالیستی و پایه های طبقاتی آن متمرکز شویم "

 در ادامه برای اینکه برداشت وحدت طلبانه ای از حکم بالا حاصل نشود مطلب اینگونه ادامه می دهد :

" در شرایط کنونی ضعف چپ، آنها در هیچ ائتلافی این تمرکز ما روی خواست ها نیازهای پایه طبقاتی مان را به ما نخواهند بخشید. ....... بهبود شرایط زندگی زحمتکشان فقط با نیروی مستقل خود آنها شدنی است. "

بدین ترتیب دوستان تنظیم کننده سند روشن کردند که هم به لحاظ منطق کلی ائتلاف و هم در شرایط مشخص، راه کارگر اهل ائتلاف نیست و از آن می گریزد. اما آنان در حوزه هائی  همکاری را پذیرفته و سیاست اتخاذ کرده اند. ببینیم در این باره چه می گویند:

" ما ناگزیریم در شرایط کنونی ، ائتلاف با غیر سوسیالیست ها را عملا به حوزه های زیر محدود کنیم.

الف – ائتلاف هائی که مساله قدرت سیاسی را بطور مستقیم در کانون فعالیت هایشان قرار نمی دهند. همه تشکل های دفاع از آزادی ها، .... که ... سازمان های حزبی به عنوان سازمان در آنها شرکت نمی کنند بلکه اعضای این سازمانها و نیز غیر سازمانی ها در آنها بر پایه یک فرد یک رای شرکت دارند.

ب – ائتلاف هائی که برای سازماندهی اقدام مشخص و یا مطرح کردن خواست و مساله ای مشخص شکل می گیرند.....مثلا راه اندازی یک تظاهرات مشخص علیه جمهوری اسلامی...

..... در این دو حوزه وزن فعالان چپ نسبتا بالاست. "

بند الف این سند مربوط به کارهای عمومی صنفی و دموکراتیکی است که همانگونه که راه کارگر نیز گفته است سازمانها در آن به عنوان سازمان شرکت ندارند. هویت و شناسنامه کسی هم برای مشارکت طلب نمی شود. بنابراین ضرورتی نداشت  رفقا به عنوان ائتلاف سازمانی، زحمت روشن کردن سیاست برایش بکشند. می ماند بند "  ب "  سند، که مربوط است به راه اندازی یک تظاهرات مشترک. دراین زمینه هم دو نکته گفتنی است اول اینکه راه کارگر از زمان تغییر سیاست اش در کنگره نهم، اقدام مشترک سازمانی علیه جمهوری اسلامی نداشته است. چون این عزیزان برای یک تظاهرات نیز پلاتفرم هائی می نویسند که امروزدیگران با آن به راحتی می توانند وحدت کنند. بعید به نظر می رسد که راه کارگر در آینده نیز با این سیاست ائتلافی بتواند یک اقدام مشترک سازمانی انجام دهد. دوم اینکه روشن نیست که بالاخره چپ ضعیف است یا وزن فعالان چپ نسبتا بالاست؟ راه کارگر در این سند هر دو را مورد تاکید قرار داده است. برای اتحادهای موردی وزن چپ نسبتا بالا ارزیابی شده است. اما آنجا که اتحاد جبهه ای مطرح است چپ ضعیف ارزیابی شده  تا راه کارگر براین اساس ادعا کند که مشارکت به سود نیروهای غیر سوسیالیست تمام  می شود. این تناقضی است که نمی دانم چه پاسخی برای آن دارند.

و در انتهای سند، زیرعنوان نقد فروم دموکراتیک، چنین آورده اند:

" نیروهای سوسیالیست حتی اگر در یک ائتلاف جنبشی با غیر سوسیالیست هاهمکاری کنند. عملا به زائده آنها تبدیل خواهند شد و نخواهند توانست تاثیری بر اوضاع سیاسی کشور بگذارند "

این جوهر و اساس نظر راه کارگر است در رابطه با همکاری ها. راه کارگرنا خودآگاه خواست های مردم را بین گروههای سیاسی و طبقاتی تقسیم کرده است. خواست های اقتصادی را به طبقه کارگر داده و خواست های دموکراتیک را به بورژوازی واگذار کرده است. از آنجا که چپ را ضعیف می داند این نیرو را بازنده ائتلاف ها می پندارد. افزون براین رفقا فکر می کنند برائتلاف ها قانون جنگل حاکم است هر کس زورش برسد دیگران را از غنائم محروم می کند. هراس و واهمه این جریان از اتحاد و همکاری، از اینروست. راه کارگردر حرف و زیر فشار واقعیات همکاری را می پذیرد اما به دلیل اینکه آزادی و دموکراسی را از سوسیالیسم جدا می داند و مبارزه برای آزادی را به نیروهای غیر سوسیالیستی واگذار کرده است، در این راه گام نمی نهد و دیگرچپ ها را نیز از شرکت در جبهه دموکراسی برحذر می دارد. این جریان از این غافل است که تیغ استبداد بیش از هر نیروئی گردن  نیروی کار را نشانه می گیرد، اگربه حق طلبی برخیزد. و بر چیده شدن برج و باروی استبداد قبل از هر چیز راه سازمانیابی را برای نیروی کار تسهیل می کند. از این رو در مبارزه برای آزادی این نیروی کار است که باید پیش از دیگر طبقات و بیش از آنها تلاش کند. برخلاف تئوری های راه کارگر در اتحاد برای دموکراسی نیروی کار هرچه ضعیف تر باشد نیازمند مشارکت فعالتری است. این درست است  که در کشور ایران و جوامع مشابه اگر آزادی با بوی نان در نیامیزد، در نهایت  ازآزادی نیز اثری برجا نمی ماند. اما این حکم درست را نباید به هر اقدام و عمل مشخص و لحظه سیاسی تقلیل داد. ما نیروهای چپ می بایست بکوشیم که مبارزه مان را برای آزادی با مبارزه برای نان در هم آمیزیم اما خطای نابخشودنی است اگر خود را از مبارزه  برای آزادی حذف کنیم. شرکت در مبارزه برای آزادی چپ را  به زائده دیگران تبدیل نمی کند. کنار گود ماندن است که چپ را ضعیف وبه دنباله روی می کشاند. ما درهر مبارزه ای برای آزادی و برای خواسته هائی هرچند کوچک موظفیم شرکت کنیم. این بخشی از مبارزه ماست. یعنی هم باید در مبارزات جاری برای آزادی شرکت کرده آنرا با بوی نان درهم آمیزیم و هم موظفیم مبارزه مستقل خود را باتمرکزبیشترروی نان، به فراموشی نسپریم. تلاش برای فشردن صفوف چپ و وحدت این نیروی اجتماعی، برای این است که بتوانیم قدرتمندتر در عرصه مبارزه طبقاتی یعنی مبارزه برای نان و آزادی شرکت کنیم. و این آن چیزی است که رفقای عزیز من در راه کارگرنظرخوشی به آن ندارند و بیشترین سنگ اندازی را در این راه از بدو پیدایش خود تا کنون داشته اند.

پایان سخن. البرت سهرابیان را چندسال پیش پس ازسالها دوری، در منزلمان پاریس دیدم. گرچه در زندان هم هیچوقت با او رابطه خیلی خاص نداشتم، اما در زندان مهر او در دلم بود و احترام اورا برخود واجب می داشتم. این مهر و این احترام هر گز در من ضعیف نشد. در دیدار چند سال پیش این حس انسانی نهفته در اعماقم، دوباره در من جوشید و زنده و ملموس شد. مهرم به او زمانی افزون تر شد که در رابطه با نزدیکی چپ سخنش را شنیدم و خواستش را فهمیدم. گاه که لب به سخن می گشود، تمام وجودش تمنا بود برای پایان دادن به جدائی ها. در جلسه ای که موضوع اش همکاری سازمان ما با راه کارگر بود زمانی که صحبت ها به یکدیگر نزدیک می شد، برق شادی در چشمان روشن و پر مهر اش میدرخشید و مهر و رضایش را با چشمان خندانش در اعماق تن و جانمان می نشاند.  اما هر آنجا که سایه فاصله ها برزبان و کلام چیره می شد، غم و اندوه برچشمان نجیب اش می نشست و فضا را چنان سنگین می کرد  که عمق نگرانی را می شد به وضوح دید و شنید وچشید.

 نام گذاری کنگره دهم راه کارگربه نام البرت سهرابیان مرا با احساسی متناقض روبرو نمود. از اینکه رفقا حرمت البرت عزیز راپاس داشته اند، عمیقا شادمان شدم. غمم اما از اینروست که چرا باید با نام کسی که همه وجودش برای اتحاد و وحدت بود، به نام او وبه یاد او پرچمدار افتراق و جدائی شد. راه کارگرهمواره  انزواجوئی را با خود به صورت یک مختصه  داشته است، اما در طول حیات نزدیک سی ساله اش این جریان هر گز اینچنین آن را تئوریزه نکرده و در عمل تک و تنها نمانده است. آرزویم این است که در کنگره بعدی راه کارگری ها خطای سیاسی کنگره البرت را به احترام او تصحیح کنند.

 

 

زیرنویس:

( 1 ) محمد رضا شالگونی در مصاحبه با رادیو برابری انزوای راه کارگر را تائید و آن را مثبت ارزیابی نمود. البته تاکید نمود که مهم این است که راه کارگر در میان کارگران ایزوله نشود. گوئی این جریان به قیمت کناره جوئی از جریانات سیاسی، توانسته است پشتیبانی کارگران را جلب نماید.

( 2 ) برنامه سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر) منتشره در سایت راه کارگر

( 3 ) اساسنامه سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر) منتشره در سایت راه کارگر

( 4 ) همان اساسنامه

( 5 ) و ( 6 ) سند " اوضاع سیاسی و وظایف ما " مصوبه کنگره دهم منتشره درسایت راه کارگر

( 7 ) و ( 8 ) سند " استراتژی و مبانی تاکتیک های ما در مبارزه با جمهوری اسلامی " مصوبه کنگره دهم منتشره در سایت راه کارگر

( 9 ) برنامه راه کارگر

( 10 ) سایت راه کارگر