استراتژی
و مبانی تاکتیک
های ما در مبارزه
با جمهوری اسلامی
۱-
سازمان ما
برای
آلترناتیو
سوسیالیستی
در برابر
جمهوری
اسلامی
مبارزه می
کند. جایگزینی
جمهوری
اسلامی با خود
حکومتی
اکثریت
استثمار
شونده و مزد و
حقوق بگیر،
استراتژی ما در
مبارزه با
جمهوری
اسلامی است.
۲-
ما
با یک دولت
سرمایه داری
در شکل
استبداد دینی
و با تهاجم
جهانی نئو
لیبرالیسم رو
به روئیم.
استراتژی ما
برای سرنگونی
چنین رژیمی و
سد کردن
آلترناتیوهای
لیبرالی و
برای مقاومت
در برابر هجوم
نئولیبرلیسم
جهانی، بسیج،
تشکل و تجهیز
نیروی
اجتماعی
سوسیالیسم
یعنی طبقات
مزد و حقوق
بگیر،
زحمتکشان،
بیکاران و
تهیدستان در
راستای خود
رهانی و تأسیس
حکومت
دموکراتیک
خودشان است .
متحدین درجه
اول این نیرو
در سرنگونی
جمهوری
اسلامی،
گرایشات
برابری خواه و
گرایشات ضد
نئولیبرالیسم
اقتصادی در
جنبش های
اجتماعی نظیر
جنبش های زنان؛
محیط زیست،
ملی و جوانان
اند.
۳-
مبارزه
از امروز برای
سوسیالیسم به
این معنا نیست
که ضرورتاً ما
شرائط و
موازنه
نیروها را هم
اکنون برای تحقق
آلترناتیو
سوسیالیستی
در برابر
جمهوری اسلامی
مساعد
ارزیابی می
کنیم؛ بلکه به
این معناست که
این
استراتژی
مستقیما و
بلافصل در
دستور است و
ما بر
آنیم که مبارزه
سوسیالیستی
کارگران و
زحمتکشان با
استبداد و
برای آزادی
های سیاسی و
حقوق شهروندی در
پیوند با
مبارزه
طبقاتی شان،
به بستر شکل گیری
آلترناتیو
سوسیالیستی
از دل این
مبارزه
و جایگزینی
جمهوری
اسلامی با
چنین آلترناتیوی
تبدیل شود.
۴-
ما
تلاش برای
تغییر شرائط
نامساعد و موازنه
قوا به سود
آلترناتیو
سوسیالیستی
در برابر
جمهوری
اسلامی را
وظیفه
نامشروطِ
همین امروزِ و
محتوا و هدف
تاکتیک های
خود تلقی می کنیم
– صرفنظر از
این که این
تلاش تا مقطع
سرنگونی
جمهوری
اسلامی به
نتیجه مورد
نظر ما برسد
یا نه.
۵-
تاکتیک محوری
ما در سرنگونی
جمهوری
اسلامی، شکل
گیری یک جنبش
دموکراتیک و
ضد نئو لیبرالیسم
اقتصادی از
جنبش های
اجتماعی
موجود در اتحاد
با قطب ضد
سرمایه داری ی
طرفدار
دموکراسی مشارکتی
و برابری است.
هدف
عمومی تاکتیک
های ما
تغییر موازنه
قوا به سود
این قطب در
برابر
استبداد حاکم
وهمه
آلترناتیوهای
رقیب اش – از
فاشیست تا
دموکرات و از
سلطنت طلب تا
جمهوری خواه - است.
۶-
مشارکت فعال
کارگران و
زحمتکشان در
مبارزه عمومی
علیه استبداد
و برای آزادی
های سیاسی و شهروندی،
به شرطی
می تواند
بخشی حیاتی و
چشم پوشی
ناپذیر از
مبارزه
طبقاتی و
پیکار آنان
برای
دموکراسی
سیاسی و رهائی
باشد که مداخله
آنان در این
مبارزه
عمومی، با صف
مستقل و از
موضع طبقاتی
خودشان و نه
همچون متحد و
همراه و حامی
جریانات
بورژوائی
صورت بگیرد.
۷-
مداخله
سوسیالیستی ما
در
مبارزات میان
طبقات دیگر
باید برای
دامن زدن به
تعارضات و شکاف
های درونی آن
ها به قصد
هرچه ضعیف تر
و منزوی تر
کردن موقعیت و
نفوذ
جریانات،
سیاست ها و
افکار ضد
سوسیالیستی و
ضد کارگری؛
تلاش برای سوق
دادن گرایشات
و عناصر مستعد
– اگر وجود داشته
باشند – به
گرویدن به مواضع
دموکراتیک،
مترقی و
سوسیالیستی،
بدون تبدیل
شدن ما به
حامی هیچ طبقه
و حزب و جریان
و شخصیتی در
برابر مرتجع
تر یا عقب
مانده تر از
خودش باشد. دخالتگری
سوسیالیستی
در مبارزه
درونی طبقات دیگر
با آن نوع
دخالتگری که
ما را – یا طبقه
کارگر را – به
حمایتگر یکی
از طرفین دعوا
تبدیل کند،
ذاتاً در تضاد
است. این
مداخله اگر
مداخله ای
باشد که هریک
از طرفین دعوا
را در برابر طبقه
کارگر
تقویت کند و
به ضعف مبارزه
طبقاتی آن و یا
برهم خوردن
موازنه بین
طبقات دیگر به
زیان
آلترناتیو
کارگری کمک
کند، یا
کارگران را به
حامی و
دنبالچه هر جریانی
– هر اندازه
دموکرات و
مترقی – تبدیل
کند، مداخله
ای از موضع
مبارزه
طبقاتی کارگران،
مداخله ای
سوسیالیستی
نخواهد بود.
۸-
همکاری و
ائتلاف موقت
با نیروهای
غیر طرفدار
سوسیالیسم در
جریان مبارزه
عمومی
دموکراتیک و
ضد استبدادی
تنها در
مواردی
موضوعیت دارد که به
تقویت مواضع
کارگران و
زحمتکشان یا
به گشایشی در
مبارزه
طبقاتی آنان
کمک کند.
مضمون تاکتیک
های ما در
همکاری با
جریانات غیر
سوسیالیست
باید تضعیف
استبداد و از
این طریق ،
خدمت به تسهیل
مبارزه اردوی
کار و زحمت
برای سرنگونی
رژیم و تسخیر
قدرت سیاسی
توسط این نیرو
باشد و نه به
هیچوجه تقویت
قطب بورژوازی
دمکرات
بجای اردوی
کارگران و
زحمتکشان در برابر
رژیم .
۹-
در پیکار برای
دموکراسی و
سرنگونی
استبداد،
وظیفه ما بسیج
و سازماندهی
نیروی
اجتماعی و طبقاتی
خودمان است و
تلاش مان باید
این باشد که
قلعه استبداد
با به میدان
آمدن این نیرو
و قرار گرفتن
اش در صف اول
پیکار عمومی
برای
دموکراسی
ویران شود. ما
هیچ وظیفه ای
در ایجاد یا
تقویت یا
حمایت از بلوک
ها و جبهه های
فراطبقاتی در
برابر جمهوری
اسلامی نداریم.
ضمن این که
برای تضعیف
استبداد و
تسهیل مبارزه
اردوی کار
برای برپائی
خود حکومتی
شان، می
توانیم تحت
شرائطی از
جنبش های ضد استبدادی
دموکراتیکِ
غیر طرفدار
سوسیالیسم هم
بهره بگیریم.
۱۰-
شکاف فاجعه
بار میان
مبارزه برای
آزادی و مبارزه
برای نان در
برابر جمهوری
اسلامی - که از
عوامل اساسی
بقای رژیم است
– تنها
از طریق پیوند
مبارزه
دموکراتیک
دانشجویان و
روشنفکران با
جنبش های
مطالباتی
کارگران و
زحمتکشان
تأمین نمی
شود. این شکاف
اساساً از فرا
نرفتن
مبارزات مزد و
حقوق بگیران و
زحمتکشان از
مطالبات صنفی
و اقتصادی شان
به مبارزات
سیاسی ناشی
شده است و
برای بر طرف شدن
این شکاف،
مبارزه برای
آزادی و دموکراسی،
باید درونی ی
مبارزه مزد و
حقوق بگیران و
زحمتکشان
بشود؛ و این
تنها از طریق
ارتقأ مبارزات
صنفی و
مطالباتی
آنان به سطح
سیاسی امکان
پذیر است.
ما،
هم به منظور
از میان رفتن
شکاف میان
مبارزه برای
آزادی و
مبارزه برای
نان، در جهت
سیاسی شدن
جنبش مزد و
حقوق بگیران و
زحمت کشان
پرچمدار شدن
این نیرو در
مبارزه برای
دموکراسی
تلاش می کنیم؛
و هم بمنظور ایجاد
یک نهضت عمومی
برای محاصره
رژیم در ابعاد
ملی؛ تضعیف
قدرت سرکوب و
حکومت ناپذیر
کردن کشور
برای حاکمان،
از اتصال و
پیوند جنبش دموکراتیک
ضد استبدادی و
جنبش های
اجتماعی و
مطالباتی
استقبال می
کنیم. اگر چه
پیوند مبارزه
برای نان و
مبارزه برای
آزادی در درون
جنبش کارگری
برای ما
اولویت
استراتژیک
دارد، اما هیچ
یک از این دو
سطح پیوند،
جای دیگری را
پر نمی کنند و
نباید در
برابر هم قرار
داده شوند.