میز گرد رادیویی پیرامون مصوبات کنگره اخیر سازمان              قسمت ادوم

 

 

یاور اعتماد –  آقای پیران آزاد، درسند تحلیل اوضاع و وظائف مصوب کنگره دهم سازمان راه کارگر بطور مبسوطی از فوروم اجتماعی بحث شده است. این فوروم اجتماعی در واقع برای پیوند دادن جنبش های اجتماعی گوناگون است و برای این است که در نهایت "جنبشِ جنبش ها" را به وجود بیاورد؛ بنائی بگذارد که مردم بتوانند از پائین اراده شان را به پیش ببرند؛ جامعه از پائین، آن سنگر بندی لازم را که جامعه بتواند هم یگانگی مبارزه برای نان و برای آزادی را عملی کند و هم از آن پاسداری کند به وجود بیاورد.

این فورومی که شما دارید از آن دفاع می کنید، در کشورهای اروپائی و دیگر کشورها تجربه می شود که نقاط قوت و صعفی هم دارند. این الگو چقدر با جامعه ایران انطباق دارد و چقدر عملی است؟ و بعد این که آیا تناقضی با دیگر اشکال سنتی سازماندهی مثل سندیکا ها، اتحادیه ها، احزاب و سازمان ها ندارد؟

 

پیران آزاد –  قبل از این که به این سئوال شما جواب بدهم دلم می خواهد  نکته ای را یادآوری کنم و آن این است که آن مسائل اساسی که ما طرح می کنیم و بحث هائی که در اینجا من و رفقای عزیزم توضیح می دهیم هیچکدام شان در ما جنبه تازه بودن ندارند. برای این که ما سال هاست که با این نگاه و با این مشی حرکت و عمل می کنیم. عمل مان ممکن است اینجا و آنجا پیش رفته یا نرفته، اشکال داشته یا نداشته است که می شود در باره شان بحث کرد؛ ولی باید توجه داشت که این چیزیست که هویت ما را می سازد. این هویت از نظر من جاری و ساری بوده است.

اما در باره فوروم اجتماعی. فوروم اجتماعی یک روش است. روشی است از کار کردن باهم، گفتگو کردن با هم؛ و در عین حال بعد از گفتگو اگر که در عمل به نقطه نظرهای معین و مشترکی دست پیدا کردند، دست زدن به  عمل مشترک. من دارم آن مدلی را که الان در دنیا عمل می شود می گویم. چیزی هم که ما مطرح می کنیم از این مدل گرفته ایم. فوروم اجتماعی یک فضاست؛ یک فضای عمومی است که تمام ارگان ها، فعالین، افراد – معمولا خارج از احزاب رسمی- سازمان ها و بنیاد ها و غیره دور هم جمع می شوند، ازجمله همان احزاب، اتحادیه ها و آنچه که شما گفتید اشکال سنتی؛ این ها همایش می کنند و جمع می شوند بر سر این که امروز سرمایه داری حاکم بر جهان تحت برنامه نئولیبرالی موجودیت آنها؛ موجودیت انسانِ کار، یعنی کسی که کار می کند، منظور کسی است که در استخدام است، موجودیت این ها را بطور مستقیم و شدید زیر سئوال برده و مقوله ای به وجود آورده بنام بی ثباتی که امروز هیچکس نمی تواند روی زندگی خودش برنامه ریزی بکند و آن مقوله کار دائم دارد بدست فراموشی سپرده می شود، با این می خواهند مقابله کنند؛ می خواهند زندگی و موجودیت شان را از این فشار نجات بدهند. یک فضای عمومی درست می کنند، توی این فضا با هم بحث و گفتگو می کنند؛ مشکلات را مطرح می کنند؛ دیدها و نگرش های بسیار مختلف حول یک محور. مبنایش این است که برای وسیع ترین آزادی، برای رهائی خودشان و علیه برنامه نئولیبرالی.

 این فوروم البته در کشورهای مختلف و شرائط مختلف ویژگی های خودش را هم می تواند داشته باشد. مثلا در کشوری مثل ایران خود این گفتگو کردن با یکدیگر یک مبارزه شدید ضد استبدادی می شود. ولی در کشورهائی که آزادی سیاسی در حدی هست که  تمام احزاب و گروه ها و افراد با هم  حرف بزنند و نظراتشان را بیان کنند، آنجا این وجه را ندارد؛ آنجا فقط روی همین مسأله اصلی تمرکز پیدا می کند. اساسا این فضائی است برای مبادله نظر و بحث و برای رسیدن به راه حل هائی و دست زدن به اقدام مشترک اگراز تویش در بیاید. بنابراین چیز عجیب و غریبی نیست ولی آنچه درش تازگی دارد و به نظر من بویژه برای کشورهای حاشیه ای که مبارزات شان عفب تر بوده و بنابر این مسأله نگرش های فرقه ای و دیدهای تنگ نظرانه عمل می کند راهگشا است. و دیگر این که این گرد هم آمدن و تبادل نظرکردن و دست زدن به عمل مشترک اولا هیچ تعهد رسمی و قراردادی ایجاد نمی کند؛ دوم این که متولی ندارد؛ سوم این که از پائین شکل می گیرد برپایه ابتکارات پائین. هر گروه کوچک چند نفری یا بزرگ تر می تواند در آنجا ابتکار داشته باشد، نظراتش را طرح کند، بتواند هم نظرهای خودش را پیدا کند. این یک فضای عمومی ساختن است.

چنین چیزی همانطور که در همه کشورهای دنیا دارد راه می افتد و عمل می کند در ایران هم قابل عمل است. ایران تافته ای جدا بافته از بقیه دنیا نیست. جهات عمومی زندگی اقتصادی، آنچه که زندگی  را سامان می دهد، هیچ فرقی با یک کشور پیشرفته سرمایه داری در همین برنامه نئولیبرالی، همین بی خانمان کردن، همین فشار شدید بر روی نیروی کار برای آن که سود سرمایه به حد اکثر خود برسد و هزینه نیروی کار پائین بیاید و نیروی کار هیچ حق و حقوقی نداشته باشد؛ فرقی ندارد، البته هر کشور ی با ویژگی ها و سطح اقتصادی خودش.

ممکن است در سئوال شما این هم باشد که آیا در یک وضعیت استبدادی می شود چنین چیزی را تصور کرد که گروه های مردم به این شکل بتوانند با هم کار کنند؟ گاهی چنین سئوالی شنیده می شود. در تمام کشورهای استبدادی مردم تشکل ها را زیر تیغ استبداد به وجود آورده اند؛ حالا یا مخفی یا علنی. این نوع تشکل ها تشکل علنی است. تحمیل کردن چنین همایشی، باهم جمع شدن بطور کلی امکان پذیر است. همین الان در خود ایران این کارها را حول مسائل مختلف می کنند؛ با هم می نشینند، بحث می کنند. منتها موضوع این است که حالا که این عمل دارد در سطوح مختلف انجام می شود، از این تجربه که در جهان دارد می گذرد باید استفاده بشود. فعالین و نیروهای جنبش های مختلف که همین الان هستند، جنبش کارگری، جنبش زنان، علاقه مندان محیط زیست، بسیاری از سازمان های مختلف که در مسأله کودکان کار می کنند؛ خلاصه همه آن کسانی که بطور مستقیم واقعی و عملی درگیربرنامه اقتصادی نئولیبرالی هستند و دارند مبارزه می کنند باید با همدیگر هم نظری و تبادل نظر بکنند.

باید یک مدتی کار بشود تا خودشان شکل کار را  پیدا بکنند و دلیلی ندارد که حتما فوروم اجتماعی ایران به همان شکل مشخصی باشد که مثلا در فلان شهر آلمان جمع می شوند یا دو سال یکبار در اروپا جمع می شوند. این را خود فعالان باید پیدا کند. من نمی توانم اینجا در مورد شکل مشخص حرفی بزنم چون اساس اش این است که هر وقت این فکر باشد که جنبش های مختلف اجتماعی که هم اکنون وجود دارند، هم اکنون دارند فعالیت می کنند باید با یکدیگر تبادل نظر و هماهنگی کنند برای عمل های مشترک، آنوقت شکل های مشخص اش را هم خودشان پیدا می کنند. خود شکل دادن به این همآیش و گفتگو، ابتکارتی است از پائین.  ولی اساس اش این است که جنبش هائی که همین الان فعال و درگیر اند برای آزادی در حیطه سیاست و برای آزادی در حیطه اقتصاد، برای این که رها بشوند از قید و بندهای اقتصادی ئی که انسان را ذلیل و برده سرمایه می کند، چرا با همدیگر هماهنگی نکنند؟ چرا همآیش نکنند؟

خود همین یک راهی می شود برای باهم شدن نیروهای اجتماعی منطقه و جهان. چون هزار بار باید بر این تأکید کرد – و این امروز تابلوی جنبش جهانی است – که مسأله مبارزه علیه سیستم حاکم بر جهان یک مبارزه جهانی و بین المللی است و اگر این جنبش ها حد اقل در منطقه و حد اکثر در سطح جهان همراه نباشند هیچکدام به پیروزی نمی رسند.

یک نکته مهم دیگر این است که فوروم های اجتماعی فقط مسأله نیروی کار، که بخش عظیم جمعیت را تشکیل می دهند نیست؛ برای این که گروه های دیگر اجتماعی که درگیر مبارزه با ساختار اقتصادی و نئولیبرالی هستند را هم شامل می شود. اما در این جهت باید نکته ای را بگویم که همانطور که در سند ما آمده، نیروی کار گسترهء  بسیار عظیمی دارد؛ فقط به به کسانی که بطور رسمی کار می کنند، به مزد و حقوق بگیران محدود نمی شود. در این سند ما آمده است مزد و حقوق بگیران رسمی؛ مزد و حقوق بگیرانی که بدون قرار داد در بازار سیاه کار می کنند. ما به جنبش نیروی کار و زحمتکشان بطور کلی نظر داریم که شامل بیکاران هم می شود، کسانی که هیچ شغل دائمی ندارند فی المثل اینهمه آدم هائی که کارگران روز هستند، فصلی هستند، دستفروش اند و غیره و ذلک. همینطور نکته مهمی که وجود دارد بخش عظیم زنان خانه دار است که در کشور ما  طبق آخرین آمار دوازده و نیم میلیون زن خانه دار وجود دارد که این ها چیزی نزدیک به 56 تا 73 ساعت در هفته کار می کنند هیچ مزد و حقوقی هم نمی گیرند؛ یعنی بردگان خانگی اند. ما این ها را هم جزو آن گسترهء زحمتکشان می دانیم. این نیروی عظیم مثلا آن ها که در بازار سیاه کار می کنند، آنانی که بیکار هستند، زنان خانه دار، از طریق ساختارهای شناخته شده، تشکل های صنفی تاکنونی، قابل تشکل نیستند.

برای ما بسیار حائز اهمیت است که کار کنیم روی این که شکل سازمان یابی این ها چطور می تواند باشد و در این سازمان یابی شرکت کنیم تا راه حلی به وجود بیاید. فکر می کنم فوروم اجتماعی در لحظه و در این زمان یک چتری است که حتا بطور موقت می تواند این هائی را که تشکل ندارند، تشکل صنفی برای خودشان ندارند  به عرصه عمومی بکشاند.       

 

 

یاور اعتماد – مقوله دیگر ی که در اسناد کنگره دهم مجددا تأکید شده، مبارزه از امروز برای سوسیالیسم است. آقای شهاب برهان؛ میخواستم این مقوله و اهمیت آن را برای راه کارگر توضیح بدهید.

 

شهاب برهان -  برخی ادعا می کنند که سوسیالیست یا طرفدار سوسیالیسم هستند ولی مبارزه برای سوسیالیسم را بمثابه جایگزین وضع موجود، بیهوده و زودرس می دانند. سوسیالیسم برای آن ها "هدف نهائی" است که در جائی در دور دست های دست نیافتنی برای نسل های حاضر قرار دارد. اینان سوسیالیست های آرمانی اند.

طرفداری از سوسیالیسم برای ما قبل از هر چیز یک مبارزه سیاسی و اجتماعی در قبال وضع موجود است. طرفداری از سوسیالیسم اگر مبدأ مختصاتی در محورهای تاریخ و سیاست نداشته باشد می شود سوسیالیسم آرمانی؛ سوسیالیسم روز محشری؛ سوسیالیسمی که فقط ایمان و عقیده داشتن به آن برای سوسیالیست بودن کافی است! مبدأ مختصات تاریخی و سیاسی استراتژی سوسیالیستی ما، رژیم جمهوری اسلامی است. ما سوسیالیسم را بمثابه جایگزین جمهوری اسلامی و آلترناتیو وضع موجود در نظر داریم.

در شعار استراتژیک راه کارگر « مبارزه از امروز برای سوسیالیسم »، عبارت کلیدی که جایگاه عملی و تاکتیکی آن را بیان می کند، عبارت « امروز » است. مبارزه از امروز برای این استراتژی، معنایش این است که این استراتژی  مستقیما و بلافصل در دستور است و حضور و مداخله گری سیاسی ما در هر عرصه ای، در همه جا و همیشه، باید به منظور راهگشائی برای آلترناتیو سوسیالیستی در برابر وضع موجود و رژیم کنونی باشد.

طرفدار سوسیالیسم بودن به معنی مبارزه عملی برای آلترناتیو سوسیالیستی در برابر وضع موجود است؛ ولی کم نیستند مدعیان طرفداری از سوسیالیسم که برای به آینده موکول کردن مبارزه عملی برای سوسیالیسم، بهانه هائی می آورند. آن ها به تقدم و اولویت مبارزه با استبداد و برای مطالبات دموکراتیک تکیه می کنند. برخی از آن ها معتقد اند که اول در مرحله ای باید برای از سر راه برداشتن استبداد و دموکراتیک کردن فضای سیاسی کشور مبارزه کرد تا شرائط برای مبارزه طبقاتی و برای پیشروی مبارزه طبقاتی کارگران مساعد شود و بعد از آن مبارزه برای آلترناتیو سوسیالیستی را در دستور گذاشت؛ و برخی دیگر مبارزه با استبداد و برا ی مطالبات دموکراتیک را همانا مبارزه از امروز برای سوسیالیسم قلمداد می کنند، با این استدلال که مبارزه برای سوسیالیسم از مبارزه با استبداد برای دموکراسی جدائی ناپذیر است.

درست است که بدون مبارزه با استبداد و برای مطالبات دموکراتیک نمی شود برای سوسیالیسم مبارزه کرد، اما ما نمی خواهیم با این بهانه ها، به معماری یک آلترناتیو بورژوائی – یعنی برای یک دیکتاتوری سرمایه داری و نوسازی دستگاه ستم و تبعیض طبقاتی و ملی و جنسی از نوع دیگری – خدمت کنیم.

ما صورت مسئلهء از میان برداشتن استبداد  و دستیابی به آزادی های سیاسی و شهروندی  را طور دیگری می بینیم. ما معتقدیم که برای در هم کوبیدن برج و باروی استبداد سیاسی – و نه فقط استبداد دینی – و برای آن که  مبارزه برای آزادی های سیاسی و شهروندی و دمکراسی بتواند معنای حقیقی و حاصلی غیر از جایگزینی دیکتاتوری یک اقلیت با دیکتاتوری یک اقلیت دیگر به بار بیاورد، حتما باید جنبش کارگران و مزد وحقوق بگیران پا به میدان بگذارد و پرچم پیکار با استبداد و برای آزادی و دموکراسی و برا بری را به دست بگیرد و گرنه حتا از دموکراسی نیمبند و صوری بورژوائی  و حقوق بشر ادعائی اش هم در ایران خبری نخواهد بود. اگر از آزادی و دمکراسی منظور آزادی و دموکراسی برای  بخشی از بهره کشان و استثمارگران و غارتگران است که در این رژیم از قدرت برکنار مانده اند، این بحث دیگری است و کار ما کمک به آزادی و دموکراسی اینان نیست. ما وظیفه داریم همزمان با مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، با به قدرت رسیدن این دار و دسته های بورژوائی ی رقیب حاکمان اسلامی هم که نقاب آزادی خواهی و دموکراسی و حقوق بشر به صورت شان زده اند مبارزه ومقابله کنیم. ما اگر بیلی در دست داریم، برای کندن گور سرمایه است و نه برای بیل زدن مزرعه بورژوازی باصطلاح دموکرات! اما اگر منظور از آزادی و دمکراسی آزادی توده های مردم و دموکراسی برای اکثریت جامعه یعنی کارگران، زحمتکشان، بیکاران، تهیدستان، محرومان، زنان و ملیت های تحت تبعیض باشد، در آنصورت تنها از طریق مداخله گری سوسیالیستی در پیکار با استبداد و برای مطالبات دموکراتیک است که می توان جنبش برای  سرنگونی جمهوری اسلامی را در راستای آزادی و دموکراسی و برابری به پیش برد.

    

یاور اعتماد – آقای شالگونی؛ در سومین سند مصوب کنگره دهم راه کارگر، تاکتیک فوروم دموکراتیک مورد تجدید نظر قرار گرفته است. این تاکتیک در کنگره هفتم تصویب شده بود و شأن نزولش هم این بود که این تاکتیک  در برابر جریانات ارتجاعی اپوزیسیون رژیم اسلامی است که دست بالا را دارند و چپ ضعیف است و این فوروم  برای آن است که ظرفی برای گفتمان دموکراتیک ایجاد شود و در آن چپ ها بتوانند ایده های خودشان را مطرح کنند و به مخاطبین خودشان برسانند و در رابطه ایدهایجاد یک رسانه بزرگ هم مطرح شده بود.

 در سند تحلیل سیاسی مصوب کنگره دهم بر ضعف چپ انگشت نهاده شده و گفته شده است که با وجود پتانسیل اجتماعی  بالای کارگران و زحمتکشان، چپ از تأثیر گذاری روی این جنبش ناتوان بوده در عرصه سیاسی هم تا حالا تأثیر مهمی نداشته است.

حالا در رد فوروم دموکراتیک این استدلال  شده که چون چپ ضعیف است، در این طرح به زائده بورژوازی تبدیل می شود. شما این تناقض را چطور توضیح می دهید که از یک طرف  مبنای تاکتیک فوروم دموکراتیک را ضعف چپ می دانستید؛ و حالا می گوئید چون چپ ضعیف است در این ائتلافات به زائده بورژوازی تبدیل می شود. آیا در همین فوروم اجتماعی هم چپ ها ضعیف ارزیابی نخواهند شد که به زائده ای برای بورژوازی به حساب بیایند؟ چه تضمینی هست که تجربه فوروم دموکراتیک در مورد فوروم اجتماعی هم رخ ندهد؟

 

محمد رضا شالگونی – اولا باید توجه داشته باشید که فوروم دموکراتیک به معنای این نبود که ما از خواست های سوسیالیستی مان و فوریت مطالبات سوسیالیستی و مبارزه برای سوسیالیسم دست کشیده باشیم. همانطور که رفیق من شهاب برهان توضیح داد، ما همیشه از اول موجودیت راه کارگر برای سوسیالیسم مبارزه کرده ایم و تأکیدمان بر این بوده.

ثانیا فوروم دموکراتیک این نبود که فقط برای چپ تریبونی درست کنیم. موضوع این بود که در آن شرائط  که خطر قوی شدن چشمگیر جریان های غیر دموکراتیک دیده می شد، ما مطرح کردیم که جریاناتی که واقعا دموکراسی می خواهند -  مخصوصا دموکراسی از پائین و نه این که حتما سوسیالیست باشند یا رادیکال باشند -  بتوانند به نحوی با یکدیگر همکاری هائی داشته باشند که بتوانند صدایشان را بطور وسیعی به مردم ایران برسانند؛ یک تریبونی برای اکثریت مردم ایران و برای تأسیس دموکراسی به وجود بیاورند.

سومین نکته ای که باید تأکید بکنم این است که ما همانجا هم مطرح می کردیم که در فوروم دموکراتیک بحث اساسا بر سر یک ائتلاف ثابت نیست. یعنی این نبود که ما یک جبهه ای بسازیم. از نظر ما  جبهه ساختن با طرفداران سرمایه داری از اول منتفی بوده. خیلی روشن بود که ما می خواهیم برای یک سلسله هدف های مشخص در جهت تقویت طرفداران دموکراسی همکاری هائی را سازمان بدهیم. در قطعنامه کنگره هفتم تأکید شده بود و کنگره بعدی هم آن را تأیید کرد که ما می خواهیم امکانات یک گفتگوی دموکراتیک و امکانات تقویت طرفداران دموکراسی را فراهم بیاوریم و چیزی بیش از این نبود؛ مسأله قدرت سیاسی مطرح نمی شد. ما اساسا توافق روی دولتی که باید ایجاد بشود و مختصات آن را لازم نمی دیدیم چرا که معنقد نبودیم که اولا با غیر سوسیالیست ها می توانیم به توافق برسیم؛ و ثانیا معتقد نبودیم که بایستی تأکیدات مان را در مورد مبارزه برای سوسیالیسم کاهش بدهیم. فوروم دموکراتیک ابدا در برابر مبارزه سوسیالیستی و در برابر جنبش طبقه کارگر نبود و فقط می توانست در خدمت آن قرار بگیرد. ما نمی گفتیم در آنجا حتما باید چپ ها تقویت بشوند و اکثریت بیاورند. این را هم برای آن می گویم که روشن بشود فورورم دموکراتیک به چه منظوری مطرح شد.

این را هم اضافه کنم که مسلم است که هر نیروئی که با نیروی دیگر ائتلاف می کند اگر نیازی به آن نیرو نداشته باشد ائتلاف نمی کند. یعنی اگر در ائتلاف دو طرف تقویت نشوند این کار را نمی کنند و کار لغوی می شود. بنا بر این ما آن موقع ضعف طرفداران دموکراسی را مطرح می کردیم و می گفتیم که خوب است که این ها بتوانند تریبونی برای صدای دموکراتیک به وجود بیاورند.

اما تجربه ای که در قطعنامه کنگره دهم مورد نقد گرفته این واقعیت است که چپ ضعیف تر از آنی است که ما حساب می کردیم. ما نسبت به قدرت و توان و سازمان یافتگی چپ خوشبین تر بودیم. واقعیت این است با توجه به فضائی که در دنیا هست، چپ در ایران و البته در جهان هم ضعیف است و دلائلی دارد که باید در جای خودش بطور جداگانه و مفصل توضیح داده شود. در این شرائط دیگرانی که طرفدار سوسیالیسم نیستند و به انحإ مختلف از سازماندهی و تقویت سرمایه داری و دوام آن دفاع می کنند – حتا بعضی ها که طرفدار دموکراسی هستند بی آن که بگویم وابسته به دیگران یا آمریکا پرست اند یا می خواهند مردم را  سرکوب کنند – در فضای کنونی جهان در واقع می خواهند که چپ به آن ها ملحق بشود و از نظر خودش دست بردارد. بنا بر این است که ائتلافات ناممکن می شود. این ما نیستیم و ما نبودیم که را بطه مان با آن ها را قطع کردیم. آن ها از ما چیزهائی می خواستند که اگر آن ها را می دادیم می بایست هویت مان را زیر پا می گذاشتیم. مثلا ما با حزب دموکرات کردستان ایران ائتلاف داشته ایم قبل از فوروم دموکراتیک. در آنجا مبنا یک پلاتفرم هشت ماده ای بود که در آن ساختار قدرت سیاسی و نوع جمهوری مطرح نبود. منتها حزب دموکرات، که ما هنوز هم با آن روابطی داریم، مسائلی را مطرح کرد که توافق که هیچ، حتا سکوت در برابر آن  زیر پا گذاشتن هویت ما می بود و معلوم است که ما نمی توانستیم این کار را بکنیم.

در قطعنامه کنگره دهم این مسأله مطرح شده که چپ در وضعیتی است که اگر نتواند خودش را تقویت کند بهیچوجه نمی تواند حتا به دیگر طرفداران دموکراسی هم کمکی بکند. واقعیت این است که خیلی از طرفداران دموکراسی در مسیری قرار گرفته اند که روی تداوم سرمایه داری اصرار می ورزند. ادامه سرمایه داری در کشوری مثل ایران فقط ادامه رنج و بدبختی اکثریت مردم نیست، بلکه ناممکن شدن عملی خود دموکراسی هم هست؛ سازمان دهی مجدد استبداد به اسامی دیگر هم هست. بر این مبنا بود که ما این طرح را پس گرفتیم.

پرسیدید که در فوروم اجتماعی هم اگر چپ به اقلیت بیافتد آیا این خطر نیست؟ واقعیت این است که ما  در فوروم اجتماعی ضمن این که مبارزه برای دموکراسی هست و علاوه بر تأکید بر مبارزه با جمهوری اسلامی، تأکیدمان را گذاشته ایم روی اولا مبارزه با نئولیبرالیسم اقتصادی؛ ثانیا مبارزه با امپریالیسم. اما از همه این ها مهم تر فوروم اجتماعی تأکیدی است بر ائتلاف، همکاری – یا هر اسمی که رویش بگذارید - گرد همآئی نیروهای اجتماعی که رادیکال هستند و – اگر تعبیر مانیفست کمونیست را بکار ببریم - اگر قرار باشد سرشان را بلند بکنند باید این نظامات اجتماعی ، این سلسله مراتب اجتماعی زورگویانه و تاریک اندیشانه و سرکوبگرانه را به هوا پرتاب کنند. مسأله تناقض این نیست که چپ حتما باید در فوروم اجتماعی غلبه پیدا بکند؛ مسأله این است که این نیروهای اجتماعی، طبقه کارگر – مهم نیست که آگاهانه و سوسیالیستی است یا نه -؛ زنان – مهم نیست که آگاه و رادیکال هستند یا نه – با همان مطالبات شان رادیکالیسم را در کشور تقویت می کنند و این مسأله کلیدی است که ما رویش تأکید می کنیم.

در مورد ائتلاف پایدار هم ما هیچوقت معتقد نبوده ایم که با طرفداردان سرمایه داریی می شود ائتلاف پایدار داشت؛ چیزی که آن را جبهه برای قدرت سیاسی می نامیدیم و می گفتیم که چنین چیزی را نمی شود ساخت.

 

                       پایان بخش دوم – دنباله دارد