Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ برابر با  ۰۶ اگوست ۲۰۱۶
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵  برابر با ۰۶ اگوست ۲۰۱۶
نان قسمت کردن

نان قسمت کردن ... «نان» بودن!

 

حکایت معلم های سیستانی در نقطه صفر مرزی که برای دانش آموزان خود نه تنها معلمی ، بلکه پدری می کنند

 

 

یوسف حیدری

 

زندگی در مدار صفر حکایت مردمانی است که گرچه سالهاست تن به  خشکسالی داده اند، اما تنور محبت و عشق شان هنوز و همچنان گرم است. انسان هایی که در سخت ترین شرایط نجابت خود را حفظ کرده اند. زندگی این روزهای مردم روستاهای منطقه هیرمند و شهرستان زهک در سیستان و بلوچستان سرشار از ناگفته هایی است که باید با چشم دل آنها را دید. حکایت مردمانی که سالهاست چشمانشان به آسمان دوخته شده تا شاید رحمت الهی زمین های تشنه  شان را سیراب کند. کودکانی که نان و پنیر معلم برای آنها بهترین غذایی است که هر روز به عنوان ناشتایی  می خورند. سالهاست که درس ایستادگی و مقاومت در برابر مشکلات در کلاس های دبستان ابن سینا در روستای سیادک و دبستان شهید غلامعلی شهرکی در شهرستان زهک تدریس می شود . معلم هایی که بخشی از حقوق ناچیز خود را برای خرید نان و تهیه صبحانه برای دانش آموزان هزینه    می کنند تا  لبخند را میهمان صورت این کودکان کنند. معلمی که با دست خویش لقمه ای نان و پنیر برای دانش آموزانش می گیرد تا با شکم گرسنه بر سر کلاس ننشینند،  به همه ما یادآور  می شود که درس انسانیت را باید در کلاس چنین معلمانی آموخت. رامین ریگی و ناصر ریگی معلم و مدیری هستند که سالهاست در شهرستان زهک و روستای سیادک منطقه هیرمند برای دانش آموزان محروم  نقش پدر دلسوز و مهربان را ایفا می کنند و میزبان آنها در کنار سفره مهربانی هستند.

 

جمله‌ای که تکانم داد

تصویر رامین ریگی، معلم دبستان شهید شهرکی شهرستان زهک که عاشقانه برای دانش‌آموزان مدرسه لقمه‌ای نان و پنیر تهیه می‌کند، چندی قبل در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. معلم 41 ساله‌ای که با انشای یک دانش‌آموز بعد از 12 سال تدریس متوجه شد معلمی معنای دیگری دارد و تا آن روز برای دانش‌آموزان معلمی نکرده است. او که 23 سال تدریس در مدارس منطقه محروم زهک را در کارنامه‌اش دارد، از روزی که خواندن انشای دانش‌آموز ابتدایی او را تکان داد، این گونه می‌گوید: شهرستان زهک در 10 کیلومتری مرز ایران و افغانستان قرار دارد و محرومیت در چهره مردم این شهرستان موج می‌زند.  بعد از 12 سال تدریس یکی از روزها از دانش‌آموزان خواستم تا انشایی بنویسند و در آن هرچه که دوست دارند، خطاب به معلم‌شان بگویند. بیشتر دانش‌آموزان من دختر بودند و وقتی برگه‌ها را در خانه مطالعه می‌کردم، با خواندن یکی از آنها قلبم به درد آمد. متوجه شدم که 12 سال است که معلم نبوده‌ام. این دانش‌آموز نوشته بود شما همیشه برای ما مثل پدر و برادر بوده‌اید ولی آیا می‌دانید که لباس یا مواد غذایی ما از کجا تأمین می‌شود؟ آیا می‌دانید که ما همیشه گرسنه هستیم؟ با خواندن این نامه متوجه شدم هنوز دانش‌آموزانی را که هر روز چشم به من می‌دوزند، نشناخته‌ام. در این مدرسه 13 خانم معلم تدریس می‌کردند و من تنها معلم مرد بودم. تا یک هفته شب‌ها اشک می‌ریختم و با خودم فکر می‌کردم چطور می‌توانم لبخند را بر لبان دانش‌آموزانم بنشانم. تا به آن روز کمتر به زردی چهره آنها توجه داشتم و بعد از این نامه بود که متوجه شدم آنها همگی دچار سوء تغذیه هستند. وقتی آرزوهای آنها را با آرزوی دخترم مقایسه می‌کردم، دلم می‌لرزید. آرزوی دخترم داشتن یک لپ تاپ بود و آرزوی این کودکان خوردن یک ساندویچ. دوبار از آموزش و پرورش منطقه درخواست کردم به دلیل شرایط بد روحی مرا از تدریس معاف کنند اما آنها مخالفت کردند. دچار افسردگی شدید شدم. این افسردگی هر روز وقتی به مدرسه می‌آمدم، بدتر می‌شد و سه سال تحت درمان قرار گرفتم تا به آنجا که  مبلغ 12 میلیون تومان برای درمان افسردگی‌ام هزینه کردم.

رامین ریگی از روزی که آستین همت را برای نشاندن لبخند بر چهره این کودکان بالا زد، این گونه می‌گوید: با شناسایی چند دانش‌آموز دختر که پوشاک مناسبی نداشتند، برای آنها چادر خریدم. روزی که چادر به سر کردند و با تمام وجود خندیدند، بهترین لحظه زندگی‌ام بود. از آن روز به بعد تصمیم گرفتم برای این دانش‌آموزان هرکاری که می‌توانم، انجام بدهم. هر روز مبلغ 30 هزار تومان برای کمک به این دانش‌آموزان پس‌انداز می‌کنم و از 5 سال قبل هر روز با خرید چند قرص نان و 2 کیلو پنیر به مدرسه می‌روم و در زنگ تفریح از بچه‌ها می‌خواهم تا با کمک هم لقمه نان و پنیر درست کنیم. وقتی همه 80 دانش‌آموز مدرسه نان و پنیر می‌خورند، برق نگاه‌شان آرامش خاصی به من و همکارانم می‌دهد. در این سال‌ها من و همسرم بخشی از درآمدمان را به این بچه‌ها اختصاص داده‌ایم تا دیگر شاهد روزی نباشیم که دانش‌آموزی از شدت گرسنگی در کلاس درس بی‌حال شود. در این میان دختران دانش‌آموز از روحیه‌ای بسیار حساسی برخوردارند. بارها شاهد بودم وقتی برایشان ساندویچ خریدم، نیمی از آن را داخل کیف گذاشتند تا برای خواهر یا برادر کوچک‌ترشان ببرند. متأسفانه این دختران با استعداد بعد از پایان این دوران به دلیل دور بودن مدارس مقطع  دبیرستان مجبور به ترک تحصیل می‌شوند و بیشترشان  در سنین 11 یا 12 سالگی در حالی که چیزی از زندگی مشترک نمی‌دانند، ازدواج می‌کنند. همه اینها دردهایی است که ما با تمام وجودمان از نزدیک لمس می‌کنیم. اگر یک دستگاه خودروی مینی‌بوس برای آنها تهیه شود، می‌توانند با رفتن به دبیرستان ادامه تحصیل بدهند. وی ادامه داد: قبل از نوروز سال 95 با کمک دو نفر از افراد خیر که کارمند علوم پزشکی زهک هستند، به تهران آمدم و برای همه 80 دانش‌آموز لباس خریدم تا خاطره خوبی از عید نوروز داشته باشد.

 

 چهره‌های رنگ پریده

مدیر دبستان ابن سینای روستای سیادک که 50 بهار را پشت سر گذاشته است، این روزها به چهره آشنای اهالی شهرستان زهک  و روستاهای اطراف تبدیل شده است. معلم و مدیر دلسوزی که برای بازگرداندن دانش آموزان ترک تحصیل کرده به مدرسه فرسنگ‌ها راه طی می‌کند و با صحبت و گاهی با خواهش از خانواده‌ها می‌خواهد اجازه دهند فرزندشان به مدرسه بازگردد. 180 دانش‌آموز این منطقه محروم سال گذشته تحصیلی در 6 کلاس درس مدرسه ابتدایی ابن سینا تحصیل کردند و با شروع سال جدید تحصیلی، باز هم باید برای بازگرداندن دانش‌آموزانی که خانواده‌هایشان به خاطر مشکلات مالی اجازه رفتن به مدرسه را به آنها نمی‌دهند سراغ آنها رفت تا با پادرمیانی، این دانش‌آموزان را به تنها جایی که عاشقانه دوستش دارند، بازگرداند. این بخشی از فعالیت‌های ناصر ریگی، مدیر مدرسه ابتدایی روستای سیادک است. او که  این روزها با کمک خیران باغچه مهر در تلاش برای نوسازی این مدرسه است، از روزهایی گفت که برای تأمین هزینه بازگرداندن دانش‌آموزان به مدرسه با همکارانش هم‌قسم شد. او با بیان اینکه زندگی مردم این منطقه در این خشکسالی با سختی سپری می‌شود، گفت: این روستا 5 کیلومتر تا مرز ایران و افغانستان فاصله دارد و ما در نقطه صفر مرزی هستیم. شهرستان هیرمند 110 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد و 75 هزار نفر در این شهرستان محروم زندگی می‌کنند. وی ادامه داد: دبستان ابن سینا در روستای سیادک قرار دارد و دانش‌آموزان 13 روستای اطراف برای تحصیل در پایه ابتدایی به این مدرسه می‌آیند. این روستاها در فاصله‌های دور و نزدیک قرار دارند و گاهی دانش‌آموزان باید هر روز کیلومترها پیاده راه طی کنند و به مدرسه بیایند. اینجا از داشتن وسایل کمک آموزشی محروم هستیم و من شاهد بودم  که معلمان دلسوز تا نیمه‌های شب در خانه‌هایشان مشغول ساخت وسایل کمک آموزشی هستند تا با کمک آنها بتوانند مفاهیم درسی را بخوبی به دانش‌آموزان منتقل کنند. آنها بخشی از حقوق‌شان را که کمتر از یک میلیون تومان است، برای خرید کتاب و وسایل کمک آموزشی و نان و پنیر برای صبحانه دانش‌آموزان هزینه می‌کنند و تنها دلخوشی آنها نیز دیدن لبخند بر صورت‌های رنگ پریده این دانش‌آموزان است.

 

 بازگشت به مدرسه

ناصر ریگی از تلاش برای بازگرداندن دخترانی که از تحصیل باز مانده اند به مدرسه این گونه می‌گوید: به دلیل بافت سنتی و فرهنگ قدیمی که در این منطقه حاکم است، بسیاری از خانواده‌ها اجازه تحصیل به دختران نمی‌دهند و وقتی با آنها همکلام می‌شویم، دلایلی از جمله دوری راه و مشکلات مالی را مطرح می‌کنند. بیش از 50 درصد از دختران دانش‌آموز این منطقه در دوران ابتدایی ترک تحصیل می‌کنند و در سنین پایین نیز ازدواج می‌کنند. تغییر تفکر این خانواده‌ها بسیار سخت است و با توجه به تجربه 12 ساله‌ای که در بخش مدیریت آموزش و پرورش در منطقه هیرمند دارم، شاهد بازماندن بسیاری از این دختران از تحصیل بودم. چندی قبل علیرضا نخعی، مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان واقعیت تلخی را بازگو کرد و آن  بازماندن  ۱۰۰ هزار کودک از تحصیل در سیستان و بلوچستان است. برای بازگردان آنها به مدرسه به خانه تک تک آنها می‌روم و ساعت‌ها با پدر و مادر آنها صحبت می‌کنم تا بتوانم آنها را به مدرسه بازگردانم و خوشحالم که سال گذشته توانستم 20 دانش‌آموز دختر را که ترک تحصیل کرده بودند، به مدرسه بازگردانم. همچنین با تأمین هزینه‌های ثبت نام در دبیرستان نمونه دولتی زمینه ادامه تحصیل 17 نفر از دانش‌آموزان دختر را فراهم کردیم. وی با بیان اینکه بیش از 180 دانش‌آموز در دبستان ابن سینا تحصیل می‌کنند، ادامه داد: بسیاری از این دانش‌آموزان دچار سوء تغذیه هستند و صبحانه یا ناهار نمی‌خورند. به دلیل ضعف ناشی از گرسنگی نمی‌توانیم آنها را در مراسم صبحگاه بیش از 15 دقیقه نگه داریم زیرا رنگ رخساره گواهی می‌دهد از سر درون. در زنگ ورزش بارها شاهد بودم که این دانش‌آموزان نمی‌توانند بخوبی ورزش کنند. از آنجایی که گرسنگی تأثیر مستقیمی بر عدم یادگیری دارد، همراه با چند نفر از معلمان هر روز مقداری نان و پنیر تهیه می‌کنیم و در زنگ تفریح لقمه‌های نان و پنیر را به 100 نفر از دانش‌آموزان می‌دهیم.  باید باور کنیم همه استعدادها در شهرهای بزرگ نیستند و اگر به مناطق محروم توجه شود، شاهد شکوفایی استعدادهای بسیاری در این مناطق خواهیم بود.

 

برگرفته از روزنامه :«ایران»

شماره : 6278 / شنبه ۱۶ مرداد۱۳۹۵

http://www.iran-newspaper.com/?nid=6278&pid=14&type=0

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©