در
حمایت از
انسانهای
بیگناه در خونغلتیدهی
اورلاندو
آمریکا
ادی
جاستیس یکی از
٥٠ قربانی
فاجعه مرگبار
در باشگاه
همجنسگرایان
امریکا، با
دستی لرزان
وقلبی تپنده، آخرین
پیامکش را در
ساعت٢ و ٣٩
دقیقه یکشنبه
١٢ ژوئن ٢٠١٦
به مادرش میدهد:
«او الان میرسد.
من دارم میمیرم!»
ادی به
همراه ١٦ مرد
و٣٣ زن دیگر
با مخوفترین
وپیشرفتهترین
سلاحهایی که
آزادانه
خریداری شده
بود، سلاخی
شدند. بدون شک
در جوهره
وجودی این
گونه فجایع
نژادپرستانه،
نه یک «داعشی
افسار گسیخته»
ونه یک «روانپریش
جامعه ستیز»
که عوامل
اقتصادی و اجتماعی
گوناگون
دخالت داشته و
مقصرند.
سرمایهداری
مرد سالار
برای حفظ نهاد
سودآور
خانواده با
بهرهگیری از
مذهب وخرافه
بر طبل
«دگرجنسخواهی»
به عنوان
«هنجار» گرایش
جنیستی میکوبد
وبه همین دلیل
میلیونها زن
ومرد «دگرباش
جنسی» در زمرهی
ناهنجارها و
بعضا «بیمارجنسی»
و یا «منحرف»
انگاشته میشوند.
در
سالیان اخیر
به سبب
مبارزات بیامان،
این بخش از
جامعهی
انسانی برای
رسیدن به حقوق
طبیعی خود، در
بعضی از
کشورها
پیروزیهایی
به دست آورده
است، ولی تا
رفع تمامی
تبعیضها
هنوز راه
بسیار باید
پیمود.
تا زمانیکه
رنگینپوستان
با «بلوندهای
سفید» و «زنان»
با «مردان» و مهاجر
«سوری
وافغانی» با
شهروند
«اروپایی/امریکایی»
همسان
نباشند،
گرایشات جنسی
گوناگون هم در
تکاپوی رفع
تبعیضات جنسی
خواهند بود.
به
همان سیاق
که«ترامپ» و
«ترامپیها» از
وقوع این
فاجعه بهرهبرداری
کردند تا
جامعه بحرانزده
امریکا را با
خطر افزایش
«تروریسم»
قلمداد کرده و
آن را
به سوی
گرایشات
نئوفاشیستی
سوق دهند وخود
را در مضحکهی
انتخاباتی
«دموکراسی»مابانه
به هرم قدرت
نزدیکتر
کنند، در
جامعهی
بحران زده ما
نیز، شادمانی
قابل پیشبینی
«روحانیت» که
بسیاری از همجنسگرایان
را مستحق مرگ
میدانند، و نهایتا
بیتفاوتی
«طیفهای
گوناگون»،
نشان از سلطهی
باورهایی به
غایت ارتجاعی
و ضد انسانی
دارد.
به
گمان ما حتی
محکوم کردن
صوری این قتلعام،
به هیچ روی
نمیتواند
گامی موثر به
شمار آید.
ما
معتقدیم
تمامی جنبشهای
رهاییبخش
وضد سرمایهداری
موظفند در گامهایی
استوار به
موضعگیری
مسئولانه
واساسی در
مورد مقولهی
گرایشات جنسی
گوناگون
بپردازند،
چرا که ادعای
مبارزه با
تبعیضات
اقتصادی/جنسیتی/نژادی
و ... بدون ورود
به عرصهی
فوق،
ناکارآمد و
ابتر خواهد
بود.
سیاستهای
قدرتمندان
ولابیگران
تولید وتوزیع
آزادانه
اسلحه ومهمات
جنگی
درآمریکا،
سیاستهای
جنگ افروزانه
وتوسعهطلبانهی
سرمایه داری
جهانی، بحران
مهاجران و آوارگان
سوری و افغان
و نقش حکومتهای
خودکامه
مذهبی چون
ایران
وعربستان، هر
کدام جایگاهی
اساسی و تعیین
کننده در بروز
و ادامه
چنین بحرانهایی
دارند
وهریک همسو
با دیگری باید
به نقد کشده
شوند. تقلیل
چرایی این دست
فجایع به یک
عامل منفرد،
قطعا نتیجه
بخش نخواهد
بود.
تریبونی
برای زنان چپ
٢٨
خرداد ١٣٩٥