Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵ برابر با  ۱۸ مارس ۲۰۱۷
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵  برابر با ۱۸ مارس ۲۰۱۷
همدلی| 26 اسفند 1395 | کد خبر: 286400

 

گذري بر سيستان و بلوچستان

گنجي ناشناخته در جنوب شرق

فرزانه قبادي

 

 

«در پوشاك‌هاي سنگين و پسنديده راه مي‌روند، مي‌نشينند، لم مي‌دهند و نگاه مي‌كنند. من اين پوشش را خيلي دوست مي‌دارم. نجابت و اصالتي دارد. اين دستار آويخته بر سينه اين پيراهن بلند و اين تنبان خوش حالت كه به هنگام گام برداشتن اينچنين زيبا غلبيرك مي‌خورد و تاب بر مي‌دارد و اين چهره‌ها را من خيلي دوست ميدارم. اين پوست‌هاي تيره، عصاره آفتاب را و طعم خاك را و تهاجم باد و شوق به آب را در خود حل و هضم كرده‌اند. اين چهره‌ها از فراسوي تاريخ با انسان سخن مي‌گويند. اين سفري‌هاي راهور تاريخ، هنوز همچنان بر اطمينان و به آرامي گام برمي‌دارند. اينان پيروزمندان بر فقر و بي‌تابي هستند. بر ناخوشي‌ها، بر مرض‌ها، حقارت‌ها و عذاب‌ها غالب آمده‌اند، با چه ابزاري؟ با آرامش و بردباري و ژرف‌نگري ذاتي كه خود بازتابي بوده است از موقعيت مكاني و تاريخي‌شان. اينان، اين يعقوبان، رويگران سرگردان خيابان‌هاي امروزي، چنين اطميناني به انسان مي‌دهند كه قادرند با نان و پيازي روزگار بگذرانند. چقدر احساس آرامش مي‌كنم در ميان اين مردم.» اينها توصيف محمود دولت‌آبادي است از مردماني كه در جنوب شرقي‌ترين نقطه ايران زيست مي‌كنند. مردماني كه دولت‌آبادي در كتاب «ديدار با بلوچ» از آنها سخن گفته، قلب‌هايي دارند به وسعت اقليم‌شان، نگاه‌هايي كه شكوه و نارضايتي در آن دو دو نمي‌زند، آنها نه از سر جبر كه از سر وسعت قلب، آرامند و پذيرا. به تعبير دولت‌آبادي ساعت‌ها مي‌توانند خاموش بمانند بي‌آنكه خاموشي‌شان تو را بيازارد. نشاني از كبر در سكوت‌شان نيست. آنها سال‌هاست هزينه مرز‌نشيني‌شان را با برچسب‌هايي كه بر پيشاني فرهنگ غني‌شان جا خوش كرده، مي‌پردازند و دم نمي‌زنند. بهاي همسايگي با نا‌امني را مي‌دهند و همچنان صبورند. گنجينه‌اي نا‌شناخته را در آغوش دارند و منتظرند گوهر‌شناسي به سراغ‌شان برود تا سخاوتمندانه برايش از تاريخ ديارشان بگويند و ببالند به سرزميني كه هر گوشه‌اش نشان از تمدني دارد كه جهان را حيرت‌زده كرده است.

حالا شهرهاي‌شان از تصاويري كه دولت‌آبادي در سال ٥٣ از آنها داده است فاصله گرفته، اما هنوز مانده تا برسند به جايگاه شايسته اين قوم اصيل ايران. هنوز امكاناتي كه در اختيار دارند به اندازه وسعت و قدمت استان‌شان نيست. مانده تا سيستان و بلوچستان قد راست كند از زير بار نگاه‌هاي ملامتگر و همسايگي‌هاي بي‌رحم كه ثمري جز سايه نا‌امني برسرش نداشتند. اما نخستين قدم‌ها برداشته شده. قرار است اين استان در سال ٩٦ مقصد گردشگري ايران شود. استاني كه از هر منظري به آن بنگري، حرفي براي گفتن دارد.

قوم‌شناسي؛ مردم اين سرزمين و مطالعه فرهنگ و آدابي كه در اوج سادگي‌هاي زندگي شان دارند، جذابيتي منحصر به فرد است.

هنر‌شناسي؛ در هر سوزني كه زنان بر پارچه مي‌زنند و نتيجه‌اش از زير انگشتان هنرمندشان به شكل سوزن دوزي‌هاي مسحور‌كننده بيرون مي‌آيد، قصه‌اي نهفته كه تنها با نقش‌هاي پروانه، گل لاله و طاووس مي‌شود روايتش كرد.

صنايع دستي؛ در سفال كلپورگان‌شان دنيايي حرف نشسته كه ساده و بي‌آلايش زير دستان هنرمندانه شان مي‌لغزد و نقش مي‌گيرد و هر بيننده‌اي را مبهوت اين سادگي و زيبايي مي‌كند.

گردشگري غذا؛ غذاهاي‌شان هر كدام ماجرايي دارند، سفره‌هاي‌شان نه با غذاهاي خوش‌طعم كه با روي باز و قلب مهربان صاحبخانه رنگ و لعاب مي‌گيرد.

تاريخ؛ قصه تاريخ را كه بخواهي مرور كني، همين جا بهترين‌جاست، براي مرور تاريخ در بمپور و اوشيدا. براي شناخت منطقه‌اي كه قهرماناني در آن مي‌زيستند كه از كودكي نام‌شان در گوش‌مان نشسته، از رستم و زال تا يعقوب ليث كه بقاي زبان امروزمان را مديون سلحشوري‌هاي اوييم.

قصه جهان باستان؛ باستان‌شناسان اين خطه را بهشت خود مي‌دانند و از ميان يافته‌هاي گستره وسيع شهر سوخته پازل دنياي باستان را تكميل مي‌كنند.

جاذبه‌هاي طبيعي؛ از گِل فِشان و جنگل حرا و سواحل بي‌نظير چهاربهارش تا آتش‌فشان نيمه فعال تفتان و درختان انجير معابد، طبيعت استان سخاوتمندانه هر چه در چنته دارد به ميهمانانش عرضه مي‌كند.

مردم‌شناسي؛ مردماني كه مهرشان را مي‌شود در چشمان‌شان ديد، در صداقت كلام‌شان و سادگي ارتباط‌شان با غريبه‌هايي كه ميهمان‌شان مي‌شوند.

وسعت سيستان و بلوچستان و دشت‌هاي پهناورش هر چند فاصله‌اش را از مراكز جمعيتي افزايش داده است، اما همين دشت‌هاي بكر و آرام و وسيع در ازدحام زندگي شهري اين روزهاي مردم جهان، مي‌تواند آرامشي را ميهمان ذهن‌هاي آشفته كند كه تشنه‌اش هستند و هيچ كجاي صنعت زدگي زندگي‌هاي‌شان نمي‌توانند آن را بيابند. وسعت آرام سيستان و بلوچستان با تمام جاذبه‌هايي كه در چنته پر و پيمانش دارد، بدون شناخت و همكلامي با مردمانش، قابل درك نيست. نگاهي به جذابيت‌هاي شمال تا جنوب اين استان پهناور مويد غناي فرهنگي و پتانسيل‌هاي نهفته در اين خاك وسيع است. استاني كه سال‌ها زير سايه كم لطفي‌ها در انزوا روزگار گذرانده و حالا مي‌خواهد از پس باران‌هايي كه جان تازه‌اي به دشت‌هايش بخشيده، دوباره جوانه بزند و دوباره نامش را بر زبان‌ها بيندازد.

سيستان و بلوچستان و رونق گردشگري

چند ماهي مي‌شود كه مسوولان استاني مي‌گويند هدف‌شان اين است كه در سال ٩٦ سيستان و بلوچستان مقصد گردشگران شود. استاني كه سال‌هاست برچسب سنگين نا‌امني بر پيشاني‌اش خورده و مدتي در محدوده قرمز گردشگري قرار داشت. اما حالا مدت‌هاست كه در آن صحبت از امنيت است، توسعه، تقويت زيرساخت‌هاي گردشگري، نگاه ويژه به موضوع ميراث فرهنگي و همچنين حمايت‌هاي دولت از استاني كه ديگر نمي‌خواهد پسوند «محروم» را يدك بكشد و به تعبير علي اوسط هاشمي، استاندار سيستان و بلوچستان: «استان محروم نيست، بي‌تدبيري‌هاي ما مديران موجب محروميت آن مي‌شود.» حالا هاشمي از تريبون‌هاي مختلف دعوتنامه‌اي عمومي براي تمام ايرانيان مي‌فرستد: «استان سيستان و بلوچستان را به عنوان مقصدي ناشناخته براي ايرانيان تعريف كرديم كه خودشان با سفر به استان آن را كشف كنند و زيبايي‌هاي اين منطقه را به تصوير بكشند. متاسفانه جهانيان اين منطقه را به عنوان يك منطقه قرمز و پرخطر مي‌شناسند كه اين نشان از بيگانگي جهانيان و كساني است كه نديده تسليم اين نگاه شده‌اند.» استاندار سيستان و بلوچستان وقتي از برنامه‌هاي عمراني آينده سخن مي‌گويد و از كمبودهاي گذشته ياد مي‌كند، مي‌شود تصور كرد تا چند سال پيش اين استان چه شرايطي داشت و قرار است به كجا برسد. اما رسيدن به اين اهداف مستلزم حمايت‌هايي است كه استاندار اين‌طور بيانش مي‌كند: « امروز سيستان وبلوچستان در سايه امنيت و آرامش در مسير توسعه همه‌جانبه قرار گرفته است. اما توسعه استان صرفا با توسعه اقتصادي ايجاد نمي‌شود بلكه بايد توسعه نگاه‌ها به استان اتفاق بيفتد.» سيستان و بلوچستان خود را براي سال شلوغ و پر رفت و آمدي آماده مي‌كند. سالي كه تمام سازمان‌هاي فعال در استان يك هدف را دنبال مي‌كنند، معرفي درست اين استان و تغيير ذهنيت نادرستي كه در اين سال‌ها غالب شده است.

اعتمادـ  شماره ۳۷۷۱  |   پنج شنبه ۲۶ اسفند۱۳۹۵

http://www.etemaad.ir/Default.aspx?NPN_Id=675&pageno=8

-----------------------------------------------

بمپور؛ سكوتي ژرف، چشم‌اندازي وسيع

بلوچستان هم مثل سيستان چنته پرو پيماني از روايت‌هاي تاريخي دارد. شهر بمپور را كه تا «باغ خالصه» پشت سر بگذاري، قلعه‌اي خود نمايي مي‌كند، قلعه‌اي كه سكوتش پناه كودكان آرام شهر بمپور است كه روي حصار نيمه مخروبه‌اش بنشينند و با عمق خاصي به دور دست‌ها خيره شوند. بمپور شناخته شده‌ترين قلعه بلوچستان است. باستان‌شناسان آثاري در قلعه به دست آورده‌اند و اعلام كرده‌اند قدمتش به دوره ساساني بر مي‌گردد، اما اوج شكوفايي و رونق آن زماني بود كه حكومت به دست سلجوقيان افتاده بود. «پاتينجر» جهانگرد اروپايي در سال ١٨١٠ از قلعه بمپور بازديد كرده و در سفرنامه‌اش در مورد قلعه بمپور و محل احداث آن نوشته: «افسانه و روايت عاميانه‌اي ميان مردم بلوچستان حاكي است كه فرمانده ارتش عظيم، هنگام عبور از اين راه به سواران خود دستور داد تا توبره اسبان را از خاك و گل پر كنند و روي هم بريزند. تعداد سواران آنچنان زياد بود كه وقتي خاك‌ها را روي هم انباشتند، تپه‌اي بر جاي ماند» هر چند با مطالعه موقعيت قرار‌گيري قلعه و كاربرد نظامي‌اش مي‌شود از اين روايت تنها با عنوان افسانه ياد كرد، چرا كه مطالعات نشان داده است بمپور از اهميت نظامي ويژه‌اي برخوردار و قرار‌گيري‌اش بر بلندي مانع تجاوز به حريمش بوده. حالا قلعه پر ابهت ساساني‌ها بدون هيچ محافظ و حصاري تن به آفتاب و باد بلوچستان سپرده، حالا كودكان بمپور در ميان ديوارهاي خاكي و تن پر قصه‌اي كه با هر باران مقدار زيادي سفال براي عابران رو مي‌كند، خاطرات كودكي، مي‌سازند. و شايد روزي پرده افسانه‌ها را در سكوت‌شان كنار بزنند و بتوانند نتيجه تحقيقات كاوشگراني كه گوش به قصه بمپور سپرده‌اند را در كتاب‌هايشان بخوانند.

----------------------------------------------

اوشيدا؛ ميعادگاه تاريخ

از دوران اشكاني باقي مانده، نامش «اوشيدا»ست يعني «ابدي» آن روزها كه هامون گستره وسيع و پر آبي داشت و دشت سيستان هنوز اينقدر لب تشنه نبود، اوشيدا (كوه خواجه) بسان جزيره‌اي بلند بالا در ميان درياچه هامون خودنمايي مي‌كرد، حالا اما در بستر تاريخي هامون چند هزار ساله، سياه چادرها خودنمايي مي‌كنند و تشنگي بر دشت سيستان حكمراني. هر چند باراني باريده و بخشي از هامون را دوباره زنده كرده اما هنوز حسرت دشت وسيع سيستان به دلش مانده از روزهايي كه سيراب بود. حالا روي بلندي‌هاي اوشيدا كه بايد وسعت سيستان و صداي باد و سكوت قلعه تاريخي اشكاني‌ها نصيبت مي‌شود و بخش‌هايي از هامون كه لب‌تر كرده‌اند به باران چندي پيش. اوشيدا قلعه‌اى عظيم و دژ شهرى منحصر به فردي است كه تاريخش به اشكانيان و ساسانيان متصل است. اوشيداي پير را بعضي «تخت جمشيد خشت و گل» ناميده‌اند و اسناد مي‌گويند كه تنها نقطه مرتفع دشت وسيع سيستان، تنها نمونه دژ شهرهاى اشكانى باقى مانده در ايران هم هست. اين اثر تاريخي براي پيروان اديان سه گانه كهن اسلام، مسيحيت و زرتشت اهميت و قداست ويژه‌اي دارد. محلي‌ها اين كوه را به نام «كوه رستم» مي‌شناسند و معتقدند رستم، پهلوان سرشناس سيستان كه فردوسي در شاهنامه از او قصه‌ها گفته، در همين كوه مدفون شده و گاهي تا مرتفع‌ترين نقطه آن براي زيارت محلي كه معتقدند مقبره رستم است، مي‌روند. زرتشتيان هم براي هامون و اوشيدا قداست بسيار قايل‌اند و حتي تعدادي از زرتشتيان هندوستان براي سرمايه‌گذاري در مرمت بناهاي موجود در اوشيدا ابراز تمايل و اعلام آمادگي كرده‌اند.

 

 

----------------------------------------------

شهر سوخته؛ وسعتي ٧ هزار ساله

در وسعت «شهر سوخته» ٧ هزار ساله زابل مي‌شود گوش سپرد به قصه‌هاي عجيب مردمان باستان كه توي باد مي‌پيچد و از روزهاي رونق اين خطه مي‌گويد. از روزهايي كه آب بود و آباداني، از روزهاي هزاران ساله‌اي كه مردمان اين شهر وسيع علم و دانش شگفت‌انگيزي براي درمان دردهاي‌شان داشتند. هر بخش از قصه شهر سوخته كه از زير كلنگ كوچك باستان‌شناسان بيرون مي‌آيد، شگفتي جديدي را به همراه دارد و روايت‌گر قصه‌اي است كه در اين شهر پيشرفته باستاني سال‌ها مدفون شده است. در ورودي شهر تابلويي با افتخار اعلام كرده است: «كنوانسيون مرتبط با حفاظت از ميراث فرهنگي و طبيعي جهاني شهر سوخته را در فهرست ميراث جهاني به ثبت رسانده است.» اين تابلو دو سال پيش و همزمان با ثبت اين اثر در فهرست جهاني يونسكو در ورودي محوطه تاريخي شهر سوخته نصب شده است. روي تابلوي ثبت جهاني شهر سوخته تاكيد شده است كه حفاظت از اين اثر ارزشمند به نفع تمام بشريت است و اين به معناي آن است كه جهان شهر سوخته را مي‌شناسد، قصه‌هايش را شنيده، قصه چشم مصنوعي آن زن ثروتمند كه در گوري پر از اشياي قيمتي به خاك سپرده شده بود. يا قصه قديمي‌ترين تخته نرد جهان كه از يكي از گورهاي همين شهر به دست باستان شناسان رسيد. و هزاران قصه شگفت ديگر كه از پيشرفته‌ترين شهر باستاني ايران سر برآورده‌اند و مي‌توانند روايتگر تمدن غني اين ديار باشند. در كنار محوطه تاريخي شهر سوخته، يافته‌هاي مربوط به كاوش‌هاي باستان‌شناسي در موزه‌اي به نمايش گذاشته شده است.

-------------------------------------------------

تنگه سرحه؛ سرزمين نخل‌هاي سبز

در جاده ايرانشهر به نيك شهر تا چشم ياري مي‌كند دشت است و كوه‌هاي پراكنده و در ميان اين چشم‌انداز گاهي نخل‌ها از ميان دره‌هاي كنار جاده سرك مي‌كشند و خبر از وجود رودخانه‌اي در دامنه كوه‌هاي كوتاه مي‌دهند. هر چه ماشين بيشتر جاده را پشت سر مي‌گذارد تعداد نخل‌ها افزوده مي‌شود. ماشين كه به تابلوي راهنماي تنگه سرحه مي‌رسد، سبزي حاشيه جاده به اوج رسيده، نخل‌ها بلند بالا و سرفراز و رودخانه جاري و نسبتا پرآب. سبزترين نقطه جاده، ماشين مي‌پيچد، خم جاده خاكي پر از خانواده‌هايي است كه كنار رودخانه براي‌شان محل پيك نيك آخر هفته شده، مردي روي زيراندازي كه در سايه سنگي پهن شده، تن به خنكاي مطبوعي كه از تن رودخانه برمي‌خيزد داده. اينجا تنگه سرحه است، خنك و سبز، گويي دنيايي ديگر است. از خشكي مسير جاده خبري نيست. راننده مي‌گويد پر آب‌ترين نقطه در اين منطقه تنگه سرحه است. مردمانش ميهمان نوازي را با سفره رنگين بلوچي و «برياني» و «تباهگ» به اوج مي‌رسانند و خرماهاي نخل‌ها گوشه سفره جا خوش مي‌كنند تا ضيافت مهرباني بلوچ‌ها را كامل كنند. نخل‌ها شانه به شانه هم ايستاده‌اند. راننده مي‌گويد بعضي از شهرهاي كرمان از خرماي سرحه مي‌برند براي بسته‌بندي و فروش. آمدن و رفتن مسافران و گردشگران به نقطه خوش آب و هواي نيكشهر، رد پاي هميشگي انسان را كنار نخلستان وسيع روستا به جا گذاشته، زباله‌هايي كه گويي يادگار تلخ و جدا نشدني تفريح انسان در طبيعت‌اند.

-------------------------------------------------

سفر به سيستان و بلوچستان تنها راه اثبات امنيت حاكم بر اين استان است

مشتاق گوهري| تنها راه اثبات امنيت اين منطقه به مردم اين است كه به اين استان سفر كنند. كار سختي نيست آن هم نه به خاطر ما به خاطر خودشان، بايد مردم ايران بدانند كه بلوچ و زابلي آدم‌هاي خطرناك و عقب‌مانده‌اي نيستند. اين موضوع اگر در ميان مردم جا بيفتد براي ما كافي است. بحث ديگري كه وجود دارد بحث همسايگي‌هاست. ما دو ملت پريشان روزگار افغانستان و پاكستان را مي‌شناسيم كه در طول ٣٧ سال گذشته و بعد از جنگ شوروي به دليل ناامني‌هايي كه مجاهدين ايجاد كردند براي ساختن نيروهاي آلترناتيو مبارز، منطقه به شدت ملتهب شد و اين التهاب دامن مردم را گرفت و بعد همسايگي شان كه ما هستيم را هم تحت تاثير قرار داده است.

--------------------------------------------------

مديركل ميراث فرهنگي سيستان و بلوچستان در گفت‌وگو با «اعتماد» :

مهم‌ترين چالش استان فاصله از مراكز جمعيتي است

كامبيز مشتاق گوهري، از آن دسته مديراني است كه نه از سر وظيفه و مسووليتي كه به او محول شده، بلكه به دليل دغدغه‌اي كه در زمينه فرهنگ و ميراث فرهنگي دارد، دلسوزانه براي حفظ و معرفي ميراث غني سيستان و بلوچستان تلاش مي‌كند. مديري شايسته كه خوب مي‌داند ارزش آثار تاريخي كه در حوزه مديريتش قرار دارد چقدر است و از طرف ديگر خوب مي‌داند چطور بايد ميراث‌دار اين گنج عظيم باشد. مشتاق گوهري فارغ‌التحصيل مقطع دكترا در رشته‌هاي معماري و ژئوپولتيك با موضوع آمايش سرزمين، از فرانسه است. همين جمله كه مي‌گويد: «من از زماني كه با اين حوزه آشنا شدم هيچ كجاي دنيا نمي‌توانم قرار پيدا كنم. فكر مي‌كنم بسياري از ما ايراني‌ها نسبت به اين بخش از سرزمين‌مان كم‌لطفي كرده‌ايم. هر چند اين مردم چيزي نمي‌گويند.» نشان مي‌دهد كه نگاهش به عنوان مدير ميراث فرهنگي وسيع‌ترين استان كشور به مردمان جنوب شرق ايران چگونه است. مديركل ميراث فرهنگي استان سيستان و بلوچستان معتقد است: «درك ما از مفهوم فرهنگ ايراني كامل نخواهد شد اگر تمامي بخش‌هاي مختلف فرهنگ ايران را نبينيم و نشناسيم. قطعا سيستان و بلوچستان يكي از آن مناطقي است كه اگر مورد مطالعه قرار نگيرد درك ايراني‌ها را از مفهوم ايران و ايراني ناقص مي‌گذارد.»

 

اين ايده كه سيستان و بلوچستان در سال آينده به عنوان مقصد گردشگري معرفي شود از كجا شكل گرفت؟

 

آقاي هاشمي، استاندار واضع و مبدع نگاه و نظر مقصد شدن سيستان و بلوچستان براي گردشگري بودند. وي در اين سال‌ها توجه ويژه‌اي به حوزه ميراث فرهنگي و گردشگري داشتند. تا جايي كه امسال اعتبار ما با پشتيباني او به ١٠ برابر افزايش پيدا كرده است. ما تنها سازمان در كشور هستيم كه چنين افزايشي از محل اعتبارات استاني داشتيم و اين براي ما فرصت بسيار خوبي است. ما به دنبال توسعه گردشگري در سال ٩٦ هستيم و بعد از اين اتفاق در سال ٩٦، به دنبال اين هستيم كه طرح هاي‌مان را در طول برنامه ٥ ساله ششم هم دنبال كنيم.

 

برنامه‌هاي اداره كل ميراث فرهنگي استان براي سال آينده چيست؟

 

يك برنامه كلي براي سال آينده داريم، اما به شكل جزيي‌تر رسيدگي به چند حوزه را به طور جدي مدنظر داريم؛ يكي بحث زيرساخت‌هاي قابل استحصال به ويژه اقامتگاه‌هاي بوم‌گردي و روستاهاي هدف گردشگري است. در بحث مرمت و توسعه ميراث تاريخي به ويژه در بلوچستان تمركز داريم. بلوچستان هنوز يك گنج ناشناخته است، هم به لحاظ مردم‌شناختي و هم به لحاظ ميراث فرهنگي و هم دارايي‌هاي ديگر مثل بندر و جاده، برنامه توسعه در اين موارد است. در سال جاري هم طرح ضربتي براي اين كار داريم. توسعه كارگاه‌هاي صنايع دستي و فروشگاه‌هاي صنايع دستي هم مد نظرمان است. در تقسيم كار ملي ما توليد‌كننده صنايع دستي هستيم نه عرضه‌كننده آن اما به اين سمت مي‌رويم كه عرضه را در سطح استان توسعه دهيم و هم در منطقه اين امكان را داشته باشيم كه عرضه صنايع دستي داشته باشيم و در كشورهايي مثل عمان و قطر و امارات اشتراكاتي داريم به دليل پويايي قوم بلوچ، به دليل اينكه اينها در كشورهاي منطقه حضور دارند و مورد اعتماد هستند و فرهنگ‌شان به فرهنگ اين كشورها نزديك است و اين به ما كمك مي‌كند كه بتوانيم صنايع دستي ايران را در منطقه معرفي كنيم. معاونت صنايع دستي هم توجه ويژه‌اي كرده است به اين حوزه، ما هم تمركز ويژه‌اي داريم.

 

برنامه من در استان اين بوده كه پژوهش‌هاي باستان‌شناسي در بلوچستان را توسعه دهيم، اين اقدام هم در جهت احصاي هويت ملي در اين منطقه و انسجام اجتماعي بيشتر در ايران صورت مي‌گيرد، اگر كاوشي صورت بگيرد آنچه كشف مي‌شود آثار اشكاني و هخامنشي خواهد بود. در طول سال‌ها هيچ كاري در اين زمينه انجام نشده است. نخستين اعتبارات را ما سال گذشته براي حوزه بلوچستان گرفته‌ايم. امسال هم اين اعتبارات بيشتر شده. ما اين اقدامات را در پازل منافع ملي مي‌بينيم اگر ما اين اقدامات را انجام ندهيم ديگراني خواهند آمد و هويت ديگري براي اين مردم تعريف خواهند كرد. در حال حاضر هم كتاب‌هايي منتشر مي‌شود كه ريشه بلوچ‌ها را عرب مي‌داند، اين زنگ خطر است.

 

افزايش بودجه‌اي كه به آن اشاره كرديد تا چه ميزان مي‌تواند مشكلات مربوط به حوزه ميراث فرهنگي را مرتفع كند؟

 

شايد در نگاه اول مبلغ زيادي به نظر برسد، اما اين مبلغ براي استاني با اين وسعت و جاذبه‌هايي كه دارد مبلغ قابل توجهي نيست. در سال‌هاي گذشته كل بودجه استان ٢ ميليارد بوده و در سال آينده حدود ٢٠ ميليارد در نظر گرفته شده است. اما اين مبلغ حتي كفاف آسفالت راه دسترسي يك روستا را هم نمي‌دهد. در ميراث فرهنگي به طور كلي دو ميليارد يعني هيچ، ٢٠ ميليارد هم مبلغ قابل توجهي نيست. نگهداري و مرمت بناها هزينه بسياري در بر دارد، از طرفي حوزه ميراث فرهنگي به صورت چشمگير بازگشت سرمايه ندارد. اعتبارات ميراث فرهنگي در سطح ملي و استاني ناچيز است و تناسبي با وضعيت موجود ما ندارد. با همان دو ميلياردي هم كه سال‌هاي پيش به ميراث فرهنگي استان تعلق مي‌گرفت، ما فقط مي‌توانستيم مشكلات‌مان را با وصله پينه حل كنيم و حقوق كاركنان را پرداخت كنيم. كار اجرايي براي تقويت زيرساخت‌ها نمي‌توانستيم انجام دهيم. اما از آنجايي‌كه ما عادت داشتيم با عددهاي كم كاركنيم، اين عدد براي ما فرصتي فراهم مي‌كند كه بتوانيم برنامه مدوني را براي چند مورد كه اولويت استان است، فراهم كنيم. اما نكته‌اي را بايد متذكر شوم، به طور كلي در استاني كه هنوز در مقدمات معيشت و توسعه و تامين نيازهاي اوليه مردم مشكل دارد، نمي‌شود توقع داشت كه توجه چنداني به حوزه فرهنگ شود، به طور كلي حوزه فرهنگ در جامعه ما سهم ناچيزي دارد. اگر بخواهيم كشورها را به سه دسته

پيشا صنعتي، صنعتي و پسا صنعتي تقسيم كنيم، مي‌بينيم كه ميزان توسعه شان با افزايش بودجه در بخش فرهنگ نسبت مستقيم دارد. ما نمي‌توانيم خارج از اين فرمول باشيم. اما بايد به اين موضوع دقت كنيم كه ما با ساير كشورها يك تفاوت بزرگ داريم. ما در كشوري زندگي مي‌كنيم كه بقاي‌مان به طور مستقيم به فرهنگ وابسته است. همين فرهنگ هم ما را در تندبادهاي حوادث در طول تاريخ حفظ كرده است. فرهنگ موجب تضمين بقاي ما است. ما در حوزه‌هاي مختلف امنيتي و نظامي سرمايه‌گذاري‌هاي بزرگي مي‌كنيم و در منطقه قدرتمند هستيم، اما هميشه دست بالاي دست بسيار است. ما در دوره‌هاي مختلف تاريخي هم قدرتمند بوده‌ايم اما توسط قدرت‌هاي قوي‌تر شكست خورده‌ايم، اما بايد به اين فكر كنيم كه چرا حذف نشده ايم؟ به اين دليل كه قلعه‌هاي غيرقابل تسخيري وجود دارد كه مربوط به فرهنگ است و اين قلعه‌ها را هيچ كدام از مهاجمان نتوانسته‌اند فتح كنند. به همين دليل است كه ما بايد در حوزه فرهنگ سرمايه‌گذاري كنيم و بايد براي اصحاب دانش و فرهنگ ارزش قايل شويم چرا كه همين حوزه است كه زمينه بقاي ما را فراهم مي‌كند و نوعي تضمين بقاست. ميراث فرهنگي و فرهنگ براي ما جنبه تفريح و تفنن ندارد، بلكه ضمانتي است براي بقاي ما و اهميت ويژه‌اي دارد. ما با اين نگاه به مسوولان توصيه مي‌كنيم ظرفيت‌هاي فرهنگي را افزايش دهند و به اهالي فرهنگ و آثار فرهنگي توجه كنند. فرهنگ زبان جهاني ما است. شما چند شاعر را در جهان مي‌شناسيد كه مثل سعدي گفته باشد: «بني‌آدم اعضاي يك پيكرند» من به عنوان كسي كه در ادبيات اروپا مطالعه كرده است مي‌گويم كسي ديگر چنين شعري نسروده، اگر چنين شعري در فرهنگ‌هاي ديگر وجود داشت مي‌زدند بر پيشاني سازمان ملل، اين نگاه انساني و جهاني است كه ايراني‌ها دارند.

 

سيستان و بلوچستان در حالي به عنوان مقصد گردشگري معرفي مي‌شود كه تا چند سال پيش به واسطه شرايطي كه بر آن حاكم بود به عنوان منطقه قرمز گردشگري شناخته مي‌شد، براي اصلاح اين ديدگاه چه برنامه‌اي داريد؟

 

تنها راه اثبات امنيت اين منطقه به مردم اين است كه به اين استان سفر كنند. كار سختي نيست آن هم نه به خاطر ما به خاطر خودشان، بايد مردم ايران بدانند كه بلوچ و زابلي آدم‌هاي خطرناك و عقب‌مانده‌اي نيستند. اين موضوع اگر در ميان مردم جا بيفتد براي ما كافي است. بحث ديگري كه وجود دارد بحث همسايگي‌هاست. ما دو ملت پريشان روزگار افغانستان و پاكستان را مي‌شناسيم كه در طول ٣٧ سال گذشته و بعد از جنگ شوروي به دليل ناامني‌هايي كه مجاهدين ايجاد كردند براي ساختن نيروهاي آلترناتيو مبارز، منطقه به شدت ملتهب شد و اين التهاب دامن مردم را گرفت و بعد همسايگي شان كه ما هستيم را هم تحت تاثير قرار داده است. همسايه از همسايه ارث مي‌برد، ما هم از اينها ارث برده‌ايم. ما مي‌گوييم دشمن پروژه ايران هراسي را به راه انداخته، سيستان و بلوچستان هراسي كار چه كسي است؟ خبرنگاران داخلي ما كرده‌اند. چون خبري پيدا نمي‌كنند نخستين خبري كه مي‌شنوند مخابره مي‌كنند.

 

در مورد امنيت استان دو بحث وجود دارد، در كتاب‌هاي جغرافياي تاريخي مي‌خوانيم كه زماني در شرق ايران دراويديان تهديدي براي كشور محسوب مي‌شدند، اما در عين حال برخي مورخين نوشته‌اند نگراني وجود نداشت چون در آن منطقه بلوچ‌ها زندگي مي‌كنند. معناي آن اين است كه بلوچ در گذشته در شرق مساوي با امنيت بوده چطور مي‌شود كه بلوچ ناگهان مساوي با ناامني مي‌شود؟ اين موضوع بيشتر به تاريخ معاصر برمي‌گردد و دو دليل دارد، يكي بي‌توجهي و كم‌مايگي صدا و سيما و ديگري سكوت جامعه محلي در قبال اين بي‌توجهي. اگر يكي از اين فيلم‌هايي را كه بر عليه قوم بلوچ مي‌سازند براي قوم ديگري در كشور مي‌ساختند، مردم آن منطقه خاك صدا و سيما را توبره مي‌كردند. اما هنوز هم اين نگاه به مردم اين منطقه وجود دارد، حتي آقاي حاتمي كيا هم اخيرا فيلم باديگارد ساخته است، باز هم تروريست را با لباس بلوچ نشان داده است. قشر فرهيخته ما هم تعلق سرزميني ندارد كه بخواهد به موضوع ديگري بپردازد. شما مي‌خواهيد سلحشوري كسي را نشان دهيد اما در كنار آن يك قوم را نابود مي‌كنيد. من نمي‌دانم چطور اينها مي‌گويند ما بچه‌هاي جنگ هستيم. در جنوب غرب ٨ سال جنگ بود، تمام شد اما ما در اين استان ٣٠ سال است با قاچاقچيان مواد مخدر درگيريم اما كسي حال ما را نمي‌پرسد. مردماني كه در طول ساليان مرزداري كرده‌اند و صداي‌شان هم در نيامده، حالا اين مردم نياز به توجه دارند.

 

مهم‌ترين چالش شما در حوزه گردشگري استان چيست؟

 

مهم‌ترين چالش ما مسافت است و فاصله از مراكز جمعيتي، اگر اين فاصله كوتاه مي‌شد، جمعيت بيشتري به استان مي‌آمد و خيلي از مسائل حل مي‌شد. البته اين چالش تاريخي سيستان و بلوچستان است. نزديك‌ترين فاصله ما با استان مجاور ٥٠٠ كيلومتر است. اگر كسي بخواهد به استان كرمان برود، بايد ٣٠٠ كيلومتر راه برود تا به مرز استان كرمان برسد و بعد از آن باز ٢٠٠ كيلومتر برود كه برسد به بم. تا بيرجند بخواهيم برويم بايد ٥٠٠ كيلومتر راه را طي كنيم تا به مركز استان خراسان جنوبي برسيم. به همين دليل بود كه در گذشته مي‌گفتند خاك اينجا دامنگير است. چون هر كسي به اين استان مي‌آمد ديگر نمي‌توانست از آن خارج شود.

 

به زيرساخت‌هاي گردشگري استان چه نمره‌اي مي‌دهيد؟

 

گردشگري در استان توسعه‌يافته نيست اما نسبت به استان‌هاي مجاور وضعيت مناسبي دارد. اگر ما از ٢٠ نمره بخواهيم به زيرساخت‌هاي گردشگري استان نمره بدهيم در حوزه جاده ١٨، در بحث خدمات بين‌راهي نمره كمي مي‌گيريم شايد ١٠، در حوزه اقامت هم همين طور شرايط خوبي نداريم. اما اين را هم در نظر بگيريد كه ما در آغاز راه هستيم.

http://www.etemaad.ir/Default.aspx?NPN_Id=675&pageno=8

--------------------------------------------------

همدلی| 26 اسفند 1395  |  کد خبر: 286400

بلوچستان امن است

بلوچ ها مردمانی مهمان نواز، خوش قلب و متفاوت

همدلی| وریا فرخی:

 این‌جا بلوچستان است سرزمینی گرم با مردمانی بی‌نظیر. مردمی مهمان‌نواز، خوش قلب و متفاوت. مردان و زنانی با لباس‌های محلی و سوزن‌دوزی‌های خاص بلوچ. از بلوچستان دیدن کنید، فرهنگ غنی مردم بلوچ و حفظ لباس بومی و زبان بلوچی هویتی را زنده نگه داشته که برای هر مسافری خیره کننده خواهد بود. مهربانی مثال‌زدنی این مردم در کنار زیبایی‌های طبیعی و دست نخورده آن سرزمین، شما را حیرت زده خواهد کرد.

چابهار زیبا

یک باور قدیمی می‌گوید سیستان و بلوچستان یازدهمین سرزمینی است که اهورامزدا آفریده است. مناطقی که کمتر دیده شده و ظرفیت‌های خاص گردشگری آن مورد توجه قرار نگرفته است. تعجب نکنید؛ ساحل اقیانوسی عمان، کوه‌های مینیاتوری، قلعه تیس، مسجد تیس، گل فشان و جنگل‌های حرا تنها بخشی از زیبایی‌های طبیعی شهر چابهار است، به بلوچستان سفر کنید و از زیبایی‌های طبیعی و مردم بی‌نظیر آن دیدن کنید. آن‌چه در مورد اشرار شنیدید، ارتباطی با بومیان این منطقه ندارد. هر چه بیشتر با این مردم مرتبط شوید، درمی‌یابید که مردمانی زلال، بی‌ریا ، مظلوم و محروم هستند.

امنیت در چابهار

هر شهری با توجه به جمعیت و مسائل اجتماعی و فرهنگی خود از سطح امنیت متفاوتی برخوردار است. نکته قابل تامل برای همه آن‌ها که از سفر به بلوچستان به دلیل نا امنی حذر می‌کنند، این است که چابهار و روستاهای مرزی اش بی شک امن تر از تهران هستند، گواه این مطلب، سفر ایمن گروه‌های مختلف سَسَمن‌ها به مناطق مرزی است. و این در حالی است که ما در بسیاری از کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران، ترس این داریم که مبادا دزدی اتومبیل، موبایل و یا کیف دستی ما را به سرقت ببرد. در کوچه پس کوچه های روستاهای دشتیاری با خیال راحت سفر کنید و از مصاحبت با مردم بلوچ لذت ببرید. در هر شهر و روستایی ممکن است کسی شرارت کند و مرتکب عملی غیراخلاقی شود. آنچه در مورد این قبیل رفتارها شنیدید مربوط به گروهی انگشت‌شمار از این مردم بود که آن هم دیگر اتفاق نمی افتد. امنیت در این منطقه مثال زدنی است، امنیتی که با مهمان‌نوازی و مهربانیِ این مردم سفری متفاوت برای شما رقم خواهد زد.

امکانات برای مسافر و مردم بلوچ

جاده‌هایی مناسب و در بیشتر نقاط آسفالته، برای سفر فراهم است و با خیال راحت می‌توانید در این مناطق عبور و مرور کنید، مشکل اصلی برای این جاده‌ها تاریکی در شب به حساب می‌آید. اکثر جاذبه‌های توریستی منطقه مربوط به طبیعت آن است. اغلب روستاهای این منطقه از دسترسی به آب آشامیدنی لوله‌کشی محروم هستند. خانه‌های بسیاری با خشت و گل ساخته شده‌اند. در برخی از نقاط خانه‌های کپری دیده می‌شوند. شدت محرومیت مردم منطقه از بسترهای رفاهی در بالا ترین حد ممکن است. با این وجود اطمینان داشته باشید، حتی اگر هیچ‌کس را در آن منطقه نشناسید، گرم‌ترین پذیرایی در انتظار شما است. در اکثر روستاها خانه‌ای تحت عنوان مهان سرا وجود دارد که به طور رایگان در اختیار مسافران قرار می‌گیرد.

-----------------------------------------------------------------------------------

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©