Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۳ برابر با  ۱۳ مارس ۲۰۱۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۳  برابر با ۱۳ مارس ۲۰۱۵

 

رهایی زن

ژیزلا هاینریش

ترجمه آزاده ارفع

Frauenemanzipation

از فرهنگ انتقادی- تاریخی فمینیسم جلد اول (1)

معادل این اصطلاح به ترتیب به عربی، انگلیسی، فرانسوی، روسی، اسپانیائی و چینی!

تحرير المرأة A:tahrir al-mar' a.     

E:women's emancipation.   

F: émancipation des femmes.

R:Zenskaja émansipacija.   женская эмансипация

S:emancipación femenina.

C: funü Jiefang.  妇女解放

مفهوم رهایی زن میتواند نقطه تلاقی مجموعه ای از پروبلماتیک ها(مسائل پیچیده و مورد مناقشه) می باشد: این مفهوم بازتاب چالش تاریخی نیروئی است- زنان- که در جستجوی تدوین سرفصل های مطالبات خود برای رهائی می باشد؛ مفهومی است یادآور کمبود در مفهوم آن نوع از رهایی که صرفاً به عنوان رهائی انسان فرموله شده است؛ پهنه ای است برای مبارزه میان تئوری و جنبش عملی، نوعی از رهائی  است که بطور یک جانبه عرصه مبارزه طبقاتی را مدنظر قرار می دهد،عرصه ای است برای پرداختن به جنبش بلوغ یافته زنان، وتئوری و عمل این جنبش .

1- در آثار مارکس و انگلس به دفعات به تزهای فُوریه(Fouriers)(2) درباره رهائی زن  استناد می شود:" درجه رهایی زنان طبیعی ترین شاخص برای سنجش رهایی عمومی است.")مجموعه آثار مارکس و انگلس به زبان آلمانی، جلد 2، صفحه 208، جلد 19، صفحه 196، جلد 32، صفحه 562)(3)در مباحثات مارکس در باره مسئله یهود(1843) و یا یادداشت های اولیه او درباره سرکوب کارگران، اندیشه های بیشتری درباره آن که چگونه بخشی از جامعه می تواند به رهائیِ دست یابد مطرح شده است. مارکس پذیرش یهودی ها به عنوان شهروند و برابری حقوقی آنان را"رهایی سیاسی" قلمداد می کند" اگرچه تفاوت های عملی  و سرکوب در زندگی واقعی مردم از میان نمی رود. مارکس معتقد بود که نابرابری ناشی از تعلقات مذهبی، مثل یهودی ها و از جمله تفاوت در تولد، وضعیت طبقاتی، تحصیلات و اشتغال همچنان باقی می ماند(مجموعه آثار جلد اول صفحه 345) و انسان ها را ازهم به عنوان انسان های"عمومی" وانسان های خصوصی" جدا می کند. مارکس غلبه بر این جدایی را"رهایی انسانی" قلمداد می کند؛ که به عرصه سیاسی فرا روئیده و از عرصه سیاست نیز فراتر می رود. در دست نوشته های مارکس در سال 1844 (4) آمده  است که اسارت انسان در مناسبات کارگران در عرصه تولید نهفته است و همه مناسبات اسارت آمیز  تنها اشکال گوناگون و نتایج این مناسبات میباشند.(مجموعه آثار جلد اول صفحه 521).

انگلس درمنشاء (منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت- مترجم)با تفصیل به مسئله رهایی زن پرداخته و روابط جنسیتی در خانواده را با مناسبات بین بورژوازی و پرولتاریا مقایسه میکند.(مجموعه آثار مارکس وانگلس جلد 21صفحه 75) او"برابری حقوقی"(همان منبع) را بعنوان پیش شرط "برابری اجتماعی" زنان می داند.(صفحه76 همانجا) برای انگلس شرکت زنان در کار دستمزدی که با گسترش صنایع بزرگ امکان پذیر می شود، نقش مرکزی در رهائی زنان ایفاء می کند .

2 – موضع مارکس و انگلس در باره مسئله رهایی زن تنها به تدریج وارد سیاست جنبش کارگری می شود. در سال 1866 در بخش آلمانی "انجمن  بین المللی کارگران" هنوز گفته می شد:" در هر جا  که شرایط ایجاب کند مرد بالغ  می تواند زن اختیار کرده و از طریق کار خود امنیت خانواده را تامین کند (...) زنان و مادران نیز به کار خانه و خانواده، مواظبت و نگهداری و تربیت اولیه کودکان  خواهند پرداخت."تونسن(,191969Zit.n. Thönnessen).در برابر این نظر،در کنگره بین المللی کارگران در پاریس درسال 1889، کلارا زتکین(Clara Zetkin) خواهان آن شد:" کسانی که بر پرچم خود آزادی نوع انسان را نوشته اند اجازه ندارند که به خاطر وابستگی اقتصادی، نیمی از جامعه انسانی را محکوم به بردگی سیاسی و اجتماعی سازند."(93) او مانند انگلس و ببل(A.Bebel) مسئله زنان را مسئله ای اجتماعی  می دانست که نیاز به یک راه حل عمومی اجتماعی دارد ؛ راه حلی که او آن را رهایی زن می نامید. ببل در سال 1878 با استناد به مارکس تاکید کرد که برابری زنان با مردان نه تنها نیاز به برخورد با  نظام دولتی و اجتماعی موجود دارد بلکه لازمه اش پایان دادن به همه محدودیت هائی است که انسان را به انسان و یک جنس را به یک جنس دیگر، وابسته می سازد.(39). ببل و زتکین تردیدی نداشتند که این مبارزه یک مبارزه طبقاتی می باشد .هر کسی که بخواهد این نوع از رهایی زن را عملی کند باید در باره این موضوع صراحت داشته باشد.انگلس در نامه های آخر خود، به عنوان مثال به ببل در سال 1891،می گوید که زنان کارگر باید خود را نه بطور مستقل بلکه به عنوان "بخش زنانه جنبش کارگری"سازمان یابد(مجموعه آثارمارکس وانگلس جلد 38،صفحه164)برای انگلس(مجموعه آثار مارکس و انگلس جلد 36، صفحه 341) و زتکین(1889,93) رهایی زنان تنها  پس از برچیدن سرمایه داری می توانست عملی شود. ببل در برابر این نظر، همزمانی مبارزه ضد سرمایه داری کارگری و زنان را مطرح می سازد:"رهائی بشریت بدون استقلال اجتماعی و برابری جنسیتی عملی نخواهد شد."(1878،39) ببل تاکید می کرد:"به خاطر مختصات تکوین فرهنگی ما، همه زنان بدون تفاوت در موقعیت اجتماعی شان جنس کهتر و تحت اجحاف را تشکیل داده و برای دگرگونی این وضعیت تا آنجا که ممکن باشد، دارای منافع هستند."(38) بین زنان کارگر سازمان یافته و جنبش زنان بورژوا "یک سلسله نقاط اتصال سیاسی وجود دارد که اگر چه آنها هر یک در صفوف جداگانه به راه پیمایی خود ادامه می دهند اما می توانند با وارد آوردن ضربات متحد،این پیکاررا هدایت کنند"(39). اگر چه زتکین نیز"در باره انقیاد زنان بوسیله مردان" از منظر کاملاً عمومی سخن می گوید(1993.93)، اما او هرنوع وجه اشتراک زنان کارگر سازمان یافته در جنبش کارگری را با جنبش زنان بورژوا مردود می شمارد(97f).او تنها بعداً در سال 1928مبارزه زنان بورژوا را شایسته اهمیت دانسته و آن را در راستای رهایی زنان ارزیابی می کند(43). لیلی براون(Lily Braun) نیز  به همین ترتیب به سیاست جدا ساختن زنان کارگر تاکید می ورزد.(1901،62).

لنین پس از انقلاب اکتبر نوشت:"برابری در مقابل قانون هنوز به معنی برابری در زندگی نیست" (مجموعه آثار لنین، جلد30، صفحه 363) اولی را حکومت شوروی از طریق تغییرات قانونی- بیش از همه در عرصه ازدواج و قانون خانواده- عملی ساخته است. اما دومی را باید زنان در زندگی عملی خود بدست آورند. لنین زنان را فرا می خواند که موقعیت اجتماعی خود را در تولید اجتماعی و زندگی عمومی  گسترش دهند.(مجموعه آثار لنین، جلد 29، صفحه419) و زنان بیشتری در شوراها انتخاب شوند(مجموعه آثار لنین، جلد30، صفحه 363) . پیش شرط آن است که واحدهای خصوصی خانگی که در آن اقتصاد کوچک با خصلت به شدت تبعیض آمیز رواج دارد  جای خود را به نهادهای بخش عمومی بدهد. ایجاد این دگرگونی را لنین به مثابه وظیفه اساسی خود زنان میدید.(27). "زنان را باید در کار تولید اجتماعی وارد سازیم،به بردگی خانگی زنان پایان دهیم، آن ها را از بندگی مرگ آور و تحقیر کننده و محدود شدنِ ابدی به محیط آشپزخانه و بچه داری رها سازیم - این آن وظیفه اصلی است که در برابر ما قرار دارد"(401). او از جنبش زنان کارگر در جمهوری شوراها سخن می گفت(23) که زنان کارگر کمونیست و غیر حزبی را در بر می گرفت (23) (363).

به همین شکل، روزا لوگزامبورگ(Rosa Luxemburg) شالوده رهایی زنان را در انحلال خانواده و مبارزه علیه استثمار سرمایه داری توسط زنان طبقه کارگر می دانست." از هنگامی که مالکیت خصوصی  شکل گرفت، زن در جامعه اکثرا خارج از کارگاه های بزرگ تولید اجتماعی کار می کرد،همچنین از نظر فرهنگی، اسیر محدوده تنگ مناسبات زندگی خانوادگی بود. برای اولین بار سرمایه داری زن را از خانواده جدا  ساخته و او را در مزارع ، کارگاه ها، ساختمان ها، ادارات، کارخانه ها و فروشگاه ها تحت انقیاد تولید اجتماعی در آورد. زن به مثابه زن بورژوا انگل جامعه می باشد زیرا کارکرد واقعی اش بلعیدن بخشی از محصول استثمار است، زن به مثابه خرده بورژوا، باری بر دوش خانواده می باشد. زن به مثابه پرولتاریای مدرن ، برای اولین بار به جایگاه انسان فرا می روید، زیرا مبارزه است که انسان، سهم او در فرهنگ و  تاریخ بشری را رقم می زند."(GW 3,410f).

آلکساندرا کولونتای(Alexandra Kollontai ) نیز پیوستن زنان به کار در صنعت را بعنوان شالوده رهایی زنان دانسته و تلاش کرد که در سازمان های کارگری بخش ویژه زنان را به وجود آورد. او در سال 1921 در دانشگاه سوردلف برای زنان کارگر و دهقانی که باید در" بخش زنان" فعالیت می کردند سمیناری برگزار کرد که از جمله مسائل مطرح شده در آن تغییر اساسی در مناسبات بین زن و مرد از طریق ایجاد تغییرات انقلابی در شرایط زندگی زنان بود (vgl.1923).کولنتای خیلی زود دریافته بود که انقیاد زنان از نظر فکری توسط خود زنان نیز حمایت می شود بنابراین اندیشه خود رهانی زنان باید به شکل عمیق در نگرش و رفتار آن ها رسوخ یابد."زن جدید نه فقط علیه زنجیرهای خارجی می شورد بلکه  علیه زندان عشق نیز به طغیان بر می خیزد زیرا از آن می هراسد که در دوران ما این نوع عشق خود را به مثابه روانشاسی فلج ساز به دست و پای زن عاشق زنجیر شود."(48،1918)

اِما گولدمن(Emma Goldmann) زن آنارشیست آمریکای شمالی نیز در سال 1911 از جنبش زنان طبقه کارگر و بورژوا خواست که بُعد اخلاقی سرکوب را فراموش نکنند.رهایی زن نباید خود را به برابری حقوقی و اقتصادی محدود سازد بلکه باید همچنین "اجبار درونی" را از "اخلاق و کنوانسیون اجتماعی"رها سازد.(1977،15)."ما حتما باید از سنت های قدیمی و عادت هایمان  فراتر برویم."(17)

  ارنست بلوخ(Ernst Bloch) و هربرت مارکوزه(Herbert Marcuse) ابراز تردید می کنند که شاغل شدن زنان بتواند نقش رهائی بخش داشته باشد. اگر زن نیز به مثابه یک زنبور فاقد جنسیت از سوی سرمایه چلانده شود ما هنوز به هدف خود برای رهایئ زن دست نیافته ایم.(Bloch1959,694)، مارکوزه همین مسئله را به این شکل فرموله کرده است :" اگر زن در معرض همان سرکوب قرار داشته باشد" (1962،5). هردوی آن ها مانند روزا لوکزامبورگ بر مبارزه مشترک علیه استثمار تاکید میورزند. علاوه بر آن مارکوزه متوجه است که برای رهایی "زن به مثابه زن" باید از جامعه موجود فراتر رفت. بلوخ هدفی اتوپیک مبتنی بر"کمال یابندگی زنانه" درجا معه  آرمانی را مطرح می سازد که درآن تفاوت میان دو جنس از هر گونه تسلط یکی بر دیگری مبرا می شود. بر این جامعه آرمانی ابهامی غیرقابل توصیف و سنجش سایه انداخته که بلوخ تلاش می کند با صفت رازآلود"زنانگی" آن را خصلت بندی کند.(1959 . 695 ff).

3 – در جنبش دانشجویی دهه 68 مبانی رهائی ویلهم رایش (Wilhelm Reich) و گروه سکس – پل (Sex- Pol) در حزب کمونیست آلمان (KPD -1931-33) مجدداً مورد بحث قرار گرفت. آنها بر آن بودند که سرکوب جنسیتی از ابزار اصلی ایدئولوژیک طبقه حاکم برای به انقیاد در آوردن توده کار و زحمت است."(1921. 21)"انقلاب جنسی" و جنبش ضداقتدارگرائی که تحت تاثیر انقلاب جنسی پا به عرصه ظهور نهاد موجب تکوین اشکال جدیدی از زندگی شد که به عنوان پدیده هائی علیه رهائی زنان از سوی زنان سوسیالیست مورد انتقاد قرار گرفت:از نظر زنان سوسیالیست آزادی جنسی برای زنان به این معنی بود که زنان همیشه در دسترس مردان باشند، مشکل سرگردانی یک پا درخانه برای نگهداری از فرزندان و پای دیگر در سیاست حل نشده باقی ماند بود، و در مبارزه متحد با دانشجویان مرد، زنان همچنان نقش تابع ونیروی کمکی را داشتند. سازمانی از زنان به عنوان جنبش انتقادی به سرعت در درون جنبش دانشجویی شکل گرفت که هدف آن پیوند زدن رهایی زن و سوسیالیسم، در تئوری وسیاست بود.(Menschik 1971, Haug 1988)

روشنفکران جنبش کارگری برای پاسخ به مسائل طرح شده تزی در باره مسائل زنان ارائه کردند که برمبنای آن مسئله زنان :"تنها یک تضاد فرعی در متن تضاد اصلی کار و سرمایه است"(Menschik 1971 ,10) و رهایی زن درمبارزه برای سوسیالیسم مستحیل میشود(13). در این رویکرد البته هراز گاهی سخن از"مناسبات پدرسالاری" یا "ستم مبتی بر تبعیض جنسی"می رفت (Rudolph- Steinberg 1984, 177)،اما این وجوه سریعاً در چهارچوب های اقتصادی محصور میماند:"حفظ نابرابری میان دو جنس– مانند همه مناسبات تبعیض آمیز-و همه ستم های موجود درجامعه سرمایه داری تنها به نفع سلطه سرمایه  عمل می کند."(180).

فمینیست های سوسیالیست تجربیات روزانه  شان را وارد طرح خود برای رهایی زن ساخته و اعلام کردند هدف شان انقلاب فراگیر در همه عرصه های جامعه می باشد. با این رویکرد کارخانگی؛ خانواده و ازدواج، کار دستمزدی و دستمزد خانوادگی، فرهنگ، بدن زن و جنسیت در شمار مسائل سیاسی قرار گرفت. این گام زنان را در اکثر کشورهای صنعتی غربی وارد درگیری علنی با سازمان های جنبش کارگری ساخته و در اغلب موارد موجب خارج شدن بخش زنان از این سازمانها شد.(vgl.Rowbotham 1979, Boons u.a. 1983, Rossanda 1980). وارد ساختن تجربیات روزانه زنان موجب شد که رابطه متقابل میان دگرگون کردن زنان به وسیله خودشان با دگرگون سازی جامعه، از نو مورد بحث قرار گیرد. روسانا روساندا(Rossana Rossanda) خواهان آن شد که:" زنان توسط خودشان انقلابی در گفتمان، اخلاق و زندگی روزانه به وجود آورند."(230).فریگا هاوک (Frigga Haug) مبتکر این بحث در آلمان فدرال تحت عنوان-بحث قربانی و مجرم- در سال 1980 بود.او خواهان آن بود که کهتری زنان در گروه های زنان مورد پژوهش قرار گرفته و شرایط دگرگونی آن فراهم شود. فرانسویها این بحث را با اصطلاح"شراکت درجرم"(Komplizenschaft) به پیش بردند.(Feminismeet Marxisme1980)،ودرانگستان زنان نام آن را"تبانی"( Einverständnis; Barett 1983) نهادند.

در حالی که تا اواخر سال 1970 دو مفهوم "رهایی زن" و "آزادی زن" به یک معنا بکار می رفت مفهوم کلمه رهایی زن بیش از بیش به نمادی برای کسانی مبدل شد که مسائل زنان را تابعی از مسائل طبقاتی و زیر مجموعه آن می شمردند. کسانی که سلطه پدرسالاری را مفهوم ویژه دانسته و خواهان پیکارعلیه آن بودند از مفهوم آزادی(Befreiung) استفاده می کردند. در سال 1976کارلا راوایولی (Carla Ravaioli)این دگرگونی مفهومی را به این گونه تشریح  کرد که در سیاست احزاب کارگری رهایی زن به"مناسبات کاری یا با آن چه که به طور بی واسطه با این مناسبات در ارتباط است"(1977,47) محدود می شود و به همین علت جنبش فمینیستی برای مبارزات خود باید کلمه"آزادی" را بر گزیند(7) که فقط به شیوه زندگی در جامعه ای می پردازد که بر پایه سلطه مردان و سرکوب زنان استوار است(50).

در سخنان منتشر شده از روسانا روساندا ( در سال 1980)هر دو مفهوم با معانی متفاوت مورد استفاده قرار گرفته بود؛"رهایی زنان" به مفهوم مبارزه برای حقوق برابر در بخش عمومی؛ و از"آزادی" برای پرداختن به عرصه زندگی خصوصی روزانه، استفاده شده بود."پروژه آزادی" به عنوان مفهومی فراگیر هم انتقاد از پائین بودن سطح دستمزد زنان و هم مساوات طلبی بین دو جنس را، که از اهداف اعلام شده رهائی زنان بود، در کنار هم  قرار می داد.  

از آن جا که مفهوم"رهایی زن" از نظر سیاسی دیگر طنین  شورشی خود را از دست است، از آن جا که درمباحثات تربیتی(پداکوژیک)" تربیت رهائی بخش"به طور کامل از هر گونه محتوی پیکارهای سیاسی رهائی بخش تهی و خصلت کاملاً فردی به خود گرفته، و از آن جا که این محتوی فردی شده وارد زبان محاوره روزانه شده،اکنون هنگامی که از یک "زن رها شده"سخن می رود این مفهوم از رهائی دیگرهیچ کاربردی درجنبش زنان ندارد. متقابلاً آزادی زنان این وظیفه را در برابر فمینیست ها قرار می دهد که در همه عرصه های اجتماعی به پیکار برخواسته و از جمله جامعه را از طریق انقلاب زیرورو سازند. آن چه که مارکس آن را "رهائی انسانی" می نامد این جا باردیگر به مثابه آزادی به صحنه باز می گردد.

با اعتراض، به ویژه اعتراض زنان رنگین پوست دائر بر آن که نیروی عمومی کنشگر زنان برای   پیکار به نقش درجه دوم کاهش یافته و همچنین انتقاد آن ها به جنبش زنان و سمت گیر های این جنبش به سوی طبقات متوسط ، به سوی زنان سفید و در همان حال زنان اروپامدار، بار دیگر تفاوت میان دو مفهوم رهائی زنان و آزادی زن به طور برجسته درمقابل هم قرار می گیرند. گرایشی که هدف انتقاد است، فمینیسم آکادمیک می باشد که همه تلاش ها برای شکل دادن به نیروی جمعی زنان به مثابه کنشگر و حتی خرد جمعی این نیرو را، از هم می گسلد. این گرایش،حق توجه به منافع مشخص بخش های گوناگون از جنبش زنان را زیرعلامت سئوال برده،آن ها را از استراتژی عمومی جنبش زنان خارج ساخته و به آن جا  منتهی می شود که صلاحیت زنان برای رهائی فراگیربشری را ناممکن سازد.

********************************

هفدهم اسفند 1393  برابر با هشتم مارس 2015

زیرنویس های مترجم

1- فرهنگ تاریخی انتقادی فمینیسم اثری است که از سوی موسسه "تئوری انتقادی" زیر نظر فریگا هاوگ فیلسوف، جامعه شناس، نظرپرداز سرشناس سوسیالیسم فمینیستی منتشر شده است. فریگا هاوک عضو شورای مشاروان دانشمندان آتاک آلمان، شورای مشاوران موسسه روزا لوگزامبورگ، عضو هئیت امناء"موسسه همبستگی مدرن"، عضو کانون نویسندگان آلمان، مدیر هئیت رئیسه موسسه تئوری انتقادی برلین است. پس از تشکیل حزب چپ آلمان، فریگا هاوگ به این حزب پیوست و تدوین برنامه بخش زنان حزب به او سپرد شد.

هر یک از اصطلاحات این فرهنگ توسط کارشناسان فمینیست که سابقه کار طولانی بر روی آن موضوع را داشته اند، نوشته شده است. معادل هر اصطلاح به شش زبان عربی، انگلیسی، فرانسه، روسی، اسپانیائی و چینی به زبان لاتین نوشته شده است."رهائی زن" از جلد اول این فرهنگ صفحات 268 تا 278 برگرفته شده است که توسط ژیزلا هانریش نوشته شده است. اصطلاحات جلد اول توسط 49 نفر از کارشناسان سرشناس زن فمینیست تهیه شده است. انتشار این اثر عظیم که حادثه ای در تدوین نظریه فمینیستی در جوانب گوناگون آن است همچنان ادامه داشته و جلد سوم آن نیز منتشر شده است.  

2- فرانسوا ماری چارلز فوریه از سوسیالیست های مکتب سوسیالیسم تخیلی فرانسه (1772-1837). او نفش مهمی در طرح آزادی زن به عنوان یکی از پیش شرط های برقراری سوسیالیستی داشت. او کسی است که از طریق نوشته هایش در اوایل قرن  نوزدهم، مفهوم فمینیسم را وارد فرهنگ عمومی کرد. برای نقش فوریه در طرح نقش آزادی زنان مراجعه کنید به مقاله "بررسی  تاریخی فمینیسم"(بخش اول) نوشته گیزلا نوتز، سوسیالیست های اولیه و فمینیسم، ترجمه آزاده ارفع به آدرس زیر :

http://rahekargar.net/browsf.php?cId=1074&Id=74&pgn=1

3- مجموعه آثار مورد استناد در این نوشته مجموعه آثار مارکس و انگلس به زبان آلمانی است که توسط موسسه مارکسیسم- لنینیسم وابسته به کمیته مرکزی حزب حاکم سابق آلمان شرقی در چهل  دو جلد در سال 1957 منتشر شده است. چاپ جدید در 43 جلد مربوط است به موسسه تاریخ جنبش کارگری در برلین درسال 1920.

4- دست نوشته های اقتصادی فلسفی سال 1944( برای اولین بار درسال 1932 انتشاریافت). در مجموعه آثار آلمانی در جلد 40، صفحات  588-  465 گنجانده شده ا ست.

******************

نویسنده ژیزلا هاینریش

منابع مورد استفاده نویسنده :

M.Barret –Das unterstellte Geschlecht. Umrisse eines materialistischen Feminismus(1980), Berlin/W 1983;

A.Bebel, Die Frau und der Sozialismus(1878),Hannover 1974;

 E.Bloch,Das Prinzip Hoffnung(1959), GA 5;

M.C.Boons u.a ., C est terrible, quand on y pense, Paris 1983;

 L.Braun,Das Verhältnis von bürgerlicher und proletarischer Emanzipation(1901), in Menschik 1976, 62ß67;

 Emanzipation der Frau,Themenschwerpunkte,Argument, 4.jg., 1962,Nr22u.23, 5 jg., 1963, Nr 24;European Forum of Socialist Femenists, Bd.1,1986, Bd.2, 1987;

Feminisme et marxisme.Journe ,Elles voient rouge, Paris1981;

E.Goldmann,Frauen in der Revolution Bd. 2, Berlin/W 1977;

F.Haug,Ofer oder Täter? Über das Verhalten von Frauen, in: Argument, 22, Jg., 1980, Nr.123, 643-49; dies.,"Perespektiven eines sozialistischen Feminismus-20 Jahre Frauenbewegung in Westdeutschland und West-Berlin", in Autonome Frauenredaktion(Hg.), Frauenbewegungen in der Welt,Bd. 1 :Westeuropa, AS 150, Berlin/W 1988, 25-52;

A. Kollontai, Die Situation der Frau in der gesellschaftlichen Entwicklung(1923), Frankfurt 1975; dies., Die neue Moral und die Arbeiterklasse(1918), Munster 1977;

H. Marcuse, "Emanzipation in der reperssiven Gesellschaft. Ein Gespräch mit Herbert Marcuse"(1962),in:Emanzipation der Frau, Argument Nr.23, 2-1;

J. Menschik, Gleichberechtigung oder Emanzipation?, Frankfurt/M 1971;dies.(Hg), Grundlagentexte zur Emanzipation der Frau, Köln 1976;

C.Ravaioli, Frauenbefreiung und Arbeiterbewegung, Feminismus in der KPI, Hamburg 1977,;

 W.Reich, Der Einbruch der sexuellen Ökonomie(1932), Frankfurt/M 1975;

 R. Rossanda, Einmischung. Gespräche mit Frauen, Frankurt/M 1980;

S.Rowbotham, Nach dem Scherbengericht. Über das Verhältnis von Feminismus und Sozialismus(1979), AS 217, Hamburg-Berlin 1993;

L.Rudolph u.  A. Steinberg,"Frauenfrage und Frauenbewegung ind der Sicht der-Argument -Frauen", in:  H.H.Holz, Th.Metsche, J. Schlefstein u. R. Steingerwald(Hg), Marxisum. Ideologie. Politik. Krise des Marxismus oder Krise ses"Argument"? Frankfurt/M 1984, 178-89;

W. Thonnessen, Frauenemanzipation. Politik und Literatur der deutschen Sozialdemokratie zur Frauenbewgung 1863-1933, Frankfurt/M 1969;

C.Zetkin, " Für die Befreiung der Frau! Rede auf dem Internationalen Arbeiterkongress zu Paris, 19 Juli 1889" in: Menschik 1976, 92-98; dies, Zur Geschichte der proletarischen Frauenbeweguneg Deutschlands(1928), Frankfurt/M 1979.

***************

سایر ترجمه های مرتبط

 1فمینیسم سوسیالیستی چیست، نوشته:  باربارا اهرن رایک، ترجمه آزاده ارفع

http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1028&Id=69&pgn=48

2پروژه سوسیال فمینیستی، نوشته :  نانسی هولمستروم، ترجمه آزاده ارفع

http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1037&Id=17&pgn=3

3- برای گنجاندن دستور کار فمینیستی در برنامه های چپ، نوشته: سینتیا کوک بورن، ترجمه آزاده ارفع

http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1059&Id=292&pgn=

4-  فمینیسم چپ امروز، ماری پاز بالی برا، ترجمه آزاده ارفع

http://rahekargar.net/browsf.php?cId=1036&Id=114&pgn=1

5- به سوی یک پلاتفرم سیاسیِ مارکسیستی- فمینیستی، هاریت فراد، تلخیص و ترجمه آزاده ارفع

http://rahekargar.net/browsf.php?cId=1069&Id=19&pgn=2

6- بررسی  تاریخی فمینیسم (بخش اول)

نوشته  گیزلا نوتز  ترجمه وتلخیص آزاده ارفع

http://rahekargar.net/browsf.php?cId=1074&Id=74&pgn=1

7- بررسی  تاریخی فمینیسم (بخش دوم )

http://rahekargar.net/browsf.php?cId=1074&Id=121&pgn=1

 

 

 

 

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©