Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
سه-شنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۱ برابر با  ۱۷ آوريل ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :سه-شنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۱  برابر با ۱۷ آوريل ۲۰۱۲
درباره گزارش سیمور هرش

 

دیدگاه

(«مطالب منتشره در ستون دیدگاه، نظرات سازمان نیست».)

 

درباره گزارش سیمور هرش

صادق افروز

سیمور هرش روزنامه نگار باسابقه آمریکایی که فعالیت های خود را از زمانی دور در کنار سناتور مشهور آمریکایی ،  یوجین مک کارتی در دهه ۵۰ آغاز کرد و بعد از جدا شدن از او بطور مستقل به کار روزنامه نگاری تحقیقاتی روی آورد ، در جدید ترین مقاله جنجالی خود در روزنامه نیویورکر به مسئله تعلیم نظامی و عملیات جاسوسی اعضای سازمان مجاهدین در ایالت نوادای آمریکا (۱)می پردازد. هرش از قِبل افشاگری علیه جنایات ارتش امریکا در ویتنام ، بمباران شهرها و واقعه اسف انگیز قتل عام دهکده می لای و بعد در جریان اشغال عراق و ابوغریب از شهرت و اعتبار در بین محافل چپ برخوردار شده است .

هرش ، در جدیدترین مقاله خود در روزنامه نیویورکر با عنوان "آدم های ما در ایران " (۲) مجاهدین را برای خواننده اش اینگونه معرفی می کند : گروهی از ایرانیان ناراضی ، ابتدا یک گروه دانشجویی با افکار مارکسیست اسلامی بودند .در دهه ۷۰ موجب قتل ۷ شهروند آمریکایی شدند .ابتدا بخشی از پایگاه گسترده انقلاب در ایران بودند که به انقلاب ۷۹ منجر شد .اما یک چند سالی بعد وارد جنگ خونینی با روحانیت حاکم شدند .

خواننده ای که از اوضاع ایران پس از انقلاب ۷۹ آشنایی کامل نداشته باشد با خواندن این سطور به چه نتیجه ای می رسد؟ هرش روی کار آمدن یک رژیم ضد انقلابی که زحمات و تلاش های یک نسل را برای ایجاد یک حکومت دمکراتیک و مردمی  به باد داد نادیده می گیرد و می گوید مجاهدین وارد یک جنگ خونین با روحانیت حاکم شد .کسانی که رویداد های ایران را از بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی دنبال کرده باشند می دانند که مجاهدین در ابتدا از متحدین این رژیم بودند و درانتخابات ۱۳۵۸هم رای آری به جمهوری اسلامی دادند و سعی می کردند با آرام کردن فضا از برخورد های خشن جلوگیری کنند . ولی روحانیت حاکم از همان بدو تاسیس با ایجاد گروه های چماقدار ، گردهمایی ها و تظاهرات گروه های چپ و مجاهدین را بر هم می زد و فضای خشنی را بر جامعه ای که به تازگی از شر استبداد محمد رضاشاهی خلاص شده بود و می خواست حقوق دمکراتیکش را تمرین کند  تحمیل می کرد. جمهوری اسلامی مسبب اصلی ایجاد تنش سیاسی در ایران بعد از سرنگونی شاه بود. تنشی که در ادامه خود  به فجایع دهه ۶۰ انجامید و طی آن هزاران نفر از دانشجویان ، کارگران و فعالین مناطق ملی ، فعالین سیاسی گروه ها و احزاب مختلف  و بسیاری از رهبران انقلاب ۵۷  توسط جوخه های مرگ جمهوری اسلامی در زندان ها تیرباران شدند .نمی دانم چرا هرش که به مسائل سیاسی پشت پرده علاقمند است یک کمی هم روی چگونگی روی کار آمدن روحانیون در ایران، کنفرانس گوادولوپ ، تماس مقامات عالی رتبه آمریکایی با اطرافیان خمینی ، تماس با مقامات امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی و همکاری برای قلع و قمع چپ ها در ایران ، فرار کارمند سفارت شوروی در ایران و پناهنده شدنش به غرب و متعاقب آن حمله به حزب توده و اعدام اکثر رهبران آن کار نمی کند ؟ چرا وقتی مسئله خشونت و ترور  را مطرح می کند به باند های سیاه که مسیر زندگی سیاسی در ایران را تغییر دادند اشاره نمی کند ؟ آیا عدم افشای روابط پشت پرده مقامات جمهوری اسلامی با کشور های غربی و در راس آن آمریکا ، اعتبار هرش را در زمینه افشاگری مسائل ایران زیر سوال نمی برد؟ چرا این افشاگری ها همواره بسود جمهوری اسلامی تمام می شود؟ چرا این افشاگری ها همواره یک طرفه است؟

هرش وقتی به قتل شهروند آمریکایی اشاره می کند نمی گوید که این ۷ شهروند همگی از مستشاران نظامی و راهنمایان ماشین جنگی شاه در ایران بودند، زیرا اگر این موضوع را با خوانندگانش که اکثرا از گذشته سازمان مجاهدین بی اطلاع هستند در میان بگذارد مقاله اش را دچار دردسر و پیچیدگی خواهد کرد، چون باید به خواننده توضیح دهد چگونه یک سازمان با عقاید شبه سوسیالیستی به این نحو به طرف راست ترین جناح های امپریالیستی رانده شده است .بنابر این سرو ته قضیه را با بیان اینکه مجاهدین ۷ شهروند امریکایی را کشتند هم می آورد .

من در پی تطهیر مجاهدین نیستم و هیچگاه در رده هواداران و دوستداران این سازمان نبوده ام ، ولی مشکل من با شیوه هرش است . مشکل من با هرش ، شیوه جمع آوری مدرک و سند و نگارش اوست که مطلبش را به صورت کالایی مورد علاقه جمهوری اسلامی در می آورد. در انتقاد از تعلیم نظامی، اگر درست باشد با او همراه هستم، ولی در برائت از جمهوری اسلامی و پنهان کردن دستان جنایتکارش نه .

نکته دیگر در مقاله هرش پیدا کردن شاهد های مختلف است. نگاه کنید به شاهدان هرش. برادعی به اوگفته موساد اطلاعات در اختیار مجاهدین می گذارد. یک ژنرال بازنشسته که معلوم نیست کیست به او چنین و چنان گفته .یک مامور بازنشسته سیا به اسم رابرت بائر (حتما مستعار) که به زبان عربی مسلط است. سال ها مامور مخفی در کردستان (؟) بوده به او گفته برای کار به یک کمپانی فراخوانده شده تا به مجاهدین کمک کند. این مامور گفته چون فارسی نمی دانسته این پیشنهاد را رد کرده است. من نمی دانم اگر مامور سیا سال ها در کردستان مامور مخفی بوده باید به زبان کردی مسلط باشد. تازه مجاهدین که بیش از دو دهه در عراق بوده اند مگر عربی بلد نیستند؟ مگر تعداد بسیاری از آنها که از اروپا و آمریکا به عراق رفته زبان انگلیسی نمی دانند ؟ آخرین شاهد هرش یک عضو سابق مجاهدین و از دشمنان قسم خورده فعلی این سازمان است. مسعود خدابنده که از مشاورین دولت مالکی است. آخر چطور می شود به آدمی که از طریق همکاری با رژیم ایران برای ایجاد فشار به مجاهدین نان می خورد اعتماد کرد؟

متاسفانه سازمان مجاهدین در رویارویی با جمهوری اسلامی روز به روز از اهداف اولیه بنیان گذاران آن که برای جامعه ای عاری از طبقات مبارزه می کردند، و در این مسیر به گفته مبارز ارزشمند علی میهن دوست  که از رهبران اولیه سازمان بود، مارکسیست ها را متحد خود می دانستند دور می شود. به نظر من مهمترین عامل در سوق داده شدن این سازمان به راست ، جمهوری اسلامی و سرکوب های بی امان  بود. انحراف رهبری این سازمان و اتخاذ سیاست های راست در این میان نقش ثانوی دارد. در انتقاد از خط مشی مجاهدین نمی توانیم علت اصلی یعنی جمهوری اسلامی را فراموش کنیم. گزارش هرش اگرچه ظاهری مترقی و ضد امپریالیستی دارد ، اما در عمل یک کالای بسته بندی شده مناسب برای استفاده های تبلیغاتی را در اختیار جمهوری اسلامی قرار می دهد.

۱۴ آوریل ۲۰۱۲

1. در این مقاله اشاره می شود که بیابانهای مرتفع خشک در نوادا آب و هوایی شبیه مناطق شمال غربی ایران دارد. ز همین رو این مناطق برای تعلیم استفاده شده اند. نگارنده تا آنجایی که معلومات جغرافیایی اش یاد آوری می کند به یاد ندارد که شمال غربی ایران یعنی آذربایجان غربی و شمال کردستان بیابان های خشک داشته باشند. بیابان های خشک در مناطق مرکزی و شرقی ایران قرار دارند. بعد اگر قرار است وسائل جاسوسی به این ها آموزش داده شود و ترور در شهر ها ، چه احتیاجی است که آن ها را به بیابان ببرند ؟ این ها باهم نمی خواند  و از ارزش گزارش می کاهد.

2.

http://www.newyorker.com/online/blogs/newsdesk/2012/04/mek.html

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©