Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷ برابر با  ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷  برابر با ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
افسانه‌های جنبش سبز: ۱- ایدئولوژی

افسانه‌های جنبش سبز: ۱- ایدئولوژی

۶ تیر ۱۳۹۰

میخک

شب نامه روزگار تاریک

ایدئولوژی دو معنای متفاوت و البته مرتبط دارد. اولی «آگاهی کاذب» است؛ تصویری واقع‌نما ولی وارونه از واقعیت که با تحریف و مخدوش ساختن نظام‌مند واقعیت وضعیت را توجیه، منافع گروه‌های مسلط را تامین و بازتولید روابط قدرت را ممکن می‌کند و افراد را به همدستی در تداوم فرودستی خود مجاب می‌سازد. این ایدئولوژی چون سیالی نامرئی در دین، هنر، فرهنگ، آموزش، قانون و…. جریان دارد. معنای دوم ضرورتا مانند اولی طنینی منفی ندارد و محدوده‌اش مشخص‌تر است، ایدئولوژی به عنوان مجموعه‌ای از نگرش‌ها و روش‌های نظری-عملی سیاسی، از مشخصه‌های بنیادی گروه‌ها و گرایش‌های مختلف در سیاست مدرن است. ایدئولوژی در این معنا شکلی ساده‌فهم از فلسفه‌های زیربنایی تفکر سیاسی مدرن است، مانند ایدئولوژی مارکسیسم برای اندیشه مارکس.

 

امروزه این باور مسلط شده است که عرصه سیاست می‌تواند و می‌باید غیرایدئولوژیک باشد. تصمیم‌های سیاسی در صورتی مطلوب یا «بهینه» هستند که فارغ از تعلقات حزبی و طبقاتی و… صرفا بر پایه داده‌ها و عینیت گرفته شوند. عصر «روایت‌های کلان» به پایان رسیده و آن‌هایی که آرمان‌شهر را نشان می‌دهند جز به دوزخی روی زمین راه نمی‌برند. کسی نمی‌تواند مدعی دانستن حقیقت باشد و در جهان متکثر امروز می‌بایست به همه تفاوت‌ها احترام گذاشت و با همگان مدارا کرد. عصر قهرمانان سپری شده و دوره شهروندی و تخصص‌مداری و… است. این چنین است که تفاوت‌های میان احزاب راست و چپ اروپایی رنگ می‌بازد و سیاست سیاست‌زدایی می‌شود.

 

به همین ترتیب جنبش سبز نیز از ابتدا غیرایدئولوژیک یا فرا ایدئولوژیک بودن را از ویژگی‌های اصلی خود معرفی کرده است. خصیصه‌ای که جزو ویژگی‌های مثبت جنبش به وجهی آمرانه تجویز و تجلیل می‌شود. اما این که نیرویی سیاسی فارغ از گرایش‌ و خواسته‌های خود، منقطع از متن تاریخ و اجتماعی که در آن ایستاده، بتواند به فهم و مداخله در واقعیت اقدام کند ناممکن است. اعلام پایان ایدئولوژی خود دریافتی به شدت ایدئولوژیک از عرصه سیاست است که با انکار یکی از ابعاد اصلی سیاست، ایدئولوژی، می‌خواهد یکه‌تاز این میدان باشد. معنای مشخص پایان ایدئولوژی همان پذیرش دموکراسی‌های واقعا موجود غربی و واگذاردن سیاست به دولتمردان و مهندسان اجتماعی به جای مردم، بازار آزاد و جهانی‌سازی، صنعت گزینشی حقوق بشر و … به عنوان غایت است. پراگماتیسمی که به ظاهر بی‌طرفانه منطق هزینه و فایده را درباره واقعیت به کار می‌بندد، عملا منکر امکان برون‌رفت اساسی از وضعیت کنونی می‌شود، توجیه‌گر همان چه هست.

 

طیف مسلط در جنبش سبز مدعی مدارا است، اما وقتی که سخنی از رادیکالیسم می‌شنود برآشفته می‌شود و مداراجویی خود را از یاد می‌برد. گفتگو را به شکل مذاکره برای مصالحه با استبداد توصیه می‌کند، اما درون خود گوشی برای شنیدن صداهای غیر ندارد؛ آن چه چندصدایی به نظر می‌رسد، هیاهویی است که هر کس و هر طیفی در حال تکرار هذیان‌های خود است، هیاهویی که با دیالوگ نسبتی ندارد. از روز نخست از خشونت مردمی نامعلوم و ناموجودی هراسیده و نسبت به وقوع آن هشدار داده، اما در مقابل خشونت حکومتی جاری جز سکوت یا دل‌نوشته کاری نکرده است. از مرگ قهرمانانه هدی صابر بدون احترام و ستایشی، هیچ نمی‌آموزد و سوگواری‌های بی رمق نمایشی خود را از سر می‌گیرد، که دوران قهرمانان و چریک‌بازی سپری شده است، اما برایش خاتمی قهرمان بی بدیل میدان اخلاق و گفتگو است، پارتیزانی تنها که از آبروی خویش مایه می‌گذارد و یک تنه میان افراطی‌ها برای آشتی ملی می‌جنگد. جنبش سبز به ایدئولوژیش خودآگاه نیست و همین باعث می‌شود که متوجه نقاط کور دید خود نشود.

 

هم‌چنان که گفته شد، شناخت و سنجش واقعیت انسانی فارغ از متن تاریخی و اجتماعی و دلبستگی‌ها و وابستگی‌های سوژه این شناخت ممکن نیست؛ به ویژه در نزاع سیاسی که نحوه شناخت و تبیین واقعیت خود جزئی از خلق و مداخله در واقعیت است. بدون تصریح این بستگی‌ها، گوینده می‌تواند خود را صدای همیشه صادق عقل سلیم جلوه بدهد. هراس مشخص خود از شکست پروژه سیاسیش را پشت دل‌نگرانی برای کل تاریخ و بشر پنهان کند. در چنین موقعیتی ایدئولوگ می‌تواند در حالی که از گاندی، که اعتصاب غذای نامحدود ابزارش بوده، قدیس می‌سازد، در مواجهه با اعتصاب غذای واقعی همراهانش اعتصاب شکن شود. می‌تواند به ماندلا ارجاع دهد، اما نداند یا خود را به ندانستن بزند که وی رهبر شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا معروف به «نیزه ملت» بود.

 

اصلاح‌طلبان از روز نخست جنبش سبز تلاش کرده‌اند آن را به تمامی در پروژه هشت ساله شکست‌خورده‌شان ادغام کنند و در این تلاش ایدئولوژیک از تحریف واقعیت جنبش سبز و فشردن آن در قالب نحیف اندیشه و عمل خود لحظه‌ای غافل نشده‌اند. آوار شدن پاسخ‌های ایدئولوژیک اصلاح‌طلبان بر سر سوال سیاسی بنیادی «چه باید کرد؟» آن را به «چه کنم؟ چه کنمی؟» از سر استیصال قلب کرده است. افشای این آگاهی کاذب نخستین گام خلاصی از آن است. از این پس در مجموعه یادداشت‌هایی به افسانه‌های ایدئولوژیکی که به گوش جنبش سبز خوانده‌اند می‌پردازیم.

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©