کوه
یخ پدر سالاری
سرمایه داری
را بشکنیم
Maria Mies
برگردان
ناهید
جعفرپور
بمناسبت
8 مارس روز
جهانی زن
بخش
دوم
در باره
نویسنده:
ماریا میز
متولد 1931
پروفسور
جامعه شناسی
در دانشگاه
کلن آلمان و
از فعالان
جنبش زنان ،
جنبش اقتصادی
و هم چنین
جنبش بر علیه
جهانی سازی نئولیبرالی
( کنسرن سالار)
می باشد. از
خانم ماریا
میز تا کنون
کتوب و مقالات
بیشماری علنی
گشته است.
زنان
بعنوان آخرین
مستعمره یا
خانگی شدن کار
همانطور
که گفته شد،
رزا
لوگزامبورگ
به مسئله زنان
فکر نمی کرد.
اما تجزیه
تحلیل وی در
باره انباشت
سرمایه چشمان
من و دوستانم
را گشود و ما
به ارزش و
جایگاه کار
خانگی زنان در
سرمایه داری
پی بردیم. این
کار که رزا از
آن بعنوان
"اشکال غیر
سرمایه داری"
نام می برد و
دهقانان و
مستعمرات و ....
را در آن
کاتاگوری جا می
دهد، به هیچ
وجه ارزشی
ندارد و مولد
نیست و درست
مثل طبیعت و
بعنوان ثروتی
طبیعی در خدمت
بشریت قرار می
گیرد و با هیچ
حقوق کاری و
قرار داد مزدی
تامین امنیتی
نمی شود و در
حقیقت 24 ساعت
روز در
خدمتگذاری
حاضر است و برای
سرمایه ارزان
ترین و از
لحاظ سیاسی بی
دردسر ترین
شکل بازتولید
نیروی کار
است. افزون بر
این من در
تحقیقات خودم
در باره زنان
بافنده و لبه
دوز هندی به
این نتیجه
رسیدم که کار
خانگی همچنین
ارزان ترین و
بی دردسر ترین
شکل کار
تولیدی است.(
ماریا میز سال
1982)
اگر
ما اقتصاد را
از منظر زنان
و کار زنان
مشاهده
نمائیم و اگر
کار خانگی
زنان را به
این مشاهداتمان
اضافه کنیم ،
سپس خواهیم
دید که 50% جمعیت
جهان ، 65% درصد
کار تولیدی جهان را
بعهده دارند و
تنهااز 10%
درآمد مزدی
جهان
برخوردارند.(
صالح 1997صفحه 77)
این
امر از این
جهت امکان
پذیر است که
کار خانگی
زنان و در
نهایت کار
مادران
بعنوان کار
شناخته نشده و
نامرئی تلقی
می شود. این
نامرئی سازی
کار مادران و
کار خانگی
زنان که برای
بقا و ادامه
زندگی زنان،
ملت های تحت
ستم ، طبقات و
اقوام از
ضروریات است،
بخشی از سیاست
استعماری
پدرسالارانه
ای است که در
سرمایه داری
به نقطه اوج
خود رسیده
است.
همچنین
این نامرئی
سازی توسط
سوسیالیسم
موجود هم از
بین نرفت.
همانطوری که
من در تحقیقاتم
در سال 1988 نتیجه
گیری نمودم ،
در انباشت
سوسیالیستی
هم کار
استعماری و
کار خانگی به
حساب نیامده
است. تعریف
جدید تقسیم
کار بر مبنای
جنسیت در
سرمایه داری،
بخصوص تعریف
زن بعنوان
خانه دار حاصل
طرزتفکر ذاتی
مردانه نیست
بلکه ضروریتی
ساختاری در
روند انباشت
سرمایه
سرمایه داری
است.
فمنیست
ها ثابت نموده
اند که زن
خانه داری که
باعث
"بازتولید"
نیروی کار مرد
مزدبگیر می
شود کمک به
تولید ارزش
اضافه می
نماید. مزد کار
زن خانه دار
هیچگاه
پرداخته نمی
شود و در محاسبات
درآمد های
ناخالص
اجتماعی به
حساب آورده
نمی شود. حتی
کار خانگی
هیچگاه
بعنوان کار
تعریف نشده و
تنها از آن
بعنوان خودمختاری
زنانه و یا
"عشق" نام
برده می شود.
این کار به
لحاظ زمانی
نامحدود بوده
و بنظر می رسد
که بمانند
خورشید و هوا
و یا ذخایر
طبیعی و یا بهتر
بگویم " ثروتی
آزاد" است که
براحتی و
بسادگی در
اختیار مرد و
سرمایه داران
قرار دارد.
طبق
تجزیه و تحلیل
فمنیستی این
کار خانگی بی
مزد به همراه
کار دهقانان
خرد بخصوص در
کشور های جهان
سوم و
استثمارآنان،
راز موفقیت
انباشت
سرمایه را
بیان می
نماید.
(Dalla Costa 1973,
Federici 1975, Bock & Duden1977, v. Werlhof 1992, Bennholdt-Thomsen 1983,
Mies 1986, Waring 1989)
در
این میان بدون
( کارخانگی)
بین المللی
زنان، رشد
تولیدی و رشد
اقتصادی در
کشورهای شمال
جهان پایدار
نخواهد بود.
(Bennholdt-Thomsen, Mies,
v. Werlhof 1983/1992)
من
واژه خانه
دارشدن زنان و
یا بهتر بگویم
"کار خانگی" رادر
سال های 1978/79 در
رابطه با تحقیقاتم
در باره زنان لبه
دوز
نارساپور،
درجنوب هند
لمس نمودم.
هیئت های
مذهبی
شوتلندی در
قرن 19 صنعت لبه
دوزی را در
این منطقه
براه
انداختند و به
زنان فقیر روستا
ها یاد دادند
در خانه بکار
لبه دوزی
بپردازند. سپس
این لبه دوزی
ها دراروپا و
آمریکا و استرالیا
بفروش می
رسیدند. این
زنان تنها بخش
کوچکی از
حداقل دست
مزدی را که به
طور معمول
کارگران
زراعی دریافت
می نمودند، به
عنوان مزد خود
دریافت می
نمودند که
چیزی در حدود
0،58 روپیه بود.
استثمار این
زنان که بر
اساس سری دوزی
یا تک دوزی
کار می
نمودند،
امکان پذیر
بود چون صادر
کنندگان که در
این فاصله
میلیونر شده
بودند، به این
زنان
به چشم خانه
دارانی می
نگریستند که
در هر حال در
خانه بسر برده
و می توانستند
ازوقت های آزاد
خود برای
تولید
استفاده
نمایند.
از
این رو " کار
خانگی" تنها
به مفهوم
بازتولید بی
مزد نیروی کار
از طریق کار
خصوصی در خانه نبوده (
خانه داری)
بلکه همچنین
ارزانترین
شکل کار تولیدی
در شکل " کار
خانگی"
یا مناسبات کاری
مشابه مخصوص
زنان می باشد.(
ماریا میز 1981/82)
اختصاص
دادن خانه
داری
"کار خانگی"
به زنان
هیچگاه مورد
سئوال قرار
نگرفته است.
حتی زمانی که
زنان شاغل و
یا سرپرست
خانوار بوده و
می باشند. در
دهه اخیر طبق
آمار تعداد
زنانی که تنها
نان آور
خانوار می
باشند در
سرتاسر جهان
بخصوص در کشور
های جنوب جهان
روز بروز افزایش
یافته و می
یابد. دستمزد
زنان در
سرتاسر جهان
کمتر از
دستمزد مردان
برای کار
برابر است. در
آلمان زنان 60
تا 70% مزد مردان
را برای کار
برابر دریافت
می نمایند.
علت این اختلاف
در دستمزدها
را کافرمایان
چنین بیان می
نمایند:" از
آنجا که مردان
سرپرستان
اصلی خانواده
می باشند و
مسئول تغذیه
خانواده می باشند،
لذا درآمد
زنان باید
تکمیل کننده
درآمد مردان
باشد".
زنان
عمدتا
درمشاغلی که
از امنیت های
لازم شغلی
برخوردار است
استخدام نمی
شوند زیرا که
کارفرمایان
انتظار دارند
که زنان به
هنگام بارداری
و یا زمان های
بحرانی جسمی(
درد های ماهانه
مخصوص زنان) به گوشه
خانه ها و پشت
اجاق گاز ها
پناه برند.
در
دسته بندی
"مشاغل ناچیز"
و یا " گروه
مشاغل با مزد
کم" در مرحله
نخست، زنان
خانه دار
منظور می
باشند. زیرا
که این گونه
زنان با اولین
تغییر و
تحولات کاری
براحتی اولین
کسانی خواهند
بود که از
کاراخراج می شوند.
همچنین
ارتقاء شغلی
زنان در
مقایسه با مردان
از درصدی
پائین
برخوددار است.
این امر حتی
برای مشاغل
بالا با مدارک
عالیه دانشگاهی
هم صادق است.
برای مثال در
سطوح مشاغل دانشگاهی
غالبا مدیریت
های کلیدی به
عهده مردان می
باشد و در
مواردی هیچ
زنی در این
بخش ها استخدام
نمی گردد.
تجزیه
و تحلیل
" خانگی شدن
کار" کامل نخواهد
بود اگر که ما
این مسئله را
در رابطه با
"استعماری
شدن" و یا آنطور
که امروزه
مرسوم است "
تقسیم کار بین
المللی"
بررسی
ننمائیم.
دو
روند" خانگی
شدن کار" و "
استعماری
شدن" را نمی
توان بعنوان
پدیده هائی که
تنها در فواصل
زمانی قرن 18 و 19
اجرا می شد،
خلاصه
نمود.این دو
روند در حقیقت
مکمل یکدیگر
بوده و در هم
ادغام می
گردند. طبقه
سرمایه داران
اروپائی ،
بدون فتح
مستعمرات و
استثمار
ذخایر طبیعی و
معدنی این
مستعمرات و
همچنین نیروی
کار انسانی
موجود در این
مستعمرات،
هرگز نمی
توانستند
انقلاب صنعتی
را آغاز
نمایند: بدون
این مستعمرات
دانشمندان هرگز
نمی توانستند
سرمایه
دارانی را
پیدا نمایند
که بتوانند
اختراعات
خویش را در
اختیارشان
بگذارند.
افزون بر این
طبقه
بورژوازی
حقوق بگیر از پول
کافی
برخوردار
نبود که بتواند"
زن خانه
دارغیر شاغل"
و " خدمتکار"
را به خدمت
بگیرد.
کارگران هم در
همین دوره
زندگی بسیار
سختی را می
گذراندند.
بین
المللی شدن "
کار خانگی"
امروز
اما دیگر
بسیار واضح
شده است که کشف
" کار خانگی
توسط خانه
داران" نه
تنها بهترین
روش برای
پائین بردن
هزینه
بازتولید نیروی
کار بوده و
هست بلکه زنان
خانه دار
واقعی ترین و
بهترین نیروی
کار در تولید
اجناس می
باشند.
این
مسئله را می
توان در
کشورهای جهان
سوم براحتی
ملاحظه
نمود.از اواسط
سال های هفتاد
به بعد شرکت
های بزرگ
تولیدی غربی
مراکز تولیدی
خود را به این
کشور ها منتقل
نموده اند.
صنایع پارچه
بافی،
الکترونیک،
تولید اسباب
بازی و غیره
در این کشور
ها متمرکزند.
در حدود 80%
نیروی کار در
این کارخانه
جات بازار
جهانی، زنان
جوان ومجرد می
باشند. دستمزد
این زنان چیزی
در حدود 10%
دستمزد زنان
در کشور های صنعتی
است. علامت
مشخصه این
کشور ها
بعنوان کشور
های مزد ارزان
تنها در نیروی
کار زنان جوان
و مجرد و
چابکی قرار
دارد که غالبا
از هیچگونه
امنیت های
شغلی
برخوردار نبوده
و در هیچ
اتحادیه
کارگری
سازماندهی
نشده اند. در
صورت ازدواج و
بچه دار شدن
این زنان سریعا
از سوی
کارفرما
اخراج خواهند
شد. اکثرا در
قرار داد های
کاری این زنان
قید می شود که
حق ازدواج و
بچه دار شدن
نخواهند داشت.
شکل
کلاسیک
"کارخانگی"
کارگر تولیدی
بازار جهانی،
تولید در خانه
است. جائی که
زنان کار خانه
داری و وظیفه
رسیدگی به
امور روزمره
خانواده و
همچنین تولید
محصولات
بازار جهانی
را با هم
انجام می
دهند. در این
صورت زنان از
هیچگونه
تامینات
اجتماعی
برخوردار
نبوده و برای
کار طولانی
مدت مزدی
ناچیز دریافت
می نمایند. (
تاکید از
مترجم: در
ایران این روش
بسیار متداول
است مثلا
کارخانه جات
بهداشتی و البسه و
...... از این شکل
کار استفاده
می نمایند .
بطور مثال
زنان خانه دار
در مقابل 100 عدد
نوار بهداشتی
که در خانه
چرخ و بسته
بندی نمایند
مبلغی ناچیز
در موقع تحویل
دادن جنس دریافت
می کنند.
ابزار کار و
مواد اولیه
بصورت هفتگی
یا ماهانه به
خانه زنان
منتقل می
گردد. افزون
بر این شرکت
های خصوصی
بیشماری در
تهران و
شهرستان های
بزرگ کار های
تولیدیشان
عمدتا در خانه
ها تولید می
گردد).
هم
چنین در سایر
بخش های
تولیدی چون
کار زراعی و تجارتی
کار های
خدماتی از
طریق نیروی
کار زنانه طبق
مدل کار توسط
خانه داران
انجام می
پذیرد.(
ورلهوف 1985،
ماریا میز 1988)
جهانی
سازی اقتصاد و
" خانگی شدن
کار"
تمام
آن چیزهائی که
ما طی چند ده
در باره رابطه
استثمار
کارخانگی نیروی
کار زنانه و
انباشت
سرمایه نوشتیم،
امروز خود را
بطوری عیان در
عصر جهانی
سازی اقتصاد
نشان می دهد و
اهمیت پیدا می
کند. حتی می
شود گفت که در
عصر جهانی
سازی اقتصاد این
شکل استثمار
مدلی برای
استثمار کار
بطور کل گشته
است.
امروز
مناسبات
معمولی کار
دیگر مناسبات
میان یک "
کارگرآزاد
مزدبگیر
مردانه"، با
سرمایه نیست
بلکه میان
کارگران زن
خانه دار"
انعطاف پذیر"
و " بی امنیت "
و" جهان سومی "
و " معضل دار"،
با سرمایه
است.
به
هیچ وجه نباید
تعجب کنیم اگر
که سرمایه داران
از این مدل
کار تعریف و
تمجید نمایند.
کلودیا ورهوف
از کریستین
لوتز که ناشر
مجله مدیران
سوئیس است (
مجله ایم
پولس) نقل قول
می نماید که
وی در حالیکه
از پایان "کار
مزدی آزاد" استقبال
می نماید در
یکی از
سرمقاله هایش
می نویسد:"
آینده کار
زنانه است.
آینده ای که
خواهان رشد
تخصص های
زنانه است". (
لوتز 1997 نقل قول
ورلهوف 1999 صفحه
81)
بدین
صورت سرمایه
داران هم همان
چیزی را می گویند
که
کلودیا ورل
هوف در سال 1983
بعنوان آینده
نیروی کار
نوشت. یعنی "
کارخانگی"
زنانه به جای
نیروی کار
مردانه.
کلودیا در
مقاله اش بنام
" پرولتاریا
مرد، زنده باد
زن خانه دار"
ثابت نمود که
حال دیگر
کارگر مرد با
امنیت های
مزدی و سازمانداده
شده در
اتحادیه
کارگری که
واقعی ترین
نیروی کار
برای سرمایه
را بیان می
کرد جایش را
به زنان خانه
دار می دهد.
نیروی کار این
زن خانه دار
بر عکس
پرولتاریا ،
انعطافپذیر
تر و در هر
ساعت آماده
بکار تر و
ارزان تر،
قابل اطمینان
تر است و در
مواقع بحرانی
برای سرمایه
گران تمام
نشده و باعث
فشار نخواهد شد.
حتی نیروی کار
مردانه هم در
آینده به این
شکل "
کارخانگی"
عمل خواهد
نمود.( ورل هوف 1983
و چاپ جدید 1992)
سال
1983/1984این
استراتژی
مجددا تحت
عنوان "
انعطاف پذیر
شدن کار" مورد
بحث قرار گرفت
و بعنوان
نتیجه ضروری
تغییر کار
براساس
موازین
اقتصادی از
طریق چیپس و
کامپیوتر
مورد تائید
قرار گرفت.
رکس رود، وزیر
اقتصاد سابق،
همان زمان
پیشنهاد نمودکه
در فضای
اقتصاد آلمان
یک " بخش کار
ارزان قیمت"
ایجاد گردد.
بعد
از اتفاقاتی
که بعدا پیش
آمد به هیچ
وجه دیگربرای
ما تعجب آور
نیست از اینکه
بشنویم که رکس
رود منظورش آنزمان
از ایجاد " بخش
کار ارزان
قیمت" به طور خاص
زنان بود.
زیرا که زنان
بواسطه کار"
خانه داریشان"
بهترین و
مناسب ترین
نیروی کار این
بخش می باشند.
اماآنچیزی هم
که رکس رود به
آن اشاره
نکرد، امروز
از طریق پیمان
" مای" و سازمان
تجارت جهانی
کاملا روشن
شده است: تمام
جهان، همچنین
کشور های
صنعتی باید به
یک محدوده واحد
آزاد تجاری
تبدیل گردند.
نمونه هایش را
ما امروز در
آسیا و مکزیک
می بینیم.(
ماریا میز، ورل
هوف 1998)
با
وجود اینکه
سرمایه داری
تقریبا از
زمان شروع
مستعمراتش
بعنوان سیستمی
جهانی عمل
نموده است:
همانطور که
مارکس و
رزالوگزامبورگ
و والراشتاین
ثابت نمودند،
اما سخنان
امروز در باره
جهانی شدن(
بگو جهانی
سازی) در
رسانه ها
همانی است که
از اواخر سالهای
80 از سوی نهاد
هائی چون
پیمان عمومی
گمرک و پیمان
تجاری گات و
پیمان های
چندملیتی از
طریق نهاد
هائی چون "
مای" ، بانک
جهانی، صندوق
بین المللی
پول و وزیر
اقتصاد
آمریکا به اجرا
در آمد. نقطه
پایانی
مذاکرات
تجاری " گات"
در سال 1995 ایجاد
سازمان تجاری
جهانی بود.
هر
آنچه که در
بالا در باره "
بین المللی
شدن کار
خانگی" گفته
شد، مخصوصا
برای بررسی
موفقیت روند
فعلی جهانی
سازی، یعنی
تاسیس
کارخانه جات
بازار جهانی
در محدوده های
آزاد تولیدی
در آسیا و "
ماکوآلاس"
های مکزیکو، از
اهمیت بسزائی
برخوردار است.
این حقیقت که
مزد ها در این
مناطق آزاد
تجاری و
کارخانه های
بازار جهانی
این چنین
ارزان بوده و
هست تنها از
این بابت نیست
که در حدود 80%
نیروی کار این
صنایع نیروی
کار جوان و
مجرد زن می
باشد بلکه دلیل
ارزانی این
دستمزدها این
است که در
تعرفه
دستمزدی، این
زنان در ردیف
زنان خانه دار
قرار می
گیرند. لذا
مزدی که شامل
این دختران
مجرد و جوان
می شود همان
مزدی است که زنان
خانه دار برای
کار تولیدی در
خانه دریافت
می نمایند. از
سوی دیگر این
زنان دقیقا به
لحاظ تخصص در
کار خانگی
استخدام می
شوند : دست های
چابک، زرنگی،
دقت، داشتن
هنر خیاطی و
این واقعیت که
بعد از ازدواج
می توان آنها
را اخراج
نمود. بدین
صورت
کارفرمایان
از تمامی
مزایای دوران
بارداری و
امنیت های
دوران بارداری
و شیردهی خلاص
شده و با
اخراج
کارگران زنی
که قصد ازدواج
دارند در این
هزینه ها صرفه
جوئی می
نمایند. مهمتر
از همه اینکه
در این کارخانه
جات وجود
اتحادیه های
کارگری ممنوع
می باشد. صد
درصد سود این
کارخانه جات
صادر می گردد.
از آنجا که
اکثر کارگران
زن این کارحانه
جات از
خانواده های
فقیر می آیند،
از حقوق خود
مطلع نبوده و
هیچگونه
تجربه ای در
مبارزات کاری
نداشته و هر
گونه مزاحمت و
تبعیض جنسی را
تحمل نموده و
از امنیت های
سلامتی و
بهداشتی که در
کشورهای
صنعتی به آن
توجه می گردد،
محروم می
باشند. بطور
مثال در کره
جنوبی
کارگران زن تا
زمانی که سطح
تولیدشان به
سطح تولید
مورد قبول
کارفرما نمی
رسید در
کارگاه تولیدی
محبوس می
شدند. ادامه
دارد................................