پشت
پرده ی خیزش
لر ها و
بختیاری ها!
بهنام
چنگائی
موج
مقطعی، ولی
نسبتا بلند و
ناگهانی
اعتراضات
گسترده ی بختیاری
ها بخاطر
توهین به هویت
و تاریخ سیاسی
شان در یک سریال
تلویزیونی دولتی
با نام
"سرزمین کهن" آنها
را شدیدا نا
آرام و سر به
شورش علیه تحریف،
تحقیر و بیداد
دستگاه ولایت واداشت.
همچنین دامنه پشتیبانی
از آن خیزش و
شعاع همنوائی چشمگیر
دیگر ملیت ها
با آن، در
مخالفت با
سیاست افراطی
و تبعیضگر رژیم
را نیز دامن
زد و عملا در
بخش هائی از
خوزستان و
لرستان این
هموندی و
مبارزه ی
مشترک را فعال
نمود؛ و
بازتاب وسیع
آن در رسانه های
داخلی و خارجی
گواه بر این
دارد که فتیله
ی خیزش توده
ای برای
خواسته های
معوقه اش پیوسته
روشن مانده است.
خواست
به حق ملیت
های تبعیض زده
و محروم جهت
بدست گرفتن
اراده زنجیری تمامیت
خویش، مدام خود
را در چنین حمایت
ها از هر مضیقه
و مطالبه ای
نشان داده و می
دهد و دست
آویز آن نیز
اهرمی ست در
جهت نزدیکتر
کردن خواست خود
با دیگر ملیت
های ستمکشیده
و همبستگی توده
ای و طبقاتی
بر علیه
دستگاه زورمدار
و غارتگر ولائی
می باشد. هر
انفجار نیز همچون
مورد کاریکاتور
توهین آمیز
علیه(آذربایجانی
ها) تنها یک فرصت
می خواهد تا با
جرقه ی کوچکی که
زده می شود به
سادگی روی بر
نمایاند،
زمینه ی سریع رشد
در منطقه برای
خود بسازد،
فراگیر شده،
اوج یافته و حالت
اضطراری برای
چماق زرد
ایجاد کند و
می کند و می
تواند در
ابعاد و اشکال
مختلف و شتابان
در سطح عمومی
بین کارگران،
مزدبگیران فکری،
همه تنگدستان،
زنان،
جوانان،
فرهیختگان و
لایه های
میانی کم در
آمد که اکثریت
آنها هم دیگر
نای شان از
گرانی و اجحاف
ها بریده است،
آنانرا با
خواست ملیت
های مختلف برای
آزادی و حق
تعین سرنوشت
گره زده و همدیگر
را تقویت کرده
و به شکل
موازی و
همزمان در سطح
کشور با فساد،
تباهی و استبداد
مذهبی، همه مرم
و ملیت های به
جان آمده برای
احقاق زندگی
بربادرفته ی
خود و دیگران
به پشتیبانی از
خواست فراگیر هم
به پا برخیزند
و خیابان ها را
تصرف کنند.
چنین
چالشی، با مهیا
بودن عینی چنین
فضائی و امکان
جهنده ی چنین توان
درونی و محرک
توده ای و
ایرانشمولِ
آن از یکسو، و
از سوی دیگر
واکنش سریع و ترسناک
رژیم در سرعت
عقب نشینی خود
با توقف سریال
سرزمین کهن،
برای خاموش
کردن تداوم آتش
و گسترش شعله
های توفنده ی
آن بر تارک
لرزان رژیم،
وزیر اطلاعات اش
را وادار کرد که
بگوید:
اعتراضات
بختیاری ها آرام
بوده است! و این
عجز و لابه ی
فریبکارانه، هر
چه بیشتر توان
اراده ی مردمی
را در برابر
یک مشت ستمگر نمایان
ساخت و رسما بیانگر
این است که
امکان انفجار
همگانی با هر
فرصتی و جوانه
ی اعتراضی که هر
جائی از ایران
روی نشان دهد،
بیش از همیشه و
گذشته، بخاطر
اعماق و گستردگی
تعارض ها و
تضادهای منافع
مردم با مطامع
حکومتگران بیگانه
است و به ویژه با
این همه بیکاری
ها، تورم ها، گرسنگی
ها، محدودیت
ها، نارسائی ها،
محرومیت ها و
تبیعض ها، تظلم
ها، زندانی
کردن ها، جهش کشتار
و اعدام ها و از
همه مهمتر و
برجسته تر"رکورد
چپاولگرهای
باند ها و
مافیای بیت
رهبری و کل رژیم،
ناسازگاری
ملت و ولایت همچنان
بسیار بالا و
غلیانی ست و
مردم به دنبال
فرج و گشایش
از طریق اراده
ی مستقل و
سراسری خویش است
که در این
بزنگاه ها می
توانند از
ساختار
دیکناتوری
مذهبی گذر
کرده و رهائی
یابند و قطعا نقش
دولت روحانی و
انتظار از او
کاملا باطل و بی
جاست.
بنابرین،
اختلاف، ناخوانی
و فرسودگی رژیم
ولایت با منویات
دنیوی و معادلات
آزادیخواهانه
ی امروزی و سر زنده
ی مردم "رنگین فرهنگ"
ما آشکارا و
پیوسته در طول
35 سال حاکمیت
مطلق مذهبی در
مباینت کامل و
فزاینده بوده و
می باشد، و به
سان یک بیماری
ویژه و مرض مهلکِ
واگیر برای
همه ملیت های
دردمند و ساکن
کشور ما مضارش
یکسان بوده است
و همه را به
نوعی از انواع
تاکنون آسیب جبران
ناپذیر زده و می زند.
همین حاکمیت با
وجود نزاری و
ناتوانی و
شکست های متعدداش
در همه عرصه
های سیاسی و اقتصادی
و فرهنگی، دریغا
که این بساط خطرناک
و میرا، هنوز
با تغذیه و
مداوا از چاه
های نفتِ بی
صاحب و توسط
حمایت قلل
جهان سرمایه
نئو لیبرال، همچنان
با اهِن و تلب
و خسارات
هنگفت، بسیار
نیرومند و توان
اهریمنی اش بر
پراکندگی ما
می چربد و
دردا که بر
بالای فرق سر ما
ایستاده و از
کول های خسته،
باورمداری به
نرمش و
استحاله را
زیرکانه بار
می کند.
ناگزیر: چاره
ی ما تنها در
مبارزه مشترک است
و همزمان در
همه ی حوزه ها،
جهت غلبه بر
پراکندگی
موجود و ایجاد
مقاوت در
برابر
ویرانگرهای امروز
و فردای
استبداد می
باشد و هم از
اینروست که باید
اپوزیسیون
مترقی و چپ با
دادن یک فراخوان
فراسازمانی و
حزبی و غیرایده
ئولوژیک و درخورِ
شرایط جهت
یافتن
راهکارها گرد
هم هم آیند،
تا با تراکم تدبیر
و توان به
مبارزه همه
جانبه،
افشاگرانه،
آگاهانه،
روشنگرانه و
همگام با آن
به مبارزات
کارگری ـ توده
ای، خون تازه
بدمند و سکتاریسم
را کنار نهند و
مهمتر از همه: مسالمت
جویانه، این
غده ی بدخیم را
در یک فرصت و
اراده ی مردمی
با "جراحی خیابانی"
درآورند و آن
نیز جز توسط
نیروهای هدایت
و هسته های هشیار
پیشرو و سازمانگر
در شبکه های
مقاومت مردمی در
همه ی مناطق شغلی،
محلی و منطقه
ای و به شکل
موازی، مخفی و
علنی و هچنین
تشکلات علنی
کارگری اهداف
سازمانگرانه
خود را در
اعماق راه برده
و جای شان را
در سطح افقی محکم
و برای روز
مبادا، همچون
مورد اخیر، و
در بهترین
حالت و با
پیدایش موارد
ایده آل دیگر
و احتمالا
پیشارو مانند(آذربایجانی
ها، لرها و
بختیاری) و
بعدها( کرد
ها، بلوچ ها و
عرب ها)
مقاومت و نبرد
سراسری را فعال
کنند. تنها با حضورِ
گسترده و عمل آگاهانه
رهائی بخشِ توده
ای ـ کارگری ست
که پیکر رنگین
و از
کارافتاده می
تواند در همین
عصیان های
جهنده مشابه
لر ها و
بختیاری ها، علاوه
بر جراحی
مردمی در خدمتِ
درآوردن غده ی
سرطانی، به
دنبال آن کار و
زار نان و
آزادی ملیت های
تحت ستم مضاعف
را نیز هدایت و
توسط خود هر
یک از آنها، سمت
و سوی مبارزاتی
را طبقاتی کرد
و حتما هر غده
ی مرگزای دیگر
را بیرون کشیده
و در سطل
پرتاب نمود.
چالش
حیاتی و نیاز
مبرم اکثریت
مردم کارمزد به
نان، آزادی و
حق تعین
سرنوشت حقوق
مسلم ملیت های
رنج برده آنان،
بی گمان همگی این
خواسته های
وامانده از
شاه و شیخ همچنان
پا بر جاست و امروز
نیازمندان آن
را در یک صف و کنار
همدیگر نشانده
و پاسخ همزمان
و سراسری و
کارسازی می
جوید. این
خواسته ها و
الزام پاسخِ
درست به آنها
و پیوند مشترک
و ناگسستنی شان
بر علیه ساختار
ظالمانه ی بورژوازی
در مناطق
داخلِ منطقه
ای ملیت ها،
کشوری،
همچنانکه در
سطح جهانی دیگر
قابل
لاپوشانی نبوده
و هیچگاه از
هم جدا شدنی نمی
باشند. زودن
بهره کشی
انسان از انسان
در همه جا و به اشکال
مختلف داغ اش بر
پیشانی سوخته
استثمار شدگان
ملت های ایران
و جهان بی کم و
کاست و با
تفاوت های
اندکی همه جا غوغا
می کند و
رهائی نوع
انسانِ کارمزد
را بی توجه به
جایگیری اش در
کجای زمین و
قطعا فراملی و
تنها با نگاه انسانی
فریاد می زند.
طبعا
ملیت های ما
همیشه بر علیه
مفتخوری خان
ها، قلدری و
اقتدارگرائی شاهان
و هماهنگ با
آن با نظام سرمایه
داری انگل و همچنین
در این 35 سال با ریایِ
دینکاران قدرت
و سرمایه پرست،
دشمنی سازش
ناپذیر داشته
و هنوز هم با
همه بی رحمی
ها و قساوتِ
خوی
انسانخوارانه
ی آنها و ساختار
مخوف ولایت با
قیمت گزاف بر
علیه رژیم مبارزه
می کند. اما
باید فراموش
نکرد که جدا
از هم و به
تنهائی، هیچ
ملیتی بدون حمایت
و پشتیبانی کارگران
و تنگدستان،
آنهم در نبرد سراسری
در برابر
هیولای نظامی شیعه
و سرمایه داری
نئولیبرال که
روحانی در
تدارک و تکمیل
هرچه بیشتر
غارت مردم با
آنهاست، به
سرانجام نمی رسد
و هرگز نمی
تواند هر یک
از آنها، مستقلا
توسط بخشی از
نیروهای
ملیتی خود،
هرچند کمّیت و
یا کیفیّت
بالائی را
داشته باشد به
نتایج مطلوب و
پایدار دست
یازد.
دو
نگاه متعارض با
بدنامی و با دیدگاه
های نسبتا همسان
و مطرود، یکی برای
تمامتگرائی
خود با بهانه
ی شونیسم ترس
از تجزیه کشور
را بی هوده
پرچم خود دارد
و تبعیض های
هولناک را نمی
بیند! و در
برابر طیف تنگ
چشم
ناسیونالیسم قومی
ست که نیروی
سراسری و
همدردی
طبقاتی را حقارت
آمیز دانسته و
نیروی فراملی
را هدر داده و ناآگاهانه
و یا به عمد
کشور و ملیت
ها را به سوی
مقابله علیه یکدیگر
همنوع و به
سود رژیم
نابرابری ها، خواسته
و ناخواسته می
کشاند. هر دوی
این خطوط منحط
با اهداف
فراملی همگان،
بیگانه بوده و
مسلما مزاحم
تراکم نیروهای
کار و تقویت
متقابل
مبارزات برای
نان و آزادی و
تبعیض ستیزی
ها بوده و می
باشند. باید
نگران و مراقب
تندروی ها و
ضایعات احتمالی
آنها بود.
بهنام
چنگائی یکم
اسفند 1392